1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(۴۵)- شبهه صدقیه

درس فقه(۴۵)- شبهه صدقیه

تشکیک در مفاهیم،‌ بررسی مبادی ارتکازی استظهار
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=18599
  • |
  • بازدید : 7

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

کتاب العناوین الفقهیه

همین طوری که به حق، بعضی آقایان فرمودند که مباحث این طور از این موضوع به این موضوع متشتت نشود. درست هست و باید یک نظمی پیدا کند. ولی خب در عین حال آن مباحثه صبح هم عرض کردم این که مباحثه ما حظّ علمی داشته باشد که امیدی نداریم فقط به همین نکاتی که مطالعه می‎کنیم و از همین متشتتات و متفرقات برای آن بحث‎های خوبی که خودتان داشته باشید جمع‎آوری بشود به عنوان سرنخ کاری که جایی دیدم عرض می‎کنم.

مثلا امروز یک چیزی در العناوین دیدم. همین تذکرش خیلی خوب است که حالا عرض می‎کنم.

یکی از کتاب‎های خیلی خوب العناوین الفقیه است. صاحب عناوین معروف هم هست. شاگرد صاحب جواهر و قبل ازا یشان و  وشاگرد اساتید صاحب جواهر بوده هست، کتاب خیلی خوبی هم هست. دو جلد چاپ شده در نرم افزار هم هست.

قبل از این که وارد عناوین خاصه بشوند، 7 تا 8 تا عناوین عامه دارند، در کل فقه به درد می‎خورد؛ انسان می‎تواند این عناوین را مراجعه کند، مطالعه کند، بحث کند. کل کتاب حدود 94 تا عنوان است. اول کتاب عناوین مشترکه را که فرمودند «العناوین المشترکة فی ابواب الفقه» قاعده ضرر دهمی آن هست که به عبادات می‎رسد. قاعده قرعه هم یازدهمی است. 11 تا قاعده‎ای که در کل فقه به درد می‎خورد را مطرح کردند، خیلی هم چیزهای خوب و عالی بود، عنوان ششم مربوط به بحث ما می‎شود.

مولفش السید میر عبدالفتاح الحسینی المراقی متوفای 1250 هستند. پس بعد از صاحب جواهر هم مرحوم شدند. صاحب جواهر 1245 هستند، مرحوم شیخ 1280 هستند. شاگرد اساتید صاحب جواهر است. شرح حالش در مقدمه هست. من جلوتر‌ها ‌یادم است نگاه کردم خصوصیات یادم رفته.  خودتان نگاه می‌فرمایید.

الاحکام تدور مدار الاسماء

علی‌ای حال عنوان ششم یک بحثی مربوط به مباحثی است که ما در آن هستیم و خیلی کارساز است. «تبعیة الاحکام للأسماء» عنوانش است. مرحوم شیخ هم در استصحاب رسائل بعد این که تنبیهات استصحاب را تمام کردند دو تا شرط برای استصحاب گفتند؛ «خاتمةٌ فی شروط الاستصحاب» که یکی‎اش بقای موضوع بود.

در این رسائل 4 جلدی، جلد 3 صفحه 301 می‎فرمایند «و ممّا ذكرنا يظهر أنّ معنى قولهم «الأحكام تدور مدار الأسماء»، أنّها تدور مدار أسماء موضوعاتها التي هي المعيار»[1] که حالا الان در بحث هم به فرمایش شیخ اشاره می‎کنم. این‎ها را داشته باشید که واقعا یکی از بحث‎های همه جا درگیر، همین بحث است. «الاحکام تدور مدار الأسماء». ایشان فرمودند. عنوان ششمی هم که صاحب عناوین دارند همین است و ما شاء الله ایشان چه مثال‎هایی، چه فروضی‎، چیزهای خیلی خوبی آوردند که مربوط به بحث ما هم می‎شود. و همچنین سایر بحث‎هایی که جای دیگر هم می‎آید این‌جا فایده دارد.

رابطه شبهات حکمیه و موضوعیه با مفهومیه و مصداقیه در اصطلاح مشهور

در مانحن فیه من آن چیزی که علماء فرمودند را خدمتتان عرض کردم. دوباره هم به عنوان یک چیزی که شما این را در ذهن بسپارید بگویم. چرا؟ چون این مطلب جا افتاده‎ای است. حرف علماء است. از مباحثه ما همین را در ذهن بسپارید که … حالا مباحثه طلبگی هر چه جلو رفت، صاف شد یا نشد، محتملات و این‎ها حساب دیگری دارد.

 

برو به 0:05:26

آن چیزی که در ذهن و خاطر شریفتان بسپارید این است که شبهه در سرایت اجمال به عام دو جور بود؛ شبهه مفهومیه و شبهه مصداقیه. علما این را فرموده بودند از قدیم هم فرموده بودند شبهه مصداقیه برای جهل در مصداق است. شبهه مفهومیه، شبهه حکمیه است یعنی چیز روشنی است در این که می‎گوییم شبهه مصداقیه، شبهه موضوعیه است و شبهه مفهومیه، شبهه حکمیه است. این هم در کلمات هست.

شبهه صدقیه در کلمات علماء

یک چیزی که این وسط پیش آمده بود و علماء فرمودند. در معالم زلفی هم بود مرحوم آقا شیخ حسین حلی هم فرموده بودند شبهه صدقیه بود. که مرحوم آقا شیخ حسین حلی در اصل این که شبهه صدقیه جدا داشته باشیم اشکال کردند و آن را به شبهه مفهومیه برگرداندند. مرحوم آقا شیخ عبدالنبی ظاهرش این بود که قبول کرده بودند. ولی نکته‎ای که آقا شیخ عبدالنبی بر آن تاکید کرده بود این بود که شبهه صدقیه نزدیک است، آدم می‎تواند با شبهه مصداقیه اشتباه کند ولی مبادا اشتباه کنید، شبهه صدقیه همان شبهه حکمیه است یا حکم شبهه حکمیه را دارد.

 پس تاکید ایشان هم بر این بود که نزدیک هم هست که بگوییم صدق و مصداق، کاری به مفهوم نداریم. با این که صدق و مصداق می‏‎گوییم اما مصداقیه، مصداقیه واقعی است که شک در موضوع خارجی است اما شبهه صدقیه بازگشتش به حکمیه است. تازه نگاه کردم این‎ها را همین چند روز پیش که در معالم زلفی دیدم تصریح شده بوده که حکمش، شبهه حکمیه است. بنابراین اگر از فرمایشات علماء بتوانم درست خلاصه کنم ما دو نوع شبهه داریم؛ شبهه مفهومیه و شبهه مصداقیه. حالا صدقیه هم بگوییم، آن هم خودش یک نوع مفهومیه است.

 حالا برگردد یا برنگردد یک کاسه است. چرا؟ چون همه آن‎ها شبهه حکمیه هستند و حل شبهه حکمیه توسط شارع است. مقابلش شبهه مصداقیه است که دیگر حل آن توسط شارع نیست. این کلی حرف علماء است که این را در ذهن بسپارید که این کلی در ذهن باشد تا دنبالش برویم و ببینیم ممکن است تفصیلی هم در این‎ها بیاید یا نیاید.

در ابتداء خواستم که عرض‎ های پوچ من با فرمایشات علماء قاطی نشود، از اول جدا کنم. کلی‎ای که در ذهنتان بسپارید این است که مصداقیه، از شبهات موضوعیه است و شبهه مفهومیه هم از شبهات حکمیه است. خواه شبهه صدقیه را هم جدا بکنید یا نکنید. خلاصه از سنخ شبهه مفهومیه‎ای است که از شبهات حکمیه است و حلش به دست شارع است. اما این که حالا واقع مطلب ممکن است چه باشد این حرف‎هایی است که الان می‎خواهیم بررسی کنیم. آقا هم که زحمت کشیدند خلاصه انواع شبهه را مرقوم فرمودند نکاتی داریم که اگر یادم بماند بین مباحثه هم عرض می‎کنم.

امروز تکیه اصلی کلام من در توضیح شبهه صدقیه است. که ببینیم آیا واقعا اشکالی که به این گرفتند وارد است یا نیست؟ شبهه جدایی است یا نه؟

شاگرد: نظر مرحوم میرزای نائینی را این‌جا چطور می‎شود؟

استاد: بنظرم ظاهر عبارت ایشان این بود که صدقیه به مفهومیه برنمی‎گردد. ولی چون کلام میرزا در استصحاب بود وارد نشدند که حالا چه کار بکنیم؟ میرزا این بحث را در استصحاب فرموده بودند. نه در مانحن فیه که بحث شبهه باشد. فعلا درباره آن قضاوتی ندارم که خلاصه شده خدمتتان عرض کنم، دوباره باید عبارتشان را نگاه کنم.

شبهات چهارگانه

آن چیزی که الان اندازه‎ای که برای ذهن قاصرم ممکن بود تأمل کردم، فعلا در ذهن من این طوری صاف است که واقعا ثبوتا ما چهار شبهه داریم. در ذهنم نشد برگردانم. واقعا چهار نوع شبهه است. این‎ها در عرض هم هستند. حالا توضیحش را که سریع عرض می‎کنم. مهم همان شبهه صدقیه است که امروز می‎خواهم تأکید کنم.

شبهه مفهومیه

در شبهه مفهومیه ممکن است بحث‎های گوناگونی پیش بیاید. فی‎الجمله توضیح مختصرش این است که شبهه مفهومیه یعنی خود مفهوم نزد ناظر واضح نیست و به عنوان مدلول تصوری یک لغت و یک اسم نمی‎دانیم و به عرف و لغت مراجعه می‎کنیم و حلش می‎کنیم. خود مفهوم روشن نیست. یا دائر بین اقل و اکثر است و امثال این‎ها؛ این شبهه مفهومیه است. تفصیلش را بعدا عرض می‎کنیم.

شبهه مقصودیه، مصب شک؛ اراده متکلم

شبهه مقصودیه این شد که ما در علقه وضعیه شک نداریم. مفهوم روشن است. الان یک کس دیگری این‌جا نقش ایفا می‎کند که او علقه وضعیه را به کار گرفته و مرادی دارد. گاهی است که من می‎گویم آیه شریفه می‎فرماید «فتیمموا صعیدا طیبا»[2] می‎گویم من مراد شارع را نمی‎دانم. این‌جا معلوم است. چرا مراد شارع را نمی‎دانم؟ چون لغت را نمی‎دانم. این مسبب است. شک در مراد مسبب شک در این است که «صعید» برای چه چیزی وضع شده است. هر کجا شک سببی مسببی بود آن سببی منظورمان است. آن خاستگاه اصلی شک منظورمان است.

 

برو به 0:11:52

پس هر گاه به مفهوم، به لغت، به علقه وضعیه مراجعه کنیم اسم آن را شبهه مفهومیه می‎گذاریم. اما می‎دانیم خیلی موارد است که ما در علقه وضعیه، مدلول تصوری کلام، اصلا شکی نداریم. اما در این که متکلم این لفظ را، مدلول تصوری را به کار گرفته و الان او یک مدلول تصدیقی دارد. آن را برای القای مدلول تصدیقی خودش و مراد خودش به مخاطب به کار گرفته است که یکی‎اش علقه وضعیه بود، ده‎ها قرینه حالیه و لفظیه و مقالیه و امثال این‎ها را چه بسا ضمیمه کرده که مدلول تصدیقی را القاء کند. اگر مباشرتاً شک ما به اراده متکلم برگشت. اسم این را شبهه مقصودیه می‎گذاریم. چون فرض ما این است که اصلا علقه وضعیه نیست. سومی شبهه مصداقیه است، چهارمی هم شبهه صدقیه است.

شاگرد: مثال بزنید.

استاد: حالا برمی گردیم همه این‌ها ‌را مثال می‌زنیم. اگر الان برویم مثال بزنیم بعدا مناقشه پیش می‌آید می‌بینی حالا دیگر… همان مثال تغیّر که برای شبه مقصودیه زدم مناط را که مطرح کردم. فقط می‌خواستم مثالی باشد که دغدغه مند نباشد تا مقصودم را بگویم. نه اینکه مناط را از مدلول لفظی جداگرفتم. اساس عرض من این بود که مناط آن وقتی است که مدلول تصدیقی خود کلام باشد. نه اینکه کلام یک دلالتی مدلول تصوری دارد تمام. از مدلول تصوری می‌خواهیم مناط را دست بیاوریم. نه، …و الا اگر آن باشد من منکر آن موارد هم نیستم.

 ولی مقصود من نبود. که دقیقا مدلول تصدیقی از کلام چیزی است که علقه وضعیه مطابق با آن ندارد و ما در آن شک داریم. در علقه وضیعة شک نداریم در مراد متکلم از این استعمال شک داریم.

شبهه مصداقیه

در شبهه مصداقیه چیست؟ -توضیحش روشن شد- یک چیزهایی در این مصداق خارجی هست که شخص به آن جاهل است. نمی‎داند این چیست، آیا در آن ترشح کرده یا نکرده؟ آیا این خمر هست یا نیست؟ مثل سایر مواردی که به جهل ما از یک چیز خارجی برمی‎گردد. من اگر بدانم تمام است. یک چیزی را در موضوع من نمی‎دانم. برای یک موضوع خارجی است. این هم شبهه مصداقیه موضوعیه.

تقریرشبهه صدقیه؛ قسم چهارم شبهات

 حالا شبهه صدقیه می‎آید که علماء فرمودند، من می‎خواهم این را تقریر کنم به نحوی که با سایر مباحثی که قبلا بحث کردیم یک ثمره علمی برای آن‎ها بشود. من دقیقا هر چه تأمل کردم دیدم شبهه صدقیه یکی از بهترین مواردِ صدق آن مباحثه ما در آن رساله ابهام است. یعنی اگر بزنگاه آن رساله ابهام معلوم بشود، می‎بینیم شبهه صدقیه یکی از اقسام شبهه هست که با مفهومیه فرق می‎کند. دقیقا مختلف است.

اعداد مصداق خارجی  برای حضوری طبیعی در ذهن

گاهی هست با مفاهیمی که سر و کار داریم خود مفهوم را تا نگاه می‎کنید می‎بینید مرکب است و اساسا هم مصادیق خارجیه معدّ هستند برای این که آن مفهوم حاضر بشود. شما یک معنای عام در ذهن دارید. معنایی حتی مخترعات، مرکبات، بدن انسان، نماز، چه مخترعات شرعیه، چه مرکبات تکوینیه مثل بدن انسان که یک تصوری از این‎ها داریم، تا مصداق خارجی را می‎بینید تداعی می‎شود و به یاد شما می‎افتد و آن معنایی که از او دارید بر مصداق منطبق می‎شود. پس مصداق خارجی معدّ است برای احضار طبیعی که در ذهن شما هست که بر یک مصداق منطبق بشود. این مقدمه خیلی ساده‎ای است. اگر مناقشه دارید من حرفی ندارم فعلا فرض بگیرید. پس کار مصداق چیست؟ اعداد است، احضار است و اخطار است طبیعی آن معنای منطبق او بر ذهن است. حالا جلو برویم.

معانی بسیط و مرکب نزد عرف

معانی دو نوع هستند؛ یا مرکب هستند یا بسیط. بسیط عرفی منظور من است. فلسفی مقصود من نیست. یعنی عرف که به این نگاه می‎کند تا بگویند نماز می‎بینند که چند کار است. تا بدن بگویند می‎بیند سر و دست و ترکیب و … تا این که خانه بگویند، لفظ خانه را کدام عرفی است که نفهمد؟ هر کسی می‎فهمد. از آن طرف کدام عرفی است که نفهمد خانه مرکب است؟ به یک تکه آجر که خانه نمی‎گویند حتما اتاق می‎خواهد، دیوار می‎خواهد. یعنی نزد خود عرف روشن است مفهوم اجزاء دارد، مفهومی که ذهن با آن به عنوان یک واحد برخورد می‎کند اجزایی دارد؛ این مفاهیم مرکب است.

 یک مفاهیمی هست در ذهن عرف عام بسیط است. همین که دیروز صحبتش بود. من عبارتش را در بین علما دیدم که ماء مثلا مفهومی است که خیلی مبهم است. کلمه ماء که می‎گویند در ذهن عرف عام چه چیزی می‎آید؟ معنای آب را همه می‎فهمند. یک مرکب در ذهنشان می‎آید یا یک معنا؟ یک معنا! گمان نمی‎کنم کسی در این شک بکند، وقتی آب می‎گویید غایة الابهام؟! مبهم است؟! آخر! می‌گوید آب تمام. نه جزء دارد، نه دست دارد، نه پا دارد، یک چیز خیلی روشنی است، مفهوم ماء به این معنای عرفی یک معنای بسیط است. یعنی در ذهن عرف عام مولفه ندارد.

تطبیق شبه صدقیه در مفاهیم بسیط

همین جا در مفاهیم بسیط که یک مفهوم است ما می‎خواهیم شبهه صدقیه را به عنوان واقعا یک محل شبهه مستقل از شبهه مفهومیه، مستقر کنیم. اگر گفتیم معنای آب جزء ندارد، پس شبهه مفهومیه یعنی چه؟ قدم به قدم جلو برویم. آب یک معنای بسیطی است، می‎گویید که مبهم است. مبهم نیست! ببین چند جور آب داریم! مصداق آب فرق می‎کند، نه این که این مفهوم مبهم است. نکته این است که شما وقتی آب خارجی می‎بینید این مصداق معدّ این است که یاد مفهوم آب می‎افتید که مرکب نیست. پس نقش آب مصداقی خارج، نقش اعداد و احضار آن معنای ساده است.

 تا چشمتان به آب بیفتد آن معنای ساده هم در ذهن همه عرف می‎آید. پس مشکل چیست که می‎گویید مبهم است؟ در خود آب که شما مشکلی ندارید. مصداق‎ها فرق می‎کند. تا یک جایی می‎رسد که شما می‎گویید این آب هست یا نیست؟ به شک می‎افتید.

 

برو به 0:19:23

چرا به شک می‎افتید با این که معنا … پس معنا واحد شد. فرد و مصداق، معدّ احضار آن معنای واحد شد. چون مصادیق مختلف هستند، عرض من این هست. مصداق‎ها در إعداد مختلف هستند. یعنی چه در اعداد مختلف هستند؟ یا اعداد می‎کنند یا نمی‎کنند! اساس عرض من در این‌جا این است که مصداق اگر به صورت خالص مصداق آب باشد، اعدادش هم تام است.

محل شکل گیری شبهه صدقیه

 شما هر آبی که هیچ چیز غیر از آب قاطی آن نیست، معنا ندارد بگوییم چند جور است و ابهام دارد. بلکه ابهام ندارد. آب خالص هیچ چیز دیگری هم قاطی نداشته باشد. آب در ذهن شما می‎آید. هیچ چیز دیگری هم نمی‎آید. پس این بحثی که ما داریم شبهه صدقیه است از کجا می‎آید؟ آن وقتی است که یک مصداقی غیر از مصداق خالص آب با مصداق خالص آب می‎آید مخلوط می‎شود. مرز مغشوش هم که صحبت بود حالا توضیحش را عرض می‎کردم. جالب این است که در چنین فضایی از حیث شبهه مصداقیه ما سر سوزن روی جهل جلو نمی‎رویم. مثلا مرحوم آقا شیخ عبدالنبی چه مثال زدند؟ گفتند یک آب تمیز این‌جا می‎گذارید بعد شروع می‎کنید خرد خرد در آن خاک می‎ریزید.

 حالا می‎خواهید ببینید چه زمانی عرف به آن آب‎گل می‎گوید و حالا دیگر آب نیست. در این مسیری که داریم خاک را می‎ریزیم. در موضوع خارجی جهل ما چیست؟ هیچ جهلی نداریم. گرم خاک‎ها را از قبل سنجیدیم، وزن هم کردیم، می‎گویم 10 گرم، 20 گرم، 300 گرم … کجا ما به آن چیزی که در خارج است جهل داریم؟ در مصداق هیچ جهلی نداریم. خب در آب خالص چه جهلی داریم که آب است و انطباق بر آب خالص پیدا می‎کند؟ در آن هم مشکلی نداریم. مشکل این است که یک خاک داریم که یک مفهوم روشنی است و یک آب داریم که یک مفهوم روشنی دارد.

 شما می‎آیید یک مصداق درست می‎کنید. یکی معدّ خاک بود، یکی معدّ آب بود و حالا شروع می‎کنیم با همدیگر مخلوط کردن، وقتی مخلوط کنید دارید این مصداق معدّ را خراب می‎کنید. می‎گویید که این حالا آب هست یا نیست؟ می‎گوییم آبش آب است. خاکش هم خاک است. این طوری هست یا نیست؟ یا آب‎گل است؟ بگو ببینم این آب هست یا گل است؟ خب آب‎های در این، همه آب است و خاک‎‎های در این هم همه خاک است، مخلوط شد. ما جهل که نداریم، دقیقا وزن آب را می‎دانیم. وزن خاک را هم می‎دانیم. اختلاطش را هم می‎دانیم. این چیست؟ خب این 50 درصد خاک است، 50 درصد آب است. آب است یا نه؟ هر دو تایش هست. آخر شما خاک را در کار آوردید، شما که از آب مایه نگذاشتید. هر چه آب روی این بریزید می‎آید، همه‎اش آب است. یک مصداقی از یک مفهوم دیگر آوردید، یک مصداق مخلوط درست کردید. این مصداق مخلوط در اعداد کار خودش را خوب نمی‎تواند انجام بدهد. یعنی شما وقتی این را می‎بینید نمی‎توانید فقط یاد آب بیفتید. چون خاک هم داخلش است.

نشأت جهل از انطباق مخلوط بر آب

تا این‌جا که آمدیم پس الان شبهه صدقیه ما که در فقه، علماء فرمودند برای کجاست؟ برای آن جاست که وقتی آب می‎گویید مفهوم خودش روشن است. وقتی می‎خواهد بر افراد خارج منطبق بشود، افراد خالص او هم روشن است. افرادی دارد که با غیر طبیعت آب، مخلوط شده است «و لا تحصل شبهة الصدقیة إلا بامتزاج و اختلاط مصداقٍ مع مصداق» مخلوط می‎شوند. الان نگویید این مصداق آب است، نه! دو تا مصداق هستند که با هم مخلوط شدند. این‎هایی که شبهه صدقیه می‎گوییم یعنی چه؟ یعنی شبهه داریم که در او هست یا نیست. حالا اگر همین جا به صورت دقیق بیایید. چون هیچی جهل خارجی این‌جا نداریم. ما این‌جا هیچ مجهولی نداریم. آبش معلوم، وزنش معلوم فقط مخلوط کردیم.

تبیین مخلوط با زبان ریاضی؛ علم به خصوصیات مصداق

 شربت با شکر و آب درست شده است، آب‎گل با آب و گل درست شده. ما هیچ جهلی نسبت به چیزی که در خارج است نداریم. وقتی هیچ جهلی نداریم ما می‎توانیم با زبان ریاضی حرف بزنیم و درصدش را بگوییم. می‎گویم بگو ببینم این چیست؟ می‎گوید 50 درصد آب است. یعنی واقعا اگر شما این را بگویید کسی به شما ایراد می‎گیرد؟ می‎گیرد یا نمی‎گیرد؟ مخصوصا آن‎هایی که با زبان ریاضی آشنا شدند و مأنوس هستند می‎گوییم این چیست؟ آب‎گل است یا آب است؟ می‎گوییم 50 درصد آب است، 50 درصد گل است. همه هم ساکت می‎شوند. قانع هم می‎شوند. مقصود من این است که وقتی ما اختلاط را دخالت می‎دهیم، چون شک به عنوان واقعی مجهول نیست، شکی نداریم، آبش آب است، خاکش هم خاک است.

شاگرد: این‌جا ما نسبت به خاک ساکت باشیم و بگوییم این آب است. چه اشکالی دارید؟

استاد: اشتباه دارید می‎کنید، خاکش که آب نیست!

شاگرد: آب که هست، حالا خاک هم در آن هست کاری نداریم، آب هست.

استاد: خود آب مضاف از غیر آب با آن قاطی شده است. ما هیچ آب مضافی نداریم که از خود آب، مضاف باشد. مصداق خالص آب، مضاف باشد، نداریم. چیزهای دیگر داخلش آمده است. آب هندوانه آبش روشن است. چیزهای دیگری هم که از دل زمین، از کود و سایر مواردی که در زمین است آمده در هندوانه هم هست جداست. مثلا قندی که الان در آن هست. قند، آب نیست، شیرینی آب هندوانه را بتوانید از آب هندوانه جدا بکنید، سرخی‎هایش را، الیافی که ریز و درشت داشته باشد این‎ها هیچ کدامش آب نیست. حتی بتوانید آن چیزی که در گلاب باعث بو هست از آن تخلیه کنید چه می‎شود؟ آب. کما این که گلاب مدتی ماند، می‎رود، خودش از آن متصاعد می‎شود. ذرات آن چیزی که رایحه دارد می‎رود و گلاب بی‎بو می‎شود. همین طوری کسی نمی‎فهمد.

شاگرد: فرمایش شما با آن جایی که امتزاج به یک جایی می‎رسد که عرفا شیء ثالثی می‎شود، منافاتی ندارد؟ یعنی عرفا به جایی می‎رسد که نه آب است، نه خاک.

 

برو به 0:26:21

استاد: حالا همین جا این فعلا  مقدمه بود، بله من آن را قبول دارم. همین که ایشان گفتند گل نگو، همین نکته بود.

شاگرد: در آن مثال یک فردی که هم عالم است. هم جاهل است. نسبت به خیلی چیزها جاهل است. نسبت به بعضی چیزها هم عالم است. چطور به آن عالم می‎گویند و هیچ شکی هم در آن ندارند یا حتی در آن علم خاص هم نسبت به خیلی چیزها جاهل هست. این هم همین طوری است. آن هم واقعا کسی آب بگوید هیچ اشکالی ندارد. یعنی آن امتزاج مانعی برای صدق عنوان بر آن موضوع خارجی نیست.

استاد: آن چیزی که شما می‎گویید صدق می‎کند الان همین که می‎گویید هنوز آب است حالا گل را بیشتر کنید، ذره به ذره داریم اضافه می‎کنیم.

شاگرد: گل می‎شود، باز دوباره عنوان ..          

استاد: نه، هنوز گل نشده، یک ذره اندازه نیم میلی متر می‎ریزید، می‌شود یا نمی‌شود؟ یعنی یک دفعه گِل می‎شود؟! بعد دوباره یک ذره دیگر خاک می‎ریزید، می‎شود یا نمی‎شود؟ پارادوکس خرمن همین بود. در پارادوکس خرمن، اول یک گندم این‌جا می‎گذاشت، می‎گفت یک گندم دیگر اگر روی آن بگذارید خرمن است؟!  نه. اصطلاح آن بحث، روا پذیری بود. خب حالا سه تا گندم می‎کنید، خرمن شد؟ نه. شد هزارتا خرمن… در یکی یکی آمده.

شاگرد: یک مرجع تشخیص دارد، یک عرفی هست.

شبهه صدق خرمن و مرز مغشوش

استاد: همین مرجع تشخیصش هست که همه را می‎کشد. مرجع تشخیصش کیست؟ کدام مرجع تشخیص است که وقتی به یک عددی رسید بگوید عدد بعدی را نگذار؟ می‎بینید گندم‎ها خیلی زیاد شد، می‎گویید عدد بعدی را نگذار، خب یک دانه گندم چیزی نیست، بگذارم یا نگذارم فرقی نمی‎کند. لذا صد تا خرمن هم روی هم می‎شود اما با یکی یکی؛ کی به خرمن رسیدیم؟ مشکل همین است که مرز مغشوشی که می‎گفتیم یک جاهایی می‎رسیم … ما کم کم هم جلو می‎رویم، می‎گفتید تا حالا که آب است معلوم است که آب است، یک کمی آب اضافه کردید. حالا حاضر هستید بگویید یا نه؟ این دفعه می‎بینید کم کم ساکت می‎شود، حالا گِل است یا نیست؟ می‎گوید گِل نیست، یعنی صدق گل روشن نیست، این را مرز مغشوش می‎گوییم.

موطن مرز مغشوش بین دو طبیعت

اتفاقا مغشوش یعنی هر دو تا با همدیگر … درهم و دینار مغشوش یعنی چه؟ یعنی یک خرده طلا است. یک خرده مس است. غشّ یعنی همین. اساسا مغشوش این است که چند تا طبیعت دست به دست هم دادند این مرز را درست کردند. شما اگر یک طبیعت داشتید مرز مغشوش نداشتید.

سایه و نیم سایه کجا دارید؟ آن وقتی که نور به صورت خطی قطع نمی‎شود. به صورت غیر خطی قطع می‎شود. نیم‎سایه می‎شود که سایه اصیل و نیم سایه. همه مشکلات سر همین است. این الان مبنای حرف بود که خواستم بگویم فعلا با دو تا مقدمه جلو رفتیم؛ یک مقدمه این که مصداق معدّ این است که آن معنای ساده‎ای که فرض گرفتیم … بحث ما در چه مفاهیمی بود؟ مفاهیمی که عرف عام می‎بیند جزء ندارد، مفهوم بدون جزء است. مصداق معدّ است آن را می‎آورد.

 الان شما آن قدر خاک که یک مصداق دیگری است به آن مصداق قبلی اضافه کردید که آن مصداق آب در ضمن خاک، إعدادش را خوب نمی‎تواند انجام بدهد. آینه نیست. آب معمولی آینه است. تا می‎بینید می‎گویید آب، اما آبی که با این همه خاک مخلوط شده آن مرآتیت و آن إعدادیتش برای احضار آب … اصلا شک یعنی همین. پس ما در مفهوم آب که شک نداریم، دقیقا منشأ شک ما اختلاط معدّ است، مصداقی که معدّ احضار مفهوم است.

 چون با غیر خودش مخلوط شده و به سادگی نمی‎تواند به آن آب بگوید، من چطور یاد آب بیفتم؟ آب را در این نمی‎توانم ببینم. چرا؟ چون با غیر خودش مخلوط شده است. عالم را نسبت به غلبه، عالم می‎گوییم اما همان چیزی را که نمی‎داند، به آن عالم نمی‎گوییم، به حساب غلبه آن طرفی که مرحوم آقای شریعت گفته بودند حسابش بکنید، یک طور دیگری می‎شود.

آقای شریعت از مراجع بزرگ بودند فرموده بودند من اگر جهل‎هایم را زیر پایم بگذارم، سرم به عرش می‎خورد. عالم اند؟ از بزرگان علماء هستند، اگر این تعبیر را بیاورید که کسی جهلش را زیر پایش بگذارد، سرش به عرش می‎خورد. این خیلی در جهل قوی است. دیگر به او نمی‎شود عالم بگویند. از دو طرف داریم نگاه می‌کنیم. حاج آقا می‎فرمودند که آقا بالای منبر بود، روی عرش و کله منبر نشسته بود، منبر بلندی هم بود، داشت صحبت می‎کرد. یک کسی از این پایین سوالی از او پرسید گفت نمی‎دانم، گفت تو که نمی‎دانی پس چرا رفتی این قدر بالا نشستی؟ گفت من اندازه علمم بالا رفتم. اگر اندازه جهلم بالا می‎رفتم باید خیلی بالاتر می‎رفتم. خب این علم و جهل آن هم همین طور است. نسبت به یک متوقعی است.

 

برو به 0:32:09

اسم گذاری عرف برای مرکب در مرز مغشوش

الان رسیدیم به این‌جا که عرف برای مرکب یک اسم جدیدی می‎گذارد. «الاحکام تدور مدار الاسماء» شارع فرموده من در یک شرایطی «وَحل» می‎خواهم، مثلا در «وَحل» سجده کن، فرض گرفتیم یک امری دارد که متعلقش «وحل» است، «وحل» چیست؟ حالا مثل آب است یا نه؟ مفهوم بسیط است یا نیست؟ مفهوم بسیط نیست، «وحل» یعنی آب‎گِل یعنی طوری است که عرف می‎دانند باید آب را بردارید با یکی دیگر مخلوط کنید که او پدید بیاید، ترکّب در آن روشن است. اگر دو تا مصداق دست به دست هم دادند یک عنوان جدید پدید آمد.

در این عنوان جدید شک در صدق می‎کنیم؟ بله. یعنی باز خود گل یک محدوده‎ای دارد که وقتی شما می‎بینید قطعا یاد گل می‎افتید می‎گویید گل است. اما یک محدوده‎هایی باز مرز مغشوش دارد. یعنی غلبه با آب باشد حاضر نیستید بگویید گل است. اگر غلبه آن قدر با خاک باشد که خیلی سفت است می‎گویید این که گل نیست، این خاکی است که یک خرده آب رویش ریختند. این‎ها مرزهای مغشوشی است که می‎تواند شک را پدید بیاورد. بنابراین آن چیزی که من می‎خواهم عرض کنم این است که شبهه صدقیه مصبّ شک در نفسِ انطباق و إعداد است. شیخ هم که فرمودند واقعا یک شبهه‎ای برای خودش است. یعنی چیزی که سبب شک ما می‎شود،  مصداق نیست. چون هیچی از مصداق برای ما مجهول نیست. نه مفهوم است چون هیچی از مفهوم هم برای ما مبهم نیست.

 گفتم گِرم آبش همه معلوم است. مفهوم آب هم که روشن است. پس شک ما در چیست؟ شک ما از درجه اختلاط این دو تا و اعدادش است. اگر یکی کم مخلوط شده غلبه با آن یکی است. شما می‎گویید آن غالب صدق می‎کند یعنی باز دارد إعدادش را انجام می‎دهد، اگر اختلاط زیاد است، محتاج ثالث و امثال این‎ها هستی، نه! این جاست که می‎گویید شک در صدق دارید، درست هم هست یعنی نه جهل در موضوع خارجی است، نه جهل در مفهوم است. جهل در ارتباط این دو تا واضح است. دقیقا وزن خاک و آبی که معلوم کردید معلوم است، چه مجهولی است؟ چشم شما هم که ضعیف نیست، دارید دقیقا این آب را می‎بینید، یعنی حتی از حیث مبصَر بودن این آب را هیچ مشکلی ندارید، این آب است.

 نمی‎گویید من چشمم بد می‎بیند. چشم دقیق است و خوب است. من چرا این را تاکید می‎کنم؟ برای این که در شبهه مصداقیه شما هیچ جهلی نسبت به آن چیز خارجی ندارید. مفهوم آب و گل هم روشن است. در آب و گل هم که شک ندارید. الان در ارتباط این مصداق با آن مفهوم شک دارید که به آن صدق می‎گوییم. آیا این معدّ برای آن مفهوم می‎شود؟ من این را ببینم به تنهایی به یاد او می‎افتم؟ آیا آن منطبق بر آن می‎شود یا نه؟ پس در صدق شک داریم، نه در صادق یا مصداق، در هیچ کدام از صادق و مصداق شما شک ندارید، چون واضحِ واضح است. ذره‎ای جهل در کار شما نیست.

شاگرد: نمی‎شود این را به خود مفهوم برگرداند؟ مثلا عرف آمده برای مرکب یک لفظی مثل وحل را در نظر گرفته، اگر من می‎دانستم آن حیثی که در این‌جا مدنظر عرف بوده تا چه حد از قاطی شدن خاک در آب باعث می‎شده که «وحل» را به کار ببرد، اگر من این را در این حد کامل باز شده می‎دیدم شک نمی‎کردم.

شاگرد2: هیچ وقت عرف همچین مفاهیمی ندارد مثل چاقو کشیده باشد …

شاگرد: من یک حیثی از مفهوم را به صورت کاملا واضح و چارچوب …

استاد: وقتی واضع آب را وضع کرده گفته حالا یک خرده نمک هم در آب بود، من وضع کردم اما دیگر خیلی شور نشود، واقعا این طوری وضع کرده؟ آب یعنی آب. پس شما از معنا …

شاگرد: ولی نزد عرف معفوّ است.

دامنه اجازه وضع در صدق اسم

استاد: پس برای مصداق است. شما در مفهوم آب هیچ سعه‎ای نمی‎بینید. یک مفهوم روشن واضح است، مصداقش هم … آبی هم که واقعا آب است شما هیچ ابهامی ندارید. واقعا آب است. صحبت سر این است که با چیز دیگری مخلوطش می‎کنید، این اختلاط را وضع چه اندازه اجازه می‎دهد؟ شما می‎فرمایید یک جایی هست واضع قید می‎کند می‎گوید من این جمله مرکب را می‎گویم شما جایش الف بگذارید، می‎گوید آب خالص صد در صد را الف گذاشتم، حالا اگر یک ذره نمک هم در آن بیاید، دیگر الف نخواهد بود.

 

برو به 0:37:36

شاگرد: با این اوصاف اصلا در این‌جا هیچ آبی پیدا نمی‎کنید.

استاد: آب مقطر هست.

شاگرد: در فضای طبیعی به این شکلی که ما می‎بینیم معمولا املاح دارد.

استاد: آن آب معلومی که آب است یعنی از عناصر دیگری که لفظ دارد مخلوط او نیست، مثل خاک و امثال چیزهایی که نزد ما اسم دارد مخلوط این نیست.

شاگرد: شارع شبهه را کلا از بین می‎برد یا این که …

جهل در اعداد و صدق موطن شبهه صدقیه

استاد: حالا این که باید چه کار کنیم آن حرف دیگری است، من فعلا جا بیندازیم، با آن توضیحی که امروز عرض کردم حالا تفصیل مثال‎هایش را عرض می‎کنم. آن بزنگاه عرض من را توضیح بدهم که شبهه صدقیه اصلا جایش آن جایی است که به هیچ وجه در علقه وضعیه و در مفهومی که به ازای مدلول تصوری لفظی داریم ما هیچ مشکلی نداریم. به هیچ وجه در مصداق خارجی که اطلاعاتی ما نسبت به او داریم، هیچی مجهول نداریم. فقط چیزی که مجهول داریم در اعداد و صدق است.

حل شبهه با مواضعه

در این که این مفهوم بر آن منطبق می‎شود یا نه؟ خب حالا شبهه را می‎توانیم حل کنیم یا نه؟ ما می‎توانیم مواضعة کنیم. دقیقا می‎توانیم با گسترش زبان این شبهات را حل کنیم یعنی ما می‎گوییم اگر تا 30 درصد خاک آمد، هنوز آب است، اصلا به آن آب می‎گوییم، اگر 70 درصد گل شد، گِل می‎گوییم، اگر 50 – 50 شد یک لفظ دیگری می‎گوییم. دیگر آب هم نمی‎گوییم یا می‎گوییم. وقتی اختلاط مبنای کار ما شد، می‎توانیم درصد بندی کنیم و بلکه از ابتدا ده چیز را مخلوط کنیم. یعنی از ابتدا شروع می‎کنیم 10 تا طبیعی را که مصداق خالص دارد با همدیگر شروع می‎کنیم ترکیب می‎کنیم، می‎گوییم 100 درصد کل اگر مثلا 10 درصدش این است … عقاقیر که در طب می‎گویند همین طوری هستند. از عقاقیر هر مرکب و معجونی یک اسمی دارد. این اسم ثالثی است که برای آن ترکیب خاص با اندازه خاص گفته می‎شود. منافاتی ندارد با این که ما بیایم این شک در صدق را به وسیله گسترش زبان منسجمش کنیم. برای درجه درجه این‎ها اسم بگذاریم. مثلا رنگ را ببینید قرمز و سرخ و آبی و … شما می‎توانید لغتی باشید که کل رنگ‎ها چهارتا واژه داشته باشد. بعد می‎گویید آبی، آبی آسمانی، آبیِ … مجبور هستید به یک چیزی بزنید مثلا آدرس بدهید به آبی آسمانی.

 

برو به 0:40:40

شاگرد: پس رنگ‌های مختلف هم با چیزهایی سرو کارشان زیاد می‎شود برای انواع و اقسامش چیز می‎کنند مثلا الان شتر انواع و اقسام دارد ما هیچ کدام …

استاد: اصلا نیاز نداریم. در آن کسانی که خاستگاهشان در قالیبافی باشد، دقائق رنگ‎ها را … بعدا می‎بینید رنگ‎های ترکیبی از بین می‎رود برای هر رنگ خاصی با دقت تفاوت یک لفظ می‎گذارند. وقتی می‎گذارند راحت هستند و این شبهه صدقی که ما می‎گوییم دیگر پیش نمی‎آید به خاطر این که اسم گذاشتند. بنابراین شبهه صدقیه را با توسعه زبان در حد نیاز برطرف کنیم. حالا آن جایی که نشده شارع چه کار می‎کند؟ ان شاء الله این را برای شنبه بررسی می‎کنیم.

شاگرد: لزومی ندارد که بحث در مفاهیم بسیطه باشد.

استاد: بله، من می‌خواستم بحث خوب روشن شود. در مرکبات هم می‌آید دو جور است. خود مفهومیه چند نوع دارد؛ گاهی اوقات خود ماهیت سعه و ضیق دارد. ولی فعلا روی بساطت تاکید کردم. برای این که جا بگیرد که با فرض قطعی این که نه مفهوم ابهام دارد و نه در مصداق جهلی داریم. ولی در عین حال شبهه برقرار می‎شود از کجا می‎آید؟ یعنی مرز مغشوش و ابهام و بزنگاه مرز مغشوش محور این شبهه صدقیه است.

 

والحمدلله رب العالمین

تگ: شیخ حسین حلی، العناوین المشترکة فی ابواب الفقه، فرائد الاصول، شبه مفهومیه، شبهه حکمیه، شبهه مصداقیه، شبهه موضوعیه، شبهه صدقیه، مرز مغشوش، ابهام، مواضعة، بسائط، مرکبات، وضع، الاحکام تدور، مدار الاسماء، رساله ابهام، شبه صدق خرمن، آقای شریعت، زبان شناسی، مفهوم شناسی، آنتولوی، عرف شناسی

 


 

[1] فرائد الأصول، ج‏3، ص: 301

[2] سورة مائدة آیة6، سورة نساء آیة43

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است