1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. بررسی اصاله حرمت عمل به ظن(٢)

بررسی اصاله حرمت عمل به ظن(٢)

بررسی روایت علی بن جعفر در مخالفت در عمل به ظن
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=5472
  • |
  • بازدید : 178

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه٨۶ : ١٣٩۵/١٢/٢۴

حرمت عمل به ظن در کلام مرحوم بهجت

صفحه ١۵۴ بهجه الفقیه را خواندیم. ملاحظه کردید که اصالت حرمت عمل به ظن نزد حاج آقا نمودی نداشت. عمل به ظن به هنگام تعذر علم را لا اشكال دانستند. و  حتي در فرض امکان تحصیل علم هم فرمودند که عمل به ظن جایز است. سیره به همراه آن بود. به مشهور عدم جواز را نسبت داده بودند. حاج آقا به کلام صاحب حدائق در رد مشهور اشاره کردند ک از لحن ایشان به دست می‌آید که به این رد بی میل نبودند. به عبارت دیگر اجماع و شهرت وجود داشته و صاحب حدائق که غالباً سبکش اصولی نیست و بیشتر محدثی است، به این اجماع و شهرت اشکال کرده‌اند.

در ادامه حاج آقا در فرض تمکن از تحصیل علم، تفاوتی بین بینه و دیگر ظنون نمی‌دانند. زیرا سیره بر عمل است لذا «فلا فرق بین الظن النوعی المعتبر کالبینه و غیره کاذان العارف الصادق. بل المعتبر مرتبه الظن الواقع علی طبقها العمل». عرض کردم عمل در اینجا به‌معنای عمل خارجی متشرعه است. «دعوی لزوم تحصیل العلم او ان الحاصل من اذان العارف، العلم، لاینبغی المصیر الیها؛» این‌ها خلاف  واقع فهم مردم و عرف است.

تا اینجا فضای عمل به ظن بود. در قبله که در فتوایشان بیشتر بازتاب دارد. در جامع المسائل می‌گویند که ابتدا به ساکن ظن به قبله کافی است. اما در وقت عبارت را به‌گونه‌ای دیگر سوق می‌دهند. ولی در بهجت الفقیه به‌عنوان استدلال و از حیث فضای بحث محکم جلو می‌روند.

ترجمه معنای ظن

دیروز فراموش کردم نکته‌ای که در مورد ادله ی مذمت ظن به ذهنم آمده بود را مطرح کنم. در مورد برگردان و ترجمه آیات به فارسی است. در ارتکاز فارسی زبانان -به گمانم عرب ها هم همین‌طور هستند. شاید اندک تفاوتی هم باشد- «حَسِب» را معادل «ظن» معنا می‌کنیم. کلمه حسب در آیات متعددی به کار می‌رود. «أحسب؟!»؛ گمان کرده؟! در ترجمه خودمان به این شکل می‌باشد که آیا گمان می‌کند یا‌ آیا گمان کرده؟!

این گمان به‌معنای گمان هشتاد درصدی نیست. بلکه به‌معنای خیال است. آیا خیال کرده است؟! یعنی مطلب او کاملاً باطل است. به نظرم در فضای بحث روی این بحث شود خوب است.

«لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ[1]»؛ یحسب را به می‌پندارد یا گمان می‌کند، معنا می‌کنیم. اگر به جای آن، از «یظن» استفاده کنیم، هیچ عربی نمی‌گوید غلط است. اما این «یحسب» فقط به‌معنای هشتاد در صد است؟! نه، اصلاً مقصود آیه این نیست. بلکه در آیه جاهل به قطع می‌گوید که اغنیا است. اصلاً زیبایی آن این است که قاطع باشد.

شاگرد: أ انتم تزعمون هم هست.

استاد: بله، تزعمون هم همین‌طور است.

 

برو به 0:04:54

مواردی هم هست با این‌که قاطع است اما تزعم می‌گویید. یعنی خیال است و بی خودی قاطع است. در «یحسبهم الجاهل اغنیاء» یعنی به قدری حال او درست است که جاهل قطع می‌کند که از اغنیاء است. درحالی‌که خیال است و واقع آن این است که فقیر است. خیال می‌کند که غنی است. این خیال کردن به این معنا است که قطع او صد در صد غلط است. ولی نزد خودش صد در صد از اغنیاء است.

اگر هم به‌طور قطع این احتمال را نپذیرید، به‌عنوان احتمال خوبی در آیه شریفه مطرح است. یعنی «یحسبهم الجاهل» دو تا صد در صد است. کسی که به حال این‌ها نگاه می‌کند، می‌گوید که صد در صد اغنیاء‌ هستند. اما واقع مطلب این است که یحسب و خیال است. یعنی قطعاً این‌ها فقیر هستند.

«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين‏[2]»؛ یعنی حال روحی او این است که برایش خیر است. اما آیه می‌گوید یحسب، یعنی باطل و خیال است.

«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ[3]»؛ «ولایحسبن الذین کفروا سبقوا» این دیگر خیلی واضح است، یعنی گمانی بیش نیست.

«قتل‏ الخراصون‏ الذين هم في غمرة ساهون[4]»؛‏ خراص به این معنا نیست که هشتاد درصد در ذهنش جلوه کند. بلکه خراص کسی است که گرفتار خیالات است. گرفتار خیالات و غمره در عالم خاک و دنیا است. هر چه جلوتر می‌رود، پشیمان می‌شود و آن چیزهایی که به‌عنوان امور حسابی، دور خودش تنیده بود را می‌بیند که خیالات، اوهام و اباطیل بود.

این نکاتی در مورد «حسب» بود. البته در ذهنم نبود که آیات «زعم» را ببینم. چه بسا اگر آیات را ببینیم شواهدی برای آن پیدا شود.

شاگرد:‌ آیه «فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعيداً زَلَقا[5]». فکر می‌کند باران است اما نیست.

استاد: حسبان به‌معنای چیزی مثل سراب است، یحسبه یمطر و لایمطر. باید مراجعه کنیم که لغویین حسبان را به‌معنای خیال گرفته‌اند یا به‌معنای در صد.

حالا برویم سراغ روایات شریفه ای که در مانحن فیه هست را ببینیم.

روایت نهی از عمل به ظن و توجیه مشهور

کتاب مسائل علی بن جعفر رضوان‌الله‌علیه، سلام الله علیه – چقدر ایشان جلیل القدر است-  سند شیخ به ایشان صحیح است. هم در این کتاب و هم شهید در ذکری به‌غیراز این کتاب از ابن ابی قره نقل کرده‌اند و ايشان  به این روایت علی بن جعفر، سند جدا دارند.

حاج آقا فقط به این روایت اشاره کردند. فرمودند:

و ما في بعض الروايات كما رواه «الشيخ» عن علي بن جعفر عليه السلام ممّا يدلّ علىٰ عدم إجزاء غير العلم محمول علىٰ عدم الإجزاء عن الفضل الموافق للاحتياط لا مطلقاً[6].

در جواهر جلد هفتم صفحه ٢۶۶ به این روایت اشاره شده است.

سند این روایت خوب است و دلالت آن هم روشن است.کانه در آن به همه زوایای حدیث تصریح شده است.

خصوص خبر علي بن جعفر عن أخيه (عليهما السلام) «في الرجل يسمع الأذان فيصلي الفجر و لا يدري أ طلع الفجر أم لا غير أنه يظن لمكان الأذان أنه طلع قال: لا يجزيه حتى يعلم أنه طلع»‌[7]

این روایت با توضیح کامل آمده است و ابهامی در آن نیست. همه چیز را در سؤال گفته است. اذان را می‌شنود و نمازش را می‌خواند اما حال او حال لایدری است و به علم نرسیده که فجر طالع شده یا نه. حضرت می‌فرمایند این ظن برای او کافی نیست تا زمانی‌که علم پیدا کند.

تعبیر صاحب جواهر «خصوص» بود. یعنی تنها روایتی است که در باب لزوم علم به دخول وقت عند التمکن وارد شده است. مشکلی که این روایت از نظر فضای بحث دارد، این است که کلمه تمکن در آن نیست. در بحث فقه آمده بود که اگر از علم تمکن دارد باید به علم مراجعه کند و ظن کافی نیست. اما عند عدم تمکن آیا لازم است که صبر کند یا مراجعه به ظن مجزی است؟ این روایت می‌فرماید لایجزئه حتی یعلم. یعنی اگر متمکن است که به علم عمل می‌کند اما اگر متمکن نیست نباید به ظن مراجعه کند. «حتی یعلم» باید به علم برسد و صبر کند.

معظم کثیری از مفتین به این قسمت از روایت فتوا نمی‌دهند. یعنی مجبورند بگویند که مراد حضرت عند تمکنه من العلم لایجزئه حتی یعلم است. اما اگر از علم متمکن نیست، اذان برای او کافی است. چون اذان ظن است.

این جهت در روایت هست. یعنی محتوای روایت اوسع و اشد از آن چیزی است که فتاوی بر آن است. شاید صاحب جواهر ادعای اجماع یا شهرت بر آن کرد.

شاگرد: می‌توان گفت مورد روایت فرض عدم تمکن است؟! چون اگر راه دیگری بود از آن سؤال می‌کرد.

استاد: یعنی شما می‌خواهید کار را سخت‌تر کنید؟ یعنی مورد آن هم غیر متمکن باشد؟! با این‌که فرض راوی عدم تمکن است، امام می‌فرمایند نمی‌تواند به ظن عمل کند. این‌که بدتر شد.

 

برو به 0:16:51

علی ای حال باید به این روایت جواب داده شود. ولی ظاهرا صاحب جواهر جوابی به این روایت نداده اند.

صاحب جواهر در جلد هفتم صفحه ٢۶٩می‌فرمایند: «و إن غلب على ظنه دخول الوقت صلى و لا يجب عليه التأخير حتى يعلم، للأصل و الحرج و تعذر اليقين و الإجماع المحكي في التنقيح و غيره على قيام الظن مقام العلم عند التعذر[8]». یعنی عند التعذر می‌تواند به ظنش عمل کند. درحالی‌که روایت گفت نمی‌تواند عند التعذر هم به ظن عمل کند. باید چه کار کنیم؟ پس معلوم می‌شود صاحب جواهر به روایت پاسخی ندادند.

روایت نهی از عمل به ظن و توجیه مرحوم بهجت

حاج آقا به این جواب متعرض شدند:

«و ما في بعض الروايات كما رواه «الشيخ» عن علي بن جعفر عليه السلام ممّا يدلّ علىٰ عدم إجزاء غير العلم محمول علىٰ عدم الإجزاء عن الفضل الموافق للاحتياط لا مطلقاً»؛ می‌فرمایند که کفایت دو جور است. یکی کفایت از عزیمت و اصل امر و دیگری کفایت از فضل است. یعنی کسی که می‌خواهد به حالت خاطر جمعی مشی کند و حالت احتیاط و مسامحه کاری در او نباشد، نباید به ظن عمل کند. نه این‌که برای او مطلقاً جایز نیست.

آیا این معنی از لایجزئه نظیر هم دارد یا نه؟ برای این لایجزی دو مورد دیگر پیدا کردم. موارد متعددی در روایات هست که لایجزئه به‌معنای عدم الکفایه لا عن الفضل بل عن العزیمه است. اما دو مورد هست که مناسب ما نحن فیه است.

شاگرد:‌این حمل را چگونه درست کردند؟

استاد: به‌خاطر مسلمات و عمل. روایات مختلفی درباره اذان و… داریم و همچنین سیره و عمل به ظن مستمر بوده است.

بنابراین این روایت به این معنا است که بهتر این است که فوراً کاری نکند که بعداً بفهمد نمازش را قبل از وقت خوانده است. حتی یعلم از باب مشی بر یقین به نحو فضیلت و احتیاط است.

شاگرد: یعنی افضل این است که حتی اگر موذن هم اذان بگوید باید صبر کند؟

استاد: ظاهر روایت این است.

شاگرد: سیره و ارتکاز این است که ما الآن کار مرجوح انجام می‌دهیم؟ یعنی باید صبر کنیم تا علم پیدا کنیم یا این‌که خود صبر کردن مرجوح است.

استاد: گاهی هست که کسی نماز می‌خواند و طبق سیره اصلا به تردید نمی افتد. این یک احتمال در روایت می‌باشد. البته موارد دیگر آن را هم باید بگویم. سائل از محضر امام سؤال می کند که یک نمازی خوانده است اما مذبذب است و با آرامش نبوده است.

 

برو به 0:19:57

حضرت می‌فرمایند این‌که نماز نشد. کانه فرمایش حضرت ناظر به این است ک با حالت تذبذب نماز نخوان. همین که می‌خواهد تکبیر بگوید در دلش می‌گوید اذان شده یا نشده، آیا موذن درست گفت یا نه؟ اما آنچه که شما می‌فرمایید طبق عمل وسیره باشد که دیگر تذبذبی به ذهنش نمی‌آید. با اطمینان کامل نماز می‌خواند زیرا نماز با اطمینان و حضور قلب کامل باید انجام ‌شود. لذا حضرت می‌فرمایند کسی که در حالت لایدری است، باید صبر کند تا با حالت اطمینان نماز بخواند. لذا این عدم اجزاء عن الفضل به‌غیر از مسأله دخول وقت، مسأله تحصیل آرامش روحی برای نماز است.

به همین خاطر است که مدافعه اخبثین مکروه است.یعنی به‌خاطر آرامش روحی برای نماز است.

شاگرد: در همه حالت های ظن، این تذبذب وجود دارد. آن اطمینان است که تذبذبی در آن نیست.

استاد: نه، ظن به اعتبار درصد واقعیت نمائی و حالت روحی‌ای که دارد… . حال روحی آن شخص که به حاج آقا گفته بود یقین دارم و در عین حال شک هم دارم، تغییر نکرده بود. حالت روحی آن به همان اندازه‌ای بود که ماه را دیده بود. اما وقتی که گفتند مصحف را بیاورید، در کنار آن حالی که داشت، چیز دیگری مطرح شد که به او حال روحی داد. حالت روحی لاادری و تذبذب،  حتما با این ملازمه ندارد که آن ظن باشد یا نباشد.

شاگرد: ممکن است در اینجا ظن فعلی شخصی هم نباشد.چون می‌فرماید «یظن لمکان الاذان» یعنی تنها چیزی که باعث شده نمازش را شروع کند اذان بوده است.

استاد: در روایت دیگر از حضرت می‌پرسند من نمی‌دانم که اذان شده یا نشده است. حضرت می‌فرمایند «انما ذاک علی الموذنین[9]». تو نمازت را بخوان زیرا بر گردن موذن است.

شاگرد: اما شرایط این شخص به‌گونه‌ای است که اگر این اذان نبود می‌گفت وقت نماز نشده است.

استاد: یعنی شما فضای فقه و شرع و بیانات معصومین را در جهت تضعیف اذان مسلمین می‌دانید؟!

شاگرد: نه

استاد: تمام شد، پس لمکان الاذان را نباید بر این حمل کنیم که چون به اذان نظر داشت پس امام علیه‌السلام هم اذان را تضعیف می‌کند و می‌فرماید که کاری به اذان نداشته باش.

شاگرد: با وجود این‌که اذان گفته اما باز دلش جمع نشده بود.

استاد: اگر نظر به مذبذب بودن است، خوب است.

شاگرد: حتی چه بسا ظن فعلی هم برای او حاصل نشده است. یعنی حتی شاید بینه به خلاف هم داشته، لایدری به این معنا است که تنها چیزی که باعث شده نماز را شروع کند اذان بوده است.

استاد: روایت را ببینید. می‌گوید به اذان اعتناء نکن یا با لایدری نماز نخوان؟

شاگرد٢: یظن به معنا حدس است. یعنی با این اذان هم دل جمع نشده است. یعنی ایشان همان فرمایش شما را می‌گویند که تذبذب است اما ظن را از حالت هفتاد یا هشتاد درصدی کم می‌کند.

شاگرد١: ظن فعلی نیست بلکه ظن نوعی است.

استاد: یعنی امام علیه‌السلام با ظن نوعی مقابله بکنند؟ فضا را خیلی سنگین می‌کند.

شاگرد: ظن نوعی ای که برای آن هیچ چیزی نشده است.

استاد: در مقام سماع اذان ظن نوعی چیست؟ یعنی با سماع اذان ظن نوعی این است که همه صبر کنند؟! اگر هم حال تذبذب دارد بهتر این است که صبر کند تا با حالت آرامش نمازش را بخواند. البته از نظر فتوا و سایر روایات می‌تواند به این نماز اکتفاء کند. اما وقتی حالت لایدری دارد افضل این است که صبر کند و با حالت آرامش نمازش را بخواند. آن چه که من عرض می‌کنم این است که فقه الحدیث این روایت با فضای سایر ادله و مسلمات اصطکاکی نداشته باشد. لذا ایشان فرمودند اجزاء الفضل. دو مورد دیگر هم از لایجزی که مربوط به فضل است، بگویم.

 

برو به 0:25:11

شاهد روایی عدم الاجزاء عن الفضل

  • در وسائل در ابواب الجنابه امام علیه‌السلام می‌فرمایند که باید سه مرتبه روی سر آب ریخت.

عن ربعي بن عبد الله عن أبي عبد الله ع قال: يفيض الجنب على‏ رأسه‏ الماء ثلاثا لا يجزيه أقل من ذلك[10].

ما می‌دانیم که یک بار مجزی است. چه کسی گفته حتماً باید یک بار بر سر او آب ریخت. جالب این است که صاحب وسائل عنوان باب را «باب استحباب الصب على الرأس ثلاثا» گذاشته‌اند. با این‌که در روایت لایجزئه اقل من ذلک آمده بود. شاید از واضحات بوده است. بعداً هم اشاره می‌کند که روایت دیگری هم هست که اقل از آن را مجزی می‌داند. بنابراین لایجزئه من الفضل اقل من ذلک. یعنی اگر می‌خواهد به فضیلت غسل برسد اقل از سه بار برای او مجزی نیست. مثل روایت اینجا که فرمود لایجزئه حتی یعلم.

البته لایجزئه متعدد است. آن چه برای مانحن فیه به آن نیاز داشتیم را گفتم. مثلاً در روایت می‌پرسد عمامه روی سر دارد و وقتی سجده می‌رود پیشانی او به زمین نمی‌رسد. حضرت می‌فرمایند: لایجزئه حتی یباشر جبهته علی الارض. در این روایت معلوم است که باید پیشانی را روی زمین گذاشت.

شاگرد: در روایت دیگری هم همین تعبیر به کار رفته است.

استاد: بله، در باب کیفیت غسل همین روایت را تکرار کرده‌اند. آن چه که مهم بود عنوانی بود که صاحب وسائل زده‌اند. تعبیر استحباب در آن به کار برده بودند.

  • مورد دیگر که معلوم است عدم الاجزاء عن الفضل می‌باشد: باب 51 –ابواب النجاسه و الاوانی- وسائل می‌باشد. از امام سؤال می‌کند که آیا صب الماء بر ظرفی که در آن خمر بوده، کافی است یا نه؟ حضرت می‌فرمایند لایجزئه حتی یدلکه، حتماً باید دست بکشد. وقتی با صب ماء زوال نجاست بشود صحیح است اما در اینجا حضرت می‌فرمایند لایجزئه حتی یدلک. باید روی ظرفی که در آن خمر بوده است، دست هم بکشد.«لا يجزيه حتى يدلكه بيده و يغسله ثلاث مرات[11]‏». دست کشیدن برای اطمینان نفس است که هر ذره ای از آن هم رفته باشد و الا از حیث فتوی و روایت واضح است که دست کشیدن واجب نیست.

فعلاً این دو روایت را پیدا کردم. ممکن است موارد دیگری را هم شما پیدا کنید. بنابراین در مانحن فیه حضرت می‌فرمایند کسی که حالش لایدری است، چرا می‌خواهد بااین‌حال نماز بخواند. بلکه صبر کند حتی یعلم. حتی او را از ظن هم بر حذر می‌دانند. از باب لایدری است یا از این باب است اصلاً خوب نیست به ظن عمل کنند؟ عرض شد که با در نظر گرفتن مجموع ادله بعید است امام بفرمایند تا حصول علم صبر کند. بلکه چه بسا حال آن شخص که لایدری است میزان است. بنابراین کسانی که ظن دارند و ظن آن‌ها طمانینه آن‌ها را در حال صلاه نمی‌گیرد و با حالت آرامش نماز می‌خواند، از مقصود این روایت خارج است.

 

برو به 0:30:41

شاگرد: این‌که از ورود به نماز نهی نمی‌کنند و تنها به لایجزئه اکتفاء می‌کنند، آیا قرینه‌ای بر مطلبی که فرمودید نمی‌شود؟!

استاد: این فرمایش شما کار را سخت‌تر می‌کند. یعنی آیا با تعبیر لایجزئه باید دوباره نمازش را بخواند یا نه؟ یا این‌که بعداً این کار را نکند؟ که یعنی لایجزئه به معنای فضل است. اگر ظاهر آن را بگیریم باید دوباره بخواند. اگر لایجزئه عن الفضل باشد، مانعی ندارد فرد دومی از نماز را به‌عنوان فضل بخواند. نماز دومش با آرامش باشد. لذا کلام شما لایجزئه را به فضای اعاده می‌برد که در این هنگام باید آن را معنا کنیم. اگر لایجزه عزیمتی بود، باید نماز را اعاده کند. اگر لایجزئه فضیلتی بود، بهتر این است که نمازش را اعاده کند. زیرا با آن حال نماز خوانده است.

شاگرد: فرض روایت هم این است که نمازش را خوانده است لذا باید فضای بحث به اعاده مربوط باشد.

استاد: اگر فضل گرفتیم. تصریحی از امام نیست که اعاده هم بکند. اگر هم بگوییم خودمان روی آن می‌گذاریم. بلکه لایجزئه عن الفضل، یعنی فردا نکن. در اینجا حضرت باید تصریح کند که اعاده لازم است. اما این کار را نکردند.

دقت هایی در مسائل علی بن جعفر

شاگرد: سائل در مورد شخصی سؤال می‌کند نه این‌که نماز خودش تمام شده باشد. « فی الرجل یسمع الاذان».

استاد: در کتاب مسائل خیلی از تعبیر رجل استفاده شده است. کتاب استفتاء است. سالته عن رجل، عن رجل… .

شاگرد:‌ قضیه فی واقعه بوده است یا یک امر کلی بوده است؟

استاد: ایشان[12] سؤالاتی را که پیش می آمده، مطرح می‌کرده است؟ یا این فروضات را به‌عنوان توسعه فقه مطرح می‌کرده‌اند؟ من در این‌باره تحقیقی نکرده‌ام که حدس بزنیم غلبه با کدام طرف است.

شاگرد: فرمایش ابتدائی شما که فرمودید از قیود دقیقی استفاده می‌کند، شاهد بر این نیست که فقیهانه سؤال می‌کند؟ زیرا عبارت سالته عن رجل شاید هفتاد مرتبه در این کتاب آمده باشد.

استاد: بله، اسم کتاب هم مسائل است. یعنی سؤالات و استفتائات. اما از این حیث تحقیق نکردم که ایشان از حیث توسعه و فروع فقهی سؤال می‌کند یا این‌که این سؤالات را از او می‌پرسیدند و ایشان به محضر امام می‌آمدند. دور نیست که بگوییم خود ایشان مطرح می‌کردند و عن رجل می‌گفتند. نه عن رجل فی واقعه بلکه عن رجل یفرض.

 

برو به 0:34:41

روایت علی بن جعفر و تعدد در اذان

شاگرد: این لایدری به‌خاطر ابهام در نوع اذان نیست؟ بر فرض که در آن زمان هم برای نافله شب اذان می‌گفتند، این شخص بیدار شده و نمی‌داند که برای چه نمازی اذان می‌گویند.

استاد: ادامه فرمایش شما در اذان زوال است. در روایت بود که حضرت فرمودند این‌ها اشد مواظبتا علی الوقت هستند. موردش اذان زوال است. زیرا اذان آن‌ها برای نماز صبح مختلف می‌شود. زیرا آن‌ها گاهی برای نماز شب اذان می‌گویند. الآن هم نمی‌دانم در همه جای بلاد آن‌ها اذان می‌گویند یا نه. نیم ساعت به طلوع فجر اذان نماز شب است که بلند شوند و آماده شوند. لذا به ضمیمه فرمایش شما این احتمال در این روایت مطرح است که باید روی آن فکر کرد. این احتمال که سؤال علی بن جعفر در فضایی بوده که اذان صبح چند تا بوده است. نه این‌که حضرت بخواهند اذان مسلمین را تضعیف کنند. ولایدری او به این خاطر بوده که نمی‌داند اذان او کدام یک بوده است.

شاگرد: معمولاً اذان عامه بوده است.

استاد: بله، همین‌طور است.علی بن جعفر در مدینه بودند. امام هم مدینه بودند. همه سؤال‌ها هم مربوط به فضای مدینه است. بنابراین این احتمال ممکن است که حضرت می‌فرمایند به اذان زوال می‌توان اعتماد کرد. اما نسبت به اذان های دیگر چون ممکن است نزد آن‌ها متعدد شود، نباید اعتناء کرد. این لایدری هم به‌خاطر سست اعتباری او نسبت به اذان نیست. بلکه به‌خاطر تعدد اذان هایی است که در برخی از آن‌ها موذن نمی‌خواهد دخول وقت را اعلام کند، است.

اگر این احتمال باشد، می‌تواند به‌عنوان محملی در این روایت باشد. می‌تواند فضای بیشتری را باز کند.

شاگرد: سائل از نوع اذان که سؤال نپرسید. از دخول وقت سؤال پرسید.

استاد: حضرت فرمودند صبر کند تا علم پیدا کند که این آخرین اذان است.

شاگرد: ادامه او هم به این معنا است که اگر بعد از آن دیگر اذانی نشنید، مجزی است.

استاد: اگر لایجزئه را به‌معنای اعاده –چه عزیمتی و چه فضیلتی- بگیریم، حضرت می‌فرمایند اگر بعد از آن اذانی نیامد، نمازش مجزی است اما اگر بعد از آن اذانی شنید، مجزی نیست.

شاگرد: با این احتمال نباید به این شکل سؤال بپرسد بلکه می‌پرسد نمی‌داند چه اذانی است.

استاد: بله، محمل به این معنا که ظهوری داشته باشد، درست می‌فرمایید. بلکه محمل به این معنا که در فضای جمع بین روایات به‌عنوان تاویل بر خلاف ظاهرش، بر آن حمل کنیم.

شاگرد: طبق قاعده الجمع مهما امکن باید تاویلاتی عرفی شود. نمی‌خواهیم صرفاً احتمالات را مطرح کنیم بلکه می‌خواهیم آن‌ها را به یک جایی برسانیم.

شاگرد: روایت اذان را پیدا کردم. «عن ذريح المحاربي قال قال لي أبو عبد الله ع‏ صل‏ الجمعة بأذان‏ هؤلاء فإنهم أشد شي‏ء مواظبة على الوقت[13]».

استاد: کلمه زوال نداشت؟

شاگرد: نه

شاگرد: ما به این مسأله در ترکیه مبتلا شدیم. بعد از این‌که ما سفیدی را دیدیم و نماز خواندیم، سه اذان دیگر خواندیم.

 

برو به 0:39:55

استاد: خب آن اذان نماز است. این مرسوم است.

شاگرد: در هتل هفت اذان شنیدم.

استاد: وقتی امام جماعت وارد مسجد می‌شود، یک اذان برای نماز است. یعنی هر کسی که در آن نزدیکی است بفهمد که نماز جماعت است. سه اذان داریم. اذان الاعلام. اذان الصلاه،‌اذان الحکایه. اذان حکایت این است که فقط حکایت می‌کند. اذان اعلام برای دخول وقت است و اذان صلات برای این است که بفهمید جماعت بپا می‌شود.

شاگرد: اذانی که برای صلاه است را بیرون اعلام نمی‌کنند.

استاد: امروزه بلندگو این کار را کرده است. اذان می‌گویند که کسانی که نزدیک هستند برای نماز آماده شوند.

شاگرد: در یکی دو مورد اول نمی‌توان تشخیص داد که برای چیست.

استاد: بله، این خوب است. به‌خصوص در وقتی که اذان تکرار می‌شود و برای زمانی‌که قبل از آن هم اذان نماز شب بگویند.

شاگرد:  شاید شاهد ظن نوعی کلمه لمکان الصلاه باسد این لمکان نماز به‌معنای این است که به طور متعارف  زمان نماز است.

استاد: به‌معنای لاجل نماز است.

شاگرد: این روایت برای رد خبر ثقه در موضوعات نیست؟ زیرا معمولاً کسانی را برای اذان می‌گذارند که ثقه باشند.

استاد: دراین‌صورت خیلی معارض خواهد داشت. ببیند در جواهر در این صفحه چه می‌فرمایند: «صل الجمعة بأذان هؤلاء، فإنهم أشد شي‌ء مواظبة على الوقت»‌ و‌ خبر محمد بن خالد القسري قال له أيضا: «أخاف أن أصلي الجمعة قبل أن تزول الشمس، فقال: انما ذلك على المؤذنين»‌ و‌ قول علي (عليه السلام) في خبر الهاشمي : «المؤذن مؤتمن»‌ كالنبوي «المؤذنون أمناء»[14]. یکی از مهم‌ترین شعائر دینی اذان است. اگر اعتقاد مسلمانان را به این شعائر تضعیف کنید، یک نحو تحقیر شعائر است. بله وقتی موذن را انتخاب می‌کنید باید موتمن و موثق باشد، اما برای مردم باید این شعائر را تعظیم کنید. نه این‌که بگوییم کار نداشته باش و این‌ها بی خودی هستند. بنابراین این خلاف غرض شارع است.‌

 

کلید: حجیت ظن، ظن به وقت، دخول وقت، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر، اذان، موذن، اجزاء، عدم الاجزاء عن الفضل

 

 


 

[1] البقره٢٧٣

[2] آل عمران ١٧٨

[3] آل عمران ١٨٠

[4] الذاریات ١٠

[5] الکهف۴٠

[6] بهجة الفقيه، ص: 155‌

[7] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 266‌

[8] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 269‌

[9] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏2، ص: 28۴

عن محمد بن خالد القسري قال: قلت لأبي عبد الله‏ ع أخاف أن نصلي يوم الجمعة قبل أن تزول الشمس فقال إنما ذاك على المؤذنين‏.

[10] وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 25

[11] وسائل الشيعة، ج‏3، ص: 49

[12] مقرر: مراد استاد جناب علی بن جعفر می‌باشد.

[13] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏2، ص: 284

[14] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 267‌

 

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است