1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(٩)-رویت هلال قبل از زوال(۵)

درس فقه(٩)-رویت هلال قبل از زوال(۵)

درس فقه(٩): بررسی روایات رویت قبل از زوال، بحث رویت با تلسکوپ
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=10643
  • |
  • بازدید : 243

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ٩: ١۴٠٠/٠۶/٣٠

و قد أجاب عنهما الشيخ في التهذيب بالحمل على ما إذا اقترن بالرؤية قبل الزوال شهادة عدلين من خارج البلد برؤيته ليلا، قال: و ليس لأحد أن يقول: إنّ هذا لو كان مرادا كان لرؤيته قبل الزوال فائدة؛ لأنّه متى شهد الشاهدان وجب العمل بقولهما؛ لأنّ ذلك إنّما يجب إذا كان في البلد علّة و لم يروا الهلال.

و المراد بهذين الخبرين أن لا يكون في البلد علّة، لكن أخطئوا رؤية الهلال ثمّ رأوه من الغد قبل الزوال، و اقترن إلى رؤيتهم شهادة الشهود.

و يتوجّه عليه أوّلا: أنّ حمل الروايتين على الوجه المذكور إنّما يصحّ على القول بعدم الاكتفاء بالشاهدين مع الصحو، و أمّا على القول بالاكتفاء بهما مطلقا- كما هو الظاهر- فلا يصحّ الحمل على ذلك؛ إذ على هذا لم يكن لاعتبار الرؤية قبل الزوال مع الشاهدين فائدة أصلا، كما اعترف به.

و ثانيا: ظاهر الروايتين يقتضي اعتبار الرؤية قبل الزوال مطلقا، سواء كان في السماء علّة‌ أو لم يكن، و سواء اقترن بها شهادة الشاهدين من خارج البلد أم لا. و الأخبار الدالّة على عدم اعتبارها ظاهرها العدم، و كذا الروايات الدالّة على اشتراط الخمسين مع الصحو؛ فإنّ ظاهرها اعتبار العدد المذكور مع الصحو مطلقا، سواء رئي الهلال قبل الزوال أم لم ير. و الحمل المذكور لا يتمّ إلّا بالتأويل في تلك الأخبار بأسرها، إلّا بأن يخصّص ما دلّ على اعتبار الرؤية قبل الزوال بما إذا اقترنت بالرؤية شهادة العدلين من خارج البلد، و لم يكن في السماء علّة، و ما دلّ على عدم اعتبارها بما إذا انتفى أحد الأمرين المذكورين. و تحمل الروايات الدالّة على اعتبار الخمسين على عدم الرؤية قبل الزوال.

و ذلك كلّه خروج عن ظواهر النصوص من غير شاهد و لا دليل. [1]

بررسی نسخه خطی متن کتاب

صفحه چهارم بودیم فرمودند که «و قد أجاب عنهما الشيخ في التهذيب بالحمل على ما إذا اقترن بالرؤية قبل الزوال شهادة عدلين من خارج البلد برؤيته ليلا، قال:» یعنی شیخ در تهذیب «و ليس لأحد أن يقول: إنّ هذا لو كان مرادا لما كان» قرار شد در نسخه خطی «لما» باشد که از نسخه کتاب رویت هلال افتاده. «لما کان لرؤيته قبل الزوال فائدة»  نسخه خطی همین «لما کان» هست. حالا که این جا معلوم شد که می‎تواند «لما کان»، «کان» شده باشد آن اعتبار دیروز هم یک چیزی عرض کنم. معلوم می‎شود که گاهی این تصحیفات چه کار به سر دیگران می‎آورد. یک نقطه ویرگول بود من دیروز عرض کردم که باید برداریم، در عبارت «لمکان الطعن». خب من این جا رسیدم این کلمه طعن را همان طوری که قبلا گفته بودم ذهن دیگر مشغول می‎شود، یک معادل‎هایی برای طعن که شاید تصحیف شده باشد، «لمکان کذا». خلاصه این که فکر من به جایی نرسید که یک چیزی شبیه طعن باشد و این جا تصحیف شده باشد و عبارت صاف بشود. خب حالا نسخه خطی که عکسش را فرستادند مشاهده کنید،خیلی روشن معلوم میشود که این  تایپست کتاب  رویت هلال سهو کرده، نسخه خطی خیلی روشن است. احتمال می‎دهید جای کلمه طعن چه باشد؟ من که آن روز هر چه فکر کردم، نشد.

شاگرد: ظن.

استاد: نه! ظن نمی‎شود؛ خیلی فکر کردم که شبیه طعن باشد «لمکان العطف» نسخه خیلی روشن است و معنا هم واضح است یعنی لمکان عطف عبدالله بن بکیر به عبید بن زراره؛ نسخه خطی خیلی روشن است. اصلا دیگر سهو تایپی شده است. پس این هم از آن هایی است که مکان‎های تصحیف خیلی جالب است؛ «لمکان العطف»؛ ببینید چقدر روشن است، آن وقت دیگر نقطه ویرگول که نمی‎خواهد. حالا باشد هم ضررهایی که ما داشتیم مشکل بود نیست. یکی دیگر هم «لمکان العطف» دیگر مربوط به منفی نمی‎شود و به خود نفی می‎خورد. من عرض کردم به منفی می‎خورد چون طعن بودم گفتم «لمکان الطعن» به منفی می‎خورد، الان دیگر به خود نفی می‎خورد. عبارت چه بود؟ «و لا يتأتّى القدح فيها من جهة ابن بكير؛ لمكان العطف» دلیل بر نفی است، نه منفی. این برای مطلب دیروز. نکنه دیگر، میافارقین هم که در رساله سید عرض کردم من یک جایی چشمم به ضبط لاتینی آن خورده بوده که میافارقین است اما در معجم البلدان حموی، دیدم تصریح می‎کند به تشدید ثانیه؛ مَیّافارقین. این هم حالا عرض کنم که میّافارقین یا میّافارقیات که نونش می‎افتد، میّافارقیات آن رساله‎ای که مسائل میّافارقیات که از شهر میّافارقین، سیلوان در دیاربکر، این شهر الآن به‌عنوان سیلوان شناخته می‌شود. منظور این که در ذهنتان باشد که میّافارقین است، نه میافارقین؛ ولی من یک ضبط لاتین در ذهنم بود که دیدم که میافارقین ضبط کرده بود ولی حموی در معجم البلدان تصریح کرده است.

راحت بودن تشخیص و پیدا کردن ماه عند الزوال

این هم که دیروز برای مقدمات بحثِ هیوی و آشنا شدن به نحو ساده‎ترین وجه با حرکات سماوی عرض کردم در رصد چند ساعته، رصد چند روزی و رصد چند ماهی که این دیگر با مقدمات آشنا می‎شدید و توجیهش را عرض کردم بعد همین مختصر انسی دیگر خیلی چیزها را آدم سریع می‎تواند بگوید. مثلا الان ماه در چه روزی از خود دوره خودش مثلا ماه قمر در عقرب می‏شود، این‎ها را ذهنتان انس بگیرد حدودش را می‎توانید بفهمید، همچنین خورشید که می‎تواند زود بفهمد.

 

برو به 0:06:00

همچنین در بحث خود ما الان یک سوال ساده با توضیحاتی که دیروز عرض کردم این روایات «إذا رئی قبل الزوال» شما اگر بخواهید الان فرض بگیریم خورشید درست روی خط نصف النهار است «عند الزوال»  است، وقتی خورشید روی خط نصف االنهار است و درست عند الزوال است، اگر بخواهیم در روز سی‎ام ماه را عند الزوال رویت کنیم، ماه طرف شرق خورشید است یا به طرف مغرب است؟ طبق توضیحاتی که عرض کردم، الان به ذهن شما کدامش می‎آید؟

شاگرد: شرق است.

استاد: بله. دیگر با این توضیحات ساده سرگردان نیستید، بگوییم الان ماه که در آسمان است کجاست؟ قطعا می‎دانیم که ماه طرف شرق است، هیچ وقت چشم خودمان را به طرف غرب نمی‎بریم. حالا اگر قبل از زوال به جای این که خورشید در زوال باشد، ظهر باشد، ساعت 9 صبح است، هنوز نورش هم … خب اگر بخواهید بروید رویت هلال قبل الزوال کنید، کجا دنبال هلال می‎گردید؟ وسط آسمان؟ طرف مغرب؟ کجا؟ طرف مشرق قبل از خورشید. یعنی مثلا اگر ساعت 9 خورشید این جا هست شما پایین تر به طرف مشرق می‎روید دنبال هلال می‎گردید؛ ببینید با این ضابطه‎هایی که عرض کردم برای حتی یک فردی که ساده می‎خواهد نگاه کند حدود جای هلال را می‎فهمد، سرگردان نیست وقتی حدودش را بداند چشم‎هایی  قوی هستند، کار کرده‎اند و دقیق موضع قمر را می‎دانند و این که مدام تکرار می‎شود که محقق نمی‎شود این طور نیست، اگر قرار بود محقق نشود، در کتب قبلی نمی‎آمد، اسمش برده نمی‎شد به علاوه این که با آن مبنایی که الان ما می‎خواهیم  جلو برویم، طبق یک ضوابط روشنی مثلا با دستگاه‎های امروزی هم ممکن است؛ ما که  فردا را خبر نداریم چه بسا عینک‎های تلسکوپی بیاید که دست همه بچه‎ها باشد، عینک‎های میکروسکوپی باشد بزرگ بکند، عینک‎هایی بیاید از دور نزدیک کند و آن‎ها مأنوس باشند یا آن‎هایی که اهل فن باشند با تلسکوپ‎های امروزی هم می‎گویند که نور خورشید … به گمانم این طوری نباشد که نتوانند در روز مشاهده کنند

استفاده از تلسکوپ برای رویت هلال

شاگرد:ccd دارند، یعنی شما با چشم پشت تلسکوپ بروید نمی‎بینید، ccd  می‎گذارند که بتواند آن ها را تفکیک کند یعنی چشم تفکیک نمی‎کند یعنی براي تفکیکش با این که تلسکوپ است سرش تلسکوپ های ccd می‎گذارند که این را بعدا تفکیک می‎کند که ماه پیدا می‎کنند یعنی وقتی که خیلی نور زیاد است و الا همین طوری با چشم پشت تلسکوپ بیایم نمی‎توانیم. در یک ساعتی از روز پشت تلسکوپ هم نمی‎بینند، پشتش یک ccd می‎گذارند که آن تفکیکش از چشم بیشتر است و با آن در واقع هلال را رویت می‎کند.

استاد: یعنی چشم ما اگر مباشرتا خود نوری که وارد تلسکوپ می‎شود می‎فرمایید، خب! اما اگر نور وارد شد از آن فیلتر تفکیک کننده عبور کند باز هم نمی‎بیند؟

شاگرد: نه! یعنی می‎آورند در نرم افزار نورها را لایه برداری می‎کنند، بعد هلال پیدا می‎شود؛ در بعضی از شرایط بحرانی این طوری هلال رویت می‌‎شود.

استاد: یعنی خود آن نرم افزار به صورت مباشری نمی‎تواند در تلسکوپ اجرا بشود؟ یعنی الان که شما دارید نگاه می‎کنید، نرم افزار تفکیک کند به شما بدهد.

شاگرد: اتوماتیکش و این ها یک بحث دیگر است ولی بالاخره چشم نمی‎بیند، دیگر چشم کاره‎ای نیست.

استاد: یعنی چه چشم کاره‎ای نیست، شما وقتی در بلندگو صحبت می‎کنید، صدایی که آن جا می‎آید اگر آیه سجده بخوانید، آن صدای شماست؟ صدای شما که این جا تمام شد، این جا رفت در میکروفن، میکروفن که صوت نبود، تبدیل به الکتریسیته شد و رفت در دستگاه، آن چیزی هم که آن جا پخش می‎شود یک دیافراگمی در بلندگو است که خودش تکان می‎خورد و صوت را پخش می‎کند.

 

برو به 0:10:32

شاگرد: آن که شما می‎فرمایید بحثش فراتر از چشم مسلح می‎شود.

استاد: می‎خواهم بگویم نگویید که دیگر چشم نیست. چرا چشم نیست؟ شما وقتی پشت تلسکوپ می‎روید نگاه می‎کنید فقط نرم‎افزار کاری که می‎کند آن نوری که مانع رویت بصری است آن نور را می‎گیرد، چطور خورشید وقتی غروب می‎کند افق نور خورشید را می‎گیرد و شما هلال می‎بینید، خب هلال این جاست، نرم افزاری هست شدت نور خورشید را می‎گیرد تصفیه می‎کند می‎گوید بیا قمر این است، نور قمر که الان هم هست، جایی نرفته، شدت نور خورشید نمی‎گذارد شما ببینید.

شاگرد: آن وقت بحث یک مقدار از بحث چشم مسلح فراتر می‎شود، چون این دیگر تقویم ام القراء می‎شود که در واقع شیعه قائل ندارد یعنی آن هایی هم که چشم مسلح را قائل هستند می‎گویند با چشم برو پشت تلسکوپ.

استاد: نه! من الان نمی‎خواهم حجیت این را بگویم، می‎خواهم بگویم روایات رویت قبل از زوال که رمی به این می‎شود که نمی‎شود نمی‎شود، این می‎شود که با تسلیح چشم همان قبل از زوال حتی 5 دقیقه قبل از زوال هم رویت این طوری می‏شود. مقصود من امکانش است فعلا که نمی‎خواهم بگویم حجت است یا نیست، این را نمی‎خواهم عرض بکنم، می‎خواهم توضیح بدهم که روایات رویت قبل از زوال، این که کلا به ندرت و امثال این‎ها از حیز بیرون می‎برند این طوری نیست. یعنی زمانی می‎شود که کاملا قابل رویت هم باشد.

شاگرد: 1400 سال پیش قطعا یا حداقل 200 سال پیش قطعا ممکن نبوده و ccd تازه در آمده است.

استاد: شبیه بحث‎هایی که بعدا می‎آید. حالا الان مثلا در شدت نور خورشید این وسط مثلاً فقط می‌خواهم فرض برای احکامش بگیرم، ببینم ارتکاز شما پس می‎زند؟ یک اجنبیه در این مسیر است شما با تلسکوپ از داخل مسیر خورشید این اجنبیه را ببینید، این قدر نور خورشید زیاد است که اصلا نمی‌توانید این را ببینید اما همین نرم افزار را اجرا کنید و شدت نور خورشید را می‎گیرد و حالا اجنبیه را دارید می‎بینید، متشرعه چه می‎گویند؟ می‎گویند چون نرم افزار نور خورشید را گرفت حالا دیگر نگاه به این اجنبیه حلال شد؟ من که نگاه نمی‎کنم. می‎گویند یا نمی‎گویند؟

شاگرد: فرق دارد.

استاد: فرقش کجاست؟ چطور فرق است که من هلال را می‎خواهم ببینم، نور خورشید نمی‎گذارد ببینم با یک دستگاه تفکیک کننده، این نور کم می‎شود می‎بینمش وسط آسمان است.

شاگرد: باید ببینیم ضابط شرعی برای افطار را شارع چه چیزی قرار داده است؟ چه مقدار از رویت را، چه درصدی از رویت را شارع قرار داده است؟

استاد: هیچ درصدی.

شاگرد: در بعضی احادیث است که اگر یک نفر می‌دید پس ۵٠ نفر هم باید دیده باشد…

استاد: حالا بعدا عرض می‎کنم. ببینید از روز اول تا حالا روشن‎ترین چیز این است، درصد رویت نیست ولذا هم علما این قدر سر این بحث کردند و سر تلسکوپ  اختلاف فتوا هست. اگر شارع به صورت روشن درصد را تعیین کرده بود که بین فقهاء اختلاف نمی‎شد سر …

شاگرد: این که وجود و عدم است که شارع درصد قرار داده یا نه.

استاد: پس شارع چه چیزی قرار داده است؟ شارع فرموده «یسألونک عن الأهلة» چه درصدی؟ شارع خیلی روشن حرفش را زده گفته هلال؛ خب حالا شما که می‎بینید، نرم افزار هم نور را برد، صدق عرفی این هلال هست یا نیست؟ اگر نیست ما همراه شما هستیم، اگر مشکوک است صبر می‎کنیم و بررسی می‎کنیم، اگر هم صدقش روشن است باید یک تصمیم گیری جدید بشود.

الان این نور خورشید را این نرم افزار تفکیک‎کننده گرفت و الان هم هر چه پیشرفت می‎کنیم … صوت هم همین طور است، نرم افزار هست نویزهای صوت را می‎گیرد، چرا؟ چون تشخیص می‎دهد آن چیزهای عددی که برای نویز است همه را می‎گیرد، صدای خالص از نویز، خروجی این نرم افزار است حالا هم الان آن بخشی از شدت نور خورشید که مانع از رویت چشم شماست، نرم افزار می‎گیرد و بعد خروجی‎اش چه می‎شود؟ درست مثل این که الان با این میکروفن، معمولی حرف بزنید یک صدای خش خشی در بلندگو می‎آید اما در مسیر همین بلندگو یک نرم‎افزاری قرار بدهید که نویز را کامل بگیرد، از صدای خش‎دار من خیلی روشن‎تر، صدای من بدون خش آن جا پخش می‎شود. این صدای من هست یا نیست؟ اگر بگویید این که چیز دیگری شد،‌عرف قبول نمی‌کند. الان هم شما وسط روز هلال را دارید می‎بینید، می‎گویید این نرم افزار را خاموش کن ببین نمی‎بینی! خب نرم افزار کاری نکرده که بر نور ماه اضافه کند، اضافه نکرده، فعلا تنها چیزی که مانع بوده، رفع مانع کرده است، شدت نور خورشید مانع از رویت ما بوده است، نرم افزار مانع را از چشم من می‎گیرد؛ برای طلوع فجر هم همین است، سوالات، سوالات خوبی است.

 

برو به 0:15:50

عده‎ای می‎گویند در ایام البیض باید شما صبر کنید، چرا؟ چون در ایام البیض نور ماه زیاد است، افق روشن نمی‎شود. دیدید که همین جا هم فتوا هست باید صبر کنید، حالا همین جا اگر نرم افزار بیاید در ایام البیض کاملا نور ماه را فیلتر کند، ماه در آسمان است اما نور ماه را می‎گیرد، شما به افق نگاه می‎کنید، مهتابی که به افق تابیده و نمی‎گذارد شما افق را ببینید این را می‎گیرد، این نرم افزار نور خود افق را، منحاز از نور خودِ مهتاب برای شما ارسال می‎کند و شما مثل دیروز که ایام البیض نبود، دارید افق را می‎بینید، شما چه می‎گویید؟ طبق فتوای آن هایی که می‎گویند «یتبین لکم»؟

شاگرد: واقعا مشکل است.

استاد: اگر بخواهید اشکال کنید که ما حرفی نداریم. اما صحبت سر موافقت ارتکاز عموم است.

شاگرد: یک عده‎ای هزار سال پیش نماز را خواندند و ما هم همان موقع نماز می‎خواندیم، از دید ملائکه چه می‎شود؟ -حکم ظاهری را کار نداریم- بالاخره این نماز را در وقت خوانده یا نخوانده؟ این طوری که شما می‎فرمایید علم دارد پیشرفت می‎کند، خب علم پیشرفت می‎کند و مدام زمان ها خالص تر می‌شود بالاخره این ملائکه که می‎خواهند به لحاظ واقعی تصمیم بگیرند (خنده مستشکل)…

استاد: یکی از مهمترین چیزهایی که همه پس می‎زنند همین حرف است حالا شاید بعدا مفصل بحث بکنیم، می‎گویم 1400 سال همه اگر … همه عیدها پس خراب، نمازها خراب، روزه‎ها خراب است. نه این طور نیست! این از چیزهایی است که وقتی دقت نمی‎شود و روی حساب جلو نمی‎رود، این اشکال بزرگ جلوه می‎کند، ان شاء الله بعدا مفصل بحث می‎کنیم، فرمایش شما فرمایش خوبی است، زیاد هم تکرار می‎شود و در کلمات متعدد آمده و من هم آن جا گذاشتم، هم در فایلش و هم در چیزی که طبع شده. ببینیم این حرف شما هست یا نیست؟ واقعا این طوری است یا نه؟ مثلا اگر مردم صبر می‎کردند تا «زید الظل»، «زیادة الظل» باشد، «زیادة الفیء» باشد، شما حالا اگر فهمیدید 10 دقیقه زودتر نماز ظهر خواندید، می‎گویید که همه مردم در جایی که واضح اشتباه می‎کردند؟ نه. شارع زوال را موضوع قرار داده، شما با دستگاه دقیقتر زوال را زودتر می‎فهمید، ثانیه‎اش را هم می‎گویید، می‎گویید الان این نرم افزار می‎گوید 12 و 5 دقیقه و 6 ثانیه. می‎گویید دیگر این ها نشد، کجا شارع این 6 ثانیه را در کار آورده؟ اصلا ذهن شما ابا ندارد، الان یک مدت مشغول بودید، کجا در این اشکال کردید؟ چرا جاهای دیگر هم اشکال می‎کنید؟ بعدا می‎رسیم. اما این جا چرا اشکال نمی‎کنیم؟ چرا تا حالا یک بار در ذهنتان نیامده وقتی امروز سر 6 ثانیه اذان می‎گوید، فردا می‎گوید یک مقدار آن طرف رفته، 7 ثانیه شد؟ چرا اصلا سوال در ذهن شما نمی‎آید؟ آرام هم هستیم. می‎گوییم امروز 12 و 5 دقیقه و 6 ثانیه بود، فردا 12 و 5 دقیقه و 7 ثانیه است؛ مشکلی نداریم؛ چرا مشکل نداریم؟

شاگرد: کار قبلی‎ها مطابق احتیاط بود برای همین مشکلی نمی‎دیدند اما اگر برعکس باشد مشکل می‏بینند.

استاد: پس وقتی میزان این است که آن دقت، منافاتی با حکم شرع ندارد، شما موافق احتیاط بود، مشکلی نداشتید ولی با ارتکازتان می‎گویید این دقت خلاف شرع نیست، خب وقتی دقت خلاف شرع نیست آن جایی هم که به مشکل برخورد می‎کنید راهکار دارد، آن جا هم حساب دارد، شرع همه این ها را روشن کرده است، حالا اگر ما آمدیم با یک استدلالات کلاسیک، زیباترین روایاتی که از لسان عصمت صادر شده و با سند خوب به دست ما رسیده بگوییم ما از این ها اعراض می‎کنیم. چرا؟ چون ما مشکل داریم، خب وقتی بحث دقیق شد، روشن شد، حالا دیگر بگوییم آمده، آمده باشد به دقت که ما را ارجاع ندادند، چطور شد در زوال با دقت مشکلی نداشتید، این جا با دقت مشکل دارید؟

 

برو به 0:20:18

و لذا وقتی ما با دستگاه دقیق کشف موضوع شرعی کردیم و آثار بر آن بار بشود، شارع مخالف آن نیست، ارتکاز متشرعه هم با آن مخالف نیست، شارع فرمودند هلال، کجا شارع فرموده هلال فلان درجه‎ای رویت … حالا ان شاء الله روایتش را بعدا می‎رسیم، هلال! ما اگر رسیدیم، طوری عرف عام، متشرعه، همه می‎گویند «هذا هلال»! چه مشکلی داریم در این که بگوییم «هذا هلال»؟

شاگرد: چون به رویت موضوعیت دادند، اگر کلام شما باشد باید می گفتند «اذا کان الهلال طالعا قبل الزوال»؛ چرا فرمودند رویت کردیم؟ این طوری که شما می‎فرمایید این روایت دقیقا منطبق بر این است که حضرت می‎فرمایند «اذا کان الهلال طالعا قبل الزوال».

استاد: یعنی کسی که با دستگاه حرف می‎زند، صحبت را از او نمی‎شنوند؟ کسی که پشت تلسکوپ می‎بیند رویت نمی‎کند؟

شاگرد: طبق دقتی که شما برای اماریت و قاعده بودنش داشتید و با آن دقت جلو می‏رفتید اگر با این دقت بخواهیم جلو برویم خب این جا می‎توانیم بگوییم که حضرت فرمودند «طالعا».

استاد: مثال‎های جالبی الان می‎زنم؛ حضرت فرمودند اگر شما قبل از زوال در بلدت رسیدی، روزه‎ات درست است. حالا الان دستگاه دقیق و به طور روشن و واضح و قاطع می‎فهمید که الان ماشین ما رسید و وارد شدیم 3 ثانیه مانده به آن زوال دقیق، شما چه می‎گویید؟ شما مرجع و مردم از شما استفتاء می‌کنند. می‎گوید این 3 ثانیه را سال های قبل محال بود کسی بفهمد، اصلا کجا می‎توانستند آن لحظه را به ثانیه تعیین کنند؟ اما الان امروز من رسیدم و به آن دقت هندسی ظریف، هنوز زوال نشده است، 3 ثانیه مانده، شما می‎گویید روزه‎اش باطل است یا نه؟ می‎گویید شارع ارجاع به زوال عرفی کرده، این کجایش زوال عرفی است؟ این دقت‎ها که شارع نخواسته، شما الان به ارتکاز خودتان کدامش را می‎گویید؟ کدام را می‎گویید؟ می‎گویید روزه بگیرد یا نگیرد؟

شاگرد: برای میکروسکوپ هم همین بیان.

استاد: میکروسکوپ هم یکی دیگر؛ حالا جلو جلو داریم می‎رویم، این بحث‎ها ان شاء الله بعدا می‎آید، زمینه سازی شود، بد نیست برای این که الان روی این ها فکر بکنید، چیزهایی است که در این فکر بشود، مطالبی است که من به گمانم مقدماتش طی بشود دیگران، باحثین، خود شما در آینده خیلی مشکل پیدا نخواهید کرد و مطلب واضح می‎شود، فقط یک رهزن‎هایی دارد که باید آن ها را سرفرصت و با حوصله صحبت بشود.

شاگرد: ایشان حتی خودشان هم نافی امکان نیستند،مرحله صحبت فرمایش شما این است که این روایات آیا امکان دارد یا نه؟ بالاخره ابتلاءٌ مّایی دارد یا نه؟ ایشان قضیه را در شرایط بحرانی خاص بردند که نیاز به تفکیک کننده هست و الا آقایی بود که می‎گفت من با تلسکوپ قمرهای مشتری را در روز دیدم یعنی نه تنها سیارات، بلکه قمرهای ریز آن را هم دیدم، ایشان مساله را روی یک شرایط خیلی خاص بحرانی بردند در صورتی که فرمایش شما خیلی گسترده است و صرفا محل امکان است.

استاد: یعنی این که در روز با تسلکوپ نمی‎توانیم ببینیم مطلقْ اثباتی نیست، یعنی نگویید با تلسکوپ مطلقا می‎توانیم ببینیم، فی الجمله در روز نمی‎توانیم ببینیم اما نه این که به طور مطلق چون روز است با تلسکوپ نمی‎توانیم ببینیم، شما منظورتان همین است؟ حالا باز طبق فرمایش ایشان … و الا بسیاری از موارد است در شرایط  خوب، همان با تلسکوپ در روز می‎شود ببینند.

حتی شما می‎توانید با چشم غیرمسلح رصد کنید و ببینید، گاهی است که مثلا صبح هلال هنوز قطرش کم است و ساعت 9 صبح نمی‎توانید ببینید اما 5 بعد از ظهر می‎آید در همین فاصله شرایط قطر هلال بیشتر شده و خود شما با چشم عادی می‎بینید. چون لحظه‎ای است، لحظه به لحظه قمر دارد دور می‎شود و لحظه به لحظه دارد قطرش افزوده می‎شود و تا یک حدی است چشم نمی‎بیند، خیلی باریک و آن نور نمی‎گذارد، این تزاحم این دو تا نور، لحظه به لحظه در حال کاستن است یعنی قطر قمر دارد زیاد می‎شود، خورشید هم وقتی به طرف غروب می‎رود آن شدت نورش دارد کم می‎شود، منظور این یک چیزی نیست که خط کشی شده باشد.

 

برو به 0:25:17

ولی علی ای حال این چیزهایی است که خوب است فکر بشود و مطالبی که گفته شده و امثال این‎ها.

یادم هست ما مساله جواب می‎دادیم به هیچ وجه حتی یک فتوا برای مجزی بودن رویت به تلسکوپ نبود، یک فتوا هم نبود و خب شاید در هیویات الفقهی می‎گویند اتفاق الکلّ یعنی همه دیگر؛ حالا نمیگویم اول یا شاید از اولین افرادی که این فتوا را دادند که تلسکوپ مجزی است، حاج‎آقای بهجت بودند، من شاهد بودم نوشتند، دست‎خطشان هست که نوشتند. آقازاده ایشان من این طوری یادم می‎آید که شنیدم به محض این که این فتوا بیرون آمد، از معاصرینشان و از مراجع ردیه بر این نوشتند و ردیه در بازار آمد که تلسکوپ مجزی نیست، ایشان می‌گفت این ردیه را بردم دادم به آقا، گفتند این چیست؟ گفتم این رد حرف شماست، ایشان هم گرفتند و رفتند، دو سه روز بعد آمدند گفتم که خواندید؟ سرشان را تکان دادند یعنی خواندم. گفتم چه شد؟ گفتند خواندم در نظرم محکم‎تر شدم. خب این هم یک جور است یعنی فضای بحث این طور … اتفاقا گاهی وقتی طرف استدلال می‎کند از استدلالات او می‎بینید که شما موضع‎گیری روشن‎تر می‎شود، زوایایی دارد روشن تر می‎شود، الان همینی که شما می‎فرمایید ما هم قبول داریم که فقط حرف‎ها را بزنیم و جلو برویم، بعدا با این توضیحاتی که من عرض می‎کنم، با دقت‎ها، در زوال، در رویت هلال …

ما فقط چیزی که روی آن خیلی تاکید داریم این است که ما روی حرف شارع چیزی نگذاریم، شارع فرموده هلال، اگر عرف عقلا، قدیم و جدید و هر کس، انسان هزار سال پیش و انسان امروز اگر در هلال، صدق هلال، رویت هلال مشکلی ندارد، چرا ما از جیبمان یک چیزی روی آن می‎گذاریم؟ دیگر ما بیش از این می‎خواهیم؟ یک چیزی می‎خواهیم روی هلال بگذاریم، شما رویت می‎خواهید؟ رویت. هلال می‎خواهید؟ هلال. دیگر کجا می‎آیید یک چیزی بیش از … رویت الهلال!

بعد یک عده بگویند که نه باید این اندازه درجه هم فاصله بگیرد، این درجه‎اش را کجا شما دارید می‎آورید بعد این که موضوع شرعی روشن است، موضوع شرعی «الهلال» است. الان هم عرض می‎کردم روایات رویت قبل الزوال چه می‎گوید؟ «إذا رئی الهلال قبل الزوال»  اگر قبل از زوال است، برای دیشب است، بعد از زوال است … یا هنوز هلال نیست، چرا؟ الان حرف های شیخ الطائفه را می‎خواند، عرب کی می‏گفته هلال؟ نزدیک غروب، وقتی خورشید در غروب می‎رفت می‎گفت «أهلّ الهلال»، «نستهلّ»، استهلال می‎کنیم. پس اگر شما 2 بعد از ظهر، 3 بعد از ظهر دیدید «إذا رئی بعد الزوال» این دیگر هلال نیست، چه کسی می‎گوید این دیگر هلال نیست. دیگر کسی نمی‌گوید این هلال است. خب به او می گوییم آخر چرا هلال نیست؟ «إذا رئی الهلال بعد الزوال» این طور نیست که وقت دیدنش هم قید تحقق موضوع باشد، «الهلال» چه کسی است؟ وقتی است که «اذا رئی عند الغروب»، عند الغروب می‎شود «الهلال». این طور نیست. صدق روشن عرفی همه را دارد.[2]

حالا الان من چرا این رساله مصباح مرحوم سید را جلو انداختم؟ برای این که مساله تلسکوپ که بحث خوبی هم هست و ان شاء الله مباحثه می‎کنیم این فرمایش سید و این  روایتی که الان داریم بحث می‎کنیم اصلا بحث را یک قدمی جلوتر مطرح می‎کند که اگر شما روی این ها فکر کرده باشید قبول این که تلسکوپ مجزی هست یا نیست یک مرحله بعد از آن می‎شود. یعنی شما حتی یک قدم جلوتر رفتید به آن چه که بحرالعلوم می‎فرمایند و مختارشان است. یعنی اگر این ها را با ضوابطی که هست و برایتان صاف بشود یا حتی به فی الجمله ظن قوی برسید دیگر خیلی استیحاشی از آن رویت تلسکوپی ندارید، من به گمانم این طوری است.

لذا این جلو آمده که ببینیم این بحث ها ریشه‎دار است، قدیمی است، آن طور نیست که این حرف ها نبوده، این حرف ها هست و با آن حرف هایی که … در ادامه‎اش با صحبت‎های امروز ضمیمه می‎شود.

 

برو به 0:31:16

خب عرض کنم که می‎فرمایند «و قد أجاب عنهما الشيخ» مرحوم شیخ چه کار کردند؟ خب درباره روایات رویت قبل از زوال،

عبارات قدماء در رویت قبل از زوال

عبارات شیخ صدوق

شیخ صدوق در فقیه به صورت یک عبارتی آوردند که الان در نرم افزار اگر نگاه کنید معلوم می‎شود تلقی ایشان این بوده که اصلا روایت نیست- عبارت خود مرحوم صدوق در فقیه- اگر صفحه‎اش هم بخواهم عرض کنم فقیه جلد2 صفحه 169 عبارت این است «وَ إِذَا رُئِيَ هِلَالُ شَوَّالٍ بِالنَّهَارِ قَبْلَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَوَّالٍ  وَ إِذَا رُئِيَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ‌»[3] قبلش مرحوم شیخ یک روایت آوردند، آن روایت چون در کافی هست، این ضمیمه به آن نیست لذا کسانی که پیاده می‎کردند این عبارت را از صدوق حساب کردند، نه از تتمه روایت قبلی. این برای فقیه که دیگر بیش از این نیست.

اما در المقنع که در صفحه 183 هست، آن جا اول یک عبارت دارند و بعدش روایتش را هم می‎آورند، عبارتشان در مقنع این است که «و إذا رأيت الهلال من وسط النهار أو آخره فأتم الصيام إلى الليل، و إن غم علي فعد ثلاثين، ثمَّ أفطر. قال أبو عبد الله- عليه السلام-: إذا رؤي الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوال، و إذا رؤي بعد الزوال فذلك اليوم من شهر رمضان.»[4] همان تعبیر عبید بین زرارة و ابن بکیر، نه تعبیر حماد. این فرمایش صدوق بود. بعد از جناب صدوق در مقنعه مفید اصلا این فرد مطرح نشده است، در خیلی کتاب‎ها اصلا مطرح نشده است که رویت قبل از زوال حکمش چیست.

عبارات سید مرتضی

سید هم که در الناصریات بحثش را کردند که حالا الناصریات هنوز پرونده‌اش مفتوح است که در جمع همه حرف‎ها چه کار باید بکنیم؟ مطالب خوبی هم این جا به دست من دادند ان شاء الله بحثش می‎کنیم  در این که مثلا آیا علامه حلی و سایر علماء نسخه مصحح ناصریات به دست زیدیه  را تحمل و نقل کردند؟ مثلا شیعه امامیه خودش نسخه ناصریات نداشتند؟ تصحیح آن ها بوده؟ این ها چیزهای خوبی است که ان شاء الله می‎رسیم.

علی ای حال سید هم در مسائل میافارقیات عبارتی فرمودند که روشن بود که یعنی رویت قبل از  زوال اعتبار ندارد«إذا رئی قبل الزوال فذلک الیوم من الشهر الماضی»[5] یعنی روز سی‎ام حساب می‎شود. این هم که رساله میافارقیات است. الناصریات هم که ان شاء الله باز توفیقی باشد برسیم ببینیم می‎شود به قرائن روشنی دسترسی پیدا کنیم مطمئن بشویم؟ این هم مرحوم  سید.

عبارات شیخ الطائفه

به جناب شیخ الطائفه می‌رسیم؛ ایشان در تهذیب خب دیگر میخ این حرف را کوبیدند به طوری که «استقر علیه المذهب» را … نه این جا نگفتند صاحب جواهر، جای دیگری بود. از موارد جالب در جواهر که خودش یک رساله می‎شود- این را طلبگی عرض می‌کنم- آن جایی است که صاحب جواهر می‎فرمایند «استقر علیه المذهب» چیزی هست در اصطلاح صاحب جواهر که یعنی جایی است که اگر هم چیزی بوده، الان دیگر «استقر علیه المذهب» ولی این جا ظاهرا نفرمودند، در آن بحث کفارات شاید فرمودند.

 

برو به 0:35:51

علی ای حال، مرحوم شیخ میخ این حرف را در تهذیب کوبیدند؛ در تهذیب این دو تا روایتی که اصل کار است و دلالتش هم روشن است، ایشان هم آمدند تأویل کردند، فرمودند که «رئی قبل الزوال» خودش به تنهایی اعتبار ندارد. چرا؟ نمی‎شود ما با دو تا روایت مخالفت ظاهر کتاب بکنیم، مخالفت روایات مستفیضه بل المتواترة یا روایات متواتره …

… وَ أَمَّا الْخَبَرُ الَّذِي رَوَاهُ‌

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ الزَّوَالِ فَهُوَ لِلَّيْلَةِ الْمَاضِيَةِ وَ إِذَا رَأَوْهُ بَعْدَ الزَّوَالِ فَهُوَ لِلَّيْلَةِ الْمُسْتَقْبَلَةِ.

وَ الَّذِي رَوَاهُ- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا رُئِيَ الْهِلَالُ قَبْلَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَوَّالٍ وَ إِذَا رُئِيَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ.

فَهَذَانِ الْخَبَرَانِ أَيْضاً مِمَّا لَا يَصِحُّ الِاعْتِرَاضُ بِهِمَا عَلَى ظَاهِرِ الْقُرْآنِ وَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ لِأَنَّهُمَا غَيْرُ مَعْلُومَيْنِ وَ مَا يَكُونُ هَذَا حُكْمَهُ لَا يَجِبُ الْمَصِيرُ إِلَيْهِ مَعَ أَنَّهُمَا لَوْ صَحَّا لَجَازَ أَنْ يَكُونَ الْمُرَادُ بِهِمَا إِذَا شَهِدَ بِرُؤْيَتِهِ قَبْلَ الزَّوَالِ شَاهِدَانِ مِنْ خَارِجِ الْبَلَدِ يَجِبُ الْحُكْمُ عَلَيْهِ بِأَنَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ مِنْ شَوَّالٍ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ إِنَّ هَذَا لَوْ كَانَ مُرَاداً لَمَا كَانَ لِرُؤْيَتِهِ قَبْلَ الزَّوَالِ فَائِدَةٌ لِأَنَّهُ مَتَى شَهِدَ الشَّاهِدَانِ وَجَبَ الْعَمَلُ بِقَوْلِهِمَا لِأَنَّ ذَلِكَ إِنَّمَا يَجِبُ إِذَا كَانَ فِي الْبَلَدِ عِلَّةٌ وَ لَمْ يَرَوُا الْهِلَالَ وَ الْمُرَادُ بِهَذَيْنِ الْخَبَرَيْنِ أَلَّا يَكُونَ فِي الْبَلَدِ عِلَّةٌ لَكِنْ أَخْطَئُوا رُؤْيَةَ الْهِلَالِ ثُمَّ رَأَوْهُ مِنَ الْغَدِ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ اقْتَرَنَ إِلَى رُؤْيَتِهِمْ شَهَادَةُ الشُّهُودِ وَجَبَ الْعَمَلُ بِهِ وَ الَّذِي يَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ مَتَى تَجَرَّدَ عَنْ شَهَادَةِ الشُّهُودِ لَا يَجِبُ الْمَصِيرُ إِلَيْهِ وَ إِنْ رُئِيَ قَبْلَ الزَّوَالِ مَا رَوَاهُ‌ [6]

 

مخالفت دو روایت با قرآن در نگاه شیخ

من عبارتشان را بخوانم که در تهذیب جلد 4 صفحه 176 این طور فرمودند «و أما الخبر الذی رواه» اول خبر حماد را می‎آورند «و الذی رواه» بعد خبر عبید بن زراره را می‎آورند «فَهَذَانِ الْخَبَرَانِ أَيْضاً مِمَّا لَا يَصِحُّ الِاعْتِرَاضُ بِهِمَا عَلَى ظَاهِرِ الْقُرْآنِ وَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ» شما دو تا روایت می‎آورید می‌خواهید خلاف ظاهر کتاب و اخبار متواتره، آن رویت هلال روشن را زیرپا بگذارید. ولی خب بعدش چه کار می‎کنیم؟  می‌گویند اخبار را تأویل می‎کنیم. همان تأویلی که الان سید بحرالعلوم رضوان الله علیه می‎خواهند جواب بدهند. شیخ این جا یک تاویلی دارند، اولش می‎بینیم ظاهر قرآن به نظر شما چیست؟ «إذا رئی قبل الهلال» با کجای ظاهر قرآن مخالفت دارد؟ شما چه چیزی به ذهنتان می‎آید؟ دو تا روایت است می‎گوید «إذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة یا هذا الیوم من شوال»؛ ایشان می‎فرمایند «لا یصح الاعتراض بهما علی ظاهر القرآن» احتمالی به ذهنتان می‎آید؟

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون [7]

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[8]

شاگرد: در مورد کلمه  «عن اهله» فرمودید.

استاد: خب آخر آن وقت «عن الاهله»  یعنی هلال نیست؟ «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» شهود نیست؟ شهد یعنی حضر. شهد این جا به معنای «و من کان علی سفر» شهد یعنی من حضر؛ «و من کان علی سفر فعدة من ایام أخر»

شاگرد: «قل هی مواقیت للناس» را هم می‎توانیم بگوییم؟

استاد: «مواقیت للناس» اگر امروز روز اول شوال بود، دیگر میقات نیست؟

شاگرد: ناس آن موقع این را به عنوان میقاتِ اوقات مشخص نمی‎کردند.

استاد: همین‎هاست یعنی نظر مرحوم شیخ به همین «یسألونک عن الأهله» هست، یکی دیگر به همین «من شهد منکم الشهر» است و «مواقیت للناس» آیاتی که هست همین‎هاست. بعد حالا چطور این را فرمودند؟ من به گمانم اشاره به بحث‎های قبلی‎شان دارند؛ بحث‎های قبلی در مقصودشان روشن‎تر بوده، در مانحن فیه أخفی است. اگر بحث قبلی ایشان تهذیب را ملاحظه کنید در مورد روایات عدد است، روایات عدد می‎گوید یک ماه 30، یک ماه 29 روز؛ عدد این ست در کل سال. در آن سالی هم که کبیسه هست، در ماه آخری که ذی الحجه را باید 29 روز حساب کنید، آن هم 30 است. اینها اخبار عدد بوده.

مرحوم شیخ می‎فرمایند که این اخبار عدد خلاف  ظاهر قرآن است. چرا؟ می‎گویند چون قرآن وقتی می‎فرماید «یسألونک عن الأهلة قل هی مواقیت للناس» و امثال این‎ها ناظر به آن کاری است که عرب انجام می‎دهد. اگر قرار به عدد بود، دیگر هلال کاره‎ای نبود، رسم عرب به این که مدام دنبال هلال بگردند، استهلال کنند بگویند «أهلّ الشهر الحرام» همه کنار می‏رفت. چرا؟ چون دلشان جمع بود، ماه شعبان 29 روزه است، ماه مبارک 30 روز است، ماه شوال 29 روز است، ماه ذی قعده 30 روز است، ماه ذی الحجة دوباره 29 روز است، اگر کبیسه باشد که ذی‎الحجه 30 می‎شود؛ خب دلشان جمع بود، شیخ می‎فرمایند خلاف قرآن است چون روایات عدد همه  را از استهلال، از هلال همه این‎ها راحت می‎کند و حال آن که ملت اسلام استهلال می‎کردند، دنبال هلال بودند، ماه را با هلال می‎دیدند، این، آن جا روشن است که اخبار عدد با آن توضیحی که مرحوم شیخ می‎‎فرمایند با ظاهر آیات شریف منافات دارد. به دنبال آن باز می‎فرمایند این روایت هم با ظاهر کتاب نمی‎سازد، یک خرده منافات این‎ها از او اخفی می‎شود،  چون عدد خیلی روشن است، این باز رویت هلال است اما چه می‎خواهند بفرمایند. من گمانم این است  که در ذهن شریف ایشان همینی است که گفتم. می‎گویند مسلمین وقتی هلال می‎گفتند، رویت هلال  و و تحقق شهر چه زمانی برای ایشان بوده ؟ عند الغروب. در غروب بوده که دنبال هلال می‎رفتند، کدام مسلمانی بوده که وقتی خورشید طلوع می‎کرده، می‎گوید حالا برویم صبح هم ببنییم، دیشب اگر نمی‎دیدند دیگر خلاص؛ این سیره مسلمین است، برویم ماه ببینیم «لیس علی المسلمین إلا الرویة» «لیس علی اهل القبلة الا الرویة» اهل قبله می‎رفتند ماه دیدیم، دیدیم، فردا مثلا اول ماه شوال است، ماه ندیدیم تمام! نه این که هنوز مسلمین یک حالت منتظره داشته باشند که حالا امشب که ندیدیم صبر کنیم فردا هم نگاه کنیم؛ به گمانم نظر مرحوم شیخ به این است که یعنی  سیره‎ مسلمین و تلقی که از «یسألونک عن الاهلة» داشتند همان هلال شب قبل است و عند الغروب، نه هلالی که شما بخواهید با اینها به دست بیاورید.

 

برو به 0:42:22

لذا شیخ فرمودند که «لا یصح الاعتراض بهما علی ظاهر القرآن و الاخبار المتواترة» که رویت متعارفی که شب قبل بوده را می‎گویند. «لأنّهما غیر معلومین» می‎گویند «لایفید علما و لا عملا»، دو تا خبر واحد است مفید علم نیست، معلومین یعنی ما از این دو تا روایت به علم نمی‎رسیم «وَ مَا يَكُونُ هَذَا حُكْمَهُ لَا يَجِبُ الْمَصِيرُ إِلَيْهِ مَعَ أَنَّهُمَا لَوْ صَحَّا» این جاست که حرف صاحب بحرالعلوم ست یعنی تأویلی که خود سید روی فرض قبول روایت دارند.

بیان تأویل دو روایت در نگاه شیخ

«مع أنّهما لو صحّا لَجَازَ أَنْ يَكُونَ الْمُرَادُ بِهِمَا إِذَا شَهِدَ بِرُؤْيَتِهِ قَبْلَ الزَّوَالِ شَاهِدَانِ مِنْ خَارِجِ الْبَلَدِ يَجِبُ الْحُكْمُ عَلَيْهِ بِأَنَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ مِنْ شَوَّالٍ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ إِنَّ هَذَا لَوْ كَانَ مُرَاداً لَمَا كَانَ لِرُؤْيَتِهِ» ببینید «لما کان» در اینجا(مصباح سید) افتاده بود، در اصل تهذیب هست «لما کان لرویته قَبْلَ الزَّوَالِ فَائِدَةٌ»

 خب شیخ چه می‎فرمایند؟ روی مبنای خودشان و به فتوای خودشان مراجعه می‎کنیم. من خلاصه‎اش را چند لحظه می‎گویم، اگر جواهر هم خواستید چند لحظه مراجعه بفرمایید جلد 16 صفحه 354. چیزی که الان نشنیدیم و برای ما مرسوم نیست، از چیزهایی که همه شنیدیم و مساله جواب می‎دهیم این است که هلال ماه با بینه ثابت می‎شود، با دو تا شاهد عادل. در این فتوا شیخ الطائفه با این مخالف هستند. در فقه و تابعین ایشان، عده‎ای از فقها را صاحب جواهر اسم می‎برند. ایشان می‎گویند که اصلا رویت هلال از آن هایی است که با دو تا شاهد به طور مطلق ثابت نمی‎شود، قید دارد. اگر آسمان باز است دو تا عادل شهادت بدهند قبول نیست آن جا حتما باید 50 تا باشد، این فتوای شیخ است که دو تا روایت هم شیخ دارند، سر جایش بحث مفصلی دارد. خودشان آن جا آن دو تا را گرفتند عمل کردند که محقق در معتبر می‎فرمایند خب دو تا روایت خلاف عمل مسلمین می‎آورید. ولی خود شیخ این کار را کردند با دو تا روایت آمدند فرمودند اگر هوا باز است «السماء مصحیة»[9] هست یا «صحت السماء» اگر این طوری است شما 50 تا کمتر نمی‎شود، دو تا شاهد عادل فایده ندارد. خب پس روایات دو تا شاهد عادل برای کجاست؟ برای این است که «فی السماء علة»، آسمان صاف نباشد و این دو تا شاهد عادل هم از خارج بلد بیایند، آن هم با قیودی که دارد که مثلا خبر ندهند که ما خودمان دو تایی فقط دیدیم، بگویند ما در یک شهری دیدیم که کل آن شهر افطار کردند. خب این فتوای مرحوم شیخ است که دو تا شاهد … و لذا ایشان فوری طبق فتوای خودشان جواب می‎دهند.

اشکال چیست؟ می‎گوییم شما اگر می‎گویید «إذا رئی قبل الهلال» برای آن وقتی است که شهر صاف باشد. سه تا قول است که این سه تا را از هم تفکیک کنید، الان فتوای شیخ راجع به «رئی قبل الزوال» فتوایشان یعنی تأویلشان برای روایت می‎آید. کی رویت قبل از زوال معتبر است؟ و به این روایت عمل می‎کنیم؟ آن وقتی که در شهر ما هوا  صاف است، خب حالا که هوا صاف است طبق فتوای ایشان دو تا شاهد عادل بگویند، قبول است یا نیست؟ قبول نیست. فردا صبحش، از خارج بلد دو تا شاهد عادل بیایند بگویند ما دو نفر  در شهر دیگری دیدیم باز مجزی هست یا نیست؟ باز به فتوای شیخ مجزی نیست. چرا؟ چون می‎گویند درست است که فردا دو تا از خارج بلد آمدند اما ما دیشب شهر خودمان صاف بود، باز هم مجزی نیست، بله اگر شهر ما صاف بود، دو تا عادل فردا بیایند بگویند مجزی نیست اما اگر فردا خودمان قبل از زوال دیدیم و به آن شهادت دو تا عادل ضمیمه شد، حالا مجزی است. شیخ این‌طور می‌فرماید.

خب پس شهادت دو تا عادل بدون ضمیمه رویت قبل از زوال کجا مجزی است؟ آن یکی شهر ما «علة» می‎شود.  یعنی شهر ما ناصاف بود و از خارج بلد دو تا عادل بودند شهادت دادند، آن جا شهادت دو تا عادل قبول است چون شهر ما صاف نبود، پس اگر هوای شهر ما صاف بود، 50 نفر باید بگویند. دو تا عادل فایده ندارد. فردا هم دو تا عادل از بیرون شهر بیایند باز هم فایده ندارد چون شهر ما هوایش صاف است، بله اگر شهر ما هوا صاف بود و ندیدیم، فردا قبل از زوال خودمان دیدیم و دو تا شاهد هم شهادت دادند حالا دیگر این فرمایش شیخ است و لذا سید بحرالعلوم شروع می‎کنند می‎گویند این چه فرمایشاتی است! روایات را این طور به هم دیگر قیود قرار دادید … حالا حرف‎های سید را می‎خوانیم.

فرمودند که «و المراد بهذین الخبرین» این شد که «و ليس لأحد أن يقول: إنّ هذا لو كان مرادا لما كان لرؤيته قبل الزوال فائدة؛ لأنّه متى شهد الشاهدان وجب العمل بقولهما؛ لأنّ ذلك إنّما يجب» «یجب» کی؟ آن وقتی که شهد شاهدان «إنّما یجب إذا كان في البلد علّة» ما که همین طوری حاضر نیستیم شهادت شاهدین را بپذیریم، اگر شهر ما صاف نیست، شهادت شاهدین را می‎پذیریم اما اگر صاف باشد شهادت شاهدین را نمی‎پذیریم. خب پس رویت قبل از زوال این جا به درد می‎خورد. شهر صاف بود، فردا هم دو تا عادل شهادت دادند نباید بپذیریم چون شهرمان صاف بود ولی چون خودمان هم قبل از زوال دیدیم حالا رویت قبل از زوال خود ما با شهادت دو تا عادل با همدیگر کار انجام داد، فایده پیدا کرد. این فرمایش ایشان است. خب حالا پس عبارت شیخ را خواندیم و عبارت سید می‎ماند. «و المراد بهذين الخبرين أن لا يكون في البلد علّة، لكن أخطئوا» یعنی اهل بلد «رؤية الهلال» با این که هوا صاف بود «ثمّ رأوه من الغد قبل الزوال، و اقترن إلى رؤيتهم شهادة الشهود.»

خب اگر خواستید به جواهر مراجعه کنید، صاحب جواهر از آن جاهایی است که از صاحب حدائق یک فاصله‎ای گرفتند، صاحب حدائق فی الجمله میلی به مطلب شیخ در جمع روایات کردند، صاحب جواهر از دستشان ناراحت می‎شوند و یک عباراتی دارند که جالب است. دیگر سبک صاحب جواهر را می‎دانید و مأنوس هستید. یعنی می‎گویند حالا شیخ چیزی فرمودند از زمان شیخ تا زمان صاحب حدائق دیگر توقع نداشتیم که …

می‎فرمایند

و على كل حال فلا ريب في سقوطهما في مقابلة ما عرفت، لكن أطنب في الحدائق و ظن انه قد جاء في الباب بما لم يلم به احد من الأصحاب، و هو الجمع بين هذين الخبرين و بين غيرهما من النصوص الدالة على الاجتزاء بشهادة الشاهدين بأنه لا بد من العلم مع عدم العلة من الغيم و نحوه، و لا يجزي التظني و إن كان من شهادة العدلين، و هذا هو الذي أشاروا (عليهم السلام) اليه بقولهم: إذا رآه الواحد رآه عشرة، و إذا رآه مائة، و ليس معنى رؤيته ان يقوم واحد من العشرة[10]

«و على كل حال فلا ريب في سقوطهما» یعنی این دو تا روایتی که شیخ برای فتوای خودشان روی آن استدلال کردند. «لكن أطنب في الحدائق و ظن انه قد جاء في الباب بما لم يلم به احد من الأصحاب، و هو الجمع بين هذين الخبرين» رفتند جلو و یک فی الجمله میلی است و باید خود حدائق را نگاه کنیم.

منظورم این ست که این جمعی هم که شیخ فرمودند علی ای حال فتوا بر طبقش نیست، فتوای خودشان است و 3 نفر 4 نفر هم بعد از ایشان حلبی و … که در جواهر اسمشان را آوردند، است.

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

 پایان

تگ:  اختلاف نسخ مصباح، سید بحرالعلوم، شیخ طوسی، الخلاف،الهلال، مقنعه، ناصریات، رویت با تلسکوپ، شیخ صدوق، صاحب جواهر، صاحب حدائق، رویت قبل از زوال، دقت عرفی، سید مرتضی، شهادت شهود بر هلال، تأویل روایت.

 


 

[1] رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1971-1972

[2] شاگرد: آقای زنجانی فرمودند که ما قبلا فکر می‎کردیم رویت هلال مثل نگاه به اجنبیه است، شما ولو با  دوربین هم ببینید حرام است. ولی بعد  نظرمان این شد که  مثل حدترخص است.

استاد: حالا مباحثه هم برای همین است.

شاگرد: یکی از آقایان یک اشکالی می‎کرد و می‎گفت اگر این باشد پس رنگ نجاست که مثلا رنگ خون است که می‎گوییم پاک است وقتی زیر میکروسکوپ می‏گذاریم می‎بینیم اجزای خون است.

استاد: این از شبهات بحث است که حالا مفصل می‎آییم. اصلا مباحثه ما هم برای همین هاست و من روز اول هم عرض کردم که بحث ما، هم میکروسکوپ هم تلسکوپ و سایر تسلیحات و تفاوت هایی که این ها دارد و آن بحثی که باید پیش برود ان شاء الله به ترتیب جلو می‎رویم. بله ایشان چندین سال است که از فتوای قبلی‎شان عدول کردند و فرمودند که الان تلسکوپ مجزی نیست به خاطر همین که …

ان شاء الله به تفصیل می‎رسیم.

[3] من لا يحضره الفقيه، ج‌2، ص: 169

[4] المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 184-185

[5] . رسائل شریف مرتضی میافارقیات ج۱ص۲۹۳.

[6] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 176-177

[7] سورة بقرة، آیة185

[8] سورة بقرة، آیة189

[9] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 179  فهذان الخبران و ما يجري مجراهما مما هو في معناهما إنما يكون أمارة على اعتبار دخول الشهر إذا كان في السماء علة من غيم و ما يجري مجراه فجاز حينئذ اعتباره في‏ الليلة المستقبلة بتطوق الهلال و غيبوبته قبل الشفق أو بعد الشفق فأما مع زوال العلة و كون السماء مصحية فلا تعتبر هذه الأشياء و يجري ذلك مجرى شهادة الشاهدين من خارج البلد إنما يعتبر شهادتهما إذا كان هناك علة و متى لم يكن هناك علة فلا يجوز اعتبار ذلك على وجه من الوجوه بل يحتاج إلى شهادة خمسين نفسا حسب ما قدمناه و نحن متى استعملنا هذه الأخبار في بعض الأحوال برئت عهدتنا و لم نكن دافعين لها.

[10] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌16، ص: 357‌