مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 35
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
عبارت دیروز در جواب مقدس اردبیلی فرمودند اذ عدم الدلیل بعد التسلیم کاف فی العدم[1]، ایشان گفتند من دلیلی پیدا نکردم که نقیصه و زیاده جایز نباشد، نقصیه یعنی نقیصه از رکعتین، یک رکعت ؛ زیاده یعنی از دو رکعت بیشتر بخوانید ؛ محقق اردبیلی فرمودند که من دلیلی بر عدم جواز نقیصه و زیاده پیدا نکردم. ایشان جواب دادند دلیل نیاز نیست همین که پیدا نکردید بس است برای این که جایز نباشد. چون عبادت توقیفی است؛ اول بحثشان هم فرمودند إلا ما ستعرف مما قام عليه الدليل، ضرورة أن كيفية العبادة توقيفية كأصلها[2] خب! این مطلب درستی است که کیفیت عبادة توقیفیه است مثل این که اصل عبادت توقیفی است و الثابت من فعلهم و قولهم: (عليهم السلام) إنها ركعتان[3]، آن وقت بعد دلیل ها را آوردند.
خب ولی آن چیزی که سوال من دیروز بود این است که اصل عبادت توقیفی است، کیفیت عبادت هم توقیفی است؛ اما این کیفیت در چه محدوده ای توقیفی است؟ اصل این که تعریف ماهیت صلاة این امر عبادی چیست؟ توقیفی است معلوم است. لذا یک کسی بگوید نماز یعنی آن چیزی که مثلا غیر از رکوع یک چیز دیگر هم به آن اضافه کنیم مثلا بین حالت رکوع و سجده هم یک کاری انجام بدهد مثلا یا وقتی سجده می رود به جای این که آن مواضع سبعه را روی زمین بگذارد مثلا روی زمین دراز بکشد آن هم این جوری بگوید کل بدن را روی خاک بیندازد، این جور چیزها باشد، این معلوم است این کیفیت باز مربوط به نماز می شود اما کیفیتی است که توقیفی است نمی تواند یک چیزی را خودش اضافه بکند، اما وقتی اصل الماهیة تبیین شد، فهمیدیم نماز چیست، آن افعال اصلی معلوم شد چیست، فرائضش و سننش ، سنت هایش هم سنت واجبه اش و سنت های مستحبی همه معلوم شد …
فریضه در نماز چیست؟ آن هایی است که در قرآن کریم امر به آن آمده است؛ قرائت، رکوع ، سجود، قیام، این ها همه جزء فرض است قرآن دستور به آن داده در روایات هم خود معصومین علیهم السلام توضیح دادند اما مثلا تشهد، سلام و امثال اینها، سنت است . در تشهد دارد حضرت فرمودند ، فرمودند التشهد سنة واجبة[4] فرض نیست یعنی خود تشهد در قرآن کریم امر به آن برای پیامبر خدا نیامده است، اما خود پیامبر خدا اضافه فرمودند این ولی فرض نیست؛ سنة واجبة، سنتی است که حضرت به طور وجوب قرار دادند.
خب ! این کیفیت و اصل تعریف طبیعت نماز معلوم است توقیفی است. کیفیت آن هم که عرض کردم دو مرحله دارد؛ کیفیتی که باز برگشت آن، به اصل الطبیعة است که معلوم شد ، کیفیتی هم که مربوط به صنف است یعنی آن افراد، جزئی اضافی، آن موارد خاصه ای که می خواهد نماز خوانده بشود آن هم توقیفی است همین طور است؛ نماز صبح چطوری است؟ ظهر چطوری است؟ مغرب چطوری است؟ نوافل چطوری اداء می شود؟ همه این ها توقیفی است، مشکلی نیست. اما ما بیایم از این مرحله هم که رد شدیم یک صنفی که اصل خود صنفش شرعا تبیین شد که این دیگر هست وقتی این جوری شد حالا ولو آن قسمت اول هم گفتم معلوم است؛ معلوم است یعنی فعلا روی مبنای خود صاحب جواهر معلوم است و الا الان از تعجبات خود صاحب جواهر از شهید دارم می خوانم همان مرحله دوم هم شهید به این صورت ها طور دیگری حرف زدند و الا خود شهید به علامه که یک چیز دیگری گفتند ایراد می گیرند خودشان باز چیزی می گویند که صاحب جواهر از آن تعجب می کنند که خیلی جالب است!
برو به 0:05:20
ولی خب حالا کلی بحث این است که وقتی در مبنای خود صاحب جواهر که دیگر ایشان هم مشکل نداشته باشند یک صنفی توقیفیتش تمام شد خود شارع فرمود این چنین می شود نماز بخوانند، آیا از این مرحله به بعد هم خصوصیات فردی همه این ها هم توقیفی است یا نه؟
این دیگر معلوم نیست؛ وقتی ما دیدیم که یک نماز یک رکعتی می شود در شرع خوانده بشود این دیگر نمی شود بگویند که همان جایی که فقط گفتند. اگر از آن جا تعدی کردی به تو میگویم که این این توقیفی است. مگر کیفیت آن را شما نمی گویید توقیفی است؟ خب نماز یک رکعتی کیفیتش همان کیفیت نماز است، هم طبیعت نماز بر آن صادق است هم کیفیت؛ یعنی به عنوان صنف که یک رکعت باشد، دو رکعت باشد( هرچه که در شرع آمده)؛ چی به آن اضافه شده؟ خب آن جزء رواتب و برای آخر لیل است، خودت نمی توانی اضافه کنی. این توقیفیتی که شما می گویید این جا دیگر برد ندارد. شواهد روشنی هم دارد که این جا دیگر توقیفیت برد ندارد.
شاگرد : این موونه زائده دارد.
استاد : بله ! وقتی می گویند این نماز یک رکعتی را بخوان اگر غیرش ممنوع است ، بدعت است اصلا توقیفیت برای همین جاست این استنثاء بوده فقط همین جا که من گفتم بخوان و حال آن که درست بر خلاف این ادله ای داریم.
همین وتری را که همه استنثاء کردند خب یکی دو تا نیست روایاتی که شما قبلا هم دیدید؛ لایبیتنّ احدکم الا بوترٍ [5] یعنی چی؟ چی از آن می فهمیم؟ یعنی شب را به روز بیاورد آخرین نمازش را وتر قرار بدهد. این یعنی چی؟ یعنی اگر بر مبنای صاحب جواهر این ها همه توقیف در این جاها بیاید یعنی فقط در شب، آخر نوافلت یکی یک رکعت بخوان ، جای دیگر حق نداری یک رکعتی نماز بخوانی این فقط برای آخر بیتوته است آن هم همانی که دنبال آن با خصوصیات می آید.
خب! حالا سوالاتی که این جا پیش می آید اگر می گویند لا یبیتنّ الا بوتر بعد بگوییم که نگاه کنید ریخت توقیف را می خواهم بگویم همان بعد از نماز وتر ، شفع بخوان تمام شد. اما می بینید خود لسان شارعی که شما می گویید توقیفی است حالا حرف ما هم فرض بگیرید نباشد که موونه اضافی می خواهد، می گویند خودت که عاقلی بفهم که من که گفتم آخر شب گفتم لا یبیتنّ الا بوتر یعنی این همین است فقط ، غیرش را حق نداری. سپس فرض بگیریم موونه اضافی بر عهده شارع نیست ما خودمان باید بفهمیم که خلافش توقیفی است مُجاز نیست. خب لسان را ببینید در جای دیگر می گویند که حضرت که می دانستند وقتی می خوابند، بیدار می شوند پس دیگر دو رکعت نشسته را که به منزله وتر آخر شب است نمی خواندند. اما شما چون نمی دانید برای این که لا یبیتنّ بوترٍ باشد همان نماز عشاء که خواندید دو رکعت نشسته بخوانید تا وتر باشد. عجب! چطور وتر؟! که فقط یک چیز توقیفی بود آن هم برای آخر نمازهای شب! ما وتر دیگری نداشتیم! فوری صاحب جواهر می گویند «بدلیل»؛ اما« دلیل» یعنی بگوییم استنثاء هیچی هم تذکر نمی دهند. نه اینطور نیست، لایبیتنّ بوتر یعنی خود اصل بیتوته محتاج یک رکعتی است و لذا الان الحمدلله خود صاحب جواهر هم قبول دارند الان دیگر روی مبنای خودشان می خواهیم بگوییم . یک کسی می گوید من اصلا حال ندارم هیچ کدام از نمازهای شب را بخوانم فقط می خواهم نزدیک طلوع یک رکعت وتر بخوانم، حرام است یا نه؟ مانعی ندارد. چرا مانعی ندارد و حال آن که وتری که توقیفی بوده بعد از آن 10 رکعت بوده که خودش یازدهمی می شود؟ توقیفی همان است ولی مشکلی نیست، چون وقتی یک رکعت تشریع شد، عرفی که متلقی از شارع است دیگر خصوصیات را دخالت نمی دهد که حتما این وتر باید با خصوصیاتش تماما بعد از 10 رکعت باشد.
برو به 0:10:20
شاگرد : نفرمودند بالوتر
استاد : بالوتر یعنی آن چیزی که بالشفع و الوتر ؛ بوترٍ! و لذا با آن دو رکعت غفیله هم سازگار است حتی کسی که بعدا هم دوباره وتر آخر شب را می خواند.
شاگرد : یک وتری، حالا خود همین چند جور وتر ممکن است تصور بشود.
استاد : عرض می کنم غیر از تصور محقق است الان همه این هایی که بعد از نماز عشاء وتر را می خوانند ، رمزش چی بوده؟ آن وتری است که لایبیتنّ الا بوتر؛ دوباره هم آخر شب پا می شود دوباره وتر را می خواند. می گوییم این یک وتر است توقیفی است این بدل او بوده دیگر دوباره نخوان! اصلا کسی این احتمال را نمی دهد.
پس توقیفیتی که شما می گویید و درست هم هست یک محدوده ای دارد ؛ نباید محدوده را سرایت بدهید و دست و پای مکلفین آن چنان ببندید که آن جایی هم که به فطرتشان می فهمند که توقیفی نیست بگویید توقیفی است
حالا من از باب ذهن طلبگی می خواهم یک شاهد دیگر بگویم که دیگر باز خود صاحب جواهر هم تا آن جایی که یادم می آید اشاره ای نکرده بودند؛ در صلاة اعرابی فرمودند آخر کار أنّ الاحوط ترکه أفتى بمضمون الخبر المزبور المشهور كما قيل [6]، … و لعله بذلك ينجبر[7] … بعد راجع به ادله سنن بحث می کنند تا آخر کار.
خب حالا من یک سوال می خواهم مطرح کنم؛ این سوال به نظرم برای بحث فقهی خیلی مهم است و آن این است که شما می گویید عبادت توقیفی است؛ توقیف را هم این قدر گسترش می دهید که وتر، یک رکعتی است که فقط رواتب گفتند ، شما حق نداری خودت یک رکعت نماز بخوانی؛ اگر توقیفی این جوری است صلاة اعرابی را اصحاب استنثاء کردند یا نکردند؟
شما فرمودید احوط ترکش است اما احوط ندبی بود و منه یعلم أنّ الاحوط ترک هذه الصلاة و اولی منها فی ذلک…[8] ، اولویت می گویند و الا اصل مطلب را مشکلی ندارند کسی هم که با مبانی صاحب جواهر آشناست وقتی فتوایی مشهور شد و مُحقَّق شد صاحب جواهر خیلی مخالفت با مشهور به این معنا دأب ایشان نیست که به این صورت به میدان مشهور بروند ؛ خب! صلاة اعرابی استثناء شده یا نشده الان؟ شده؛ شما فرمودید اصل این است که نماز نوافل، رکعتین بتسلیم؛ صلاة اعرابی هم دلیل خاص دارد مشهور هم عمل کردند استنثاء هم کردند این تا این جا روشن است؛ حالا سوال من این است مشهور چه گونه استثاء کردند؟ گفتند کلّ النوافل رکعتان بتسلیم الا الوتر و صلاة الاعرابی[9]؛ و حال آن که اگر توقیفی است صلاة اعرابی ریخت عجیبی دارد؛ 10 رکعت بخوان مثل نماز فریضه، یک دو رکعتی اول بخوان مثل نماز صبح بعد هم دو تا چهار رکعتی بخوان، این را با این خصوصیت بخوان؛
خب اگر توقیف این است، خود حضرت به همه مکلفین نگفتند، بلکه یک اعرابی آمده دارد می گوید یا رسول الله من نمی توانم روز جمعه بیایم فیض نماز جمعه را درک کنم حالا که نمی توانم چه کار کنم که فیض آن را درک کنم؟ حضرت هم یک چیزی گفتند معادل نمازهای فریضه یک دو رکعتی بخوان سلام بده ، بعد هم دو تا چهار رکعتی بخوان با این کار به فضیلت نماز جمعه میرسی.
سوال این است که صلاة اعرابی را که صلاة توقیفی است و خلافش بدعت است، از کجا اصحاب بدون این خصوصیات استنثاء به طور مطلق کردند؟ من که می خواهم نماز جمعه بخوانم روز جمعه می توانم صلاة اعرابی بخوانم یا نه؟ در جواهر با این که گفتند هر کسی بخواند احوط ترک است اما این احتیاط ، احتیاط بود از نظر بحث فقهی مشکلی نداشت، صاحب جواهر به من ( مکلف ) اجازه دادند
برو به 0:15:00
شما که می گویید صلاة توقیفی هست از کجا به من اجازه دادید؟ و حال آن که دلیلش برای کسی که می خواهد جمعه بیاید، نمی تواند بیاید. اعرابی است که سوال کرده، شما تعدی از خصوصیت مورد در روایت را به عنوان امر بدعتی که میگویید توقیفی است ، دلیل هم فقط می گوید کسی که نمی تواند نماز جمعه بیاید؛ از کجا به من اجازه دادید؟ من خیالم می رسد این سوال، سوال مهمی است. اصحاب از روایت صلاة اعرابی استثنای چی فهمیدند؟ مطلق. اگر صلاة توقیفی است چرا مطلق فهمیدند؟ چرا خصوصیت مهمی که در روایت هست این را الغاء کردند؟ از کجا؟ باید این جوری بگویند الصلاة رکعان بتسلیم الا الوتر و صلاة الاعرابی لمن لا یتمکن من حضور الجمعة. این خیلی لازم بود چون دارد می گوید من نمیتوانم به نماز جمعه شما بیایم.
رُوِيَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ أَتَى رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَكُونُ فِي هَذِهِ الْبَادِيَةِ بَعِيداً مِنَ الْمَدِينَةِ وَ لَا نَقْدِرُ أَنْ نَأْتِيَكَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فَدُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ فِيهِ فَضْلُ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ إِذَا مَضَيْتُ إِلَى أَهْلِي خَبَّرْتُهُمْ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ ارْتِفَاعُ النَّهَارِ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ تَقْرَأُ فِي أَوَّلِ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ تَقْرَأُ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِذَا سَلَّمْتَ فَاقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ ثَمَانَ رَكَعَاتٍ بِتَسْلِيمَتَيْنِ وَ اقْرَأْ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ مِنْهَا الْحَمْدَ مَرَّةً وَ إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اللّٰهِ وَ الْفَتْحُ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِكَ فَقُلْ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ سَبْعِينَ مَرَّةً- فَوَ الَّذِي اصْطَفَانِي بِالنُّبُوَّةِ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ كَمَا أَقُولُ إِلَّا أَنَا ضَامِنٌ لَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لِأَبَوَيْهِ ذُنُوبُهُمَا الحدیثَ.[10]
ببینید شروع روایت این است زید بن ثابت می گوید :
رُوِيَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ أَتَى رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَكُونُ فِي هَذِهِ الْبَادِيَةِ بَعِيداً مِنَ الْمَدِينَةِ وَ لَا نَقْدِرُ أَنْ نَأْتِيَكَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فَدُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ فِيهِ فَضْلُ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ إِذَا مَضَيْتُ إِلَى أَهْلِي خَبَّرْتُهُمْ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ کذا ثم قم تا آخر روایت … فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِكَ فَقُلْ دعا تمام می شود …
فَوَ الَّذِي اصْطَفَانِي بِالنُّبُوَّةِ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ يَوْمَ الْجُمُعَة یعنی همان جوری که تو گفتی یا مطلق؟ كَمَا أَقُولُ إِلَّا أَنَا ضَامِنٌ لَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لِأَبَوَيْهِ ذُنُوبُهُمَا ؛ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ یعنی ولو نماز جماعت می خواند؟ خب این مطلق بود ! قدر متیقن می خواهم بگویم که به قرینه سوال بدعت است دیگر؛ قرینه این سوال، حضرت می گویند مومن و مومنه ای که تو گفتی! جواب به ازای سوال است تو گفتی که کسی نمی تواند بیاید جمعه خب «ما من مومن و لا من مومنة» که تو مطرح کردی که «لا یتمکن من حضور الجمعه» اما اصلا اصحاب احتمالش هم نمی دهند که گفتند یا نگفتند. اگر احتمالش هم نداده باشند که دیگر جالب تر!
شاگرد : اصل توسعه را یا اصل صلاة اعرابی را به همین جهت؟
استاد : مشهور به نحو مطلق استثنای صلاة اعرابی کردند یعنی لکل مکلفٍ. حتی جالبش این است که روز جمعه را هم نگفتند؛ لا اقلش این است که حضرت فرمودند مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ[11] آن ها گفتند صلاة اعرابی را می تواند بخواند نگفتند الا صلاة الاعرابی یوم الجمعة و حال آن که اگر استثناء می کنند ، بدعت است ، توقیفی است، لازم است این را بگویند. حالا شما برگردید فتاوی را ببینید هر کس می گوید خواندن صلاة اعرابی به این نحو مشروع است می گویند که حتما باید روز جمعه هم بخواند یا نه؟ در فتاوی این نیست این رفته است. چطور شد رفت؟ اگر توقیفی هست نباید برود.
این را می خواهم استفاده کنم برای این که پس توقیفیت صلاة، حد دارد؛ ماهیت توقیفی است ، اصل صنف هم که یک رکعت، سه رکعت این هم توقیفی است که حالا شهید همین را نمیگوید حالا می رسم میبینید، ولی به عنوان مماشات آن چیزی که صاحب جواهر مبنای خودشان است، از این جا به بعدش در تعدادش و در تکرارش ، این ها دیگر توقیف نیست. وتر خب دو بار خواندی دو رکعت وتیره خواندی خب باشد! اصل یک رکعتی که مشروع بود اما حالا بخواهید یک رکعت هم همین جوری بخواهید خودش وتر بخوانید آن هم مانعی نداشته باشد ؛ چرا؟ چون اصل صنف، توقیفش شده تمام شد. می ماند مثل مواردی که علمایی مثل مقدس اردبیلی فرمودند بین علما آن جا هم چقدر حرف است!
شاگرد : در بین فقهای متاخر داریم که اصلا کل صلاة اعرابی را ظاهرا منکر شده باشند به همین جهتی که با یک روایت این جوری نمی شود امری که خلاف توقیفیت هست اصلاح کرد. حالا من یک موردی که می فهمم مهذب الاحکام آسید عبدالاعلی سبزواری ایشان تعبیرشان این است
لكن في الجواهر: «لا أجد من أنكرها على البت».
أقول: في كفايته للاعتماد عليه مع عدم إشارة عن الأئمة (عليهم السلام) إلى هذا الحكم المخالف للإطلاقات و العمومات إشكال و لا يصح التمسك في إثبات الصحة بأحاديث من بلغ[12]
لا أجد من انکرها علی البت این تعبیر را از جواهر نقل می کند بعد می فرمایند که فی کفایته للاعتماد علیه مع عدم اشارة عن الائمه علیهم السلام الی هذا الحکم المخالف للاطلاقات و العمومات اشکالٌ و لا یصحُّ التمسک فی اثبات الصحة لاحادیث من بلغ.[13]
استاد : صاحب جواهر همین را بحث می کنند .
شاگرد : خب ایشان می گوید یعنی کاملا رد کردند صلاة اعرابی را در مورد روایت ولی خب ظاهرا …
برو به 0:20:10
استاد : بله منافاتی ندارد. من آن چیزی که عرض می کنم نمی خواهم انتخاب نظر بکنم. منظور من این نبود. منظور من ، عموما یک نگاه کردن است، یک استیناس خارجی است، استظهار خارجی است انتخاب نظر بکنند آقای آسید عبدالاعلی یا نکنند؟ ایشان عرض من را باز منکر نیستند و آن این است که خارجیا مشهور استثناء کردند. این را که دیگر می گویند فتوای من نیست .
خب! من عرضم این است خارجیا کردند، چرا کردند؟ غیر از این است که می دانستند صلاة توقیفی است اما استثنای مطلق کردند؟ یعنی روایت را از خصوصیاتش تجرید کردند. قید نزدند! کدامشان گفتند «الا صلاة الاعرابی یوم الجمعه؟ الا صلاة الاعرابی لمن لا یتمکن من حضور الجمعة »، همه مطلق گفتند. از این مطلق فهمیدند که توقیف عرصه ای دارد، حوزه ای دارد، این جا به بعدش دیگر توقیفیت را سرایت ندادند .
شاگرد : از این توسعه ای که دادند فرمودید این استیناس میشود، آیا از خود استثنا اصلا استیناس می شود یا نه ؟ یعنی احادیث من بلغ در جایی که یک امر توقیفی باشد و مثلا فرض بکنید در اموری که ما خلافش می گوییم بدعت هست آن جا اصلا تناسبی با احادیث من بلغ داریم؟ مثلا فرض کنید در روزه می گویند بیش از افطار تاخیر انداختن اگرصوم وصال باشد، حرام است ولی اگر یک روایت ضعیف السند داشتیم که فرض بکنیم یک روزه ای را تشویق می کرد که کأنّه وصال بشود یعنی باز قابل اخذ از باب حدیث من بلغ بود یا نه آن جا مثلا راحت آن روایت را کنار کی گذاشتیم؟
استاد : حرمت مستقر که هیچی، حتی احتمال حرمت مستقر! اما احتمالی که سر برسد نه هر احتمالی، چون احتمال زود می آید. اما جایی که احتمال حرمت، مستقر باشد احادیث من بلغ آن جا نمی آید؛ چون نصیب شدنِ ثواب، مقهور حرمت است؛ وقتی احتمال حرمت این جا هست دیگر نمی توانیم بگوییم من می خواهم ثواب گیرم بیاید. اما صحبت سر استقرار این احتمال است گاهی خیلی در کلاس زود می گوییم احتمال حرمت است.
الان همین جا خود اخبار من بلغ در اصلش می شود اشکال محتوایی کرد مراد من اشکال کلی م هست.
صاحب ریاض در بحث قبلی مان آن جایی که احتمالش هست داشتند گفتند.
کلی اش این است من بلغه شیءٌ من الثواب، هر کس یک شیئی به ثواب به آن رسیده ، شیءٌ من الثواب خلاصه باید یک کاری بکند که ثواب گیرش بیاید، این شیء هم که مطلق است نمی گوید چی! شیءٌ من الثواب می شود بدعت! همین خود اطلاق شیءٌ یعنی خود شارع دارد تجویز بدعت می کند هرکس در آمد یک دروغی گفت یک کاری را اختراع کرد گفت این ثواب دارد خب پس خود این دارد تجویز بدعت میکند، من بلغه شیءٌ من الثواب یک کاری را اختراع های دروغ درست کرد گفت این ثواب دارد، آن هم انجام داد؛ پس چطور می گوییم توقیف است ؟ خود اخبار مَن بلغ با شیءٌ ، دارد تصحیح بدعت می کند.
خب جواب این چیست؟ چطور باید بین این دو تا جمع کنیم ؟ می گوییم اخبار من بلغ اصلا رفت کنار؛ چرا؟ چون اخبار من بلغ با یک قاعده مسلم که امور ثواب دار، امور عبادیه، توقیفیه هستند مخالف است؛ چون در روایت، شیءٌ می گوید دارد، بدعت را تجویز می کند یعنی دارد با اصل توقیفیت عبادت در می افتد وقتی دارد با اصل توقیفیت در می افتد آن را کنار می گذاریم.
و حال آن که کسی این کار را نکرده؛ چه فهمیده اند که جمع کردند؟ جمع کردن بین این دو این است که توقیفیت به این معنا، مرحله ای است ، عبادت یک ماهیتی دارد ، ماهیتش توقیفی است بعد یک اصنافی دارد آن اصناف اصلیه اش هم توقیفی است راجع به اصنافش هم همه علماء قبول ندارند من دارم مماشاةً با آن مبنایی که صاحب جواهر اتخاذ کردند می گویم.
این توقیفی، اما در ورای این هم باز هم توقیف؟ خود شما این کار را نکردید. خود شما در استثنای صلاة اعرابی هیچ قیدی نزدید، اصحاب نکردند، اصحاب در صلاة وتر هم همین طور. پس معلوم می شود توقیفیت عبادت محدوده ای دارد ،
برو به 0:25:00
بزنگاه عرض من این است که نگویید صلاة توقیفی و هر کجا شد تمام، دیگر حرف نزن. ما می بینیم در مواردی که این توقیفیت حدی دارد ، محدوده ای دارد در ورای این محدوده خود شما و همه علماء، این توقیفیت را اجرا نمی کنید؛ چرا؟ چون کأنّه از باب فرد میشود، در افراد عبادات یا اصنافی که اصناف رئیسه نیستند اصناف فرعیه ای هستند که به منزله فرد هستند این ها دیگر توقیف نیست، عرف عام این ها را الغاء می کند همین که اعرابی را عرض کردم خود مشهورکردند. خود مشهور این قیود را الغاء کردند با این که صلاة الاعرابی لمن لا یتمکن حضور الجمعة صلاة الاعرابی فی خصوص یوم الجمعة؛ این شوخی است؟ این قید است دیگر! توقیف است اما اسمی از آن برده نمی شود جالب این است که اگر مسأله گوهایی باشند که کلیات مسائل را حفظ کرده باشند اما خصوصیات ادله را ندیده باشند، مساله جواب می دهند می گویند همه نمازها دو رکعتی باید سلام بدهید مگر نماز وتر و نماز اعرابی؛ می گوییم نماز اعرابی چیست؟ می گویند برو ببین چطوری بوده! یعنی دیگر کار ندارد روز جمعه هست یا نیست یعنی نماز اعرابی به عنوان یک نافله استنثاء شد و ظاهرش هم همین است.
حالا ببینید چند جا می توانیم پیدا کنیم مطرح کرده باشند که صلاة اعرابی که استثناء است ولی فقط در روز جمعه استثناء است؟ این ها شاهد این است که خود مشهور این جا را موضع توقیف نمی بیند وقتی قرار شد نماز را اینطور بخوانند، دیگر نماز است. حالا روز جمعه افضل افضل اوقات عبادت است، وقت دیگری هم خواندی حرام می شود؟! یکشنبه اگر حال دارد این نماز را بخواند می شود حرام؟ نگفتند؛ ولی کسی دقت کند می گوید بعدا؛ من مطمئن هستم همانی که از آسید عبدالاعلی می گویید، برای من که واضح است این هایی که تا اندازه ای که در فضای طلبگی مأنوس بودم، فرمایششان علی القاعده خوب جلو رفته است، اگر آن ها را بگوییم باید این ها را بگوییم.
من در آن مباحثه راجع به صاحب جواهر چیزهایی می آوردند خب مبنا را هر دو قبول داشتند بعد می گفتم بعدی ها که دقت می کنند مثل مرحوم آقای حکیم و آقای خویی درست گفتند که اگر آن را می گویید این را هم باید بگویید؛ رسیده بود به این جا که این ها را گفته بودند لذا فرمایششان همین است اگر آن ها را می گوییم به این جا هم می رسد.
و لذاست من اینطور خیال میکنم، همین سوالی که من الان مطرح کردم کسی که آن مبانی را پذیرفته باشد مطمئن باشید بعد در فتاوایش ولو به احتیاط هم باشد می گوید احوط این است که غیر روز جمعه نخواند احوط این است که وقتی متمکن از جمعه نیست بخواند، چرا؟ چون آن مبنا، این را می آورد ولی دارد علی المبنا می گوید. آن چیزی که عرض من است که آقای آسید عبدالاعلی قبول دارند این است که آن هایی که نگفتند چی بود؟ یعنی از عرف عام از ظهور عرفی فاصله گرفته بودند؟ آن ارتکاز عام آن ها مهم است یعنی این که این ها حاضر بودند به طور مطلق استثناء کنند یعنی از ارتکاز خودشان می فهمیدند با این که عبادت توقیفی است اما این جا دیگر حوزه توقیف نیست ؛ حوزه توقیف برای مرحله قبل از این بوده است. این جا از آن دور است این اصل عرض من بود.
شاگرد : با توجه به این مبنا، نماز تراویح الان ما نگاه می کنیم خب بر حرمت آن روایت داریم؛ یک بار زمان خود ائمه برخی روایات یک طوری است که انگار خود ائمه به مخاطبش می گویند آن، چون بدعت است، حرام است
استاد : نه! خود عمر گفت، خود سنی ها دارند! پیامبر ترک کردند. حتی خود مردم آمدند اقتداء کردند ، بعد که حضرت فرمودند دیگر نیامدند مسجد. ولی عمر بعد این که سر کار آمد گفت بدعةٌ و نِعمة البدعة لذا سنی ها هم خیلی ناچار هستند بحث هایشان را ببینید. خود عمر گفته «نعمة البدعة»[14] بعد می گویند که شما می گویید بدعت در اسلام نیست! خب خلیفه دوم دارد میگوید که بدعت است، بعد می گویند خب، دروغ هم می گویند خودشان هم می دانند دارند دروغ می گویند. می گویند این اصلش که بوده است، عمر دوباره آورده.
اصلی بوده که پیامبر به مسجد نیامدند برای اینکه نباشد. مخالف آن بوده ا ست، این جوری اصلش بوده؟! یک نماز فرادی حضرت می خواندند یک دفعه دیدند عده ای آمدند اقتدا می کنند ، دیگر مسجد نیامدند، بعد می گویند اصلش بوده؛ اصلش این طوری بوده؟ آن طوری که عمر در آورد که جماعت بیایند، آن خیلی تفاوت دارد یعنی آن جا روشن است این که شارع با بیان روشن این سنخ را فقط فرادی بودنش را که توقیفیت است اجازه دادند. معلوم است که جماعتش مجاز نبوده است، خب عمر در آورده خودشان هم می دانند سنت عمر است.
شاگرد : بین این اخبار من بلغ با توقیفی بودن عبادت دیگر نیازی به بَلَغ نیست که یعنی شما فرمودید ماهیت عبادت توقیفی است.
برو به 0:30:10
استاد : نه! شیءٌ من الثواب یعنی ثواب خاص. الان ببینید ما می گوییم نماز بخوان ثواب دارد ؛ بسیار خوب! روایت می گوید که نماز را در فلان روز بخوان این ثواب را دارد فلان قصر ، فلان خصوصیت، پدر و مادرت را … کان له ذلک الثواب ولو کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لم یقل[15].
اخبار من بلغ این است ولو آن فرمایش شما که از عمومات ثواب را می رساند درست است.
شاگرد : بحث نذر صلاة اعرابی اگر باز نفرموده باشند که شما اگر نذر کردید صلاة اعرابی را حتما باید روز جمعه بخوانی، خود این هم می تواند یک مویدی باشد.
استاد : بله من این طوری خیالم می رسد که اصلا دیگر گفتند «الا صلاة الاعرابی» یعنی توقیف خود کیفیت این که دو تا و چهار تا و چهارتا ، کافی دیدند، نرفتند بگویند حالا که توقیفی هست این کیفیت به ضمیمه عدم تمکن از جمعه، به ضمیمه یوم الجمعة ؛ کافی دیدند. پس همان عرض من می شود که وقتی یک رکعتی در شرع آمد وقتی دو رکعت و چهار رکعت و چهار رکعت صلاة اعرابی در شرع آمد دیگر برای متشرعه کافی است می گویند صلاة توقیفی است و توفیقش هم حاصل شد
از چیزهای جالب ترش این هم حالا شوخی اش بکنم آن هایی که بگویند احوط این است که روز جمعه بخوان، احوط این است که متمکن نیستی بخوان شاگردانشان ببینید چی میگویند اگر همین مبنا بروند جلو؛ شاگردانشان می گویند اصلا نخوان.
می دانید چرا؟ به خاطر این که برای اعرابی بود، الغای خصوصیت کردن از اعرابی حول مدینه ، آن مومن و مومنة هم یعنی مومنٍ و مومنة اعرابی حولَ المدینة و لایتمکن من الحضور …، این هم می گویم از باب شوخی، حاج آقا ( آقای بهجت) این را زیاد میگفتند در نوارهایشان هم گوش کنید هست؛ که بعضی ها خیلی در الغای خصوصیت یک عجائبی به خرج می دهند می خواستند هو بکنند میگفتند: بله رجلٌّ شکَّ بین ثلاث و اربع؛ خب مرد باید شک بکند، زن اگر شک بکند باید بایستیم دیگر ؛ بله این مثال را اگر دیده بودید زیاد می گفتند؛ نگاه کن وقتی در روایت آمده رجلٌ، دیگر زن حکمش را نمی دانیم؛ این جا معلوم است جای الغای خصوصیت است.
این الغای خصوصیتی که اصحاب کردند چه چیزی دارد به ما می گوید؟ می گوید خیلی جاها هست که اصلا نمی شود بگویند الغاء. من همیشه در مباحثه عرض می کردم بعضی مواردی هست خودش ملغی است نباید الغا بکنند خود عرف عا م نمی گوید الغا کن، الغا یک موونه ای نیاز دارد.
شاگرد : تعبیری در تهذیب الاحکام علامه هست این هم شاید موید باشد می فرمایند و لو نذر صلاة الأعرابيّ لم يجز له الإخلال بالصفة و لا الفصل بالتسليم في غير موضعه[16]. صحبتی از این که زمانش چی باشد چیزی نگفتند.
استاد : در بحث نذر این خیلی جالب است در جواهر بعدا مراجعه کنید.جواهر جلد 35 کتاب نذر صفحه 403 خود صاحب جواهر آن جا … ، این جا که این ها را با مقدس اردبیلی فرمودند آن جا یک مرافعه هایی جالبتر از این جا با شهید اول دارند با دیگران دارند که خود شهید هم با علامه یک بحث هایی دارند که آن ها خیلی جالب است حالا باید یادداشت کنیم دانه دانه اش را صحبت کنیم. یکی این است که؛
إذا نذر صلاة انصرف إلى ذات الركوع و السجود، دون صلاة الجنازة و الدعاء إلا مع القصد و حينئذ فأقل ما يجزؤه منها ركعتان كما عن المبسوط و الخلاف. لأنهما أقل عدد علم مشروعيته على الإطلاق، بل الظاهر احتياج الأقل و الأكثر إلى دليل خاص، و من هنا اقتصر على ثبوتهما في المقامات الخاصة، فلا ينزل النذر عليه، بل لا يشرع خصوصا بعد المرسل في غير واحد من كتب الأصحاب من أن النبي صلى الله عليه و آله قد نهى عن البتراء.[17]
إذا نذر صلاة نذر کرده نمازی بخوانم انصرف إلى ذات الركوع و السجود، دون صلاة الجنازة و الدعاء که نماز بخوانند ، نماز میت بخوانند و حينئذ فأقل ما يجزؤه منها ركعتان اگر گفته یک نماز بخوانم باید دو رکعت بخواند كما عن المبسوط و الخلاف. لأنهما أقل عدد علم مشروعيته على الإطلاق، بل الظاهر احتياج الأقل و الأكثر إلى دليل خاص، و من هنا اقتصر على ثبوتهما في المقامات الخاصة، فلا ينزل النذر عليه، بل لا يشرع مشروع نیست خصوصا بعد المرسل في غير واحد من كتب الأصحاب من أن النبي صلى الله عليه و آله قد نهى عن البتراء یا بُتیراء.
برو به 0:35:05
ببینید آن چیزی که روایت است این است که نهی صلی الله علیه و آله وسلم عن البتراء، نه وتر . من خودم مراجعه لغوی نکردم ولی تا آن جایی که من دیدم اول کسی که این را به او نسبت دادند که گفته است این بتراء یعنی الوتر، ابن اثیر است ؛ در نهایه ابن اثیر گفته این بتراء یعنی صلاة الواحدة، صلاة الوتر[18]؛ آن أی برای لغویین است یا أی برای خود ابن مسعود است؟
و روى ابن مسعود ان النبي صلى الله عليه و آله نهى عن البتيراء أی الركعة الواحدة [19]
این أی برای کیست؟ برای ابن مسعود است یا لغویین بعدا گفتند؟ این جور به روایت ضمیمه شده. خود کلمه بتراء یعنی دم بریده یعنی ناقص آن وقت نماز وتر ، نماز ناقص است؟ من سوال واقعا در ذهنم است که مطمئن بشویم که واقعا منظور حضرت این بوده؟ ما یک بحثی داریم آقای آسید محمد هم خدا حفظشان کند نمی دانم کجا هستند پیارسال کتابشان را به من دادند الصلاة البتراء یعنی صلوات بر پیامبر فرستادند بدون صلوات بر آل؛ صلاة بتراء یعنی درود بر پیامبر بفرستند نگویند اللهم صل علی محمد و آل محمد کما این که الان همه سنی ها صلاتشان بتراء است. [20]
خب حالا صلاة وتر می شود یعنی دم بریده؟ ناقص؟ خب آن وقت این صلاة وتری که خود حضرت امر می کردند لا یبیتنّ أحدکم الا بوتر[21] این همه سفارشات برایش آمده بعد خودشان بیایند بگویند که این نماز، یک نماز ناقص است؟ یک نماز دم بریده است؟ یک کم سوال در ذهن می آید. نمی گویم این را استظهار می خواهم بکنم، نه! می خواهم بگویم این سوالش در ذهن من آمده که آیا مسلّم است که حضرت منظورشان وتر بوده؟ و الا می فرمودند نهی عن صلاة الوتر رکعة واحدة، این صلاة بتراء چی منظور بوده؟ مخصوصا با آن چیزی که می دانیم بعد در بین اهل سنت مرسوم شده که صلوات بر پیامبر فقط برای خود حضرت می آورند. این از آثار فرهنگ بنی امیه است خیلی جالب است مثل شوکانی مثل صنعانی صریحا این را دارند – من یک وقت دیگری هم آدرسش را خدمتتان دادم – می گوید خیلی مصیبت است که الان بین ما صلوات بر آل پیامبر نفرستیم بعد می گویند -در نماز که مجبورا می فرستیم – هر کجای دیگر هم هست همراه صلوات بر پیامبر، سلام بر آل هم است و ما چرا این را انداختیم؟ بعد می گوید این ها برای زمانی است که بنی امیه با آل پیامبر قهر بودند و مردم ، علماء، محدثین هم تقیةً لهم نمیگفتند اصلا این ها از محدوده خارج شده بود، بعد این که هم بنی امیه از بین رفتند فرهنگی که 80 سال توسط آن ها در سنی ها پایه گذاری شده بود تا الان هم هست؛ یک وقتی شیعه این را می گوید اما خودشان این را می گویند؛ او از اساطین علمای اهل سنت در قرن یازدهم، قرن سیزدهم دارد این ها را می گوید؛ خب وقتی این جوری شد خیلی مناسب نیست که بگویند که پیامبر نهی عن صلاة البتراء خیلی زشت است بگوییم «صلاة بتراء» یعنی کاری که ما سنی ها همه داریم می کنیم، پس بتراء یعنی وتر ؛ منظورم را می رسانم که؟! مخالف سیره آن ها ست لذا آنطورمعنی می کنند که مبادی به گوشه قبای فرهنگ بنی امیه بر بخورد؛ لذا این احتمال در ذهن من آمد این همه هم تکرار شده یک تحقیق حسابی می خواهد برویم مستندتر ببینیم قرینه ای در خود روایت هست که خود حضرت اشاره فرمودند که این صلاة بتراء نه یعنی آن نماز وتر، و الا خود کلمه بتراء یک مقدار ذهن را دور می کند،که یعنی بتر ناقص ، دم بریده؛ یک نماز وتر کاملی که رکوع دارد، سجود دارد، تشهد دارد، سلام دارد همه این ها بگوییم که بتراء است به صرف این که دو رکعت نیست؟ این هم این سوال هست .
شاگرد : قبل از ابن اثیر البته ظاهرا در اهل سنت هست.
استاد : به رکعت گفتند.
شاگرد : بله ظاهرا ابن عبد البدر است که سال سیصد و خرده ای هست می گوید و کره جماعة من العلماء الوتر بواحدة لم یتقدم ما شیء یسماه البتراء.[22]
برو به 0:40:10
استاد : ببینید این تفسیر واقعا از ابن مسعود خودش رسیده یا نه؟! اگر این تفسیر برای خود ابن مسعود است که جزء روایت است فرق می کند آن دیگر عرض من نیست. علی ای حال آن ها هم یک قرائنی از منظور حضرت را شاهد بودند و فهمیدند؛ و الا تفسیر اگر از دیگری باشد مظنه این است که مقصود حضرت عوض شده ، منظور آن صلاة بتراء بوده و تفسیر شده به …
شاگرد : این روایت ظاهرا برای ما که نیست …
استاد : نه در نقل ما (نیست)؛ ایشان فرمودند که فی غیر واحدٍ من کتب الاصحاب؛ اما اصحاب هم آن را به عنوان نبوی آوردند نه به عنوان نقل از ائمه معصومین علیهم السلام.
شاگرد : شاید مراد مراجع الغای خصوصیت نبوده چون خیلی از خصوصیات مثلا نوافل و مسائل مستحبی در رساله ها ذکر نشده این ها به اصطلاح ارجاع دادند به مراجعه کننده یعنی الان آن کسی که آن استثناء را می بیند خب مراجعه می کند می بیند کیفیتش چه جوری است مثلا روز جمعه یا مثلا برای کسی که متمکن نباشد همین خصوصیت را متوجه می شود. می شود بگویند که منظور اصلا این عدم الغای خصوصیت این جا مرادشان نبوده؟ به متفاهم عرفی مراجعه کنندگان به مفاتیح یا مثلا کتاب های دعا ارجاع دادند.
استاد : بله. یعنی اگر حکم، مقابلش توقیف است و بدعت و تشریع، این را همین طور رها کنند؟ مگر صلاة اعرابی خودت برو ببین خودت هم می دانی.
شاگرد : در رساله الان خصوصیت خیلی از مستحبات را ذکر نمی کنند ارجاع دادند به متفاهم عرفی یا مراجعه کنند.
استاد : نه ! آن جایی که در کتب استدلالی و آن جایی که زمینه کار است می گویند. جالبش این است که در این کتاب هایی که متن بوده حرف شما می آید مصنف می خواهد مختصر بنویسد گفته است «الا صلاة الاعرابی» خب فحول علمایی که شرح مبسوط این را دارند توضیح می دهند ، این جا نباید یک کلمه بگویند؟ می گویند خودت دیگر بفهم! چطور جاهای دیگری که خودش می فهمد می گویند؟!
شاگرد : الان در رساله های به خصوص !
استاد : نه! من دارم کتب فقهی را می گویم من اصلا کاری به رساله ها نداشتم. من دارم می گویم کتب فتوای اصحاب فقهی با این همه شروح حالا چه بسا پیدا هم بشود من حرفی ندارم ولی الان این سوال به ذهنم آمد سوال جالب بود به ذهن خودم گفتم مباحثه طلبگی است خدمت شما هم بگویم که آخر این سوال، چرا نکردند؟ چرا همین طور روی ارتکاز خودشان با این که جاهای دیگر میگویند یعنی چطور بالدقة خصوصیات را ذکر می کنند؟!
اگر یادتان باشد چند روز پیش عرض کردم آن 3 روز صومی که مستثنی هست در مدینه ، این را جامع المسائل گفته اند، شما می گویید در رساله نمی گویند این از چیزهایی است که می بینید در رساله هم می گویند شاهد خیلی روشنش در جامع المسائل برای روزه مستحبی فرمودند که روزه مستحبی …
س. روزۀ مندوب در سفر، جايز است يا نه؟
ج. بلى جايز است سه روز از براى حاجت در «مدينۀ مشرّفه»؛ تمام شد. رفتی مدینه مسافری ولی سه روز برای حاجت روزه می گیری.[23] این متن بود ؛ خب وقتی این دقت های فقیهانه پیش می آید در تعلیقه چی فرمودند؟ فرمودند برای حاجت سه روز ، به نحو مأثور مذكور در صحيح «معاوية بن عمار» از تعيين ايّام روزه و نماز و دعا و غير آن.[24]
می گویند حالا که مسافر نمی توند روزه بگیرد اگر می خواهی آن سه روز را هم بگیرد همان جوری که گفتند از چهارشنبه شروع می کنید نه یک دفعه از شنبه شروع کنید. دعاء و خصوصیات اگر بوده، نه این که این سه روز را، دو روز بگیرید. هر روزش، سه روز ! این قید را می زنند. این که رساله هست! چرا این قید را می زنند؟
می گفتند خودت برو روایت را بخوان می فهمی که باید چهارشنبه باشد! در متن این را نگفتند، گفتند همان سه روز اما این قید را ایشان فرمودند که این نیاز است. لذا این جور نیست که بگوییم در رساله ها ذکر نمی کنند ؛ بلکه ذکر می کنند ! آن جایی که می بینند مظنه تشریع است ، حرمت است، می گویند. اما اصحاب در این جا نگفتند؛ این نگفتن ایشان کاشف از این است که در این محدوده الغای خصوصیت فطری و ارتکازی کردند، تذکری در خصوص این جهت ندادند.
شاگرد : اصحاب محدوده افراد این صنف منظورشان بود؟ یا در اصناف گفتند؟
برو به 0:45:00
استاد : راجع به اصناف نرسیدم. این فرمایش شما را فقط حالا عرض می کنم ببینید جواهر همان صفحه اگر خواستید مفصلش را ببینید، دروس و ذکری هم خیلی جالب است مخصوصا ذکری. ذکری که شهید حرف علامه را می آورند اشکال می کنند می گویند لنا نمنع الصغری آن جا از جاهای خیلی جالب است که علامه دیگر خیلی رفتند کجا کجا! شهیدی که می گویند می تواند نذر کند 5 رکعت نماز با یک سلام بخواند و این را جایز می دانند یعنی احتمالش را دادن و صاحب جواهر می گویند این دیگر از عجائب است که شهید می گویند که نذر کند من یک 5 رکعت بخوانم با یک سلام! شهید گفتند که … حالا وقت گذشت نگاه بکنید همان ذکری را خیلی چیزهای جالبی است ! یعنی حرف شهید و علامه و این ها را آدم می بیند اصلا دیگر آن حرف های صاحب جواهر که با آن صلابت و محکمی و قرصی می گفتند حتما توقیفی است و حتما ممنوع است کنار می رود. خب این ها اساطین فقه هستند که این فرمایشات را گفتند خیلی از نظر باز کردن ذهن جالب است.
وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.
تگ: احادیث من بلغ، صلات بتراء، بدعت، توقیفیت عبادات، توقیفیت اصناف عبادت، عدم توقیفیت در افراد، نماز وتر، ابن اثیر، شوکانی، صنعانی، بهجت، فریضه و سنت، بدعت عمر،نماز تراویح، صلاه اعرابی، الغاء خصوصیت، عدم خصوصیت
[1] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص54
[2] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص52
[3] همان
[4] . الکافی ج٣ ص٣۴۶ ح1- محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيوب عن ابن بكير عن عبيد بن زرارة عن أبي عبد الله ع قال: سألته عن رجل صلى الفريضة فلما فرغ و رفع رأسه من السجدة الثانية من الركعة الرابعة أحدث فقال أما صلاته فقد مضت و بقي التشهد و إنما التشهد سنة في الصلاة فليتوضأ و ليعد إلى مجلسه أو مكان نظيف فيتشهد.
[5] فلا یبیتنّ إلاّ بوترٍ ؛ وسائل الشیعه ج4، ص95
[6] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص70
[7] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص69
[8] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص70
[9] إرشاد الاذهان إلی أحکام الإیمان ج1، ص267
[10] وسائل الشیعة ، ج7، ص369
[11] همان
[12] مهذب الأحكام (للسبزواري)، ج5، ص: 26
[13] همان
[14] . الموطأ « طبع موسسه زاید» ج٢ ص١۵٨.
[15] . المحاسن ج١ ص٢۵ ح 1 أحمد بن أبي عبد الله البرقي عن أبيه عن أحمد بن النضر عن محمد بن مروان عن أبي عبد الله ع قال: من بلغه عن النبي ص شيء فيه الثواب ففعل ذلك طلب قول النبي ص كان له ذلك الثواب و إن كان النبي ص لم يقله.
[16] تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط – القديمة)، ج2، ص: 107
[17] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج35، ص: 403
[18] . النهایه فی غریب الحدیث و الاثر ج١ ص٩٣: فيه «أنه نهى عن البتيراء» هو أن يوتر بركعة واحدة، و قيل هو الذى شرع في ركعتين فأتم الأولى و قطع الثانية.
[19] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ج7، ص53
[20] شاگرد : بتراء از همان ابتری که …
استاد : بله یعنی ناقص ، دم بریده
[21] فلا یبیتنّ إلاّ بوترٍ ؛ وسائل الشیعه ج4، ص95
[22] . الکافی ابن عبد البر ص ٧۵.
[23] جامع المسائل جلد 2 صفحه 11.
[24] جامع المسائل جلد 2 صفحه 11 پاورقی.
دیدگاهتان را بنویسید