مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 40
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نمی خواهند بگویند بر خلافش دلالت دارد می گویند دلالت بر یک رکعتی ندارد؛ قبلش هم همین را گفتند.
شاگرد: بر غیرش هم ندارد
استاد: بله دیگر، ایشان هم همین را می خواهند بگویند.
شاگرد: پس هیچ موردی برای روایت نمی ماند.
استاد : از آن ساکت است؛ روایت می گوید بین کل رکعتین تسلیم بده اما بین کل رکعتین؛ آخر کار وتر بخوان ؛ خب آن آخر کار را وصل بخوانم یا فصل؟ می گویند ساکت است از جای دیگر نه این که این روایت دالّ بر فصل است. بالا هم فرمودند «أمّا أنّه بالفصل فلا یفهم من هذه الروایة» آن هم همین است.
شاگرد: مقصود از «فاوتر بواحدة» یا واحد است یا واحد سه گانه است؟
استاد : هر کدامش باشد بین کل رکعتین نیست ، اگر بعد کل رکعتین بود، یکی را می رساند اما وقتی بین کل رکعتین است هیچ کدام را نمی رساند.
شاگرد: انصافش این است که وقتی مثلا چند تا نماز پشت سر هم هست خیلی هایش همین طور دو رکعتی دو رکعتی است وقتی می گویید بین هر دو رکعت سلام بدهید عرف نوعاً می فهمد که بعد از آن دو رکعت آخری هم سلام بدهید بعد یک رکعت را بخوانید یعنی ظاهرش این است اگر چه دقت بکنیم ، بله آن فرمایش حاج آقا با دقت همین در می آید اما ظاهر همان جوری که القاء به عرف بشود، به عرف این را القاء بکنیم بعد ببینیم چگونه می خوانند؟ نوعا این نحو می خوانند که دو رکعت آخر را سلام می دهند بعد مثلا آن وتر را می آورند.
شاگرد 2 : اگر این «یوتر بواحده» نبود، باز کلام آقا یک تقویتی می شد یعنی یک اشکال عقلی که باعث شد ما از عرف عام فاصله بگیریم یعنی از فهم عرفی ما را دور کرد.
استاد: حالا مثلا یک تحلیل روایی هم بود دیروز که یادم رفت خدمتتان بگویم امروز هم که دوباره نگاه نکردم در همان الشاملة بود که یکی از این سنی ها، این بین کل رکعتین را تفسیر کرده بود یا برای خود تعبیر روایت را یک تتمه ای آورده بود دالّ بر همین که منظور بعد کل رکعتین است، نه بین کل رکعتین ولو بین گفته شده است ولی این جوری که در حافظه ام مانده است خودش تفسیر کرده بود ولی از آن قبلی ها بود یعنی مثلا رده صحابه بود کی بود یادم نیست!
شاگرد: یک مقداری ظاهر عرفی اش این است یعنی مسکوت بودنش خیلی معلوم نیست، بله ! نص در این نیست که بعد از آن 2 رکعت آخر هم باید سلام داد، ولی ظاهر در این هست. این فرمایش ایشان نص بودنش را خراب میکند یعنی احتمال جدی خلاف مقابلش ایجاد میکند، ولی بنظرم از ظاهر در نمی برد.
استاد : یعنی اگر ما بودیم و تنها در کل ادله همین یک روایت بود، عرف می فهمیدند که یعنی شفع از وتر مفصول است بدون هیچ دلیلی؟
شاگرد : ایشان قبلش میفرماید: «یسلم بین کل رکعتین» هر دو رکعت بین آن سلام داده شود، اصلا من کأنّه خواندم این «بین» را، «بعد» فهمیدم.
استاد: خب دیگران هم همین را فهمیدند که صاحب جواهر و کسی ایراد نکرده است ،حاج آقا این دقت را کردند که دلالت ندارد.
شاگرد: فلذا این یک دقت عقلی است ما را از ظهور و استظهار دور می کند
شاگرد 2: البته جزء آن چیزهایی هست که اگر به عرف القاء بشود نص دیگر برای آن نمی ماند .
شاگرد 3: این عبارت «یوتر بواحده» اصلا کأنّه دارد این را بیان می کند،یعنی این خیلی دور است که بگوییم «یوتر بواحدة» می خواهد بگوید دو رکعت قبل، یک رکعت به آن بچسبانید.
استاد : یعنی «بین رکعتین و رکعة واحدة» هم «سلّم»؟ «یسلم بین رکعتین و رکعة واحدة»، این ها در نمی آید یعنی واقعا عرف این را می فهمد؟ یعنی «یسلم بین رکعتین و رکعة واحدة؟» چون بین کل رکعتین می گویند.
شاگرد : وقتی به شما می گویند 10 رکعت بخوان «یسلم بین رکعتین» آیا شما از همین متوجه نمی شوید که هر 2 رکعت ، 2 رکعت باید سلام بدهید؟ عرف این را می فهمد یعنی وقتی به عرف القاء می شود که شما 10 رکعت بخوانید بین هر 2 رکعت هم سلام بدهید آن آخری را هم می فهمد؛ یعنی عرف از این، این را می فهمد که نمازهای مثلا فرض کنید فلان، 2 رکعتی 2 رکعتی است حالا آن هم هم که اگر ترسیدی که به فجر بخوری فرمودند یک دانه بیاور که وتر را هم گرفته باشد؛ کمی با سیاقی که جلو آمده به نظر می رسد که عرف عام آن را حداقل ظاهر از روایت می گیرد.
برو به 0:05:12
استاد : ولی عرف عام می گویند 11 رکعت نماز بخوان بین هر دو رکعت سلام بده، «یوتر بواحدة» یک رکعتی را هم آخر بچسبان.
شاگرد : ظاهرش این است که آن آخری را هم می فهمد باید سلام دهد، چون از این که می گوید بین هر دو رکعت سلام بده می فهمد که نوعش این جوری است جنس آن، دو تا دوتا است .
شاگرد 2 : اصلا همین باعث شده است همین 2 تا 2 تا بودنش وقتی فرد شده است همین باعث شده «و یوتر بواحدة» یعنی یک دانه آخری را با این «یوتر بواحدة» خواستند بیان کنند کأنّه این سوال بدوا در ذهن عرف عام ایجاد می شود و إلا شما فرمودید 2 تا 2 تا بخوان، این که 11 تا هست!
استاد : کلمه «یوتر» را دو نحو می شود معنا کرد شما «یوتر» با مأنوس ذهن الان ما می گویید «یوتر» یعنی یک وتر می خواند، این جور همین طور می شود که شما می گویید اما «یوتر» یعنی مجموع این هایی را که خوانده است به وتر ختم می کنیم مبادی 6 باشد، 8 باشد، 10 باشد.
شاگرد : گفته «فأوتر بواحدة»
استاد : یعنی مجموع این ها را که خوانده «صلاتین کل رکعتین رکعتین رکعتین»، ختم به وتر می کند با یک 1 رکعتی «یوتِر» یعنی به 5 ، به 7 ، به 11 این جوری ختم می کند نه به 4، 6 ، 8 ، 10 به زوج ختم نمی کند، «یوتر» یعنی یک رکعت می خواند اگر این باشد این طور است اما خیلی از ادله این طور نیست «یوتر» یعنی مجموع چیزهایی که خوانده ای را زوج ختم نکن، وَتر ختم کن.
شاگرد : اگر فهم از روایت،بعد کل رکعتین یعنی به فرد ختم شود، یعنی سه رکعت، اشکال باز می گردد، عاد الکلام در آن 3 تا و 2 تای قبلی اش. خب الان باز بین کل رکعتین نشد پس این دو تا را هم باز بهم بچسبانید باز قبلی هم بین کل رکعتین نشد دو تا را هم بهم بچسبان همه را با یک سلام بخوان.
استاد : لذا حاج آقا می گویند از آن 3 رکعتی روایت ساکت است، یعنی چون 3 رکعتی است از فرض روایت بیرون است پس از آن ساکت است، نمی گوید آن 2 رکعتی را چه کار کن ؛ بچسبان یا نچسبان؟ چرا؟ چون علی ای حال از بین کل رکعتین خارج است لذا روایت از 2 رکعتی آخر ساکت است نه می گوید بچسبان و نه می گوید نچسبان باید از جای دیگر ببینیم.
شاگرد : منصوص در آن نیست ولی ظاهرش بنظرم می رسد که همان باشد؛ چون می گویم یک مقداری شاید هم به خاطر این که ذهن عرف عام یک کارهای دیگری هم در استظهاراتش می کند بله اگر ما بخواهیم کاملا به صورت ریاضی بررسی کنیم، واقعا این «بین رکعتین» نیست، ولی وقتی به عرف عام گفتید که رکعتین رکعتین بخوان یا مثلا بین رکعتین یعنی چه به عرف عام بگوییم رکعتین رکعتین بخوان و چه به عرف عام بگوییم بین کل رکعتین یصلی از هر دو این را می فهمیم که انگار ماهیتا نمازهایش 2 رکعتی است اگر هیچ چیز دیگری هم به او نگوییم خود به خود خیلی معطل نمی ماند؛ بله اگر به او بگوییم دقت کردی به این ، می گوید که انگار نص نبود خوب است یک سوالی هم بپرسم.
استاد : 2 رکعتی آخر هم می خواهد سلام بدهد؟ می گوید به من گفتند بین هر 2 رکعت سلام بده حال من بین هر 2 رکعت نیستم.
شاگرد : اگر به لفظ برگردد و دقت لفظی بکند ، بله اما همین جور به او القاء کردند گفتند «یسلم بین کل رکعتین» که حالا آن ادامه اش را در نظر نگیریم؛ تا این جای روایت مد نظرم هست، این را می فهمد که ماهیتا 2 رکعتی 2 رکعتی است ،کمی ذهن عرف عام این کارها را می کند و خیلی دقت به این چیزها نمی کند که حالا مثلا گفته «یسلم بین کل رکعتین» یا «مثنی مثنی» مثلا فرموده باشند.
استاد : هنگام جمع آوری روایت، در بعضی روایات من یادم هست که شما فرمودید عرف عام- مثلا می بینید خود ذهن عادی یک چیزی می فهمد اما حضرت می گوید من که این طور نگفتم، جور دیگر مراد من بود؛ یعنی یک دقتی از روایت معلوم می شود. اگر این ها روایات جمع آوری شود، قشنگ است، حالا یادم نیامد که خدمت شما عرض کنم ولی دیدم و یادم هست که مثلا حضرت می گویند من که این طور نگفتم، یعنی اگر به عبارت روایت، برگردیم می بینیم حضرت درست می گویند، یک دقتی در عبارت حضرت بوده که ذهن راوی، ذهن عرف عام بوده، یک چیزی هم فهمیده اما غلط فهمیده است آن دقتی که منظور بوده متوجه نشده است.
برو به 0:10:00
شاگرد : این موارد، نیاز به بیان بیشتر است طبیعی است که حضرات تذکر می دادند.
استاد : اگر بخواهد الزام گردن گوینده بگذارد که بیان بیشتر نمی خواهند، می گویند تو باید دقت کنی،دو فرض دارد،یک بار می خواهد بگوید گوینده، این جوری گفته، صرفا نقل قول می کند، اما یک بار می گوید گوینده این را گفت؛ گفت بعد از شفع هم سلام بده خیلی تفاوت می کند می خواهد بگوید گوینده گفته بعد از 2 رکعت آخر هم سلام بده و حال آن که او گفته بین هر دو رکعت دو رکعت، سلام بده، آن آخری که می خواهد سلام بدهد می گوید به من گفتند بین هر 2 رکعت، این رکعت آخر که خب بین هر 2 رکعت نیست؛ آخرین 2 رکعتی است و من می خواهم بعد آن یک رکعت بخوانم.
شاگرد : نصا نمی تواند نسبت بدهد اما می تواند بگوید ظاهر کلام یعنی اگر کسی که این را شنید و رفت این نحو عمل کرد آیا می شود یقه اش را گرفت؟
استاد : یعنی این حرفی که حاج آقا می زنند اگر به عرف بگویند، چه می گوید؟ می گویند من که نگفتم «بعد کل رکعتین»، من گفتم «بین کل رکعتین» از کجا تو این را گفتی؟
شاگرد : اگر توجه بدهند فرق می کند
استاد : توجه بدهند ، باز ظهور هست یا نیست؟
شاگرد : اگر خود آن گوینده توجه بدهد، بله! اما اگر یک کسی مثل من توجه بدهد یک مقدار در شک می افتم ولی کماکان اگر به من بگویند حالا چه کار می کنی خودت هستی و این روایت،باز هم بعد از آن 2 تا رکعت، سلام می دهم و وتر می خوانم.
استاد : به عنوان ظهور و اماره؟
شاگرد : حداقل این تطبیق با کلام حضرت می کند.
استاد : آن، بله! یعنی چون ساکت از آن هست چون از آن ساکت است می توانم بگویم.
شاگرد : ولی حاضر نیستم آن طرفش را عمل کنم یعنی این نکته هست.
استاد : چون باز روایت دلالت بر آن ندارد حاج آقا همین را می گویند
شاگرد : درست است اما این طرفش را حاضر هستم یعنی 2 رکعتی را حاضر هستم سلام بدهم ولی 3 رکعتی را تا برای من جوازی نیامده باشد که 3 رکعت را بهم بچسبانم حاضر نیستم ؛ خود این نشان می دهد یک طرف دارد می چرخد یعنی خود این که وقتی به عرف این جور گفته می شود این 2 تا 2 تایی بودن را کأنّه از روایت می فهمد مگر این که بیاید تذکر بدهد.
شاگرد 2 : البته این حاضر بودن شما، یک مقدار به خاطر سابقه شماست،معلوم نیست که اگر یک مساله جدید باشد اینطور متوجه شوید.
استاد : اتفاقا همین که وتر را می شود جدا بکنند یا نه، مفصل می آمدند از ابن عمر سوال می کردند آن سنی ها خیلی هایشان می گویند که باید یک رکعت نماز نخواند؛ چرا؟ چون «نهی عن البُتیراء» ، ابن عمر با این مخالف بود و می گفت: مانعی ندارد یک رکعت بخوانید و بُتیراء یعنی صلاة ناقص نه نماز یک رکعتی؛ یک رکعتی که ناقص نیست. مثلا نمازی که سلام نداشته باشد یا قبل از سلام،نماز را رها کنی و بروی، خب الان اگر بُتیراء یک رکعت باشد و همان حرف ابن عمر باشد، ابن عمر گفت ببین! -چون می دانید سنی ها هنوز مغرب را غروب کرد می خوانند ما هنوز نیم ساعت بعدش نماز مغرب می خوانیم آن ها همان که غروب کرد نماز مغرب را خیلی با عجله می خوانند یعنی کأنّه روز است هنوز وقتی خورشید در افق نشست نماز مغرب را می خوانند – ابن عمر گفت ببین که «تختم النهار بوترٍ» یعنی فریضه نهار را سه رکعتی می خوانند نماز شب را هم «تختم بوتر» الان در این فضاء شما، نماز وتر را سه رکعتی نمی خوانی؟
شاگرد: اگر در آن فضای ذهنی به شما بگویند، بله! اما اگر خودمان هستیم و این روایت به ما گفتند «بین کل رکعتین یسلم»
استاد: و شما آن حدیث ابن عمر را هم شنیدید.
شاگرد: اگر نشنیده باشیم
استاد : خب یعنی آن که در فضای ذهنی شیعه هم هستید.
شاگرد: نه، اصلا فضای ذهنی ما خالی است، فقط همین روایت را بررسی می کنیم هیچ چیز نمی دانیم.
استاد: 11 رکعت ، بین هر دو رکعت، سلام بده و آخری را 3 رکعت بخوان؛ «بین کل رکعتین» نه ؛ آن آخر کار 3 تا بچسبان.
شاگرد: «أوتر بواحدة»
استاد: «أوتر» نه یعنی یک رکعت وتر بخوان، «أوتر» یعنی مجموعه نمازت را به زوج ختم نکن 6، 8 ، 10 ؛ «أوتر بواحدة» با اضافه کردن یک رکعت، مجموع آن را وتر قرار بده 5، 7 ، 9 ، 11. اگر این طوری معنا کنیم چرا می گویید من آخر کار یک سلام می دهم؟
شاگرد: ما برای این که بگوییم «بین کل رکعتین» سلام بده باید بالاخره این طرفش هم رکعتینی باشد که این طرف هم رکعتین باشد.
برو به 0:15:00
استاد: بین 2 رکعت سلام بده آخر کار می گویند این 3 رکعت است ؛ خب «بین رکعتین» نشد، من «بین رکعتین» سلام دادم این بین 2 و 3 هست.
شاگرد: «کل رکعتین» یعنی این طرفش باید رکعتین باشد آن طرفش هم باید رکعتین باشد، این جا رکعتین نیست ، ثلاث رکعات شد.
استاد: ثلاث رکعات، رکعتین نیست و لذا من سلام ندادم؛چرا؟ چون به «اوتر» امرشده ام.
شاگرد: پس چطور بین آن شما سلام می دهید؟
استاد:بین کل رکعتین ! من الان اگر وتر بخواهم بخوانم بین وتر و شفع اگر سلام بدهم این سلام من بین کل رکعتین نشده است.
شاگرد: سلام قبلی هم بین رکعتین است. بین رکعتین و ثلاث رکعات شد.
استاد: بله ولی خب چون امر به ثلاث رکعات شده؛ دیگر دست من نبوده است.
شاگرد: ثلاث رکعات ، 5 رکعتش کن آن قبلی هم به این بچسبان باز هم وتر است.
استاد : متوجه نشدم.
شاگرد: آن قبلی هم سلام ندهیم بچسبانیم به این باز هم 5 رکعت می شود.
استاد: نه! کل رکعتینی که ممکن است جدایش کنند؛ 3 نمی توانم ، یک و نیم رکعت که نمی توانم بخوانم.
شاگرد: ولی آن آخری را هم نی توانستیم دو رکعت بخوانیم.
استاد: می دانم ولی روایت نمی گوید و هیچ کدام را تایید نمی کند.
شاگرد: اگر فرمایش شما، فرمایش حاج آقا باشد که بعد کل رکعتین با بین کل رکعتین مباین هست و این تفاوتی که قائل می شوند این امکان جدا شدن در آن نیست.
شاگرد٢: حالا یک مقدار، با این بحث هایی که شد همان دقتش هم محل اشکال بیشتر شد؛ یعنی واقعا فرق می کند بعد کل رکعتین بعد از حتی تذکر ، ما هم بیشتر تأمل می کنیم.
استاد: «بین کل رکعتین» یعنی «بین رکعتین و 3 رکعت به امر» صادق نیست و از فرض روایت خارج است نه این که بگوییم دارند در روایت تناقض می گویند؛ نه!
شاگرد: اگر این اشکال را ببریم آن جا ، این هم وارد است یعنی اصلا 11 تا متصل می شود.
شاگرد2: فرمایش ایشان این است که در 11 رکعت، هیچ جایش نمی توانیم سلام بدهیم چون هر جا بخواهیم سلام بدهیم تازه بین زوج و فرد گیر می کنیم همان 2 رکعت اول را که خواندیم بین 2 رکعت خوانده و 9 تا،الان چطور سلام بدهیم؟ بین رکعتین که نیست ! بعد دوباره بعد از اینکه 4 رکعت خواندیم ، بین 4 و 5 باز چطور می خواهیم سلام بدهیم؟
استاد : نه! نماز شب حتما واجب نیست 11 رکعت بخوانید؛ شما متعدد می توانید بخوانید، شما بین دو رکعتی ها سلام می دهید.
شاگرد : آن روایتی که آقا فرمودند 12 رکعت و یک سلام برای امشب است سید در اقبال 12 رکعت با یک سلام با کیفیت مخصوصه فرمودند در اعمال امشب هست شاید هم ملاحظه فرمودید حالا جاهای دیگر هم رسیده نمی دانم ولی برای شب عید غدیر است.
برو به 0:18:15
بسم الله الرحمن الرحیم
من استثناء صلاة إحدى عشرة ركعة بتسليمة واحدة ليلة الجمعة، و صلاة أربع ركعات بتسليمة واحدة ليلتها أيضا محل للنظر و التأمل، خصوصا و لم نقف للأولى على مستند أصلا، و عدم صراحة دليل الثانية،إذ هو ما أرسله الشيخ في المصباح أيضا عن أمير المؤمنين (عليه السلام) عن النبي (صلى الله عليه و آله) «من صلى ليلة الجمعة أربع ركعات لا يفرق بينهن» [1]
جواهر هم جلد 7 صفحه 70 بود که من هم چند تا نماز یادداشت کرده بودم 11 رکعت «بتسلیمة واحدة لیلة الجمعة»، «أربع ركعات بتسليمة واحدة ليلتها» این دو تا را فرمودند فی المصباح ایضا «من صلى ليلة الجمعة أربع ركعات لا يفرق بينهن» دو تا هم من یادداشت دارم اقبال صفحه 66 و 452.
فَقَالَ لَهُ تُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فِي تَسْلِيمَةٍ وَاحِدَةٍ [2] من برخورد کرده بودم یادداشت کرده بودم.
فصل فيما نذكره من عمل ليلة الغدير
وجدنا فيها صلاة مذكورة في كتب العبادات و الصلاة خير موضوع و خير مسموع عام في سائر الصلوات ذكر صفة هذه الصلاة في ليلة الغدير و هي اثنتا عشرة ركعة لا يسلم إلا في أخراهن و يجلس بين كل ركعتين و يقرأ في كل ركعة الحمد و قل هو الله أحد عشر مرات و آية الكرسي مرة فإذا أتيت الثانية عشر فاقرأ فيها الحمد سبع مرات و قل هو الله أحد سبع مرات و اقنت و قل لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ وحده لٰا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ و يميت و يحيي و هو حي لا يموت عشر مرات بيده الخير وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ و تركع و تسجد و تقول في سجودك عشر مرات سبحان من أحصى كل شيء علمه سبحان من لا ينبغي التسبيح إلا له سبحان ذي المن و النعم سبحان ذي الفضل و الطول سبحان ذي العزة و الكرم أسألك بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمة من كتابك و بالاسم الأعظم و كلماته [كلماتك] التامة أن تصلي على محمد رسولك و أهل بيته الطيبين الطاهرين و أن تفعل بي كذا و كذا إنك سميع مجيب. [3]
و الصلاة خير موضوع و خير مسموع عام في سائر الصلوات ذكر صفة هذه الصلاة في ليلة الغدير و هي اثنتا عشرة ركعة لا يسلم إلا في أخراهن و يجلس بين كل ركعتين و يقرأ في كل ركعة
یجلس یعنی تشهد می خواند. الان ببینید این را صاحب جواهر اسم نبردند در اقبالی است که دست عباد و زهاد و مقدسین از علماء است، لازمه فرمایش آقایان و همه که تا به حال دیدیم این است که ما مبنای فقهی مان را طوری قرار بدهیم که بگوییم این ها را احتیاطا نخوانید؛ آخر این احتیاط سر می رسد؟ ما بگوییم مبنای فقهی می گوید که این خلاف احتیاط است که این طوری نماز بخوانیم؛ آن وقت سیدی که اقبال را برای مقدسین نوشتند در مورد آن بگوییم شبهه بدعت دارد. معلوم می شود آن مبنا یک چیزی دارد همان چیزی که ما چندین روز بحث کردیم و دیروز هم گفتم؛ آقا می گفتند این ها را بخوانیم یا نه ، من گفتم من عرضم این نیست که بخوانیم عرض من این است که آن قدر مبنایی که پایه ریزی کردیم آن مبنا نیست که بگوییم احتیاط این است که این را نخوان حالا این جا که احتیاط هم نمی گویند؛ ببینید اصحاب صلاة اعرابی را استنثاء کرده بودند صاحب جواهر در عین حال گفتند و منه یعلم أنّ الاحوط ترک هذه الصلاة صلاة اعرابی که صیت آن در فقه پیچیده است و از اول زمانش تا حالا معروف بوده است در عین حال می گویند احوط این است که این را هم نخوانید؛ خب صاحب جواهر می خواهند این را قبول کنند که بخوانید یا نه و حال آن که این معلوم می شود که مبنا یک چیزی دارد
آن روز شوخی کردم گفتم که آن «إلا الوتر و صلاة الاعرابی» ، گفتم اگر قدرت داشتند وترش را هم میگفتند، دیگر وتر ممکن نیست و متواتر است در این که ما یک رکعتی داریم و الا همین را هم می گفتند؛ چرا؟ چون گفتند غیر از نماز دو رکعتی بدعت است اصلا این جور چیزی غیر دو رکعتی خواندن حرام است و بدعت است و دیگر حرف روی آن نزن، خب چرا از اول این طور چیزی را بگوییم که بعد به این جا برسد؟
شاگرد: چیزهایی را که سید در اقبال فرمودندمثلا این موردی که الان فرمودند که فلان چیز در کتب عبادات است، هیچ گونه نه سندی هست نه این که بفرمایند که مثلا از معصوم رسیده است.
استاد:
فصل فيما نذكره من عمل ليلة الغدير
وجدنا فيها صلاة مذكورة في كتب العبادات و الصلاة خير موضوع و خير مسموع عام في سائر الصلوات ذكر صفة هذه الصلاة
شاگرد: یک موردی را یکی از اساتید بازگو می کردند همان عمل لیلة الرغائب که نماز است ایشان پیجویی کرده بودند گفته بودند فقط در کتب عامه. اتفاقا خیلی هم روی آن مانور می دهند، جزء معدود مواردی است که دارند وگرنه میگفتند در روایات ما اثری از آن نیست.
استاد : و حال آن که بین مقدسین از شیعه از قدیم تا حالا میخِ لیلة الرغائب کوفته شده است ما بگوییم که این برای سنی ها هست؛ این یک چیزی است که داریم دور می رویم از واقعیتی که علما آن قدر حساسیت داشتند، شیعه از قدیم و جدید این طوری نبود که یک دفعه بروند سنی زده بشوند یک چیزی را این جوری جا بیندازند بعد بگویند ما از سنی گرفتیم.
شاگرد : در عید غدیر که قطعا این نیست آن ها که کاری به غدیر نداشتند ولی خب احتمال ندارد آیا آنها…
استاد : یک روز دیگر یادتان هست که من عرض کردم آن ها هم خودشان که ذهبی می خواهد خود بزند هر وقت این عبارتش را می بینم خیال می کنم و تصور می کنم دو تا دست هایش را برده بالای سر خودش و خودش را میخواهد بزند؛ که این ها را نگویید خیالم می رسد قسم هم میخورد؛ ابن کثیر در البدایة این را از او نقل کرده است ؛ روایت چیست؟ نمی دانم آن راوی فلان ابن خوشب یا شوخب او با سندش خودش به ابوهریره نقل کرده که ابوهریره گفته است: حضرت در 18 ذی الحجة آیه نازل شد «الیوم اکملتُ لکم دینکم» این ها را ابوهریره گفته بعدا هم گفته که حضرت فرمودند هر کس روز غدیر روزه بگیرد معادل روزه 60 ماه است. ذهبی که این جا می رسد می گوید قسم می خورم والله این دروغ است آخر مگر می شود یک روز، روزه اش معادل 60 سالی باشد که ماه مبارک در آن هست مثل اینکه خود زنی میکند، که آخر این را که شیعه ها نگفتند کتاب های خودتان است ابوهریره است راوی هایش هم خودتان هستید و قبولشان هم دارید اگر یک احتمال می دادید که «فیه تشیعٌ» اصلا آن را کنار می گذاشتید این راوی معلوم می شود از آن راوی هایی بوده که می دانستید که این شیعه نیست، چاره ای ندارد که خود بزند که از من بپذیرد که این دروغ است.
برو به 0:25:10
شاگرد : ایشان این بزرگوار فرمودند که الصلاة خیر موضوعٍ این چیزهایی که فرمودند یک مقداری به این می خورد که کأنّه یک چیزی است که شاید مبتدئه باشد یعنی در واقع چون شب، شب غدیر است ؛ غدیر هم یک فضیلت بالایی دارد خب یکی از بهترین کارها نماز است خب ما هم یک همچین نمازی بخوانیم چون هیچ جایی از این متن بر نمی آید که بخواهند بگویند روایت است، می گویند کتب عبادات و امثال این کلمات.
استاد : من یک دفعه دیگر عبارت را بخوانم
فصل فيما نذكره من عمل ليلة الغدير
وجدنا فيها مرجع ضمیر فیها به لیلة بر می گردد ، وجدنا در «لیلة غدیر» وجدنا فیها صلاة مذكورة نه این که یک نمازی برای جاهای دیگر است من سید آمدم گفتم چون شب غدیر خیلی خوب است این نماز را امشب بخوانیم.
شاگرد: نه سید، آن کسی که این را در کتب عبادات آورده است را عرض می کنم
شاگرد ٢: علت این که ایشان الصلاة خیر موضوعٍ را آورده چه بوده است؟ ضعف سند را نمی خواسته جبران کند بگوید برای این که ما سند صحیح در این نماز پیدا نکردیم اما از باب این که الصلاة خیر موضوعٍ بخوانید روی این حساب این را آورده است برای چه ایشان این فرمایش را کردند؟
استاد: فی سائر الصلوات ایشان برای من مبهم است ؛ ببینید والصلاة خير موضوع و خير مسموع عام في سائر الصلوات سائر صلوات یعنی چه؟
شاگرد: خیر موضوع و خیر مسموع فی سائر الصلوات
استاد: عام! کلمه عام هم دارد و خیر مسموع، عامٌ فی سائر الصلوات!
شاگرد: هر نمازی که در این شب وارد شده است هر نمازی که به هر طریقی به جهت استحباب همه نمازهایی که گفتند شامل همین می شود.
استاد : چه چیزی شاملش می شود؟ عامٌ؟
شاگرد : در هر صلاة ، خیر موضوع و خیر مسموع عامٌ
استاد : این که معلوم است، فی سائر الصلوات را عرض می کنم.
شاگرد : سائر یعنی همه صلوات؛ سائر نه به معنای غیر از این ، سائر یعنی همه صلوات
استاد : می دانم؛ همان همه اش هم باز ابهام دارد یعنی چه؟
شاگرد : یعنی چه صلواتی مسندا نقل شده باشد چه غیر مسند نقل شده باشد؛ سائر صلوات در همه صلوات ها چه صلواتی را که ما بدانیم این از معصوم علیه السلام مسنداً رسیده است چه در کتاب عبادتی ما این را شنیده ایم ، دیده ایم که این برای غدیر نقل شده است.
استاد : پس والصلاة خير موضوع و خير مسموع، عامٌ
شاگرد : یعنی الصلاة خیر موضوع و خیر مسموع را داخل یک چیزی بگذاریم و بگوییم این عامٌ فی سائر الصلوات.
استاد : عام فی سائر الصلوات یعنی عام فی جمیع الصلوات.
شاگرد : کیفیت مخصوص این جا ذکر نکردند.
استاد نه بعد شروع می کنند ذکر صفة که و هي اثنتا عشرة ركعة لا يسلم إلا في أخراهن و يجلس بين كل ركعتين
شاگرد : نمازها را همین طور مسلسل وار می خوانند می روند.
استاد : ولی تشهد را می گویند بخوانند هر دو رکعتی تشهد بخواند.[4]
شاگرد 2 : اگر کسی پرسید که چطور قاعده کلی گفته می شود که هر نماز مستحبی 2 رکعت است؟
استاد : باید بگویند اصل این است الا آن جایی که دلیل خاص وارد شده باشد؛ دیروز هم که آن عبارت را از ابن فهد خواندم آن عبارت یادداشت کردنی است که ابن فهد صریحا گفتند؛ -ابن فهد هم یک آدم کمی نیستند- صریحا گفتند به طور کلی نماز ها را خوب است که 2 رکعتی 2 رکعت بخوانید و الا جاز ترکها
شاگرد : و لو أراد الزيادة على الثنتين في غير المنصوص جاز[5]
استاد: ببینید این خیلی خوب بود همانی که من یک روز دیگر هم گفتم ولو من تاکید هم می کنم ما در مقام این که مجتهد باشیم و حرف فتوا بزنیم ، این ها نیست فقط مباحثه طلبگی است ولی اگر یادتان باشد عرض کردم گفتم این احتمال در ذهن می آید که از مجموع ادله و لسان استظهار روایت معلوم می شود به طور کلی در مستحبات، سلام بین رکعات تخییر است؛ گاهی است خسته می شود، ضبطش فراموش می شود، شک می کند، درروایت هست «التشهد برکة»[6] بین دو رکعت فاصله بینداز، أشهد أن لا إله إلا الله بگو تا ضبط کنی و شک نکنی و الا اگر می خواهی وصل بخوان مخیر هستی، «إن شئتَ سلّمتَ و إن شئتَ لم تسلم» از آن هم استفاده کردم
شاگرد: برای ضبط البته همان تشهد کفایت می کند.
استاد: حالا ببینید بعدا حاج آقا راجع به این «إن شئتَ سلّمتَ» چه کار می کنند همین«إن شئتَ» را هم قبول ندارند که تخییر برساند به نحو خیلی محکم می گویند: چاره این نیست این روایت را توجیه می کنند. ولی با این احتمالی که من عرض کردم در شب عید غدیر- اگر آن ضابطه اصلی درست باشد- ممکن است مانع پیش بیاید، فضیلتش این است که این 12 رکعت فوت نشود، شارع می گوید: پشت سر هم بخوان که تمام بشود، نه این که قائل به وحدت مطلوب شویم به این معنی که اگر سلام دادی دیگر این نماز شب عید غدیر نیست،
لذا گفتم مثل عرف هم بخواند قصد وظیفه فعلیه بکند، چرا وظیفه فعلیه عرض کردم ؟ منظورم اتفاقا همین بود که یعنی احتمال دارد همان چیزی که وارد شده ، تعدد مطلوب باشد یعنی به نحو تعدد مطلوب یک جا به خصوص سر برسد که از دستت فوت نشود؛ شب عید است مثلا مانعی می رسد، بخواهید سلام بدهید صدایت زدند می گویید بله تمام شد 6 رکعتش را خوانده بودی 6 رکعت بعدی برای فردا ماند و وقت گذشت، که یعنی تعدد مطلوب است به این معنی که یک مطلوب این است که 12 رکعت بخوانی ، مطلوب در این مطلوب این است که عجله کنی و سلام ندهی که تا این جا نشستی یک دفعه نمازت سر برسد، البته اگر علماء باشند و این احتمال را بشنوند، ممکن است یک عصایی هم به سر من بزنند، ولی علی ای حال مباحثه طلبگی هست به عنوان محتملاتی که در مباحثه به ذهن می آید.
برو به 0:35:53
شاگرد : بهتر این است که بگوییم اصل نماز مستحبی 2 رکعت است مگر این که دلیل خارجی این را بهم بزند.
استاد : اصل به چه معنایی؟
شاگرد : می گویند تخصیص اکثر هم لازم می آید نماز وتر، نماز اعراب ، این نماز 12 رکعت ، نمازهای دیگری هم بعضی افراد خودشان در بیاورند نماز 3 رکعتی، 5 رکعت، 10 رکعتی ، 12 رکعتی همه این ها را در بیاورند و لذا این قاعده کلی تخصیص می خورد می گویم تخصیص اکثر لازم نمی آید؟
استاد : آن قدر نماز مستحبی در این کتب تصریح شده که اگر شما بنشینید تخصیص بزنید از 50 تا هم رد بشود باز تخصیص اکثر نمی شود، شما ببینید نمازهای مستحبی چه دستگاهی دارد این جور نیست که تخصیص اکثر بگوییم ؛ علاوه بر این که این که من عرض کردم اصلا تخصیص نیست تخصیص این است که قاعده این است که حرام است ممنوع است بدعت است إلا در اینجا، همه تلاش من برای این است که اگر تخصیص باشد حرف، حرف صاحب جواهر است، چرا؟ چون قاعده این است که این حرام است، بدعت است باید خیلی از نظر فقهی مشتمان پر باشد که به شارع نسبت بدهیم یک چیزی را که بدعت است جایز است اما اگر بگوییم قاعده به حرمت و بدعت نیست که غیر این حرام است بلکه فقط قاعده اصلیه این است وقتی قاعده اصلیه این شد وقتی دلیلی می آید مانعی ندارد به قصد ورود این دلیل همان طور که در روایت وارد شده است، می خواند، این اصلا تخصیص نیست.
شاگرد : ولو 50 تا نماز داریم که غیر از 2 رکعتی باشد باز هم قاعده و اصل 2 رکعتی است را بهم نمی زند؟
استاد : نه؛ چرا؟ وقتی روی این فرض تعدد مطلوب باشد همان هایی که آمده وصل بخوان شما مخیر هستید که فصل هم بخوانید اما بهتر این است که وصل بخوانید، چون این قدر این 12 رکعت فضیلت دارد که مبادی بین آن سلام بدهید از دستت در برود.
شاگرد: این تخییر دلیل می خواهد.
استاد: من روایت را خواندم در خصوص شفع و وتر دو تا روایت صحیحه بود من از همان جا بود این احتمالات را مطرح کردم در شفع و وتر حالا می رسیم که چه هنگامه ای است که سلام بدهیم یا ندهیم؟ معلوم است که باید سلام بدهید شفع را خواندی سلام بده بعدش وتر؛ ابوحنیفه بوده می گفته 3 رکعت را وصل بخوان؛ این از این.اما از حیث ادله باز کار فرق می کرد همان جا بود که صاحب جواهر گفتند حاج آقا هم که محکم تر گفتند بنظرم لسان بهجة الفقیه محکم تر از لسان صاحب جواهر است.
صاحب جواهر لسانشان این بود که فرمودند:
و ربما يشهد له التتبع، إذ لم نجد فيه خلافا من أحد إلا من بعض متأخري المتأخرين، فخير بين الفصل و الوصل جمعا بين الأخبار السابقة و بين خبر كردويه الهمداني «سألت العبد الصالح (عليه السلام) عن الوتر فقال: صله»
بشهادة خبر منصور عن مولى لأبي جعفر (عليه السلام) قال: «ركعتا الوتر إن شاء تكلم بينهما و بين الثالثة و إن شاء لم يفعل»
و صحيحتي معاوية بن عمار و يعقوب بن شعيب «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن التسليم في ركعتي الوتر فقال (عليه السلام): إن شئت سلمت و إن شئت لم تسلم».[7]
و ربما يشهد له التتبع، إذ لم نجد فيه خلافا من أحد إلا من بعض متأخري المتأخرين[8]، فخير بين الفصل و الوصل
خیّر یعنی چه؟ گفته ما مجموع ادله را که می بینیم یکی شفع را وصل می گویند ، یکی جدا می گویند؛ خب! مخیر هستی. بعد حالا ای کاش فقط جمع خود ما بود؛ دنبالش می گویند که جمعا بين الأخبار السابقة که آن طور بود و بين خبر كردويه الهمداني، یک؛ بشهادة خبر منصور ، دو؛ این ها هیچی! بعدش جالب است و صحيحتي دو تا صحیحه معاوية بن عمار ويعقوب بن شعيب «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن التسليم في ركعتي الوتر فقال (عليه السلام): إن شئت سلمت و إن شئت لم تسلم».
بعد حاج آقا می فرمایند این «سلّمتَ» یعنی «السلام علینا» را به آن ضمیمه نکن فقط «السلام علیکم» بگو که این روایت را تأویل می کنند می گویند این تخییر ، نه یعنی تخییری که سلام بده این اصلا منظور چیز دیگری است با این همه ادله و چیزهایی که ما داریم نمی توانیم به روایت صحیحه این جا اخذ کنیم.
برو به 0:40:07
خب آن می بینید حاج آقا روی مسند خودشان داشتند نظر می دادند ، به ظهور این روایت هم عمل نمیکنند، ولی حالا بعض المتأخر المتأخرین چه کسی بوده که تخییر گفته، آن وقت من این جا را که عرض کردم از خصوص مورد می خواستند بگویند حضرت که فرمودند «إن شئت» نه یعنی من شارع در خصوص این چیزی که الان تو سوال کردی دارم می گویم من دارم صغرای یک کبری برای تو می گویم؛ – به عنوان احتمال – صغرای کبری چیست؟ کبری این است شما 10 رکعت نماز مستحبی می خواهی بخوانی همانی که ابن فهد گفتند 10 تا 1 رکعتی بخوان، جاز؛ 3 رکعت بخوان، 5 رکعت بخوان اگر یادتان باشد شواهدی آوردم شهید گفتند اگر نذر بکند یک 5 رکعتی متصل بدون تسلیم بخوانم در هیچ روایتی هم وارد نشده است، شهید گفتند «علی ترددٍ» منعقد نمی شود «علی ترددٍ» یعنی تردید داشتند؛ صاحب جواهر گفتند ای وای! در یک عبارت تناقض می گویید؟ شما اول می گویید منذور باید مشروع باشد بعد دوباره می گویید 5 رکعت نماز متصل علی ترددٍ؟ تردد در غیر مشروع؟ آن جا عرض کردم نه، شاید شهید نظر به یک چیزی داشتند که این به نظرشان غیر مشروع نبوده است و بحثهایی که قبلاً داشتیم.
شاگرد : احرام قبل از میقات …
استاد : نه! راجع آن که محدوده توقیف در ماهیت ، در تصنیف اختراع صنف با ایجاد صنف تفاوت می کند آن ها را آن روز مواردش را فی الجمله عرض کردم؛
ولی خب همه این ها به عنوان این است که آدم روی احتمالی فکر بکند ولو حاج آقا می گفتند که صاحب جواهر در یک جا گفتند که آدم نباید اصلا بعضی احتمالات هر چه به ذهنش می آید بگوید این احتمال را می گوید بعد یک کس دیگری می آید دوباره یک چیز دیگر می گوید بعد کم کم قول می شود. خب همین طور هم هست یعنی بگوید به عنوان این که مکتوب کند به عنوان یک چیزی در این بیاورد، اما در مورد ما،مباحثه و استظهار است، علاوه بر این که اصلا اگر این طور باشد که احتمال به ذهن می آید را نگوید که علم تکمیل نمی شود و پیشرفت نمیکند، من با این ذهن قاصر و اطلاعات ناقصی که دارم می توانم قسم بخورم که منابع فقه و استظهار از ادله بتمامه در فقه الفقهاء پیاده نشده است یعنی آن چه که نمود فقه است از آن وقتی که به منابع مراجعه کنید منابع أغنی است، آن ها یک اقیانوس است این کأنه یک استخر شده است، خب ما بیایم بگوییم که احتمالات را نده،روایات هم اگر می بینی خودت ببین اگر یک چیزی هم در ذهنت آمد حرف نزن ؛ چرا؟ چون بعد می آید قول می شود.
شاگرد: خودشان به این حرف عمل نکردند.
استاد: همین جا اتفاقا خودشان می گویند.
فالأقوى حينئذ القول الأول، و دونه في القوة- و ان كان هو أقوى من الثاني إلا أنه لم نجد قائلا به بخلاف الثاني- احتمال اشتراط لفظ الوتر بين الكل و الجزء، للاستعمال فيهما على وجه يمكن دعوى استفادة كونه حقيقة في كل منهما.[9]
فالأقوى حينئذ القول الأول، … و إلا أنه لم نجد قائلا به بعد می گویند احتمال بدی نیست رده بندی می کنند می گویند 1 ، 2 ، 3 می گویند 2 احتمالی است که ما گفتیم و بد هم نیست ولی قائل ندارد.
شاگرد : این فرمایشی که حاج آقا می فرمایند به این روایت صحیحه عمل می کنند توجیه می کنند تاویل می کنند، به چه تأویل می کنند؟
استاد : اگر خواستید بعد رفتید منزل نگاه کنید صفحه 14 میفرمایند:
كما أنّ ما دلّ على التخيير بين التسليم و تركه، يحمل على المتبادر من التسليم، و هو قولُ «السلام عليكم»، لا مطلق التسليم، حتى ما لعلّه يختصّ هنا من الخروج بقول: «السلام علينا و علىٰ عباد اللّٰه الصالحين»؛ و ذلك بعد شارحيّة الروايات الأُخَر الموافقة للمذهب، متعيّن. و لا يتعيّن الحمل على التقيّة، حتّى يقال بعدم انحصارها في وجود القائل بالتخيير عندهم، إلّا أن يجعل هذا أيضاً نوعاً من التقيّة، بلا إناطة بوجود القائل بالتخيير فيهم.[10]
كما أنّ ما دلّ على التخيير بين التسليم و تركه، يحمل على المتبادر من التسليم، و هو قولُ «السلام عليكم»، لا مطلق التسليم، حتى ما لعلّه خب حالا ما آن جا برسیم ببینیم اصلا چگونه؟
شاگرد: منظور از این سلام، خروج از صلاة است حالا چه به «السلام علیکم» باشد چه «السلام علینا».
برو به 0:44:20
استاد: ایشان می گویند خروج واقعی به مجموعش میشود، کأنّه سلام آن است اصلا می خواهند تأویل کنند می خواند بگویند چون …
شاگرد : و الا مثلا اگر کسی سلام سومی را بگوید از صلاة خارج نشده است؟
استاد : ببینید وقتی دارند توضیح می دهند و ذلك بعد شارحيّة الروايات الأُخَر برای ایشان صاف است می گویند روایات دیگر که ما نمی توانیم به خاطر این روایت صحیح دست از آن ها برداریم.
شاگرد : حالا که این جا صحیحه را در مورد به خصوصی تأویل می کنند یقینا قول شما را در بقیه صلوات قبول ندارند.
استاد : معلوم است، ایشان قولی به این محکمی دارند در ادامه اش هم چیزی می گویند که اصلا حرفی نزنیم دنبالش را ببینید می گویند بعد شارحيّة الروايات الأُخَر الموافقة للمذهب، متعيّن. یعنی دیگر حرف نزنید؛ این دیگر خیلی محکم فرمودند دیگر معلوم است و لذا این هایی هم که من عرض می کنم گفتم صرفا به خاطر مباحثه و استظهار و احتمالاتی از خود روایات است و الا ایشان میگویند: مذهب معلوم است که بین شفع باید سلام داده بشود.
من خودم نبود اما آقازاده این طور نقل کردند گفتند یک روزی بود همین طور در فکر بودیم و صدا زدند گفتند علی بیا من یک اسمی برای این کتاب پیدا کردم، این خیلی قشنگ است که اسم را خودشان گذاشتند کتاب های دیگر را که خودشان خیلی دخالت هم نمی کردند ، این را خودشان بهجة الفقیه گذاشتند این را آقازاده شان نقل کرده بودند،مباحث الاصول هم خودشان نوشتند.
شاگرد : جامع المسائل را هم خودشان نوشتند
استاد : آن را دیگر نمی دانستم ؛ مباحث را من دیدم در کتاب اصول نوشتند مثلا «مِن مباحث الاصول» ما دیدیم که خودشان مباحث الاصول، اسم گذاشتند.
شاگرد : جامع المسائل به چند تا احتمال در نام گذاری رسید، یکی را انتخاب کردند.
استاد : واقعا فروعاتی که در جامع المسائل است خیلی از نظر طلبگی نافع است در خیلی از کتاب ها نیست کأنّه خلاصه ای از کتاب جواهر است و کتاب فارسی فتوایی که این طوری جامع المسائل باشد و این همه فروعات فتوایی داشته باشد، خیلی کتاب خوبی در آمده است.
والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
تگ: شفع، وتر،نماز مستحبی غیر دورکعتی، آیه الله بهجت، صاحب جواهر، منابع و فتاوای فقهی، وحدت و تعدد مطلوب در نوافل، بهجه الفقیه، جامع المسائل، مباحث الاصول، اوتر بواحدة،
[1] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 71
[2] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط – القديمة)، ج1، ص: 66
[3] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط – القديمة)، ج1، ص: 451 – 452
[4] شاگرد : یک عامی سوال کند بگوید به همین کیفیت بخواند اگر یک کسی مفاتیح را باز کرد این نماز را چطور بخواند؟
استاد : بعدش هم توضیح می دهند.
شاگرد : چیزی که در مفاتیح آمده این تفصیلات را ندارد به کیفیت مخصوص؛ یک کسی عامی سوال ما هم همین بود.
استاد : اگر کسی می خواهد بخواند و قصد ورود کند باید برود به اقبال مراجعه کند مثل بحث های الان ما، می گوییم اصلا نخوان؛ چرا؟
شاگرد : عامه مردم نمیروند اقبال را ببینند،می گویند آشیخ این نماز را چطور بخوانیم؟
شاگرد 2 :آدزس به اقبال داده یا نه؟
شاگرد : نه
شاگرد 2 : نگفته،فقط سید گفته …
شاگرد : سید در اقبال 12 رکعت با یک سلام با کیفیت مخصوص، این عین عبارت مفاتیح است
استاد : الان 12 رکعت بخواند بدون این کیفیت هم قصد ورود نکند قصد وظیفه فعلیه بکند یعنی آن چیزی که خدا از من می خواهد بخواند مانعی ندارد چه بسا ثواب را بعد به او بدهند
می گویند و يقرأ في كل ركعة الحمد و قل هو الله أحد عشر مرات و آية الكرسي مرة فإذا أتيت الثانية عشر فاقرأ فيها الحمد سبع مرات حمد هم باید 7 بار بخواند و قل هو الله أحد سبع مرات
شاگرد: حاج آقا امشب بخوانیم یا نخوانیم؟
استاد: عرض کردم من دلم قرار است که مانعی ندارد که بخوانم اما صاحب جواهر می گویند نمی شود حتی اعرابی هم -با این میخ آن در فقه کوبیده شده- احتیاط این است که نخوانید.
شاگرد: سوال ایشان هم همین است ما هم عامی بخوانیم یا نخوانیم؟
استاد: مانعی ندارد
شاگرد: حتی به قصد ورود؟
استاد: تسامح ادله سنن
شاگرد : آخر این جا نسبت به معصوم ندادند
استاد : ادله سنن بلغه شیءٌ من الثواب حتی فتوای فقیه شیءٌ من الثواب یعنی می دانیم در کتب آمده که این ثواب دارد.
شاگرد : این جا هم ثواب نگفته این جا گفته الصلاة خیر موضوع و خیر مسموع معنای عام است.
[5] الرسائل العشر (لابن فهد)، ص: 104
[6] . الکافی ( ط- اسلامیه)ج٣ ص٣٨١ ح3- علي بن محمد و محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن الميثمي عن إسحاق بن يزيد قال: قلت لأبي عبد الله ع جعلت فداك يسبقني الإمام بالركعة فتكون لي واحدة و له ثنتان فأتشهد كلما قعدت فقال نعم فإنما التشهد بركة.
[7] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 62 – 63
[8] شاگرد : متأخری المتأخرین چه کسی هستند؟
استاد : اسم نبردند نمی دانم.
[9] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 65
[10] بهجة الفقيه، ص: 14