1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١١)- بررسی تهافت منتسب به محقق در وقت صلات...

درس فقه(١١)- بررسی تهافت منتسب به محقق در وقت صلات و وقت طهر بعد از حیض

معنای صلاه الفجر و قابلیت تحمل بطون مختلف در ظاهر آیات
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19654
  • |
  • بازدید : 5

بسم الله الرحمان الرحيم

 

 

 

 استعمال مجازی «قرآن الفجر» در قرائت فجر و صلات فجر

«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا[1]»

شاگرد: “قرآن الفجر” چه تعبیری از نماز صبح است؟ این‌که از نماز صبح به قرآن الفجر تعبیر شده، گویا بعید است.

استاد: مثلاً از باب تسمیه کل به جزء، به کل نماز، رکوع تعبیر شده یا به نماز سجده اطلاق شده. به اجزایی از نماز که در لسان قرآن کریم آمده، فرائض صلاة می‌گویند. بقیه آن‌ها سنت می شود؛ در نماز سنن واجبه داریم اما آن چیزی که در قرآن آمده، فریضه می‌شود. و لذا این شبهه هم راجع به قنوت و هم راجع به قرائت می‌آید؛ آیا این ها حالت رکنی دارند یا نه؟ این شبهه را در آن مطرح می‌کنند.

در «فاقرءوا ما تیسر منه[2]» بعضی ها گفته اند «فاقرءوا» یعنی در نماز؛ این‌جا قرآن به معنای قرائت است؛ «قرآن الفجر»؛ یعنی قرائت الفجر؛ چون نماز مشتمل بر قرائت است، بر نماز تعبیر قرآن اطلاق شده؛ قرآن الفجر یعنی؛ «قرائت الفجر»؛ یعنی صلاة الفجر.

شاگرد: انتخاب این تعبیر یک مقدار نادر و غریب به نظر می‌رسد.

استاد: خب، آن حرف دیگری است؛ در فضایی که قرآن کریم آیات را بیان می‌فرماید ریخت کلام وحی طوری است که صدها مقصود دیگر-حتی بیشتر از صدها تعبیر- را آیه باید برساند.

ظاهر قرآن و تحمل بطون بسیار زیاد آن

شاگرد: اصلاً این آیه از اول تا آخرش عجیب است؛ «دلوک»، «غسق»، «قرآن الفجر». که به معنای «لزوال الشمس»، «الی اللیل»، می باشند مثل «اتموا الصیام الی اللیل»، «نصف اللیل». تعابیر خاصی بکار برده که متعارف نیست.

استاد: قرآن است؛ قرآن چرا این‌جوری آمده؟ برای این است که اگر مقصود این بود که بگوید ما آن نماز را در این وقت بخوانیم، این یک مقصود بود و خیلی ساده می‌شود؛ به اوضح عبارات گفته می‌شود. اما قرآن است؛ «فللقرآن ظهر و بطن و لبطنه بطن إلى سبعين بطن‏[3]» و مسائل دیگر. لذا بعداً می بینید هر چه انسان جلو می‌رود به فضایی وارد می‌شود که امروزی‌ها به آن نظام‌های اصل موضوعی می‌گویند.

 وقتی شما در هر معنایی از قرآن، وارد می شوید، وارد یک نظام اصل موضوعی خاص خودش می‌شوید؛ نظام اصل موضوعی یعنی شما باید عنصرهای اولیه یک دستگاه و یک نظام را تعیین کنید که چیست. وقتی آن ها را تعیین کنید، کل عناصر در رابطه با آن ها معنایش تغییر می‌کند؛ اصلاً مفاد کلمات تغییر می‌کند. مثلا در مثال‌های ادبی خیلی ساده؛ اگر در یک کلامی که نصف صفحه است، کلمه “اسد” را بگویید و بعد بفهمید که این اسد، یعنی همان حیوان مفترسی که صاحب یال و دم است؛ هر چه هم در آن بینید -از مِقلَب و ذَنَب و…- می‌فهمید که به چه معنا است. شیر مفترس چنگالش چیست؟ دمش چیست؟ در فهم آن مشکلی ندارید.

 اما اگر از اول بنا گذاشتید که وقتی من در نصف صفحه، اسد نوشتم یعنی رجل شجاع، آن جا اگر چنگال دیدید ذهن شما سراغ چنگال نمی‌رود. در آن نظام یک جور دیگری چنگال را می‌فهمید و معنا می‌کنید. “استعاره تخییلیه” بود. این مطلب بسیار مهمی است.

لذا آیات شریفه به این صورت است که وقتی می‌خواهد یک معنای ذو بطون را بیان کند، جوری لفظ می آورد که، در این لفظ این قابلیت که معانی کثیره از او اراده شود باشد. همین مباحثه بود که عرض می‌کردم صاحب کفایه همراهش گفته اند.

این فرمایش صاحب کفایه اصلا سر نمی رسد، هر کس جوابشان را ببیند ذهنش می رود سراغ این‌که نه، استمال لفظ در اکثر از یک معنا جایز است. ایشان برای استحاله گفته اند و برای تایید حرف خودشان این مطلب را گفتند.

 منظور این‌که آیه شریفه نیز این‌جور است: «اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر»[4]؛ ببینید عناصر اولیه‌‌ که در آیه شریفه هست؛ طبق فرمایش شما خورشید داریم، فجر داریم، لیل داریم. این‌ها یک عناصر واضح حسی پایه است. در این فضا یک استظهاری می‌کنیم. اما مگر قرآن این است؟!

 

برو به 0:05:53

 در یک فضاهای دیگر می‌گویند شمس یعنی این، لیل یعنی این!  اصلا می بینید معنای آیه چیز دیگری می‌شود؛ در فضای خاص خودش؛ در نظام اصل موضوعی خودش؛ با احکام و ضوابط خودش. لذا ما نمی‌توانیم بگوییم چرا آیه این‌جور گفت؟ آیه خیلی مقصود های دیگر دارد، فقط همین نیست.

 عرض کنم که دو-سه تا نکته از مباحث دیروز ماند. اول این‌که تا یادم نرفته؛ از پارسال تا حالا طول کشیده؛ خیلی وقت است داریم این فرمایش صاحب حدائق را می رویم و بر می‌گردیم. فرمایش ایشان را بررسی می‌کنیم، شواهدش می‌بینیم؛ خیلی طولانی شده.

وقت نماز عشاء مضطر و عامد تا فجر در بیان صاحب عروه

برای من جالب بود؛ گاهی آدم غفلت می کند، در کلام مرحوم مجلسی که من چند روز پیش عرض کردم، دیدم ایشان فرمودند: “لعل الاقوی هی” در این چند روز به ذهنم آمد بگویم شاید مرحوم مجلسی می‌خواهند لعل را بردارند، یعنی با مجموع حرفها لعل را هم بردارند. در آخر فرمودند “لکنّ الاحوط”. گفتم  بگویند: «الاحوط لو لم یکن اقوی»؛ یعنی آن جهت را ببرند جلو، اصلا روی حساب فضای بحث آدم بی میل نیست که اینها را بگوید، امروز دفعتا دیدم. قبلا هم دیده بودم ولی روی آن بحث نشده بود. مرحوم سید در عروه برای مضطر اصلا اقوی را نیاوردند، خیلی جالب است اقوی را فقط برای عامد برده‌اند. در مضطری که صاحب حدائق برای مضطرش چه کار بر سر صاحب مدارک و اینها آوردند، سید اصلا کلمه اقوی را هم بکار نبردند، مضطر که مشکلی ندارد؛ تا صبح وقت دارد، اقوی این است که تا طلوع فجر برای عامد هم مشکلی ندارد.

 متن عروه این است: وقت مغرب و عشا را که فرمودند. حالا یک کلمه هم مرحوم آقای حکیم در مستمسک دارند که به‌خاطر آن می گویم.

و يختص الظهر بأوله مقدار أدائها بحسب حاله و يختص العصر بآخره كذلك و ما بين المغرب و نصف الليل وقت المغرب و العشاء و يختص المغرب بأوله بمقدار أدائه و العشاء بآخره كذلك هذا للمختار و أما المضطر لنوم أو نسيان أو حيض أو نحو ذلك من أحوال الاضطرار فيمتد وقتهما إلى طلوع الفجر و یختص ‌العشاء من آخره بمقدار أدائها دون المغرب من أوله أي ما بعد نصف الليل و الأقوى أن العامد في التأخير إلى نصف الليل أيضا كذلك أي يمتد وقته إلى الفجر و إن كان آثما بالتأخير لكن الأحوط أن لا ينوي الأداء و القضاء بل الأولى ذلك في المضطر أيضا[5]»؛

 چون با اقوی فتوا دادند. فتوا باقی است لذا احوط ندبی می‌شود. احتیاط ندبی می‌کند. احتیاط می‌کند که نیت ادا و قضا نکند، و الا فتوا دادند که نیت ادا کند. «بل الأولى ذلك في المضطر أيضا»؛ برای مضطر هم اولی این است، نیت ادا و قضا نکند. گویا سید برای مضطر اصلا هیچ مشکلی نداشتند، برای عامد هم فرمودند “الاقوی”. این خیلی جالب بود.

 کلام مرحوم حکیم در تأیید نظر صاحب عروه

و الاشكال عليها بأنها خلاف ما ورد في تفسير قوله تعالى:

(أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ ..)، و أنها موافقة للعامة، و مخالفة لما دل على ذم النائم عن الصلاة، و أمره بالقضاء بعد الانتصاف و صوم اليوم الذي بعده عقوبة، و أن مضمونها مما لم يتعرض له في غيرها من النصوص. (سهل الاندفاع) فان المخالفة بين الأدلة اللفظية لا تقدح مع إمكان الجمع العرفي. و كذا الموافقة للعامة. و ذم النائم إنما يقتضي الإثم فلا ينافي ما دل على بقاء الوقت، و لا سيما لو خص الثاني بالعذر، إذ لا ذم حينئذ و لا إثم. و التعبير بالقضاء‌[6]

غير ظاهر في القضاء بالمعنى المصطلح. مع أن الخبرين ضعيفان و مختصان بغير المعذور. و ليس من شرط حجية الحجة تعرض غيرها لمضمونها.نعم قد يخدش في الأخبار المذكورة إعراض المشهور عنها. لكنه لم يثبت كونه بنحو يوهن الحجية، لجواز أن يكون وجهه بعض ما سبق مما عرفت اندفاعه.[7]

 

مرحوم آقای حکیم وقتی می‌خواهند این حرف سید را توضیح بدهند اشاره می‌کنند به این حرف هایی که ما مشغول بودیم. اشاره می‌کنند به مطالب صاحب حدائق. فرمودند: «و الاشکال علیها»؛ ببنید حرف های صاحب حدائق را با اشاره گفتند: «و الاشكال عليها بأنها خلاف ما ورد في تفسير قوله تعالى:(أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ ..)»؛ این اول.

«و أنها موافقة للعامة»؛ این دوم.

«و مخالفة لما دل على ذم النائم عن الصلاة»؛ این سوم.

«و أمره بالقضاء بعد الانتصاف و صوم اليوم الذي بعده عقوبة، و أن مضمونها مما لم يتعرض له فی غیرها من النصوص».

 تمام حرف های صاحب حدائق را با اشاره گفتند و فرمودند: «و الاشکال علیها سهل الاندفاع». ما چند ماه است مشغول این  هستیم. ایشان با یک کلمه از آن رد می شوند. “الاشکال علیها سهل الاندفاع”. بعد شروع می‌کنند به جواب دادن. البته بعد از اینکه مطلب را برای مضطر تمام می‌کنند، همه را جواب می‌دهند؛ «فإن المخالفة بین الادلة اللفظیه لا تقدح مع امکان الجمع العرفی». «وکذا الموافقة للعامة»؛ جمع عرفی که دارند  لذا موافقت مانعی ندارد. «ذم النائم انما یقتضی الاثم فلا ینافی ما دل علی بقاء الوقت و لا سيما لو خص الثاني بالعذر، إذ لا ذم حينئذ و لا إثم». بعد می گویند «و التعبير بالقضاء»، می‌گویند اولا روایت‌ها ضعیف است. بعد می‌گویند: «غیر ظاهر فی القضا بالمعنی المصطلح مع أن الخبرین ضعیفان نعم قد يخدش في الأخبار المذكورة إعراض المشهور عنها. لكنه لم يثبت كونه بنحو يوهن الحجية، لجواز أن يكون وجهه بعض ما سبق مما عرفت اندفاعه»؛ یعنی شهرت، شهرت مدرکی باشد؛ می دانیم به این خاطر بوده، وقتی می‌دانیم استدلالشان در شهرت چیست، وقتی می‌فهمیم اشتباه کردند دیگر شهرت کاره ای نیست. علاوه  در ذهن من  این است که مشهور مانند نصوص، تصریح به نفیش از آن طرف ندارند، خیلی مهم است؛ تصریح کنند به چیزی که ما الان دنبالش هستیم. بلکه تنها آن ها گفتند الی نصف اللیل.

 

برو به 0:12:15

 بعد آقای حکیم یک نعم دومی هم دارند که این نعم دوم ایشان، شاید فایده داشته باشد. نعم دوم هم خیلی مشکل نیست. فرمودند:

«نعم في التعدي عن موردها إلى مطلق المعذور تأمل»؛ روایت صحیحه بود. صحیحه ای که نائم بود و ناسی.  «و إن كان غير بعيد، إذ بعد إلغاء خصوصية مورد كل منها يكون الانتقال الى جامع الاضطرار أولى من الانتقال الى الجامع بين مواردها و أشكل منه»؛ اشکل هم معلوم نیست. بحث کردیم، «التعدي إلى غير المعذور مع الالتزام بالإثم»؛ سید همین ها را فرمودند “اقوی” است. ایشان به  عنوان أشکل ذکر کردند. «كما يقتضيه الأمر بالاستغفار و بالصوم عقوبة. و إن كان يساعده إطلاق‌  رواية عبيد عن أبي عبد اللّه (ع)»؛ که روایت خیلی خوب ولو سندش ضعیف بود! «لا تفوت الصلاة من أراد الصلاة، لا تفوت صلاة النهار حتى تغيب الشمس، و لا صلاة الليل حتى يطلع الفجر، و لا صلاة الفجر حتى تطلع الشمس[8]» فالاحتياط فيه متعين.»[9]؛ یعنی حاضر نیستند فتوا بدهند آقای حکیم آخر کار به احتیاط ختم کردند.

شاگرد: برای مضطر هم احتیاط می کنند؟

استاد: برای عامد، برای مضطر که سهل الاندفاع تمام کردند. اینجوری بر می آید؛ البته یک نعم هم برای اصل اعراض مشهور داشتند. حالا فتوای آقای حکیم در عروه هست. سید که فتوا دادند؛ خیلی از محشین همه احتیاط کردند.

آقای حکیم اینجا فرمودند: «لا یترک بل الاولی ذلک فی المضطر ایضا». آقای فیروزآبادی علی الاحوط دارند؛ «لکن الاحوط أن لا یمضی»؛ احوطِ خصوص عامد؛ آقای حکیم حاشیه دارند که لا یترک. یعنی احتیاط وجوبی برای عامد این است؛ معلوم می‌شود که برای مضطر مشکلی نداشتند. همان‌طور که سید هم فتوا دادند. از آقای حکیم فقط همین بود. برای همین قسمتش ایشان حاشیه دارند.

خلاصه نکات خوبی هم اینجا هست که محشین هم در عروه دارند. از آن روز نشده بود که به عروه سر بزنیم. همین‌طور بحث‌ها را از کتاب‌های جلوتر شروع کردیم. ولی خوب بود. هر چه ما مباحثه کردیم در کلمات بود. صاحب حدائق داشتند و خلاف مشهور مختارشان بود. فوائد خوبی از فرمایشات ایشان بردیم. مباحثه طلبگی‌ای بود که مقصود ما هم از بحث همین بود.

 این یک نکته. حالا باید دوباره به عروه برگردیم، نکات خوبی در آن بود.

شاگرد: نکته دیگری هست که صاحب جواهر هم اشاره ای به این قول می‌کنند؛ همین قولی که تا طلوع فجر هم می‌توانند ادءا بخوانند حتی غیر مضطر، می‌خواهید بخوانم برایتان؟

امتداد وقت العشائین الی الفجر للمضطر نزد شیخ صدوق

استاد: مانعی ندارد بخوانید. ولی به نظرم جلوتر هم بوده. حالا از کلام محقق هم عرض می‌کنم.

شاگرد: «حكاه في ظاهر الرياض عن بعضهم تبعا للمفاتيح من امتداد وقت العشاءين اختيارا إلى طلوع الفجر و إن كنا لم نعرف قائله إلا ما ستسمعه من بعض عبارات الشيخ[10]» بعد جلوتر می روند تقویت می‌کنند بعد آخرش هم می‌گویند نه احتیاط این است … .

استاد: کتاب “الرسالات التسع” برای محقق حلی صاحب شرایع رضوان الله علیه هست. آنجا را ببینید مرحوم محقق خودشان می‌گویند. آن جا صاحب حدائق فرمودند: اول کسی که قائل بود به این قول شده، محقق بوده. در حدائق، جلد ششم، صفحه 176؛ ایشان فرمودند:

أقول: الظاهر ان أول من ذهب صريحا الى امتداد العشاءين الى طلوع الفجر للمضطر هو المحقق في المعتبر و تبعه صاحب المدارك و شيده، و قد تبعه في هذا القول جملة ممن تأخر عنه كما هي عادتهم غالبا[11]

 در “الرسائل التسع” خود مرحوم محقق این‌ها را در صفحه 120 مطرح می‌کنند. می‌فرمایند: إن قلت که این، قولٌ متروک و کسی قائل به این نشده؛ «فالجواب: لا نسلّم أن القول بذلك متروك، بل هو مذهب جماعة من فقهائنا المتقدّمين و المتأخّرين[12]»؛ بعد اسم صدوق را می برند و می‌فرمایند: از اجلایشان ابوجعفر ابن بابویه هست. آن رسائل تسع را مفصل تر ببینید من سریع عبارتشان را دیدم.

شاگرد: مرحوم صدوق معمولا به کتاب “من لا یحضر” استناد می‌کنند. صریحا ایشان در “مقنع” خودشان گفتند، عبارتی دارند که از آن بر می آید اداءا قبل از طلوع فجر بخواند. حالا خود کلمه اداء را نمی گویند ولی عبارتشان مضمونش این است.

استاد: الان محقق هم فرموده بودند. استشهاد هم کرده بودند به یک چیزی.  پس خود محقق توجه داشتند که ایشان اول شخص نیستند.

فرمودند: قولٌ متروک من فقط به آن اشاره کردم؛ «قول متروک فالجواب لا نسلم أنّ القول بذلک متروک بل هو مذهب جماعة من فقهائنا المتقدمین و المتاخرین».

شاگرد: پاورقی آن به همان فقیه است.

استاد: چون در کتاب “فقیه” گفتند «حجة بینی و بین ربی[13]»، همان روایاتش را هم بیاورند به منزله فتواست. اینجوری حساب کردند اشاره ای هم از خودمحقق بوده به این بود؟

شاگرد: خود ایشان در پاروقی گفته اند که کجا ذکر شده است.

استاد: بله

شاگرد2: یعنی اداءا را گفته؟

شاگرد: نه، همان روایت «لا تفوت صلاة النهار حتی تغیب الشمس لا صلاة اللیل حتی یطلع الفجر».

استاد: خیلی مضمون روشن است «لا تفوت صلاة اللیل حتی یطلع الفجر».

استدلال آقا ضیاء بر روایت فرقد

سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ وَ هُوَ دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ‏ وَقْتُ‏ الْمَغْرِبِ حَتَّى يَمْضِيَ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ فَإِذَا مَضَى ذَلِكَ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْقَى مِنِ انْتِصَافِ اللَّيْلِ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَإِذَا بَقِيَ مِقْدَارُ ذَلِكَ فَقَدْ خَرَجَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ بَقِيَ وَقْتُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ[14].

مرحوم آقا ضیاء در حاشیه عروه، اشاره استدلالی کردند؛ آقا ضیاء فرمودند: نماز مغرب و عشا وقتش می‌گذرد؛ فرمودند به حسب روایت “فرقد”؛ روایت فرقد از حساب ظاهر استدلال، خیلی قوی است. حضرت فرمودند وقتی شمس غروب کرد تا سه رکعت وقت نماز مغرب است؛ هنوز وقت عشا نیست. وقتی سه رکعت گذشت دَخَل وقت العشاء. بعد فرمودند وقتی چهار رکعت به نصف شب مانده «فَقَدْ خَرَجَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ بَقِيَ وَقْتُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ». مرحوم آقا ضیا به این روایت اشاره می‌کنند. البته جلوتر راجع به این روایت فی الجمله صحبت شد، این دلالت خوبی دارد که وقت باقی نیست.

 

برو به 0:19:48

استناد تهافت به کلام معتبر در امتداد وقت العشائین الی الفجر توسط صاحب حدائق

چیزی که در مقام دوم می‌خواستم عرض بکنم ولو باید روی هر کدام از آن‌ها بیشتر برسیم، این است که شما از صاحب حدائق نقل کردید، من هم دیدم همان جایی بود که بحث می‌کردیم. عبارت را من یا امروز نگاه نکرده بودم یا اصلا دنباله عبارت را ندیده بودم. صفحه 186 بودیم. راجع مذهب عامه گفتند. وسط صفحه 186، جلد ششم، می‌فرمایند:

 «قال فی المعتبر»؛ همانی که شما فرمودید کلام محقق اول متهافت شده؛ در طهارت یک چیز می‌گویند اما در صلاة یک چیز دیگر. «قال فی المعتبر قال الشافعی»؛ تا آن جایی که می‌فرمایند:

و ظاهره كما ترى حمل هذه الروايات على الاستحباب تفصيا من الاشكال الوارد في المقام و هو التكليف بعبادة في وقت لا يسعها كما ذهب إليه العامة، هذا كلامه في مبحث الحيض، و في مبحث الأوقات استند إليها في الدلالة على امتداد وقت المضطر الى قبل الفجر و اتخذه مذهبا مع مخالفة رواياته- كما عرفت- لجملة روايات الأوقات الواردة في الباب و مضادتها لآيات الكتاب و موافقتها للعامة كما كشفنا عنه نقاب الإبهام و الارتياب. و بالجملة فإن كلامه في مبحث الحيض مخالف لكلامه في مبحث الأوقات، و ظهور التقية في الاخبار المذكورة و مخالفة ظاهر الكتاب مما لا مجال لإنكاره فلا وجه للاعتماد عليها. و العجب كل العجب منهم (قدس الله أرواحهم و نور أشباحهم) انه مع استفاضة الأخبار بهاتين القاعدتين كيف ألغوهما في جميع أبواب الفقه و عكفوا في مقابلتهما على قواعد لم يرد بها سنة و لا كتاب؟[15]

 «و ظاهره کما تری حمل هذه الروایات علی الاستحباب تفصیا من الاشکال الوارد فی المقام و هو التکلیف بعبادة وقت لا یسعها کما ذهب الیه العامة هذا مذهبه فی مبحث الحیض و فی مبحث الاوقات استند الیها فی الدلالة علی امتداد وقت المضطر الی قبل الفجر و اتخذه مذهبا»؛ فتوا هم دادند. «مع مخالفة روایاته بجملة روایت الوقت»؛ که خودشان را ادامه می‌دهند. «و بالجملة فإن كلامه في مبحث الحيض مخالف لكلامه في مبحث الأوقات».

مطلب قابل تامل است. کمی روی عبارت فکر کنیم. آیا واقعا مخالف هست یا نه؟ معتبر در باب حیض و در باب اوقات چه گفتند که ایشان می‌فرمایند که آن جا می‌گویید استحباب و در اینجا می‌گویید… . این هم یک نکته ای است که شما دیروز گفتید. حالا من عبارتشان را بخوانم. اولا از خودشان عرض بکنم. حدائق جلد سوم، صفحه دویست و پنجاه؛ جالب است ایشان می‌فرمایند:

حكم فريضة الوقت عند انقطاع الحيض

فيما لو طهرت من حيضها و قد بقي من الوقت ما يسع الطهارة و الصلاتين أو إحداهما، فإنه يجب عليها الأداء و مع التفريط القضاء. و يدل عليه جملة من الاخبار: منها…. و صحيحة عبد الله بن سنان عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال: «إذا طهرت المرأة قبل غروب الشمس فلتصل الظهر و العصر و ان طهرت من آخر الليل فلتصل المغرب و العشاء»… و بإزاء هذه الأخبار ما هو ظاهر المنافاة، و منه صحيحة معمر بن يحيى قال: «سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن الحائض تطهر عند العصر تصلي الاولى؟ قال: لا انما تصلي الصلاة التي تطهر عندها»[16]

«المقام الثانی- فيما لو طهرت من حيضها و قد بقي من الوقت»؛ زیر وقت خط بکشید. «ما يسع الطهارة و الصلاتين أو إحداهما، فإنه يجب عليها الأداء و مع التفريط القضاء»؛ بعد میگویند:

«و صحيحة عبد الله بن سنان عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال: «إذا طهرت المرأة قبل غروب الشمس فلتصل الظهر و العصر و ان طهرت من آخر الليل فلتصل المغرب و العشاء»؛ حرفی هم نمی زنند که آن وقتی که گفتیم چیست. به همین‌ها استشهاد می‌کنند. آخر کار می‌فرمایند: «و بإزاء هذه الأخبار ما هو ظاهر المنافاة» و بعد جواب می‌دهند. اینجا از آن جاهایی است که خود ایشان کلمه “الوقت” تعبیر می‌کنند. اگر برای مختار خودشان به این روایات بخواهند استشهاد کنند، خب لازمه این روایت این است که الوقت یعنی همان طلوع فجر ثانی. پس شما هم دو تا حرف زدید؛ در اوقات این‌جور و در باب حیض می‌گویید «ما بقی من الوقت»، و دلیل «ما بقی من الوقت» را هم همین روایت آوردید، و مقابلش را جواب می‌دهید. اقول فیه اولا کسی هم که این را نگفته بوده به او اشکال می‌گیرند، “صاحب ذخیره” که ظاهرا سبزواری است  که حرف ها را رد می‌کنند. این هم یک نکته که بعدا مراجعه کنید، ببینید این عرض من سر می‌رسد یا نه؟

بررسی تهافت بین دو باب وقت نماز و وقت طهر از حیض در کتاب معتبر

مسئلة: واذا حاضت بعد دخول الوقت فلم تصل، مع الإمكان قضت

و كذا لو أدركت من آخر الوقت قدر الطهارة و الصلاة وجبت أداء، و بالإهمال قضاء، و ضابط هذا انها إذا أدركت من أول وقت الظهر أربع ركعات وجبت الظهر، و لو أهملت وجب قضاؤها، و لو أدركت دون أربع ركعات لم يلزمها الظهر، فإذا أدركت من آخر النهار ما تصلي ففيه ثماني ركعات وجبت الصلاتان، و لو أدركت قدر أربع ركعات وجبت العصر و لم يجب الظهر، و يستحب الصلاتان لو طهرت قبل الغروب، و كذا يستحب المغرب و العشاء لو طهرت قبل الفجر[17].

 آن چیزی که می‌خواهم عرض کنم آیا محقق در کتاب طهارت و کتاب صلاة مختلف حرف زدند یا نه؟ «مسالة اذا حاضت بعد دخول الوقت». این چند سطر اولش را کمی تامل کنید، چون کارش داریم که ببینیم چی گفتند. آخر کار تهافت در می آید یا نه؟

«مسئلة:و اذا حاضت بعد دخول الوقت فلم تصل، مع الإمكان قضت»؛ بعد از دخول وقت حائض شد می‌توانست بخواند نماز و نخواند قضا کند.

«و كذا لو أدركت من آخر الوقت قدر الطهارة و الصلاة»؛ آخر وقت درک کرد یعنی پاک شد، «وجبت أداء، و لو أهملت وجب قضاؤها»؛ اگر هم اهمال کرد باید قضا کند.

 «و ضابط هذا انها إذا أدركت من أول وقت الظهر أربع ركعات وجبت الظهر و لو أهملت وجب قضاؤها، و لو أدركت دون أربع ركعات لم يلزمها الظهر، فإذا ادرکت من آخر النهار ما تصلي ففيه ثماني ركعات وجبت الصلاتان و لو أدركت قدر أربع ركعات وجبت العصر و لم يجب الظهر و يُستَحَب الصلاتان لو طهرت قبل الغروب»؛ یعنی چی؟ یستحب ها از اینجا شروع می‌شود، ایشان می‌گویند در کتاب حیض گفتید: یستحب بعداً، و حمل بر استحباب می‌کنند. البته بعداً هم می‌گویند. این اولین استحباب است که اینجا ایشان می‌خواهند بگویند که کمک می‌کند برای بعدی ها. ایشان فرمودند: «اذا ادرکت من آخر النهار ما تصلی فیه ثمانی رکعات وجبت الصلاتان….. و یستحب الصلاتان لو طهرت قبل الغروب».

شاگرد: کمتر از هشت رکعت؟

استاد: کمتر از هشت رکعت که گفتند عصر را واجب است بخواند.

شاگرد: منظور از صلاتان چیست؟

استاد: صلاتان یعنی برود ظهر بخواند عصرش هم باطل می‌شود، ظهرش هم شد باطل در وقت اختصاصی عصر است.

شاگرد: عصر واجب است، حالا ظهر مستحب است اگر از هشت به پایین یعنی سه رکعت.

استاد: مورد اختلاف نظر بود که اگر یک رکعت باقی‌مانده، «من ادرک رکعة من الوقت» مقدم است برای 5 رکعت یا نه، چکار کند؟ یستحب الصلاتان لو طهرت قبل الغروب، چیز دیگری هم نگفتند. شما دارید یک چیزی روی عبارت می‌گذارید خود عبارت چه می‌خواهد بگوید؟ می‌گویید دون هشت رکعت ایشان دون نگفتند.

 

برو به 0:27:12

شاگرد: ظاهرش این است که کمتر از چهار رکعت یا اینکه اصلا همین آناً ما قبل از غروب؛ اخر النهار.
شاگرد2: ممکن است کسی بگوید ایشان می‌گویند واجب نیست بر او که قضا هم بخواند اما مستحب است که قضاءً بخواند  چون در وقت که پاک نشده.

شاگرد 3: «من آخر النهار» مقابلش است، شاهد نیست؟

شاگرد: ادامه عبارت را بخوانید.

استاد: «و كذا يستحب المغرب و العشاء لو طهرت قبل الفجر»؛ همینی که صاحب حدائق به ایشان ایراد گرفتند. این مهم است باید قبلش را ببینیم. «و کذا یستحب المغرب و العشاء لو طهرت قبل الفجر»، ایشان نظرشان در کتاب الصلاة این است که باید بخواند اما اینجا گفتند «یستحب».

شاگرد: اگر آنا ما یک نحو قبل از غروب و قبل از فجر پاک شد بر او واجب نیست؛ نه اداء و نه قضاءً بعد از غروب و بعد از فجر بخواند ولی مستحب باشد.

استاد: پس شما یستحب را می‌گویید آنا ما پاک شود. پس علی ای حال این سوال را داریم یستحب را یک کاری بکنیم، چون قبلش فرمودند هشت رکعت باشد، هر دو واجب است. اگر چهار رکعت باشد، عصر واجب است. دنبال این بلا فاصله می‌گویند «وجبت العصر لم یجب الظهر»؛ باید چهار رکعت را بخواند، بعد می‌گویند «و یستحب الصلاتان لو طهرت قبل الغروب».

شاگرد: ایشان این طرف فرمودند «من آخر النهار»؛ یعنی تا زمانی که بازه زمانی نهار باقی‌مانده، بر تو واجب است. قبل از غروب را باید یک وقتی گرفت که دیگر عبارت «من آخر النهار» بر آن صادق نباشد، تا با عبارت قبلی شان منافات پیدا کند. همان فرمایش آقا یعنی آنا ما، دیگر وقتی باشد که وقت ظهر و عصر نباشد.

شاگرد2: یک جور دیگر هم می‌شود و آن هم این ست که یک عبارتی بالا دارد که «و اذا ادرکت»، آن جا دیگر صحبت ادرک نیست. «لو طهرت قبل الغروب،»؛ یعنی طهرت قبل از غروب هست اما برای نماز وقتی ندارد.

شاگرد: وقت طهارت مثلا ندارد وقت صلاة را دارد.

شاگرد 2: قضای دو نماز مستحب باشد. قبل از غروب پاک شده ولی حتی به چهار رکعت نرسید، علی القاعده نماز و قضاء آن بر او واجب نیست ولی مستحب است.

استاد: من می‌خواهم عرض کنم، این «ولو طهرت قبل الغروب»، به این معنا است که حتی اگر در کل هشت رکعت هم پاک بشود، باز هم صادق است. این‌جور نیست که بگوییم هفت رکعت، یا شما بگویید آنا ما فقط، ولو فرمایشات شما را هم می‌گیرد، ولی من می‌خواهم بالاترش را بگویم. ایشان که می‌گویند «ولو طهرت قبل الغروب» یعنی حتی ولو طهرت و هشت رکعت هم به غروب و آخر وقت مانده؛ اما اندازه غسل وقت ندارد. چرا؟ چون اینجا معرکة آراء است. بعدا هم اقوال اهل سنت را می‌گویم، اصلا صحبت سر این است. چرا من روی کلمه طهارت تاکید کردم؟ دوباره می‌خوانم عبارتی که اول گفتم.

 فرمودند: «اذا حاضت بعد دخول وقت کذا. کذا لو ادرکت من آخر الوقت قدر الطهارة و الصلاة»؛ این نیاز است. «وجب قضائها ولو ادرک دون اربع رکعات لم یلزمه الظهر»؛ دون اربع الرکعات مع الطهاره؛ این را اول گفتند دوباره که نباید تکرار کنند. دوباره می‌فرمایند: «لم یلزمه الظهر فاذا ادرکت»؛ یعنی ادرکت مع الطهارة، «آخر النهار ما تصلی فیه ثمانی رکعات وجبت الصلاتان ولو ادرکت مع الطهارة قدر اربع رکعات وجب العصر ولم یجب الظهر و یستحب صلاتان لو طهرت قبل الغروب»؛ قبل از غروب پاک شده، اما وقت غسل ندارد. فقط اندازه نماز مانده، اینجا فقط مستحب است. چرا این را عرض می‌کنم؟ خب یک صفحه ایشان طول داده اند، همین ها را بعد توضیح می‌دهند. من گفتم بعداً خودتان ببینید. الآن هم که شما فرمودید ادامه اش را می‌خوانم.

 

استحباب قضا نماز در کم‌تر از چهار رکعت بعد از طهر در کلام محقق و وجوب قضاء آن در کلام عامه

 پس اصلا اساس بحث ایشان سر این است که با عامه درگیری دارند. عامه چه می‌گویند؟ این مطلب را دارند و تفصیلاتی هم داده‌اند. به نظرم حنبلی ها تکبیره می‌گفتند، مالکی ها فقط یک رکعت. توضیح حرفشان هم این بود؛ می‌گفتند اگرحیض ده روزش کامل شد –الآن ببینید همه اهل‌سنت می‌گویند- خانمی آمد ده روز را کامل کرد، به نحوی که اکثر حیض که ده روز است، تمام شد؛ الان که ده روز تمام  شده به اندازه یک رکعت پاک شد، این باید چه کار کند؟

غالبشان می‌گویند باید نماز را قضا کند. و لو نمی توانست غسل کند ولی چون حیض او بتمامه -کل ده روزش- سپری شد، الآن دیگر طاهر است. چون ممکن نیست الآن دیگر حائض باشد. «اکثر الحیض عشرة ایام[18]» است. لحظه‌ای که این عشرة ایام تمام شد، «هذه طاهرة» صدق می‌کند؛ هذه الطاهرة قد ادرکت رکعة من الوقت، می‌گویند باید قضا کنی. بابا نمی تواند غسل کند، دم غروب است، می‌گویند خب نتواند، بعداً قضا کند. این هم که گفتند «تفصیا من تکلیف ما لا یطاق»، این هم همین جور است. اصل مطلب این است. بنابراین محقق می فرمایند در این فضا ما قبول داریم که مستحب است.

شاگرد: قضا کردن مستحب است؟

استاد: بله، آن هم نه به تفصیلی که آنها می‌گویند.البته آنها می‌گویند: اگر دون عشره پاک شد، باید اندازه غسل وقت داشته باشد؛ در اقوالشان تفصیلاتش را ببینید. همین امروز چند مورد از اینها را مرور کردم، اگرخواستید مراجعه کنید کل دو قسمت معتبر را دقیق با هم نگاه کنید. من به ذهنم آمد که کلام محقق تهافتی ندارد، این جا یک چیزی می‌گویند و روی حساب سر می‌رسانند، در وقت صلاة هم یک مختاری دارند که با اینجا قابل جمع است. ولی صاحب حدائق می‌فرمایند اینها با هم قابل جمع نیست.

من دنباله اش را سریع فقط عرض می‌کنم. پس اول فرمودند: «یستحب الصلاتان»؛ اول فرمودند واجب است، «لو ادرکت مع الطهاره». بعد فرمودند: «یستحب الصلات لو طهرت قبل الغروب و کذا یستحب ان طهرت قبل الفجر».

 

برو به 0:34:21

و قال في الخلاف: إذا أدركت من آخر الوقت خمس ركعات وجبت الصلاتان، و كذا البحث في المغرب و العشاء. و لو أدركت قبل طلوع الشمس ركعة لزمها الصبح، و قال في المبسوط: يستحب لها قضاء الظهر و العصر إذا طهرت قبل الغروب بمقدار ما تصلي خمس ركعات، و لو لحقت ركعة لزمها العصر[19]

«و قال في الخلاف: إذا أدركت من آخر الوقت خمس ركعات وجبت الصلاتان، و كذا البحث في المغرب و العشاء. و لو أدركت قبل طلوع الشمس ركعة لزمها الصبح»؛ ادرکت یعنی مع الطهارة، چون شیخ می‌گویند «وجبت».

«و قال في المبسوط: يستحب لها قضاء الظهر و العصر إذا طهرت قبل الغروب بمقدار ما تصلي خمس ركعات، و لو لحقت ركعة لزمها العصر و قال علم الهدى في المصباح: إذا رأت الطهر في وقت العصر فلیس علیها صلاه الظهر الماضیه».

شاگرد: … .

استاد: روی این حساب اگر ناظر به اقوال عامه باشد، هر کجا می‌گویند «یستحب»، یعنی کاری به طهارت نداریم؛ پاک می‌شود و تنها به اندازه وقت نماز… . هر کجا می‌گویند «ادرک/ یجب»، می‌خواهند بگویند طهارت هم هست، روی مبنای مطالب ما بود.

شاگرد: ممکن است مبنای خود شیخ بشود که استحبابی است.

استاد: حالا خود صاحب معتبر هم اشاره می‌کنند. من دو-سه تا عبارتشان را که مقصود من است، می‌گویم. بعد از این‌که حرف سید را نقل می‌کنند، می‌فرمایند: «ضابط ما نقول»، چقدر عبارتشان روشن است! «ضابط ما نقول انه لا يجب القضاء إلا إذا تمكنت من الغسل و أهملت». فقط در اینجا قضا لازم است. اما «و قال الشافعي و أحمد و مالك: إذا طهرت قبل الغروب لزمها»؛ حالا دیدید معنای تعبیر «يستحب لها قضاء الظهر و العصر إذا طهرت قبل الغروب» چیست؟ مقابل اینجاست. در اینجا می‌گویند «لزمها»؛ همین که پاک شد، قضا بر گردن او ثابت می‌شود. البته یک تفصیلی بین پایان حیض دارند، اینجا محقق اشاره نکردند. در موسوعه فقهی ببینید همه این‌ها را به تفصیل آورده. «… الفريضتان، و لو طهرت قبل الفجر لزمها المغرب و العشاء، لما رواه الأثرم و ابن المنذر بإسنادهما».

«عن عبد الرحمن بن عوف، و عبد اللّه بن عباس انهما قالا في الحائض: تطهر قبل طلوع الفجر بركعة»؛ می‌فرمایند: «تطهر برکعة»، نه تُدرک الصلاه با طهارت، نه، بلكه تطهر برکعة. اصلا احتمال دارد که مقصود آنها طهارت هم بوده اما عامه بد معنا کردند. اما آنها از این روایت استفاده اینجوری کردند. «تطهر برکعة  تصلي المغرب و العشاء، و إذا طهرت قبل غروب الشمس صلت الظهر و العصر جمیعا».

و عن أحمد ان القدر الذي يتلعق به الوجوب ادراك تكبيرة الإحرام، و عن الشافعي قدر ركعة، لأنه القدر الذي روي عن عبد الرحمن و ابن عباس. لنا ان التكليف بالفعل يستدعي وقتا يتسع له فمع قصوره يجب السقوط، و الا لزم التكليف بما لا يطاق، و مع سقوط الوجوب أداء يسقط قضاء[20]

«و عن أحمد بن حنبل ان القدر الذي يتلعق به الوجوب»؛ او دیگر برده بالاتر گفته چرا یک رکعت!  «ادراك تكبيرة الإحرام»؛ اگر طوری است كه اگر پاک شد می‌تواند یک تکبیر بگوید، باید قضا کند.

شاگرد: پاک شد؟ یا پاک شده و غسل کرد؟

شاگرد:استاد: پاک شد. آن‌ها اصلاً در این فضا غسل کردن ندارند؛ چون آن ها بحثشان سر این است که وقتی می‌گویند “طهرت” به معنای “نقیت” نیست. ما دو تا كلمه داریم؛ یکی «طهرت» که به معنای «پاک شد» است؛ یعنی «نقیت»؛ الان دیگر «لا تری الدم»؛ خون نمی بینید.

 معنای دیگر «طهرت» یعنی «کملت حیضها»؛ حیضش کامل شد. الان هر چه باشد استحاضه است. ولو خون هم می بیند طاهره است؛ طاهره به معنای مقابل حائض؛ یعنی دیگر حائض نیست. اینکه او گفته در صورت طهارت اگر تکبیر را درک کرد؛ طهرت یعنی حیضش تمام شد. اما اگر هنوز حیضش کامل نشده، خودشان اختلاف دارند؛ خیلی ها وقت غسل را شرط می‌دانند.

«…تکبیرة الاحرام  و عن الشافعي قدر ركعة، لأنه القدر الذي روي عن عبد الرحمن و ابن عباس».

«لنا»؛ حالا محقق به میدان عامه می‌روند. برای اینکه مختار خودشان را که بالا گفتند، ثابت کنند؛ «لنا ان التكليف بالفعل يستدعي وقتا يتسع له»؛ وقتی می‌گویند نماز بخوان و خدا می‌خواهد تکلیف کند، نمی‌تواند غسل کند، با این‌حال بگویند بخوان؟! بعد هم قضا کنید؟! تکلیف، معنا ندارد. این رد حرف آنها است که می‌گویند باید قضا کنی.

«ان التكليف یستدعی وقتا یتسع له فمع قصوره»؛ قصور وقت از این‌که بتواند غسل کند و نماز بخواند، «يجب السقوط، و الا لزم التكليف بما لا يطاق، و مع سقوط الوجوب أداء يسقط قضاءا»؛ وقتی در وقت اداء نمی تواند، قضا هم ندارد، از او که فوت نشده.

شاگرد: چون عده زیادی تکلیف ما لایطاق را قبول دارند، پس بحث مبنایی می‌شود.

استاد: بله، تکلیف به ما لایطاق را می‌پذیرند و روایت را هم این‌جوری معنا کردند. 

«و یویده»؛ اول استدلال عقلی آوردند و بعد سر روایاتی مفصل می‌روند. در روایات فرمودند که باید وقت غسل داشته باشد. اگر نداشته باشد، تکلیفی ندارد. بله اگر وقت داشته باشد و اهمال کند، قضا دارد.

شاگرد: در اینجا چطور تکلیف ما لایطاق پیش می‌آید؟ آن‌ها می‌گویند وقتی یک رکعت وقت داشت، خب نماز را می‌خواند، اگر هم از وقت خارج شد نیتش اداء است. نمی‌گویند که در همان یک رکعت، هشت رکعت بخواند.

استاد: آنها نمی‌گویند بخواند. آن‌ها می‌دانند که نمی تواند بخواند، اصلا حرف این است. آن‌ها می‌گویند «یقضی». آنها می‌گویند چون پاک شده و طاهر است، تکلیف نماز، او را گرفته ولی چون نمی توانسته غسل کند، معذور است، ولی باید قضا کند. محقق می‌فرمایند این «باید» معنا ندارد. بعد شروع می‌کنند شش-هفت روایت برای تایید حرف خودشان می‌آورند که اگر وقت غسل نداشته باشد نماز بر او واجب نیست، قضا هم نباید بکند. نه اداء بر او واجب است و نه قضا.

بعد فرمودند:

و ما ذكره الجمهور، من قصة عبد الرحمن و ابن عباس لا حجة فيه، لجواز أن يكونا قالاه اجتهادا على انا نحمل ذلك على الاستحباب. و قد روي في أخبار أهل البيت (عليهم السلام) ما يماثله، روى علي بن الحسن بن فضال، بإسناده، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد اللّه (عليه السلام) قال: «إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب و العشاء، و ان طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر و العصر»[21]

«و ما ذكره الجمهور، من قصة عبد الرحمن و ابن عباس لا حجة فيه»؛ برای ما حجت نیست. چرا؟ «لجواز أن يكونا قالاه اجتهادا»؛ نص منتهی به معصوم كه نیست، خودشان گفتند. اجتهاد کردند. اجتهاد آن ها برای ما قبول نیست.

«على انا نحمل ذلك على الاستحباب»؛ «نحمل» کدام را؟ آن که وقت غسل داشته و باید برود غسل کند، را می گوید؟! نه! اصلا محل نزاع آن جایی است که پاک شده و فقط وقت نماز است اما وقت غسل ندارد، نحمل علی الاستحباب.

شاگرد: آن عبارت اولشان می‌شود دیگر؟

استاد: بله، احسنت. اینجا «نحمل ذلک»، همان بالاست که «قبل الغروب طهرت… علی الاستحباب». این که می‌گویم برداشت من بوده. حالا شما نگاه کنید اگر اشتباه عرض کردم، حتما تذکر بدهید.

«و قد روي في أخبار أهل البيت عليهم السّلام ما يماثله»؛ بزنگاه فرمایش صاحب حدائق این است که شما این روایت را برای استحباب آوردید، چطور در وقت صلات برای آن می آورید؟! تا این حد حرفشان خوب است. ایشان می‌فرمایند: «قد روی فی اخبار اهل البیت ما یماثله روى علي بن الحسن بن فضال، بإسناده، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب و العشاء، و ان طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر و العصر».

«و في رواية أخرى عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام مثل ذلك، و مثله عن عمر بن حنظلة. قال الشيخ في التهذيب»؛ بعد شروع می‌کنند حرف شیخ در التهذیب را بر استحباب می آورند و بعد هم می‌گویند: تعويل الشيخ معلوم نیست سر برسد چون روای آن واقفی است.

 

برو به 0:42:30

«لكن هذا القول يدلك على ان وقت المختار عند الشیخ إلى أربعة أقدام، ثمَّ يخرج وقت الظهر لمن لا عذر له»؛ این را گفتند و بعد می‌فرمایند:

«و قد يتضح من هذا انه لا يوجب على الحائض قضاء صلاة، إلا مما طهرت في وقتها و فرطت في الإتيان بها»؛ از این‌ها یا از روایت معلوم می‌شود که قضای وجوبی تنها برای جایی است که تفویت کند، ولی اگر پاک بشود و در اتیان تفریط نکرده باشد، مستحب است. «ثمَّ الذي تبيّن من هذه الأحاديث ان المرأة إذا أدركت من وقت الصلاة قدر الغسل و الشروع في الصلاة فأخرته حتى دخل وقت أخرى لزمها القضاء و لو قيل بذلك، كان مطابقا لمدلولها نعم لا تقضي من الصلوات إذا رأت، إلا ما تمكنت من أدائها في حال طهرها و أهملته».

این استحباب بود. در اینجا روایت را آورده بودند. اما در صفحه 138 وقتی راجع به وقت الصلاة بحث می‌کنند، در آخر کار می‌فرمایند:

و أما ان وقت الاضطرار ممتد ما لم يطلع الفجر ففيه لنا روايات منها:

ما روي عن أبي بصير، و ابن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: «ان نام رجل و لم يصل صلاة المغرب و العشاء، ثمَّ استيقظ قبل الفجر، قدر ما يصليهما فليصلهما و ان خشي أن تفوته إحديهما فليبدأ بالعشاء الآخرة» و ما روى ابن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: «إذا طهرت المرأة من آخر الليل فلتصل المغرب و العشاء» و مثل معناه عن داود الجرجاني عن أبي عبد اللّه عليه السّلام.[22]

«اما أنّ وقت الاضطرار ممتدّ ما لم یطلع الفجر ففيه لنا روايات»؛ ببینید صاحب معتبر وقتی می‌خواهند برای مضطر وقت نماز را طلوع فجر ببرند استشهاد نمی کنند به همین روایتی که گفتند مستحب است.

اول فرمایش اصلی ایشان همان روایت صحیحه‌ای است که امام علیه السلام اسم ناسی و جاهل را بردند. آنجا که صحبت سر طاهر شدن حائض نیست که بگوییم مستحب است یا نیست. می‌گویند:

«ففيه لنا روايات منها: ما روي عن أبي بصير، و ابن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ان نام رجل و لم يصل صلاة المغرب و العشاء، ثمَّ استيقظ قبل الفجر، قدر ما يصليهما فليصلهما و ان خشي أن تفوته إحديهما فليبدأ بالعشاء الآخرة  و ما روى ابن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: «إذا طهرت المرأة من آخر الليل فلتصل المغرب و العشاء.  و مثل معناه عن داود الجرجاني عن أبي عبد اللّه عليه السّلام»؛ همین روایتی است که ایشان خواندند.                         

 پس ببینید اول آن روایت را برای مختار خودشان گفتند. بعدا هم روایات «اذا طهرت المرأة» را آوردند. خب حالا بین آن‌ها تهافت هست یا نیست؟ ایشان می‌گویند روایت دارد «اذا طهرت المرأة»، محقق می‌گویند امام که فرمودند «طهرت المرأة» می‌خواهند همان حرف عامه را بگویند. یعنی «طهرت المرأة قبل الفجر» اما وقت غسل ندارد؛ اگر می‌خواهند آن را بگویند ما هم مفاد این روایت را قبول داریم اما استحبابا، چون تکلیف ما لایطاق نمی‌شود. همین احتمال در قول ابن عباس هست، عامه بد معنا کردند.

«اذا طهرت» یعنی اذا ادرکت با طهارت؛ طوری پاک شد که می‌تواند با غسل، نماز بخواند. منظور امام علیه السلام این است. خب می‌گویند دلالت دارد بر اینکه واجب است نماز بخواند. این‌طوری جمع بین این دو تاست. آن جا که فرمودند: «یحمل علی الاستحباب» برای معیت با آن‌ها است، که این استحباب می‌تواند محمل این روایت باشد، کما اینکه دنبال روایت فرمودند «یتضح من هذا أنّه لا یوجب علی الحائض قضاء صلاته الا ما طهرت فی وقتها[23]»؛ در غسل تفریط بکند، «فی الاتیان بها».

 پس این روایات نزد ایشان دو محمل دارد، در محملی که ناظر به قول عامه باشد بر مبنای امامیه حمل بر استحباب کردند. و بر مبنای این‌که منظور از روایت غسل هم باشد و وقت غسل هم باشد، گفتند پس وقت صلات باقی است. ولی در صلات، محور استدلالشان این‌ها نیست؛ این‌هایی که شما می‌گویید حمل بر استحباب کردند. بلکه محورشان همان روایت اولی است که حضرت صریحا فرمودند باید بخوانید.

شاگرد: حضرتعالی با توجه به این که این با آن جا جمع بشود می‌فرمایید طهرت را بر آن حمل کنیم؟ یا نه، مقصود خود ایشان هم قطعا این هست؟ چون اینجا آن روایت را آوردند در آن جا هم آوردند؟ بگوییم از باب اینکه این‌ها با هم جمع شوند ‌می‌گوییم آنجا منظور این است و این جا منظور این است. خود ایشان که تصریح نکردند طهارت به این معناست.

استاد: نه، و لذا صاحب حدائق هم به ایشان ایراد گرفتند. بینید ایشان فرمودند «یویده»؛ یوید که تکلیف ما لا یطاق نمی‌شود. چند تا روایت است که اگر بعضی‌هایش را بخوانم؛ با پشتوانه چندین روایتی که ایشان آوردند معلوم می‌شود که وقتی امام علیه السلام می‌فرمایند: «طهرت المرأة قبل الفجر»، طهرت نه یعنی فقط پاک بشود ولو نتواند غسل بکند. به قرینه این‌ها معلوم می‌شود که این همراهش هست. طهرت یعنی طهرت با وقتی که برای غسل نیاز است. این مخصص لبی همراهش هست.

 یکی  از روایت ها این است:

 عن ابی عبدالله علیه السلام اذا رأت المرأة الطهر و هی فی وقت الصلاة ثم اخرت الغسل حتی یدخل وقت صلاة اخری کان علیها قضاء تلک الصلاة التی فرطت فیه و اذا طهرت فی وقت الصلاة فأخرت الصلاة حتی یدخل وقت صلاة الاخری ثم رأت دما کان علیها قضاء تلک الصلاة التی فرطت فیها[24]

 این برای اول.

دومی را هم فقط دنباله اش را می‌خوانم برای اینکه الان وقت نیست. فرمودند:

 وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا[25]

«وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ»؛ تفویط نکرد و رفت تا غسل را انجام بدهد. «فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ»؛ رفت غسل بکند اما وقت صلات گذشت،حضرت چه فرمودند: «وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا»؛ رفت غسل بکند و تفریط نکرد، در حین غسل وقت خارج شد، می‌فرمایند این نماز بر تو واجب نیست.

خیلی جالب است از منصور بن حازم همین مضمون را نقل کردند. من این را علامت زدم اما دقت نکردم. می‌فرمایند:  

روی منصور بن حازم عن ابی عبدالله علیه السلام إذا طهرت قبل العصر صلت الظهر و العصر، و ان طهرت في آخر وقت العصر صلت العصر

عین مضمون «طَهُر» است. اینجا «طهُر» یعنی چه؟ خود محقق «طهرت» را شاهد می‌آورند، برای اینکه یعنی با غسل؛ برای مقصود خودشان شاهد می آورند.

پس لذا اگر هم یک جایی گفتند این روایت را حمل بر استحباب می‌کنیم، یعنی محملی است که می‌خواهد همان حرف عامه را بگوید. و الا همین را اگر روی مبنای خودمان بگوییم، «طهُرت» یعنی طهُرت با وقت غسل و مقدمات. روی این شرح و توضیحی که روایات دیگر برای او می‌دهند، دیگر لازم نیست حمل بر استحباب کنیم. بلکه حمل بر وجوب می‌شود. اگر هم استعمال لفظ در اکثر از معنا باشد که هر دویش می‌شود! یعنی اگر وقت غسل دارد واجب است، اگر هم وقت غسل ندارد، فقط مستحب است. این برای بیان صاحب حدائق  است که فرمودند محقق حرفشان با آن جا مختلف است. حالا شما هم یک تاملی بکنید، ببینید آیا اختلاف دارد؟ اشکال صاحب حدائق به ایشان وارد است یا نیست؟

 

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطهارین

 

 

کلید: وقت نماز ظهر، وقت نماز عصر، طهارت از حیض، قاعده من ادرک، وقت صلات عشاء، صلاه الفجر، بطن قرآن، بطون قرآن، انعطاف پذیرش معنا در آیه،

 


 

[1] الاسراء 78

[2] سوره مزمل، آیه 20.

[3] تفسير فرات الكوفي، ص: 17

[4] (17) الإسراء : 78 أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا.

[5] ‌العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌1، ص: 517

[6] مستمسك العروة الوثقى، ج‌5، ص: 46

[7] مستمسك العروة الوثقى، ج‌5، ص: 47

[8] الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌1، ص:260

[9] مستمسك العروة الوثقى، ج‌5، ص: 48

[10] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 156

[11] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌6، ص: 176

[12] الرسائل التسع (للمحقق الحلي)، ص: 120

[13] من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص:3

[14] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏2، ص: 29

[15] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌6، ص: 186

[16] همان 250

[17] المعتبر في شرح المختصر، ج‌1، ص: 237

[18] وسائل الشيعة – ط الإسلامية، ج2ص552؛ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: أَكْثَرُ الْحَيْضِ عَشَرَةُ أَيَّامٍ وَ أَقَلُّهُ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ.

[19] المعتبر في شرح المختصر، ج‌1، ص: 237

[20] همان 238

[21] همان 239

[22] همان 44

[23] كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)، ج‌3، ص: 435

[24] تهذيب الأحكام، ج‌1، ص: 392

[25] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‌3، ص: 104؛ ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَأَتِ الطُّهْرَ وَ هِيَ قَادِرَةٌ عَلَى أَنْ تَغْتَسِلَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَفَرَّطَتْ فِيهَا حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا.

 

 

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است