1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(٨٧)- طرح احتمال دو وقت برای نماز مغرب، همانند...

درس فقه(٨٧)- طرح احتمال دو وقت برای نماز مغرب، همانند دیگر نمازها (2)

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19423
  • |
  • بازدید : 5

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

لکل صلاة وقتان

این‌ها مقدماتی بود برای همۀ روایات. حالا بیاییم سر مغرب، اگر این سه مقدمه را پذیرفتیم، حالا چه بگوییم در خصوص نماز مغرب؟ سه مقدمه هم این شد که «وقتان» که حضرت فرمودند، به قرینۀ «ما بینهما»، وقت اختیاری و اضطراری نیست، بلکه وقت فضیلتی است. و دیگر این‌که «ما بینهما» شروع نماز فردا نیست، سلام نماز فردا است.

شاگرد: به چه قرینه‌ای؟

استاد: به قرینۀ این‌که اگر شروع نماز دوم پایان وقت بشود، نماز فردا بیرون وقت واقع شده است. می‌گوید الآن نماز بخوانید، ما بین تکبیر امروز با تکبیر دیروز وقت است. پس نماز ظهر فردا بیرون وقت خوانده شده است و می‌دانیم که درست نیست که نماز بیرون وقت خوانده شود. پس سلام نمازِ فردا بین الوقتین است.

مقدمۀ سوم این است که کلمۀ «وقتان» در روایت با این توضیحات، این شد که وقت یعنی جبرئیل علیه السلام معین کرده برای خواندن، «وقتان لفعل الصلاة»، نه وقت به معنای بازۀ زمانی. «لکل صلاةٍ وقتان»، چرا؟ چون جبرئیل جاء بوقتین. «وقتین» یعنی چه؟ یعنی «جاء فی هذا الوقت فقال : صلِّ فی هذا الوقت». فردا هم «وقتٌ ثانٍ»، ببینید «وقتٍ ثانٍ». آمد و گفت: «صلِّ فی هذا الوقت». اگر این سه مقدمه را بپذیریم، حالا بیاییم سر نماز مغرب.

شاگرد: فرق مقدمۀ دوم و سوم چه شد؟

استاد: «ما بینهما» یعنی بین تکبیر نماز دیروز و سلام نماز فردا وقت است و الا اگر این‌طور نباشد، باید نماز فردا بیرون وقت باشد. اما سوم این شد که «وقتان»، تثنیه‌اش به اعتبار خواندن نماز حضرت بود در آن وقت که جبرئیل گفته بود، نه به اعتبار خود «ما بینهما» که بازۀ زمانی باشد، که در این ‌صورت یک وقت بیشتر نیست.

حالا می‌آییم سر نماز مغرب. در نماز مغرب سه تعبیر است؛ یکی این است که «لکل صلاةٍ وقتان» حتی مغرب. یکی این است که «لکل صلاة وقتان» الا المغرب. یک روایت هم این است که سؤال می‌کند یابن رسول الله درست است که «لکلّ صلاة وقتان» حتی مغرب؟ حضرت می‌فرمایند «نعم، لکن وقت المغرب ضیّق». خُب، بنده می‌گویم جمع بین این سه روایت چیست؟ جمعش خیلی واضح است. یعنی اصلِ دو تا وقت بودن را مغرب هم دارد. اما از بس که این دو تا وقت نزدیک هم هست، کأنّه وقتٌ واحد.

شاگرد: «لکنّ وقت المغرب ضیّق» ظاهراً در پاسخ این عبارت نیست. او از وقت مغرب می‌پرسد، می‌گوید به من چنین رسیده است که «اذا غربت الشمس دخل وقت المغرب و العشاء الآخرة». چون تفکیک فرمودند در وسائل، اصل روایت در تهذیب است.

استاد: دو تا روایت بود، هر دو هم از حضرت امام رضا سلام الله علیه بود. روایت چهارمِ باب هجدهم: «بن مهران قال: كتبت إلى الرضا علیه السلام إلى أن قال فكتب كذلك الوقت»[1]، سؤالش چه بوده است؟

شاگرد: سؤالش این است: «كتبت إلى الرضا علیه السلام  ذكر أصحابنا أنّه إذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر و إذا غربت دخل وقت المغرب و العشاء الآخرة إلا أنّ هذه قبل هذه في السفر و الحضر و أن وقت المغرب إلى ربع الليل فكتب كذلك الوقت غير أن وقت‏ المغرب‏ ضيق‏ و آخر وقتها ذهاب الحمرة و مصيرها إلى البياض في أفق المغرب»[2].

استاد: داشتیم عبارت کافی را می‌خواندیم. «عن زيد الشحام قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السلام  عن وقت المغرب فقال إنّ جبرئيل علیه السلام أتى النبي صلّی الله علیه و آله لكلّ صلاة بوقتين غير صلاة المغرب فإن وقتها واحد و وقتها وجوبها»[3]؛ وجوبها یعنی سقوط الشمس. این روایت هشتم بود.

 

برو به 0:05:54

و اما روایت نهم: «عن زرارة و الفضيل قالا قال أبو جعفر علیهما السلام‏ إن لكلّ صلاة وقتين غير المغرب فإن وقتها واحد و وقتها وجوبها و وقت فوتها سقوط الشفق‏»[4]. «و روی ایضاً»؛ مرحوم کلینی کنار این روایت که می‌گویند مغرب یک وقت دارد، نقل می‌کنند: «و روي أيضاً أن لها وقتين»؛ مغرب هم دو وقت دارد. مرحوم کلینی روایات را دیده بودند. ایشان که محدث‌اند، دیده بودند هر دو جورش هست. هم دارد که دو وقت دارد، هم دارد که یک وقت دارد: «و روي أيضاً أنّ لها وقتين آخر وقتها سقوط الشفق».

توضیح مرحوم کلینی پیرامون وقت نماز مغرب

«و ليس هذا»؛ حالا شروع می‌کنند توضیح دادن. می‌گویند خیال نکنید این دوتا روایت با هم مخالف است. یکی می‌گوید مغرب هم دو وقت دارد، یکی می‌گوید مغرب یک وقت بیشتر ندارد. می‌فرمایند: «و ليس هذا مما يخالف الحديث الأول إن لها وقتا واحدا»؛ این که می‌گوید دو وقت دارد با آن که می‌گفت یک وقت دارد، مخالفتی ندارند. چرا؟ «لأنّ الشفق هو الحمرة»؛ حضرت فرمودند: سقوط الشفق «و ليس بين غيبوبة الشمس و بين غيبوبة الشفق إلا شي‏ء يسير»؛ می‌گویند دو تاست، اما دوتایی است که از بس کم است، کأنّه می‌شود بگویند یکی است. برای عرف این، دو تا نیست. می‌گوییم بین غیبوبت شمس تا غیبوبت شفق که خیلی می‌شود. چطور شما می‌گویید کم است؟ می‌گویند: غیبوبت شمس را استتار نگیرید. این‌طور که من می‌گویم حساب کنید، ببینید چیزی نمی‌شود، خیلی کم است: «و ذلك أنّ علامة غيبوبة الشمس بلوغ الحمرة القبلة»؛ «القبلة» یعنی باید بیاید بالای سر. قبله در فرمایش ایشان، روبروی نقطۀ جنوب است.

در مرسل ابن أبی عمیر که قبل از این است، فرمودند: «وقت سقوط القرص و وجوب الإفطار أن تقوم بحذاء القبلة و تتفقد الحمرة التي ترتفع من المشرق فإذا جازت قمة الرأس إلى ناحية المغرب‏ فقد وجب الإفطار و سقط القرص»[5]. مرحوم کلینی در روایت چهارم این را آوردند، حالا هم به همین استشهاد می‌کنند. چرا شیءٌ یسیر؟ می‌گویند: «و ذلك أن علامة غيبوبة الشمس بلوغ الحمرة القبلة»؛ طبق آن روایت، «و ليس بين بلوغ الحمرة القبلة و بين غيبوبتها»؛ یعنی غیبوبت شفق که آخر وقت است، «إلا قدر ما يصلّي الإنسان صلاة المغرب»؛ سرخی که از بالای سر رفت، یک نماز مغرب می‌خواند و پایان وقت است. یک وقت بیشتر ندارد. «إلا قدر ما يصلّي الإنسان صلاة المغرب و نوافلها»؛ این مهم است. ببینید ایشان متوجه این نکته‌اند. می‌گویند ما نمی‌گوییم شما بگویید سه رکعتِ آخر وقت. می‌گویند سه رکعت با نوافلش، چون سقوط شفق پایان وقت نوافل هم هست. سفارش کردند نافلۀ مغرب بخوانید، بعد می‌گویند پایان وقت مغرب، سقوط شفق است. نه این‌که طوری نماز مغرب را بخوانید که وقتی چهار رکعت نافله می‌خوانید، آن وقت سقوط شفق بشود. مبادا طوری بخوانید که نرسید نافله‌ها را بخوانید.

لذا می‌فرمایند: «إلا قدر ما يصلّي الإنسان صلاة المغرب و نوافلها إذا صلّاها على تؤدة و سكون»؛ با حالت آرامش. «و قد تفقدت ذلك غير مرة و لذلك صار وقت المغرب ضيقا»؛ روایت دیگری که حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند. وقت مغرب ضیّق است. چرا؟ به خاطر این که از اوّلش که شروع کنید تا آخرش، یک نماز بیشتر نیست. پس روایت می‌گوید یک وقت دارد. یک روایت هم می‌گوید ضیّق است.

وقتان به‌معنای وقت شروع دو نماز

شاگرد: این که واضح است، پس دیگر حد نشد، خود وقت شد.

استاد: ایشان این‌طور توضیح دادند. فقه الحدیثی که فرمودند این است، اما آن احتمالی که من عرض می‌کنم با این بیان ایشان، یک سؤال هنوز می‌ماند. خُب، شما فرمودید: «وقت المغرب ضیّق»، این یک روایت. یکی هم فرمودید اوّل تا آخرش یک نماز می‌شود، این هم «وقت المغرب واحد». پس آن روایتی که فرموده دو تاست را چه کارش کردید؟ آن ماند. شما خودتان فرمودید: «و روی ایضا أنّ لها یعنی للمغرب وقتین»، توضیحش چه شد؟ ایشان چون می‌خواستند اوّل وقت را ذهاب حمرة بگیرند و به مرسل ابن ابی عمیر عمل کنند، شد یک وقت. روایت «وقتین» معنا نشد. به خلاف آن که من عرض کردم. این‌طور معنا کنید که روایات ذهاب یعنی وقت دوم، که به فرمایش کلینی وقتی یک نماز می‌خوانید دیگر تمام است، روایات استتار هم یعنی وقت اوّل؛ آن وقت می‌شود وقتان. آن روایتی هم که می‌فرماید دو وقت دارد، درست می‌شود. توضیح ایشان به هیچ وجه روایت وقتان را توضیح نداد. خودشان روایت دو وقت را برای ما نقل کردند، رضوان اللّه علیه، بعد خواستند بگویند: «لا یخالف»، توضیحی که دادند همۀ حق و سهم را دادند به روایت واحد. برای دو وقت هیچ توضیحی ندادند.

 

برو به 0:12:00

شاگرد: این فرمایش شما شد محدود، از حد دست برداشتید. شما الآن دو تا محدود تعیین کردید؛ یک محدود از اوّل استتار تا ذهاب، یک محدود هم از ذهاب تا سقوط شفق. قبلا شما می‌فرمودید وقت به معنای حد است، نه به معنای محدود.

استاد: عرض من این بود که دوتا وقت است. یعنی دو تا وقتی است که جبرئیل علیه السلام آورده است، عرض کرده است: «صلِّ». بعد «ما بینهما»، «هما» نه یعنی آن دو وقتی که گفت: «صلِّ». آن‌که خلاف بود، نماز دوم خارج وقت واقع می‌شد. پس «ما بینهما» با «وقتان» دقیقاً یکی نبودند. «وقتان» را معنا کردیم یعنی آن وقتی که آمده است و می‌گوید الآن «صلِّ».

شاگرد: حد فرض کردیم.

استاد: حد نیست. حد آخر که نیست.

شاگرد: اوّل کار ظهر است مثلاً، این شد حد اوّل. آخر کار هم که فردا جبرئیل علیه السلام معین کرده است، می‌شود حد آخر.

استاد: کدامش؟ سلام نماز یا شروع نماز؟

شاگرد: این مهم نیست.

استاد: خیر؛ خیلی مهم است.

شاگرد: شما در آن بیان وقت را حد معنا می‌کنید.

استاد: در بیان «بینهما».

شاگرد: اما در این‌که الآن فرمودید، شد محدود.

شاگرد 2: یعنی خودش دو تا وقت فضیلتی تشکیل نداد. جبرئیل علیه السلام آمد گفت روز اوّل در این وقت بخوان، روز دوم در این وقت بخوان. نه برای این که وقت دوم خودش خصوصیت داشت. در وقت دوم، سلام که بدهی خلاص می‌شود، تا این‌جا نرسی. یعنی یک توسعه‌ای داده برای امتت که تا این‌جا فضیلت ادامه پیدا کند. نه این‌که دومی هم وقت فضیلتی است.

استاد: ما الآن یکی می‌گوییم: «حدان بینهما وقت»، یعنی «بین الحدّین وقت». تعبیر «حدان» درست است. یعنی یک وقتی است که دو تا حد دارد، اوّل وقت فضیلت، آخر وقت فضیلت. اما می‌دانیم که سلام نماز دوم، حد است.

شاگرد: به یک اندازۀ محدودی است. به هر حال یعنی آخر کار گذاشتیم، فقط برای تعیین وقت.

استاد: بعد وقتی در روایت می‌گوید: «اتی جبرئیل النبی صلّی اللّه علیه و آله بوقتین»، این «وقتین» هم یعنی سلام نماز؟

شاگرد: خیر.

استاد: احسنت. بنده هم همین را می‌گویم. «وقتان» نه یعنی سلام، به معنای حدان نیست. «وقتان» یعنی وقت شروع شما برای نماز، نه وقت سلام. حدان، حد بین تکبیر نماز امروز است با سلام نماز فردا. اما «وقتان» که جبرئیل علیه السلام می‌آورد. چاره‌ای جز این نیست اصلاً، این «وقتان» نمی‌شود «حدان». این «وقتان» یکی‌اش می‌شود یک حد، آن یکی‌اش می‌شود شروع نماز دوم که سلامش حد است.

شاگرد: یعنی متّصلاً به حد است. از آن در نمی‌آید دوتا وقت فضیلتی.

استاد: اصل این جا بگیرید که «وقتان» نه یعنی لحظۀ سلام. «حدّان ما بینهما» یعنی لحظۀ سلام. اما «وقتان» نه یعنی لحظۀ سلام، یعنی فردا باید طوری نماز بخوانند که کل نماز و به تعبیر بسیار عالی مرحوم کلینی، هم نماز مغرب و هم نوافلش، در وقت باشد. یعنی سلامِ حتی نوافل هم در این «وقتان» هست.

شاگرد: مثلاً در مورد نماز عشا، در مورد نماز صبح، در مورد نماز ظهر، در باقی نمازها مثلاً دو دسته روایت داریم که یکی بگوید نماز بخوانید …

استاد: در تمامش می‌گویند: «وقتان».

شاگرد: خُب، آن هم «وقتان» است. مثلاً بگویند که به اندازۀ چهار رکعت مانده به نماز عشا، با نماز وتیره، با هم‌دیگر یک وقت فضیلتی دوم دارد، آن هم ثلث اللیل است، بگذارید آن وقت بخوانید.

استاد: در روایت می‌گوید: «جبرئیل جاء» این کار را کرد.

شاگرد: برای چه آمد؟ آیا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هم در استدامه‌اش این کار را می‌کردند؟ یا به حضرت وقت را نشان داد و حضرت همیشه اوّل وقت می‌خواندند. به این‌جا نمی‌رساندند کار را.

شاگرد 2: تعبیر مرحوم کلینی این‌جا هم می‌آید که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سلام رکعت چهارم نماز نافلۀ مغرب را که می‌دادند [هنوز سقوط شفق نشده بود].

استاد: بله. یعنی ایشان می‌گویند آخرین سلام نافله را که دادید، باید سقوط شفق هنوز نشده باشد. یعنی لحظه‌ای باشد که در وقت باشد. این کاملاً حرف درستی است. فقط ایشان توضیح برای حدیث دومی که نقل کردند، ندادند. اصلاً نمی‌فرمایند چه شد. روایت ضیّق را توضیح دادید، روایت صلاة مغرب یک وقت دارد را توضیح دادید. پس دو وقت دارد کجاست؟ هیچ توضیح ندادند. حالا ما می‌خواهم وقت دوم را پیدا کنیم. همۀ حرف سر این است که هر سه تا روایت مغرب را معنا کنیم. چطور معنا کنیم؟ بزنگاه عرض من این‌جاست. وقتی بگوییم صلاة مغرب دو وقت دارد – با این توضیحات – یعنی دو وقت شروع. دو وقت شروع، نه این‌که «بینهما» یعنی بین شروع و پایان. دو وقت شروع دارد. برای چه دو وقت شروع دارد؟ برای این که بین الحدین شروع و پایان دو تا نماز را بتوانیم تعیین کنیم. نماز مغرب دو وقت شروع دارد، برای این‌که بتوانیم مآلاً اوّل وقت تا پایان وقت فردا را بگوییم «بینهما وقت».

مرحوم کلینی فرمودند روایت داریم که مغرب هم وقتان دارد، من عرض می‌کنم یک «وقتان» داریم، یک «بینهما وقت» داریم. چون جبرئیل علیه السلام دو روز آمده است. «بینهما» یعنی بین شروع نماز امروز و پایان نماز فردا. اما «وقتان»، یعنی وقت شروع هر دو نماز. غیر این معنا ندارد، با این قرائنی که من توضیح دادم.

شاگرد: لکلّ صلاةٍ وقتان …

استاد: یعنی وقتان شروعان جاء به جبرئیل. اخبار از واقعه دارند می‌کنند. چیز کلی نمی‌خواهند بگویند. واقعه چه بود؟ «جاء جبرئیل بوقتان قال صلّوا». پس این «وقتان» برای وقتی است که او آمد و گفت «صلِّ». این دو وقت چه زمانی بود؟ وقت شروع نماز بود. الآن روی این حساب که جلو آمدیم، یک روایت می‌گوید که نماز مغرب دو وقت دارد، و گفتیم دو وقت یعنی وقت شروع. اوّل استتار شروع نماز امروز، فردا وقتی شروعش بود که وقتی حضرت نماز و نوافلش را خواندند، سقوط شفق هم شده بود. دو تا شروع شد. پس این روایت درست شد. فرمایش مرحوم کلینی هم نشد، چون دو تا شروع پیدا کردیم. «لکلّ مغرب وقتان»، یعنی «وقتان شروعان». یکی شروعش وقت استتار است، یکی هم شروعش طوری است که وقتی نماز با نوافلش تمام می‌شود، سقوط شفق شده، که ایشان هم فرمودند من تجربه کرده‌ام. روایت دیگر مغرب چه بود؟ حضرت فرمودند: «وقت المغرب ضیّق». یعنی این‌قدر این فاصلۀ استتار شمس تا سقوط شفق کم است که کأنّه یک است.

شاگرد: یعنی مجموعۀ وقت فضیلت مغرب از فضیلت ظهر کمتر است؟

استاد: کمتر است.

شاگرد: صبح هم همین طور است؟

استاد: بله؛ صبح حدود یک ساعت تفاوتش است. از آن وقتی که روشن می‌شود تا آن سفیدی، یک ساعت طول می‌کشد. اما مغرب این اندازه نمی‌شود. پس سه دسته روایات است. ضیّق یعنی ضیّق. آن هم که می‌گوید یکی است، یعنی دو تایش کأنّه یکی است، نمی‌شود برای عرف عام حساب دو تا برایش باز کنیم. آن هم که دو تا می‌گوید، بالدقة می‌گوید. یعنی بالدقّة دو تاست، اما چون خیلی این فاصله کم است، کأنّه یکی است.

 

برو به 0:20:37

من عرضم این است از آن روایت سیزدهم را که داشتم می‌خواندم، یک دفعه این به ذهنم آمد. می‌بینید در کلمات روایات یک مفتاحی است، یک مدخلی است برای یک احتمال. روایت سیزدهمِ باب هجدهم: ذریح می‌گوید «عن أبي عبد الله علیه السلام ‏ أنّ جبرئيل أتى النبي صلّی اللّه علیه و آله – في الوقت الثاني في المغرب قبل سقوط الشفق»[6]. من گفتم زیر دو تا کلمه خط بکشید؛ یکی «الثانی»، یکی «قبل». مرحوم کلینی «قبل» را خیلی خوب برای ما توضیح دادند. «ثانی» را توضیح ندادند. می‌گویند: «قبل سقوط» یعنی وقتی سرخی از بالای سر رد شد، یک نماز شسته و رُفتۀ مغرب بخوانید با نوافلش، سقوط شفق شده است. «ثانی» یعنی چه؟ یعنی وقتی ذهاب حمرة از بالای سر می‌شود، وقت شروع نماز دوم است. یعنی هنوز سقوط شفق نشده است، مغرب و نوافل تمام شده باشد.

شاگرد: ممکن است مرحوم کلینی بفرمایند که من هم دو وقت را توجیه می‌کنم.

استاد: دو وقت را توضیح بدهید.

شاگرد: یکی وقتی ذهاب حمرة شد، یکی هم قبل سقوط شفق.

استاد: می‌فرمایند وقتی ذهاب شد تا سقوط شفق، ‌وقتِ یک نماز بیشتر نیست.

شاگرد: می‌فرمایند اگر با تؤدة خوانده شود، بین ذهاب تا سقوط شفق وقتِ یک نماز است، ولی اگر سریع خوانده شود، می‌شود دو نماز مغرب خواند.

استاد: ایشان می‌گویند ذهاب حمرة که شد، نماز را بخوان، می‌بینید یک نماز مغرب با نوافلش درست شد. خُب، وقت ثانی چه زمانی است؟ وقتی سریع می‌خوانی، می‌شود وقت دوم؟ توضیحی نشد برای الوقت الثانی.

شاگرد 2: نمی‌شود گفت ذهاب حمرة از قمة الرأس وقت اوّل است، از سقوط شفق وقت دوم شروع می‌شود که مراد همان اختیاری باشد؟

استاد: خیر. ایشان یک وقت داشتن را قشنگ توضیح می‌دهند. چرا یک وقت دارد؟ روایت هشتم و نهم که ایشان نقل کردند این بود: «لکلّ صلاة وقتان غیر صلاة المغرب»، «لکلّ صلاة وقتین غیر المغرب». بعد گفتند «روی» که مغرب هم دو تا وقت دارد. ولی توضیحی که می‌دهند، توضیح یک وقت است. شما می‌گویید که اگر تند بخوانی می‌شود دو وقت.

شاگرد: بالأخره بالدقة دو وقت نشد؟ بین ذهاب حمرة تا سقوط شفق، من در ذهنم است که نیم ساعت فاصله هست.

استاد: روایت هشتم فرمودند: «إنّ جبرئیل أتی النبی»، فردای آن روز حضرت زود خواندند؟ روز اوّل جبرئیل آمد گفت نماز را اوّل زوال بخوانید، نافله را هم بخوانید. فردا آمد گفت امروز فرصت نیست، باید نماز را سریع بخوانید. این‌طور است؟!

شاگرد: خود روایاتی که می‌گوید جبرئیل آمد و اوقات نماز را گفت، با هم تعارض دارند. بعضی صریحاً می‌گویند که عند سقوط الشمس باید خواند، بعضی می‌گویند دو وقت دارد. چطور باید جمع کرد؟

استاد: آن‌که می‌گوید دو بار آمد که روشن است، یک بار عند سقوط الشمس، یک بار قبل از سقوط شفق. اما بعضی که می‌گوید یک وقت بیشتر ندارد، می‌گوید چون عرفا فاصلۀ سقوط الشمس با سقوط الشفق این‌قدر کم است، عرف وقتی این را می‌بیند، می‌گوید جاء جبرئیل عند سقوط الشمس. یعنی از باب قلّت و کمیِ وقت، روایات دیدند برای عرف عام صرف نمی‌کند بگویند دو وقت. برای عرف عام می‌گویند یک وقت است. اما روایاتی که همین کار جبرئیل علیه السلام را می‌خواسته أدق بیان کند، گفتند همان چیزی که برای عرف عام کأنّه یک وقت بود، اگر دقیق بشوید، استتار یک وقت است، ده دقیقه بعدش وقتی حمرة از بالای سر رد می‌شود، آن هم یک وقت است؛ و لذا وقتان دارد. بالدقة دو وقت بود، اما عرف این فاصله را مسامحه می‌کند. لذا گفتند برای شما اگر می‌خواهیم بگوییم، جبرئیل علیه السلام برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دو وقت عرفی معتنا به نیاورده است. یک وقتِ مورد فهم عرف آورده است، ولو بالدقة دو تا وقت آورده است. این جمع بین دوتا روایت است.

شاگرد: فکر کنم سنی‌ها هم هر دو نقلش را دارند.

استاد: بله. این روایت متعدد است.

شاگرد: مرحوم کلینی «وقتین» را با توضیح شما توضیح نمی‌دهند، ولی توضیح که نمی‌دهند نظرشان به این است که اگر وقتین هست، وقت دوم وقت اختیاری است.

استاد: خیر.

 

برو به 0:28:29

باقی ماندن تعارض با وجود توضیح مرحوم کلینی

شاگرد: پس یعنی تعارض را حل نکردند؟

استاد: حل نکردند. عرض من این است. ایشان چیزی که خیلی خوب توضیح دادند این است که با «تفقدتُ غیر مرّة» توضیح دادند که وقتی ذهاب حمرة شد، اگر یک نماز با نافله‌اش بخوانی، سقوط شفق می‌شود. یعنی خیلی قشنگ شروع روز دوم را که جبرئیل علیه السلام آمده است، برای ما توضیح دادند. اما شروع روز اوّل را توضیح نمی‌دهند. «وقتان» را توضیح نمی‌دهند. ما هم عرض می‌کنیم شما که فرمودید: «علامة»، طبق نصوص می‌گویید. آن «علامة» برای وقت دوم است و روز دوم است. شما اگر بروید روایات استتار را عمل کنید و وقت نمازِ روز اوّل را بگیرید، «وقتان» کاملاً منطقی سر می‌رسد. «و روي أيضا أنّ لها وقتين آخر وقتها سقوط الشفق»؛ آن هم دوتا وقت دارد.

شاگرد: در عبارتشان می‌گویند که دارم جمع می‌کنم بین روایات؟

استاد: عبارت این است، روایت نهم: «عن زرارة و الفضيل قالا قال أبو جعفر ع‏ إن لكل صلاة وقتين غير المغرب فإن وقتها واحد و وقتها وجوبها و وقت فوتها سقوط الشفق. و روي أيضا أن لها وقتين آخر وقتها سقوط الشفق. و ليس هذا مما يخالف الحديث الأول»؛ این هم که می‌گوید «وقتین»، مخالف آن نیست که «إن لها وقتا واحدا»؛ چرا؟ «لأنّ الشفق هو الحمرة و ليس بين غيبوبة الشمس و بين غيبوبة الشفق إلا شي‏ء يسير و ذلك أن علامة غيبوبة الشمس بلوغ الحمرة»؛ چه قشنگ شروع به نماز دوم را توضیح می‌دهند: «و ذلك أن علامة غيبوبة الشمس بلوغ الحمرة القبلة و ليس بين بلوغ الحمرة القبلة و بين غيبوبتها إلا قدر ما يصلّي الإنسان صلاة المغرب و نوافلها»[7]؛ به زیبایی شروع نماز فردا را تا آخرش توضیح می‌دهند. اما «وقتان» چه شد؟

شاگرد: می‌توانیم بگوییم مقصود مرحوم کلینی این بوده است که دو تا وقت هست …

استاد: یعنی جبرئیل علیه السلام جاء بوقتین؟

شاگرد: بله. جاء بوقتین. یک بار زمانی بوده است که حمرة از قمة الرأس گذشته است، یک بار هم به نحوی بوده است که نهایتش، شده است همان سقوط شفق.

استاد: با نوافل؟

شاگرد: با نوافل. اما بحث سر این است که مرحوم کلینی شاید این را می‌خواهند بگویند که به هر حال ما نمی‌دانیم وقت دوم دقیقا چه زمانی است، چون فرمودند: «قبل سقوط الشفق». فقط می‌دانیم که احتمالاً بعد از ذهاب حمرة بوده است. ولی این‌قدر این فاصله ضیّق است، از ذهاب حمرة تا سقوط شفق، که من بارها چک کردم، دیدم که اگر با طمأنینه بخوانم و نوافل را هم بخوانم، کل این زمان را می‌گیرد. پس بنابراین اگر یک مقدار بعد از ذهاب حمرة هم بوده است، این فاصله، خیلی کم است.

استاد: دقیقاً این فرمایش شما همین است که ایشان می‌خواهند بفرمایند.

شاگرد: یعنی می‌خواهند حل بکنند. می‌خواهند بگویند که دو تا وقت است.

استاد: خیر؛ صحبت سر این است که حل شد یا نشد. شما می‌گویید این روایت می‌گوید یک وقت، آن روایت می‌گوید دو وقت. شما یکی از آن‌ها را خوب توضیح دادید، دومی را توضیح ندادید. می‌فرمایند: «صار وقت المغرب ضیّقا»، وقت دوم چطور شد؟ چه توضیحی برایش دادند؟

شاگرد: ما می‌دانیم بعد از ذهاب حمرة بوده است، ولی نمی‌دانیم چقدر بوده است.

استاد: یک کلمه بیاورید در عبارت ایشان که بگویید توضیح یا حتی اشاره‌ای است برای وقت دوم. اوّل تا آخر کلمات ایشان توضیح وقت واحد است. یک کلمه پیدا نمی‌کنید که بگویید از این، توضیح وقت دوم در می‌آید.

شاگرد: پس برای ما ابتدای وقت دوم مشخص نشد. یعنی مرحوم کلینی می‌خواهند بگویند معلوم نیست برای من.

استاد: شما یک کلمه بیاورید که ایشان می‌خواهند بگویند وقت دوم معلوم نیست؛ نداریم.

شاگرد: می‌گویند: «لیس هذا مما یخالف الحدیث الاوّل». یعنی حدیث آخر که می‌گوید «وقتین»، مخالفتی ندارد. علی القاعده باید تعبیر بعدی ایشان این باشد که چرا مخالفت ندارد.

استاد: فقط توجیه وحدت و ضیق بودن وقت مغرب را می‌دهند. وقت دوم چطور؟ ضیّق که دارد نفی دو وقت داشتن را می‌کند. شما جلاء می‌دهید ضیّق بودن را، وقت دوم چیست؟ چیزی نمی‌گویند. یک کلمه پیدا کنید که از آن دربیاید که وقت دوم یعنی این.

شاگرد: آن حدی که ما متوجه می‌شویم، وقتی ضیّق شد، بازۀ زمانی وقت دوم کم می‌شود. این را ما می‌فهمیم.

استاد: وقتی شما ضیّق بودن را جلوه می‌دهید، «غیر المغرب» را خوب توضیح دادید: «لکلّ صلاة وقتان غیر المغرب». وقت دوم چه شد؟

شاگرد: از ابتدای وقت اوّل تا انتهای وقت دوم خیلی کوتاه است. این‌قدر کوتاه است که نمی‌شود وقت دوم خیلی بعد از وقت اوّل باشد.

استاد: پس روایات «غیر المغرب» خوب درست شد. حالا وقت دوم چیست؟

 

برو به 0:35:15

شاگرد: به هر حال زمانی که جبرئیل علیه السلام آمده یک زمانی بوده است، قطعاً هم بعد از …

استاد: قطعاً از کجا؟

شاگرد: وگر نه اصلاً وقت دومی به وجود نمی‌آمد.

استاد: احسنت. بنده همین را می‌گویم که در عبارت ایشان روایت «غیر المغرب» را خوب توضیح دادند …

شاگرد: یک مقدمۀ مطویه شاید داشته باشد، عرض من این است.

استاد: در این که مقصود ایشان همین است، من اصلاً مشکل ندارم. اما آیا این مقصود بحث علمی را حل می‌کند؟ یعنی واقعاً توضیحی برای جمع بین وقت اول و دوم می‌دهد؟

شاگرد: به نظر ما که مشکل ندارد. اگر ما بپذیریم که وقت اوّل، وقت ذهاب است، وقت دوم هم پایانش وقت سقوط شفق است. اما ابتدای وقت دوم را نمی‌دانیم، چه مانعی دارد ما ندانیم؟ یعنی از روایات ما به دست نیاوردیم. بیان نشده به خاطر این‌که کوتاه است.

استاد: در روایت سیزدهم، ذریح می‌گوید: «جاء جبرئیل فی الوقت الثانی فی المغرب قبل سقوط الشفق». ایشان هم می‌گویند من امتحان کردم که این «قبل»، یک نماز است و نوافلش. این‌که دو تا نشد.

شاگرد 2: شاید مرحوم کلینی به جهاتی نیامدند زمان اوّل فضیلت نماز مغرب را جلوه‌اش بدهند. مثلاً فرض کنید به‌خاطر روایات «مسّوا»، یا این‌که برای روزه مشکل‌دار نشوند و امثال این، وقت اوّل را نخواستند جلوه بدهند.

استاد: حرفی نیست، ولی خلاف ظاهر فرمایش ایشان است: «و ذلک أنّ علامة»، می‌خواهند بروند اوّل راه.

شاگرد: به خصوص این فرمایش‌شان با ضیّق بودن خیلی می‌سازد.

استاد: بله. روایت می‌گوید یک وقت بیشتر ندارد. ایشان هم این را خوب توضیح دادند که من یک نماز خواندم و تمام شد. حالا وقت دوم چطور؟ یک کلمه پیدا کنید که بگویید این اشاره است به وقت دوم.

شاگرد: وقت دوم یک چیزی است که هویت مستقلی دارد ولی نامعلوم است.

استاد: کجای عبارت‌شان است؟ باید یک اشاره‌ای بکنند و بگویند این شد وجه جمع. یعنی شما احتمال نمی‌دهید یک وجهی غیر از این فرمایش شما در ذهن‌شان بوده است؟

شاگرد: ولی ظاهرش این است.

استاد: اما جواب می‌دهد وقت دومی را که قانع کند تعارض میان  دو روایت را؟

شاگرد: تعارض را به نظر من برطرف می‌کند.

شاگرد 2: واجب مضیّق داریم و واجب موسع. روزه واجب مضیق است، یک مکلف نمی‌تواند دوتا روزه در یک روز بگیرد. ولی نماز واجب موسّع است. مغرب با نمازهای دیگر فرقش همین است. چرا در مغرب فرمودند ضیّق، در بقیه فرمودند دو وقت دارد؟ دو وقت دارد به خاطر این که وقتش اوسع از مأموربه است.

استاد: شما تشبیه کردید. در روزه اگر ده دقیقه مانده به غروب آفتاب افطار کردید، روزه درست است؟

شاگرد: باطل است.

استاد: چرا؟ چون مضیّق است. حالا اگر شما نماز مغرب را سریع خواندید، پنج دقیقه مانده به سقوط شفق سلام دادید، باطل است؟

شاگرد: خیر.

استاد: پس به آن معنا مضیق نیست. لذا گفتم تشبیه کردید و الا دقیقاً اصطلاح …

شاگرد: منظورم اوسع بودن است، ده تا نماز ظهر می‌توانید بخوانید در وقت نماز ظهر، ولی در وقت نماز مغرب نمی‌توانید.

استاد: اوسع تطبیقی است نه اوسع شرعی. مضیّق، مضیّق شرعی است. خود شارع تشریعاً …

 

برو به 0:40:28

فضیلت نداشتن وقت دوم

شاگرد: بحث وقتین در تمام صلوات پیاده می‌شود یا فقط در صلاة مغرب؟ در روایات دقیقاً مشخص است. در روایت صلاة صبح می‌فرماید یک روز جبرئیل علیه السلام آمد و گفت وقت طلوع فجر نماز بخوانید. فردا آمد و گفت: «حین نَوَّر الصبح»، یعنی وقت نهایی و دو رکعت مانده به پایان.

استاد: یعنی سلامش وقت نهایی است.

شاگرد: بله. آیا ما وقت دوم را وقت فضیلتی دومِ صلاة صبح می‌دانیم؟

استاد: خیر. ما وقتی می‌دانیم که جبرئیل علیه السلام آمد برای شروع نماز دوم.

شاگرد: عرض بنده همین است. چطور در صلاة صبح، در صلاة عشاء، در صلاة ظهر، در صلاة عصر، این وقت دوم خصوصیتی جز این‌که سلامش، آخر وقت را به ما نشان می‌داد، نداشت، این‌جا ما داریم می‌گوییم قبل سقوط شفق جبرئیل علیه السلام آمد و به ما وقت نهایی را نشان داد، اما این که وقت فضیلت …

استاد: و مرحوم کلینی هم توضیح می‌دهند که آخرین وقتِ سه رکعت با نافله‌هایش چه زمانی است؟ آن وقتی است که زوال حمرة شد. پس آمدن جبرئیل علیه السلام وقتی بود که زوال حمرة از وسط سماء شده است.

شاگرد: آیا این نشان می‌دهد که آن یک وقت فضیلتی دوم است؟ خیر.

استاد: من که نخواستم بگویم وقت فضیلتی دوم است. من عرض کردم تا الان محملی برای روایات ذهاب داشتیم مثل احتیاط، استحباب، موضوعیت نفسیه. اما الآن روایات وقتان دارد یک محمل ارائه می‌دهد.

شاگرد: محملش چیست؟

استاد: این است که شروع نماز روز دوم که جبرئیل علیه السلام آورده بوده، این وقت بوده است.

شاگرد: آیا استحباب خاصی دارد؟

استاد: خیر. به استحباب کاری نداریم. ما کار به فقه الحدیث داریم، محملی پیدا می‌کنیم غیر از آن‌هایی که تا حالا گفته می‌شد.

شاگرد: بحث دیروز رفت روی استحباب و این‌که دو وقت فضیلت داریم.

استاد: خیر. گفتم وقت اضطراری جدا، در وقت فضیلت دو تا وقت داریم.

شاگرد: دو حد داریم یا دو وقت؟

استاد: دو وقت داریم که جبرئیل علیه السلام در محدودۀ وقت فضیلتی آمده است. نه یعنی دو تا وقت فضیلتی داریم. در ظهر هم همین‌طور، می‌گفتند ذراع وقت فضیلت است، لذا دیروز گفتم عده‌ای به اشتباه افتاده بودند و به خیال‌شان باید تا ذراع صبر کنند. الآن هم بدان معنا نیست ‌که دوتا وقت فضیلت داریم. در بازۀ وقت فضیلت که استتار شمس است تا سقوط شفق، در این بازه دو  وقت شروع نماز داریم که جبرئیل علیه السلام آمده برای این که این بازه را توضیح بدهد، گفته است: «هذا الزمان صلِّ»، فردا هم «هذا الزمان صلِّ».

شاگرد: از جهت وقت فضیلت، نمرۀ بیست به هر دو می‌دهند؟

استاد: بله. ولو اوّل الوقت آن یکی بیشتر است. ولی علی أیّ حال از حیث اصل الفضیلة یکی است. مثل این می‌ماند که می‌گویند آن بیست ارفاقی است مثلاً، آن بیست تام است، یا مثلاً بیست است با یک جایزه‌ای.

و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمد و آل الطیبین الطاهرین.

پایان

تگ:

 لکل صلاة وقتان،‌ سقوط شفق، وقت فضیلتی نماز، نماز مغرب، ذهاب حمرة.

 


 

[1]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج ‏4، ص 188، ح 4.

[2]. ثقة الاسلام کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏3، ص 281 و شیخ طوسى، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج ‏2، ص 260.

[3]. ثقة السلام كلينى، الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏3، ص 280، ح 8.

[4]. همان، ح 9.

[5]. همان، ص 279، ح 4.

[6]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج ‏4، ص 190، ح 13.

[7]. ثقة الاسلام كلينى، الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏3، ص 280.

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است