مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 47
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
و ممّا قدّمناه في وجه الحقيقة في خصوص الركعة الواحدة الغير الجاري في الاشتراك اللفظي بين الكلّ و الجزء يظهر وجه الفصل بالتسليم، إذ لا معنى للتبادر بدون ذلك؛ مع أنّ مقابلة الوتر بالشفع كالنص في وحدة ركعة الوتر، لا الوتر المشتمل في خصوص رواية المقابلة.
استحباب القنوت في الشفع
و كذا استحباب القنوت في الثانية لا يحتاج إلى البيان بأزيد من الفصل بالتسليم، مضافاً إلىٰ ثبوت القنوت في الثالثة؛ فإنّ القنوت في الركعتين الموصولتين غير معهود، حيث يحتاج إلى البيان؛ كما أنّ فقدان الثانية في صورة الفصل للقنوت غير معهود، و يحتاج إلى البيان المفقود.
و ما دلّ من الصحيح لو سلّم صحّته علىٰ ما هو ظاهر في عدمه في ثانية الثلاثة، محمول بقرينة ما مرّ على الموافقة للقائل منهم بالوصل مع ثبوت القنوت في الثالثة، فلا محلّ له في الثانية؛ و لعلّه مراد «البهائي قدس سره» المستند إلى الصحيح المذكور، المحجوج بما نقل عن الإمام الرضا عليه السلام من القنوت في الركعتين، إلّا أن يحمل علىٰ نفي التأكّد الثابت في الركعة الأخيرة. و بالجملة، جميع ما مرّ من الفصل بالتسليم، و القنوت في الثانية و الثالثة، متّحد ثبوتاً و إثباتاً، مشترك في الدليل و المدلول. [1]
«و كذا استحباب القنوت في الثانية لا يحتاج إلى البيان بأزيد من الفصل بالتسليم» آیا رکعت دوم شفعی که بعدش وتر میآید، شفع و وتر سه رکعت میشوند، در رکعت سوم که برای وتر است قنوت داریم، در رکعت دوم هم داریم یا نداریم؟ بحث ما این است. میفرمایند بگیرید. «و كذا استحباب» یعنی از آن مطالبی که ما گفتیم «تبیّن» این که مسلما وتر مفصول از شفع است و شفع مسلما سلام دارد، خب شفع دو رکعت نماز مستقل است، مثل سایر صلوات چطور نمازهای نافله دیگر رکعت دومش قنوت دارید؟ نماز شفع هم قنوت دارد. پس با این چیزهایی که گفتیم در انفصال این دو تا و وحدت رکعت وتر، استحباب قنوت در ثانیه یعنی رکعت دومِ نماز شفع «لا يحتاج إلى البيان بأزيد من الفصل بالتسليم» وقتی گفتیم نماز شفع سلام دارد یعنی پس رکعت دومش هم قنوت دارد. «مضافاً إلىٰ ثبوت القنوت في الثالثة؛» بله در یک رکعت وتر هم مسلما دلیل داریم یک رکعت نماز وتر است و قنوت ثابت است. پس در نماز وتر دو تا قنوت شد، یکی در رکعت دوم که در شفع سلام میدهد و بعد در رکعت سوم هم برای وتر قنوت داریم. «فإنّ القنوت في الركعتين الموصولتين غير معهود حيث يحتاج إلى البيان؛» رکعتین موصولتین چیست؟ رکعت دوم و سوم. مثلا بگویند در نماز مغرب هم در رکعت دوم قنوت بگیرید هم در سوم، خب این طور معمول نیست.
شاگرد: یک نحو مصادره نیست. بالا میفرمایند که چون که فصل با تسلیم است پس قنوت مانعی ندارد، بعدش در پایین میگویند قنوت که در ثالثه هست و در ثانیه هم پس هست. و موصوله هم نیست پس فصل به تسلیم است.
استاد: یعنی الان معهود این است که بین رکعتین موصولتین سلام ندهیم و رکعت 2 و 3 به هم وصل باشند، این جا معهود نیست دو تا رکعت پشت سر هم قنوت بگیرند و حال آن که ما میدانیم که سومی قنوت دارد.
شاگرد: این که دومی قنوت دارد را وقتی میفهمیم که فصل به تسلیم باشد، موصوله نباشد.
استاد: خب فصل به تسلیم هم «تبیّن مما مرّ». و کذا یعنی چه؟
شاگرد: پس «فإنّ القنوت في الركعتين الموصولتين غير معهود» یعنی چه؟
استاد: توضیح «کذا» است. «کذا» یعنی چه؟ قبلش فرمودند «و مما قدمناه یظهر وجه الفصل بالتسلیم» یعنی «کذا یظهر مما قدمناه» که نماز شفع سلام دارد، این که رکعت دوم هم قنوت دارد. بنابراین وقتی میدانیم دو تا قنوت دارد معهود نیست که بین دو تا رکعتین موصولتین (قنوت)برقرار بشود …
شاگرد: این جا دلیل دیگری هست. چون دو تا قنوت داریم پس حتما سلام داده میشود، نه از این که سلام میدهیم رکعت دوم قنوت دارد.
شاگرد2: این تیتری که این جا خورده است …
استاد: تیتر را حاج آقا نگذاشتند. من خطشان را نگاه کردم اصلا این بین عبارتشان هست، کاملا دنبال آن هست.
شاگرد2: یعنی کأنه ایشان داخل پرانتز بحث قنوت را مطرح کردند جمله بعدی یکی از ادله همان دو رکعتی بودن شفع میشود.
استاد: اصلا دنباله آن هست. ایشان حتی وسط سطر این طوری آورده اند که «فی خصوص روایة المقابلة و کذا» یعنی یک سطر کاملا به هم چسبیده است که این را دنبال آن آوردند. این عنوان را بعدا زدند.
شاگرد: این جا میگویند قنوت در دو رکعت موصوله غیر معهود است. پس میخواهند نتیجه بگیرند حتما یک فصل به تسلیمی هست.
استاد: اینها شواهد است.
برو به 0:05:03
شاگرد: در حالی که گفتند استحباب قنوت را ما داریم از فصل به تسلیم نتیجه میگیریم.
استاد: از فصل به تسلیم که ثابت شده است که آن چیزی هم که ثابت شده از کجا ثابت شده است؟ از این که رکعت وتر یک چیزی دارد آن استعمالات مستفیضه آن را ندارد و آن تبادر است. قبلا گفتند که «مما قدمناه» که تا وقتی وتر میگویند یعنی یک رکعت جدا؛ یک رکعتی که یک رکعت است، نه این که یک رکعت ضمن رکعت باشد. این را فرمودند. میگویند از این نکته حرف ما معلوم شد که پس فصل هست. «یظهر وجه الفصل بالتسلیم و کذا» از این مطلب تبادری که گفتیم «استحباب القنوت فی الثانیة لا یحتاج الی البیان بأزید من الفصل بالتسلیم» همین که گفتیم فصل به تسلیم هست دیگر قنوت نیاز نیست. «مضافاً» یک نکته دیگر هم هست که در سومی هم میدانیم قنوت هست و موید فصل است که در دو رکعت متصل دو تا قنوت معهود نیست. پس همین که فصل گفتیم، قنوت آمد و چون میدانیم در شفع قنوت آمد و در وتر هم ثابت است که قنوت هست پس یکی از مویدات روشن برای ثبوت خود مساله فصل به تسلیم میشود که این دو تا نماز است، یک نماز نیست و الا اگر یک نماز بود معهود نبود که بین رکعت دوم و سوم دو تا قنوت بخوانیم. «فإنّ القنوت فی الرکعتین الموصولتین غیر معهود حیث یحتاج الی البیان» که اگر باید حتما این وصل باشد و چیز غیر معهود را انجام بدهیم باید بیان بکنند که این نماز استثناء است مثل این که برای جمعه میآید، هم رکعت دوم و هم رکعت سوم قنوت میآید و حال آن که سومی مسلم است، دومی هم که مقتضای فصل است. اینها شواهدی روشن و دلگرمکننده است برای این که این دو تا نماز جدا هستند.
شاگرد: پس این طوری میشود اشکال کرد که قنوت در یک رکعت هم غیر معهود است یعنی کلا خود این قضیه قنوت نماز وتر هر کاری بکنیم یک چیز خاص است. اگر بگوییم وتر یک رکعتِ مجزاست، این که ما در غیر رکعت دوم داریم قنوت میخوانیم یک چیز منحصر به فردی است. اگر هم بگوییم وتر ادامه شفع است و رکعت سوم است. به هر حال امر دائر بین دو تا امر غیر معهود است.
استاد: این که فرمودید در وتر غیر معهود است کدام یک از سنی و شیعه هستند که بگویند نماز وتر بی قنوت است؟ قنوت وتر از آن قنوتهای مفصلی است که چقدر …
شاگرد: پس این اندازه را مطمئن هستیم که آن آخرین رکعت از نوافل لیل قنوت دارد اما آیا آخرین رکعت متصل به شفع است یا مفصول است؟ هر کدام از این دو حالت باشد یک امر غیر معهود دارد. اگر متصل به شفع باشد که هم رکعت دوم قنوت خواندید هم رکعت سوم. اگر هم مفصوله باشد باز ما غیر از نماز وتر نمازی نداشتیم که در غیر رکعت دوم، قنوت داشته باشد آن وقت وتر که یک رکعتی است در همان رکعت قنوت دارد. پس به هر حال هر کاری بکنیم یک چیز غیر معهود هست.
استاد: یعنی میخواهید بفرمایید اصل خود نماز وتر غیر معهود است یا یک رکعت …
شاگرد: این قنوت خواندن در نماز وتر. حالا البته خود این یک رکعت بودن امر منحصر به فردی هست. منظورم از منحصر به فرد این نیست که اشتباه هست. به نظرم به هر حال این که ما از این عجیب بودن، منحصر به فرد بودن استفاده کنیم که نیست چون آن طرفش هم که منحصر به فرد نیست.
استاد: حاج آقا نمیخواهند استفاده کنند که نیست. میگویند اگر باشد «یحتاج الی البیان» یعنی باید تصریح کنند با این که وصل است اما دو تا قنوت است. وقتی فصل است بیان نمیخواهد دو تا نماز است آن دو رکعت قنوتش را خواندی، وتر هم که میدانی باید قنوتش را بخوانید اما اگر وصل بود شفع و وتر سلام بینش نبود، این جا بیان میخواست که این از آن جاهایی است که دو و سه پشت سر هم معهود نیست باید توضیح بدهیم که از آن دو سه هایی هست که در دو تا باید قنوت بخوانیم.
شاگرد: اگر مثلا بیان عامی آمده باشد برای این که رکعتهای دوم را در آن جایی که تشهد دارد میتوانید قنوت بخوانید. یک بیان دیگری هم آمد که نماز وتر قنوت دارد. همین آیا کفایت نمیکند؟ آیا لازم است ما بیان مازاد بر این بیاوریم که بگویند حواستان باشد این نماز دو تا قنوت دارد. آیا این واقعا نیاز است؟ یا همین که یک بیان عامی آمد بخصوصه …
استاد: این بیان شما که موید حرف ایشان شد. شما میگویید دلیل داریم که وتر قنوت دارد. حاج آقا میگویند این وتر یعنی چه؟ یعنی وتر موصول؟ پس نماز مغرب هم باید رکعت سومش قنوت داشته باشد. با این بیان شما مویدشان هست. همین که دلیل داریم وتر قنوت دارد خودش یعنی …
برو به 0:10:47شاگرد: وتری که برای نماز شب است.
استاد: خب خود این دلیل، دالّ بر انفصال آن هست.
شاگرد: دلیل داریم که این نماز سه رکعتی، رکعت سومش قنوت دارد، رکعت دومش هم که حسب قواعد قنوت داریم.
استاد: کلمه سوم که نمیبرند. صحبت سر همین است. اگر بود که «الرکعة الثالثة من الوتر له قنوت» بله. اما این نیست. میگوییم همین که ایشان گفتند دلیل داریم نماز وتر قنوت دارد. خود همین دلیل موید فرمایش ایشان است.
من جلوتر عرض کردم که علی ای حال مجموع روایات که خود صاحب جواهر پذیرفتند روایات معتبره مستفیضه اطلاق کردند بر اینکه مجموع شفع و وتر، وتر است، گفتند اشهر هم این است ولی از این جا این طوری رد شدند که ما میدانیم و اقوی فی ظنی که مراعات تقیه ابوحنیفه است. آن حرف دیگری است و اصلا سنخ بحث تغییر میکند و الا روی این فضایی که الان پذیرفتیم که آن روایات هیچ دلالتی ندارد بر این که وصل جایز است یا لا اقل مخیر است. آن روایات ساکت است که صاحب جواهر گفتند «لا یلازم»
شاگرد: پس الان صورت ما این طوری شده که روایات دالّ بر این هستند که کلا نماز وتر باید برداشت شود که یک رکعت است یا سه رکعت است، قنوتی دارد. بعد از مجموع روایات هم این برداشت میشود این قنوت در سومی حتما هست، حالا شک میکنیم آیا قنوتی هم در دومی داریم یا نداریم که ایشان میفرمایند برای این که در دومی هم ثابت بشود نیاز به بیان ازیدی هست.
استاد: این تکه دوم دو تا بیان است. «لا یحتاج الی البیانِ» اول با «حیث یحتاج الی البیان» دوتاست. من دومی را داشتم عرض میکردم. بیان اول این بود «و کذا استحباب القنوت فی الثانیة لا یحتاج الی البیان بأزید من الفصل بالتسلیم» آن یک بیان است.
شاگرد: آن اولی را فعلا کار نداریم، دومی را ما داریم میگوییم.
استاد: خب اگر دومی را میگوییم ربطی به فصل ندارد.
شاگرد: درست است. فرمایش ایشان این است که میخواهند بگویند که نیاز به بیان داریم.
استاد: میخواهند تعبیری برای فصل بودن و سلام دار بودن نماز شفع بیاورند. «مضافاً» بحث جدیدی شد. آن قبلی از تبادر استفاده کردیم که چون فصل به تسلیم هست پس رکعت دوم شفع قنوت دارد. این «مضافا»، «مضافا» به چه؟
شاگرد: ظاهرا این فصل به تسلیم به علاوه ثبوت قنوت در ثالثه کردند نتیجه گرفتند که قنوت در ثانیه استحباب دارد.
استاد: خب درست است تا این جایش خوب است. «مضافاً» به چه چیزی میخورد؟ مضاف الیه چیست؟
شاگرد: فصل به تسلیم.
استاد: برای استحباب قنوت در شرع؟ نه. «مضافا» به آن «یظهر وجه الفصل بالتسلیم، إذ لا معنی للتبادر » میخورد. لذا این عنوان در کلام حاج آقا نیست و پشت سر هم هست. این عنوان را بردارید و من یک مرتبه دیگر عبارت را میخوانم. «و ممّا قدّمناه في وجه الحقيقة» که مساله تبادر بود «يظهر وجه الفصل بالتسليم، إذ لا معنى للتبادر بدون ذلك؛ مع أنّ مقابلة الوتر بالشفع كالنص … و كذا استحباب القنوت في الثانية لا يحتاج إلى البيان بأزيد من الفصل بالتسليم، مضافاً» یعنی این ظهور وجه فصل به تسلیم که با تبادر و مقابله شفع و وتر ثابت شد و در ضمنش هم قنوت برای او ثابت شد، «مضافاً» برای وجه «یظهر وجه الفصل بالتسلیم» این که «ثبوت القنوت في الثالثة» میدانیم در سومی قنوت هست و اگر موصول بود بیان ازید میخواست. یعنی حتما باید تذکر بدهند که این جا استثناء است. این میدانیم سومی دارد، این جا هم ولو موصولتین هستند اما دومی و سومی هر دو قنوت دارند.
شاگرد: شاید این «کذا» ربطی به بحث ما ندارد یعنی بهتر نبود از «مضافاً» شروع میشد؟ به دنبال بحث ما چه نقشی …
استاد: الان بحث ایشان راجع به قنوت است، دنبالش هم ادامه میدهند و تمام نمیکنند. تا پایین صفحه بحثشان راجع به قنوت است. عرض ما این است که این «مضافاً» یک نحو مضافاً است که چون عبارت ایشان عنوان نداشته، یک مضافاً برای یظهر وجه الفصل بالتسلیم است یا به فرمایش ایشان «مضافاً» یعنی «مضافاً» برای تایید استحباب قنوت. خب کدامش مضافاً؟
شاگرد: این «مضافاً» به تایید حرف قبلی میخورد، اگر «کذا» بعدش بود شاید بهتر بود.
استاد: یعنی میگفتند که «مضافاً الی ثبوت القنوت فی الثالثة»؟
شاگرد: آخر استحباب قنوت در ثانیه را از این درمیآورند که فصل به تسلیم داریم حالا باز دارند از نتیجه این …
استاد: از نتیجه این نیست. من همین را دارم عرض میکنم که «مضافاً» برای این نیست. «مضافاً» برای «یظهر» است. این «مع» قبلی چه میگفت؟ «يظهر وجه الفصل بالتسليم، إذ لا معنى للتبادر بدون ذلك؛ مع» این «مضافاً» یک برادر دیگر این «مع» هست. این جا گفتند «معَ» آن جا گفتند «مضافاً».
برو به 0:17:09
شاگرد: درست است اما آن وقت استدلال اشکال پیدا میکند. مصادره میشود. اول فرض گرفتند که فصل به تسلیم میشود، از فصل به تسلیم، استحباب قنوت در ثانیه را نتیجه گرفتند، از استحباب قنوت در ثانیه به ضمیمه ثبوت قنوت در ثالثه، قنوت در رکعتین موصولوتین نتیجه شد. فرمودند غیر معهود است، محتاج به بیان است، آن وقت از این دوباره موید گرفتند برای آن چیزی که از ابتداء فرض گرفتند.
استاد: نتیجه نگرفتند که مصادره بشود و دور بشود. اصل خود استحباب قنوت در ثانیه را میگویند «لا یحتاج الی البیان أزید من الفصل» که حالا بیان هم داریم که بعد میگویند «المحجوج بما نقل». المحجوج یعنی راوی دارد میگوید من خدمت خود امام رضا بودم نماز شفع را قنوت میگرفتند، وقتی دارند میگویند حضرت قنوت میگرفتند ولی میگویند نیازی نیست که ما حتما دنبال دلیل بگردیم که ببینید امام در شفع قنوت گرفتند. وقتی مذهب امامیه است که شفع نماز جداست، سلام هم باید بدهیم، خب هر نماز دو رکعتی، رکعت دومش قنوت دارد «لا یحتاج الی البیان أزید» «مضافاً» به این که حالا این طوری است که نماز شفع دلیل هم داریم قنوت دارد، این جا اگر …
شاگرد: دلیل را باید قبلش میآورند.
استاد: اینها دلیل نیست. در «یظهر وجه الفصل بالتسلیم» نمیخواهند استدلال بر او بکنند، استدلال که گذشت. میخواهند شواهد جمعآوری بکنند برای این که دلجمع بشویم که نماز شفع سلام دارد.
شاگرد2: قسمت اولش اثباتی است، قسمت دومی نفی میکند. علاوه بر این که این طرف مثبت هست، این هم نافی آن هست که چنین چیزی وجود ندارد.
استاد: که اگر بخواهند یک نمازی به ما بگویند که میدانیم خلاف متعارف است یعنی رکعت دوم و سوم با هم قنوت دارد، خب این را باید تذکر بدهند و بگویند این جا بر خلاف همه جاهای دیگر رکعت دوم که امام رضا علیهالسلام قنوت میگرفتند، سومی هم که میدانیم دارد و مقبول نزد همه هست باید بیان کنند که این استثناء است در حالی که استنثاء نشده است. نگفتند که این جا از آن موارد استثناء است. پس چه معلوم میشود؟ خود همین که بیان میخواست و این بیان نیامده معلوم میشود که به هم وصل نبودند که بیان نکردند. اگر شفع و وتر به هم وصل بودند بیان میخواست حالا که این بیان نیامده پس معلوم است منفصل هستند. آن قنوت خودش را دارد، آن هم قنوت خودش. اگر موصولتین بودند غیر معلوم بود و بیان میخواست. حالا که موصولتین نیستند غیر معهود هم نیست ظاهرا نمیخواهد. «مضافا»، «مضافا» تایید است.
شاگرد: مطلبی که فرموده بودید ما بر اساس آن روایات تخییر میآییم معهود بودن این قضیه را بیان میکنیم آیا طبق ان مبناست؟
استاد: غیر معهود را خودشان دارند میفرمایند و ربطی به آن ندارد و لذا دنبالش هم میگویند در صورتی که وصل باشد یک غیر معهود دیگر هم میگویند؛ میگویند اگر فصل بکنیم و در رکعت دوم قنوت نخوانیم آن هم غیر معهود است، نماز دو رکعتی سلام هم میدهیم اما میگوییم قنوت نخوان. مگر نماز دو رکعتی چه فرقی کرد؟ مرسوم است که در نماز دو رکعتی که در رکعت دومش سلام میدهیم در رکعت دومش قنوت بگیریم. «کما أنّ فقدان الثانیة» یعنی رکعت دوم شفع «فی صورة الفصل» وقتی سلام میدهیم فقدانش «للقنوت غیر معهود» خب نماز دو رکعتی قنوت میخواهد. چه استثنایی است که میگویید در شفع قنوت به جا نمیآوریم؟ «و یحتاج الی البیان المفقود» بیانی میخواهد که نیست. آن بیان چیست؟ بگویند بین همه نمازهای دو رکعتی که میدانیم در نمازهای دو رکعتی رکعت دومش قنوت میخوانیم یک استثناء هست و آن هم نماز شفع است با این که دو رکعتی است، با این که سلام میدهید، قنوت به جا نیاورید. این را دارند از آن حالت غیر معهود استفاده میکنند که یک جاهایی هست که باید بیان اضافه بیاید و حیثی که نیامده شواهدی بر این میشود که طبق متعارف دو رکعت نماز شفع است، تمام میشود سلام میدهیم، وتر هم نماز جداست و فقدان این بیانات به جایی ضربه نمیزند. اگر هر کدام اینها را دست بزنیم بگوییم این جا سلام نده، شفع را دنبال سر همان بخوان، میفرمایند بیانات باید بیاید. رکعت سومی است که اگر رکعت دومش قنوت بخوانیم غیر متعارف است و استثناء است. یا نه اگر فصل بخوانیم بگویند این از آن جاهایی است که با این که فصل هست اما رکعت دوم نماز شفع را قنوت نخوانید باید تذکر بدهند که هیچ کدام اینها نیست. پس معلوم میشود دو تا نماز منفصل هستند علی القاعدة. دومیِ شفع منفصل قنوت دارد علی القاعدة، وتر هم که دلیل خاص داریم میدانیم قنوت دارد. آن چه که ما از عبارتشان میفهمیم این است.
شاگرد: این تعبیری که فرمودند «و یحتاج الی البیان بأزید من الفصل بالتسلیم» یعنی خلاصه این را نیاز دارد. عرض ما این است که این را هم نیاز ندارد. نماز چه دو رکعتی، چه سه رکعتی، چه چهار رکعتی رکعت دوم قنوت دارد.
استاد: با حالتی که سه رکعت، سومیاش قنوت دارد.
شاگرد: دو رکعتیها همه در رکعت دوم قنوت دارند.
استاد: رکعت دوم قنوت دارد با فرض این که سوم هم داشته باشد. ایشان بعد میخواهند این را بگویند. میگویند الان در مغرب درست میفرمایید نماز مغرب سه رکعتی است اما رکعت دومش قنوت دارد اما اگر در نماز مغرب سومیاش قنوت داشت و میدانستیم آن وقت متعارف بود و برایمان صاف بود که در دومی هم قنوت بگیریم؟ نه. در نماز جمعه ببینید. نماز جمعه دو رکعتی است، رکعت دومش قنوت دارد؟ طبق متعارف ندارد. رکعت اول قبل از رکوع قنوت میگیرید و در رکعت دوم اول رکوع میروید بعد از این که از رکوع بلند شدید قنوت میگیرید.
برو به 0:23:47
شاگرد: معنایش فرق کرده اما قنوت دارد.
استاد: قنوت دارد اما جایش تغییر کرد. یعنی آن متعارف باز بهم خورد و لذا هم بیان جدید میخواست که بگویند این جا رکعت دومی است که قنوت بعدش است. میگویند حتی بحثش در بعضی جاها هست میبینید در ادله الان مشهور این است و الا در قنوت جمعه دارد که همه نمازهای دو رکعتی قنوت رکعت دومش است الا جمعه که رکعت اول قنوت بگیرید، این هم هیچی. همان جا خودش بحثش را آورده و روایتش را برایتان بخوانم.
بله روایاتش هم دارد که حالا قولشان را خواستید مراجعه کنید به جواهر جلد 10 صفحه 380 مراجعه بکنید. آن جا مفصل دارند «و فی الجمعة قنوتان علی المشهور» اختلافات را میگویند، بعد میگویند «و قد ظهر من ذلک کله أنّه لا محیص عن القول بالقنوتین و أنّه فی الاولی قبل الرکوع و فی الثانیة بعد الرکوع» با آن بحثهایی که کردند.
شاگرد: دربحث نمازجمعه خلاف حرف حاج اقای بهجت می شود حاج اقا می گویند همین که دورکعتی است و سلام دارد کافی است برای اینکه دومی اش قنوت داشته باشد.
استاد: «لا یحتاج الی البیان» و لذا جمعه «یحتاج الی البیان» ضد حرف ایشان میشود. ایشان نمیگویند که ما میگوییم اصلا غیر این نمیشود. میگویند اگر غیر این باشد باید دلیل خاص بیاید، خب برای جمعه آمده است. برای شفع باید بیاید، نیامده است «المفقود حیث یحتاج الی البیان المفقود» که نیست. وقتی نیست این را چه میفهمیم؟ اینها شواهدی میشود که شفع و وتر بر طبق همان قواعد میآید که بیان نمیخواسته که نیامده است. کدام فرض است که بیان نمیخواهد؟ آن جایی که شفع باید سلام بدهید و وتر را جدا بخوانید. چرا بیان نمیخواهد؟ به خاطر این که وقتی سلام دادید خب دو رکعتی بود، رکعت دوم هم قنوت دارد، وتر هم که دلیل داریم نماز مستقل است و به طور مسلم قنوت هم دارد. حالا بیایید این را بهم بزنید بگویید به هم وصل است. میگویند وقتی وصل به هم هست باید توضیح بدهند که این سه رکعتی متصل است اما بر خلاف متعارف دو تا رکعتین موصولتین قنوت دارد هم دوم، هم سوم. این اگر وصل بود بیان میخواهد.
شاگرد: سومی بیان میخواهد. این جا میفرمایید همان جزء اذهان هم هست رکعت دوم قنوت دارد حالا اگر یک طور دیگری بیان بیاورید که ما میپذیریم، اگر این جا سومی هم دارد بله بیان آمده است که وتر هم قنوت دارد. برای رکعت دوم هیچ وقت ما دنبال دلیل نمیگردیم حتی اگر موصوله باشد.
استاد: نه! وقتی دلیل است رکعت سوم دارد، همان دلیل سوم اگر موصوله بود باید توضیح بدهند که این جا از آن جاهایی است که دوم ندارد یا رکعتین موصولتین دارد. هر دو قنوت دارند. چرا؟ چون غیر معهود است. یک رکعت، سه رکعتی است که سومیاش قنوت دارد. این جا بیان نمیخواهد؟ بگویند این از آن سه رکعتیهایی است که میدانیم سومیاش قنوت دارد. خب حالا دومی چه؟ حاج آقا میگویند حتما بیان میخواهد. یا باید بگویند هر دو قنوت دارد، با این که موصولتین هستند خلاف المعهود قنوت دارد یا این که بگویند این از آن سه رکعتیهایی است که دومیاش ندارد. با این که دومی است، دومی قنوت ندارد، سومی دارد. اگر هم منفصل باشد بعد خود شفع منفصل باز قنوت نداشته باشد، میگویند این هم بیان میخواهد. بگویند همه نمازهای دو رکعتی منفصل که سلام دارند، قنوت دارند الا شفع که چطوری است؟ که قنوت ندارد. میفرمایند اینها شواهد بر این است که چون بیان نداریم، شواهد این است که شفع و وتر مثل سایر نمازها هیچ چیز خاصی برایشان پیش نیامده که توضیح از ناحیه شارع بیاید. همین نیامدن توضیح دالّ بر این است که طبق ضوابطی کلیشان است.
در «و ما دلّ من الصحیح» یک بحثی در کتابهای فقهی از جناب شیخ بهایی است. جناب شیخ بهایی فرمودند من یک مطلبی به شما میگویم اصحاب متوجه آن نشدند، متنبه نشدند. آن چیست؟ این است که اصلا نماز شفع نگفتند موصوله است، با این که مفصول است، با این که در نماز شفع سلام میدهید در نماز شفع قنوت نگیرید. بعد روایت هم میآورند و حاج آقا با ایشان بحث دارند که حرف ایشان را قبول نمیکنیم.
والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
[1] بهجة الفقيه، ص: 14-15
دیدگاهتان را بنویسید