مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 2
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
و أهم الخمس و آكدها بنص الكتاب فضلا عن غيره الوسطى، و هي الظهر، للصحيح عن الباقر (عليه السلام) و إن كانت هي أول صلاة صلاها رسول الله (صلى الله عليه و آله) لكن لأن وقتها وسط النهار، أو لأنها متوسطة بين صلاتي نهار الغداة و العصر، أو لأنها وسط بين نافلتين متساويتين، و لما عن الشيخ من الإجماع عليه، و المروي عن زيد بن ثابت انه قال: «كان رسول الله (صلى الله عليه و آله) يصلي الظهر بالهاجرة، و لم يكن صلاة أشد على الصحابة منها، فنزلت حٰافِظُوا عَلَى الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلٰاةِ الْوُسْطىٰ» خلافا لما عن المرتضى من أنها العصر مدعيا الإجماع أيضا عليه للمرسل عن النبي (صلى الله عليه و آله) «شغلونا عن الصلاة الوسطى صلاة العصر» و المرسل عن الحسن بن أمير المؤمنين (عليهما السلام) عن النبي (صلى الله عليه و آله) إلى أن قال: «فهي من أحب الصلوات لله عز و جل، و أوصاني بحفظها من بين الصلوات» و لأنها وسط بين صلاتي نهار و صلاتي ليل، و لبعض الأخبار العامية و لا ريب أن الأول أقوى، لصحة روايته، و قوة اعتباره، قيل و هنا أقوال أخر كأنها للعامة، منها أنها الصبح، لتوسطها بين صلاتي الليل و صلاتي النهار، و بين الضياء و الظلام، و لأنها لا تجمع مع أخرى، فهي منفردة بين مجتمعتين، و لمزيد فضلها بحضور ملائكة الليل و النهار، كما قال الله تعالى «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كٰانَ مَشْهُوداً» و لما فيها من المشقة التي تناسب الأمر بالمحافظة عليها، لأنها مظنة التضييع بسبب البرد في الشتاء، و طيب النوم في الصيف مع فتور الأعضاء و كثرة النعاس و شدة الغفلة و محبة الاستراحة، و منها أنها المغرب، لتوسطها بين بياض النهار و سواد الليل، و أزيد من ركعتين و أقل من أربع، فهي متوسطة بين رباعي و ثنائي، و لا تنقص في السفر مع زيادتها على الركعتين، فناسب التأكيد بالأمر بالمحافظة عليها، و لأن الظهر هي الأولى، إذ قد وجبت أولا فيكون المغرب هي الوسطى، و منها أنها العشاء، لأنها متوسطة بين صلاتين لا يقتصران: الصبح و المغرب، أو بين ليله و نهاره، و لأنها أثقل صلاة على المنافقين، و قيل هي مخفية مثل ليلة القدر، و عن بعض أئمة الزيدية أنها الجمعة في يومها، و الظهر في غيرها و أنت خبير أن ذلك كله اعتبارات و استحسانات و تهجسات لا يجوز أن تكون مدركا لحكم شرعي، إنما الواجب الرجوع في ذلك إلى مهابط الوحي و خزان العلم و معادن السر، و قد عرفته، و الله أعلم.[1]
فرمودند که «و الظهر هي الوسطى التي هي أفضل» نماز وسطی -طبق آیه شریفه افضل- صلوات است چون امر به محافظت آن شده «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی» افضل ظهر است و علی الظاهر وسطیت نماز هم جهاتش متعدد است. این جهات چیست؟ در آن روایت کافی دو تا یا سه تا را امام علیه السلام فرمودند. و مثل صاحب جواهری کأنّه دیگر برای ایشان مسلّم است که طبق روایات صحیح و سائر ادله، نماز ظهر صلاة وسطی است و نمیشود از آن تخلف کنند، سید مرتضی آن طرف ادعای اجماع دارند که دیروز خواندم ( نماز عصر صلاه وسطی است).
صاحب جواهر یک عبارتی آخر کار دارند که باید یک مقداری دقت بشود که به همه حرفها زده نشود. اول جواهر که شروع کردند و فرمودند:
«و أهم الخمس و آكدها» که صلاة وسطی است که ظهر است بعد فرمودند «خلافا لما عن المرتضى» مقابل اجماع شیخ و روایاتی که ظهر بود، فرمایش جناب علم الهدی و ادعای اجماع را مطرح کردند؛ بعد هم ادلهاش را گفتند. آخر کار بعد یک صفحه میگویند که «و أنت خبير أن ذلك كله اعتبارات و استحسانات و تهجسات لا يجوز أن تكون مدركا لحكم شرعي، إنما الواجب الرجوع في ذلك إلى مهابط الوحي» آن آخر را اگر کسی ببیند و این اول را هم ببیند و بین این دو را نبیند، میگوید که صاحب جواهر دارند به مثلا سیدعلم الهدی میگویند که اینها تهجسات … این طور نیست. اول بحث ایشان دو تا قول را به عنوان قولی که بین علمای شیعه مطرح است، گفتند، هر دو هم دلیل دارد، فقط اقوی و قوی دارد، اظهر و ظاهر دارد؛ اظهر و اقوی قول شیخ است که وسطی صلاة ظهر است، غیر اقوی قول سیدمرتضی است که صلاة عصر است. تمام شد. بعد آن آخر عبارت به این قسمت میخورد «قيل و هنا أقوال أخر» یعنی بیرون از اقوال علمای امامیه است. آن جا قول خودشان را فرمودند «و لبعض الأخبار العامية و لا ريب أن الأول أقوى» اول یعنی فرمایش شیخ که وسطی ظهر است، دوم قول سید است که عصر است.
شاگرد: ادعای اجماع کردند.
استاد: هر دو تا مدعی اجماع بودند. جوابش هم دادند فرمودند «لصحة روايته» قول شیخ یک روایت صحیحه دارد اما موید قول سید همه روایات مرسله است که سند ندارد «و قوة اعتباره» قوی الاعتبار است و اشاره به رد اجماع سید نکردند فقط گفتند که مدعیاً اما برای شیخ کلمه ادعا نیاوردند، فرمودند «و لما عن الشیخ الاجماع» از شیخ اجماع نقل شده. خلاصه این تمام شد. آن عبارت آخر برای این قسمت است «قیل و هنا أقوال أخر کأنّه للعامة» و لذاست که برای رد این اقوال میگویند که بین علمای شیعه کسی نماز صبح و مغرب و عشا را نگفته صلاة وسطی است. آنها گفتند و ادله را که نگاه میکنیم همه این استحسانات است که هر کدام جوری توجیه کردند «منها أنها الصبح، لتوسطها بين صلاتي الليل و صلاتي النهار» دو تا نماز شب داریم، دو تا نماز روز داریم که صبح بین اینها است. «و بين الضياء و الظلام» وسط بین تاریکی و روشن است. استحسانات که ایشان میگوینداین است که وسطی به این خاطر شد. «و لأنها لا تجمع مع أخرى» وسطی هست یعنی چه؟ یعنی هر نمازی با نماز دیگری جمع میشود، ظهر و عصر با هم هستند، مغرب و عشاء با هم هستند اما این منفرد است، پس وسطی است. «فهي منفردة بين مجتمعتين، و لمزيد فضلها بحضور ملائكة الليل و النهار، كما قال الله تعالى«إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كٰانَ مَشْهُوداً» قرآن الفجر یعنی نماز صبح «و لما فيها من المشقة التي تناسب الأمر بالمحافظة عليها» چرا صلاة وسطی است؟ چون سختتر است امر به محافظت بر آن لازم است. «لأنها مظنة التضييع …» این برای نماز صبح بود.
برو به 0:06:14
«و منها أنها المغرب، لتوسطها بين بياض النهار و سواد الليل» این طرفش سفیدی روز و طرف دیگر تاریکی شب، این وسطی است که ایشان میگویند این ها اعتبارات و تهجسات است. «و أزيد من ركعتين و أقل من أربع» مغرب بین همه نمازهاست، البته بین از جهت کمیت، بین نمازهای دو رکعتی و بین نمازهای چهار رکعتی که این سه رکعت است و بین آنهاست. در سفر و حضر کم نمیشود «فناسب التأكيد بالأمر بالمحافظة عليها». یکی دیگر برای مغرب این که اولین نمازی که پیامبر خواندند نماز ظهر بوده، آخری هم صبح بود و مغرب بین این دو میشود. ظهر و عصر، مغرب، عشاء و صبح؛ خب معلوم است که مغرب وسط نمازها میشود چون اولی ظهر بوده است.
«و منها أنها العشاء» عشاء چرا صلاة وسطی است؟ «لأنها متوسطة بين صلاتين لا يقتصران: الصبح و المغرب» دو تا نماز داریم قصر ندارد، نماز صبح و مغرب که عشاء بین این دو است که قصر میشود، پس صلاة وسطی است. این جا که میرسند ایشان دیگر آن عبارت را دارند؛ میگویند که «و أنت خبير أن ذلك كله» یعنی این حرفها، این ها نه روایاتی، نه هیچی بلکه «اعتبارات و استحسانات و تهجسات لا يجوز أن تكون مدركا لحكم شرعي» پس این را به آنها نزنیم، اصل خود بحث که صاحب جواهر فرمودند، دو تا قول، استحسان و اعتبار نبود، آن مدرک اجماع داشت و روایت داشت ولو این که یکی صحیح بود و یکی مرسل بود اما بحث فقهی بود به خلاف این ذیل فرمایش ایشان، این یکی.
یکی دیگر این که فرمودند که «لا يجوز أن تكون مدركا لحكم شرعي» آیا صلاة وسطی بودن حکم شرعی است؟ نه.
شاگرد: متعلق وجوب محافظت است مثلا؟
استاد: خب هر چه متعلق وجوب تکلیفی است، حکم شرعی میشود؟ «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی» این صلاة وسطی بودن حکم شرعی است؟ که ایشان میگویند که «لا يجوز أن تكون مدركا لحكم شرعي»
شاگرد: تازه صلاة وسطی بودن حکم شرعی بشود، آن تعلیل هم این اختلافات در صلاة وسطی بوده، مصداق صلاة وسطی بودن است،یک مقداری دورتر میشود،اینکه صلاه وسطی اصلاً چه چیزی هست؟ تعیین مصداق این است، حکم شرعی نیست.
استاد: از همین حرف شما میخواهیم برگردیم حرف ایشان را درست کنیم و بگوییم که درست است که حکم شرعی به صلاةوسطی تعلق میگیرد اما موضوعات احکام شرعیه جورواجور هستند. احکام شرعیهای داریم که موضوعش، موضوع خارجی است، موضوع فیزیکی است و یک چیزی در خارج است اما موضوعاتی داریم که موضوع هم شرعی است. میگویید مُحرم فلان چیز بر او حرام است، خب حرمت حکم تکلیفی است، محرم بودنش یک موضوع خارجی است؟ که ما دو جور آدم داریم، آدم محرم و آدم غیر محرم؟ مثل سفیدپوست و سیاه پوست؟ مثل مرد و زن؟ یکی هم محرم و غیر محرم؟ این طوری نیست.
خود عنوان محرم، موضوعش شرعی است، موضوع خارجی نیست که فقط یک حکم به آن تعلق بگیرد و لذا در آن جایی که خود موضوع، موضوع شرعی است یعنی یک جور شارع اعتبار فرموده این حکم تکلیفی نیست اما این چنین موضوعی مشتمل بر حکم وضعی است؛ نظیر این را هم در فقه خیلی داریم که موضوع، موضوع شرعی است مثلا عرض کنم که مطاف که در مسجدالحرام مشرف میشوید یک محدوده خاصی میتوانید بین مقام و بیت طواف کنید. خب این که میگویید این جا مطاف است این خود مطاف که حکم شرعی نیست، موضوع حکم است که میگویند در این جا طواف کن ولی خب در عین حال هم این مکان خودش یک امتیاز و انحیازی ندارد که بگوییم یک موضوع خارجی است. خود مطاف بودن و این که مقام این جاست و این مطاف است یک نحو اعتبار شارع برای موضوع است. لذا شاید منظورشان این بوده که فرمودند «مدرکا لحکم»، حکم نه یعنی حکم تکلیفی، حکم یعنی حکم وضعی که شامل موضوعات شرعیه هم میشود. جمعآوری موضوعات شرعیه خودش چیز قشنگی است. در سراسر فقه بگردید آن هایی که موضوع حکم است اما موضوع وضعی، موضوع شرعی که یک اعتبار شارع در آن لحاظ شده است.
برو به 0:11:24
شاگرد: میشود به آن حکم وضعی گفت.
استاد: بله. من برگشتم از فرمایش ایشان استفاده کردم برای دفاع از ایشان به این که من که گفتم حکم یعنی صاحب جواهر میفرمایند، حکم نه یعنی حکم تکلیفی که بگویی صلاة وسطی حکم تکلیفی نیست و «حافظوا» حکم است، بلکه خود صلاة وسطی بودن مربوط به اعتبار شارع میشود. ولو این دفاع را از فرمایش ایشان کردیم اما یک نکته میماند و آن این است که علی ای حال در روایت کافی، صلاة وسطی بودن را حتی تعلیل به توسط میکنند یعنی خود این وسطی بودنش امر تکوینی است ولو در یک مجموعه و کادری از احکام وضعیه شرعیه قرار گرفته باشد.
شاگرد: این روایت از امام باقر هست که «وَ قَالَ تَعَالَى حٰافِظُوا عَلَى الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلٰاةِ الْوُسْطىٰ وَ هِيَ صَلَاةُ الظُّهْرِ وَ هِيَ أَوَّلُ صَلَاةٍ صَلَّاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هِيَ وَسَطُ النَّهَارِ وَ وَسَطُ الصَّلَاتَيْنِ بِالنَّهَارِ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ صَلَاةِ الْعَصْرِ»[2]
استاد: «وسط الصلاتین بالنهار» یعنی این الان وضع نیست، وسط بودن بین دو تا نماز از لوازم عقلی یک اعتبار است، خودش جعل مستقیم نیست. بگذریم از این که در رسائل بود که مرحوم شیخ شاید ادعای اتفاق کرده بودند که مطلقا احکام وضعیه اصلا جعل شرعی ندارند که هماصلا جعل شرعی ندارندی اتفاق کرده بودندر بوده یشود دی و ادعان جا خیلی حرف عجیبی بود، خیلی محدودیت میآورد، تعجب است مرحوم شیخ آن طوری ادعای اتفاق فرموده بودند. سببیت، شرطیت، مانعیت همه این ها از منتزعات احکام تکلیفیه هستند. خب صاحب کفایه دیگر آن را قبول نکردند و در قبلاً در همینجا مباحثه اش شد و به این رسیدیم که احکام وضعی داریم. این جا را اگر حکم وضعی معنا کنیم خوب است.
اما این میماند که در صلاة وسطی، خود وسطی بودن از لازم عقلی چند تا حکم وضعی هست. خدای متعال نماز صبح را واجب فرموده، عصر هم واجب فرموده، ظهر هم واجب فرموده، لازمه عقلیاش این است که این بین این دو تا صلاة نهار است، این وسط بودنش که دوباره یک جعل خاص شرعی ندارد که بگوییم که حُکمٍ شرعیٍ. این بین این دو تا هست و چون وسط بوده حضرت هم فرمودند «الوسطی»، وسط است یعنی منِ شارع گفتم وسط است؟ نه! من شارع گفتم نماز صبح بخوانید، ظهر هم بخوانید، عصر هم بخوانید، خب دیگر قهرا ظهر بین اینها قرار گرفته است، نه این که دیگر بین آن ها قرار گرفته بشود و من دوباره حکم وضعی جعل کرده باشم. این را میگوییم سه تا تکلیف به این نحوی که خدا فرموده لازمه عقلیاش این است که این وسط میشود. این دوباره برگشت از دفاع بود.
شاگرد: میخواهیم مراد شارع از وسطی را بفهمیم، بالاخره یک چیزی است که به شارع انتساب پیدا میکند، باید مستند به ادله معتبر بشود.
استاد: بله! آن که من حرفی ندارم. ایشان بگویند که این چون مربوط به شارع است باید از شارع بگیریم،من داشتم در مورد کلمه حکم یک بحث طلبگی می کردم. چرا فرمودند حکما شرعیا؟ بحث ما سر حکم است؟ حکم تکلیفی نیست، صلاة وسطی حکم تکلیفی نیست. عرض کردم میتواند موضوع شرعی باشد که خودش یک نحو اشتمال بر حکم وضعی دارد بر فرض این که بر خلاف فرمایش شیخ، حکم وضعی، جعل شرعی به آن بخورد. طرف مقابلش این است که وسطیت را لازم عقلی اعتبار بگیریم. ولی احتمال دارد که آن چیزی که در روایت کافی بود، باز آن یک نحو حکمت و وجهِ وسطی بود، نه اصل عنوان شرعی که در فقه اسلامی «الصلاة الوسطی» است؛ به عبارت دیگر این «الصلاة الوسطی» صرفا یک لازمه عقلی نیست که اگر لازمه عقلی باشد آن حرفهای عامه هم درست میشود. خب امام این وسطیت را گفته، آنها هم آن وسطیت را گفتند. معلوم میشود که این عنوان چیزی است که شارع طبق فرمایش امام باقر سلام الله علیه یک عنایت خاصی به آن داشته و فرموده صلاة وسطی ظهر است، نه به خاطر این وسطیت ولو وقتی شارع این را وسط قرار داده، حکمت او را که میخواهیم بگوییم آن حکمت مناسب را میگوییم ولو چیزهای دیگر اگر بود یک مناسبات و حِکَمی داشت اما الان آن چیزی میخ خیمه صلاة وسطی بودن ظهر است همان جعل شارع است، نه آن وسطیت. بعد این که میخ خیمه معلوم شده و امام دارند به ما إخبار میکنند که در شرع و شریعت اسلامی خدای متعال صلاة وسطی را ظهر قرار داده، یک وجهی هم برای آن میگویند. این هم برای برگشت به تایید حرف ایشان که حکم وضعی باشد.
شاگرد: این فرمایش صاحب جواهر نمیتواند ناظر به همان بحث افضلیتی که در صلاة وسطی هست، آن نمیتواند حکم شرعی ما باشد؟ حالا تعبیرش یک تعبیر فنی نیست. حالا مثلا واجب موکد بودنش با … .
استاد: اصل افضلیت، واجب موکد بودن، اینها ذرهای مورد اختلاف نیست که بگویند که برای حکم شرعی نمیشود این حرفها را زد، اصلاً مورد اختلاف نیست و همه قبول دارند. اتفاق همه مسلمانهاست که صلاة وسطی افضل است، اهم است.
برو به 0:17:42
شاگرد: نه ما وقتی میخواهیم تعیینش بکنیم.
استاد: پس کلام دوباره سر موضوع رفت، برگشت به موضوع. تعیینش کنیم، تعیین چه کنیم؟ افضلیت را؟ آن که اختلاف نداریم، حتما افضل است. خب افضل چیست؟ صلاة وسطی. خب پس بحث ما و اختلاف ما سر موضوع است.
شاگرد: خارجی است؟
استاد: اگر این لوازم عقلی باشد، لازمه چندتا از اعتبارات میشود، آن وقت دیگر حکم شرعی شدنش، مشکل میشود اما اگر خارجیا به این معنا باشد که خود شارع صلاة وسطی را قرار داده، امام علیه السلام هم دارند وجهی برای آن حکم میآورند. وجهی برای حکم آوردن غیر این است که توصیف وسطیت واقعیه برای صلاة وسطی باشد. توصیف وسطیتش نکردند که منشأ وسطی بودن است، بلکه اخبار کردند و یک وجهی برای وسطی بودن گفتند. اصل وسطی بودن کجا بوده؟ خب جعل الهی بوده، آن چیزی که خدای متعال که علی الفرض نماز ظهر بوده، آن را وسطی قرار دادند.
شاگرد: الان محل بحث این است که یکی از این 5 تا نماز مورد تأکید ویژه هست، خب حالا چه مانعی دارد که بگوییم یعنی امر به محافظت بالاخره یک حکم شرعی است. محافظت نسبت به آن نماز ویژه یک حکم شرعی است، خب این هم ظاهرا این جور نیست که چون حالا مثلا موقعیتش اینطور است که وسط است تاکید ویژه دارد یعنی شارع روی یک مصلحتی این نماز را که حالا اتفاقا وسط دو تا نماز دیگر قرار میگیرد آن را تاکید کردند. حالا ما برای این که آن متعلق محافظت را بشناسیم باید از خود شارع سوال کنیم.
استاد: حالا واقعا این سوال هم هست که دیروز هم گفتم که در واژه وسط در آیات شریفه ببینید،آیا واقعا «الصلاة الوسطی» که در لسان وحی آمده، حقیقت شرعیه است؟ تطبیقش از ناحیه ادله شرعیه بر مواردی قبول است علی الرأس و العین. اما اصل خود آیه شریفه اشعار دارد؟ به مخاطبین خودش میفهماند که من یک وضع جدید دارم؟ برای خودم اصطلاح دارم؟ میخواهم چیز جدیدی را بگویم؟ یا ممکن است که به معنای توصیفی که خود معنای لغویاش میرساند، ناظر باشد؟ منِ شارع یک حقیقت شرعیه مثل نماز ندارم که بگویم الصلاة یعنی این کار، الحج یعنی آن، یکی هم «الصلاة الوسطی» که حالا بروید ببینید یعنی چه! کدام از این هاست؟ این طوری هست یا نه؟ تطبیقش هیچ مانعی ندارد که به مناسبتهایی اولیای شرع میدانند که منظور از این، این است، من باب جری بر افضل مصادیق است، آیا تطبیقش بر نماز ظهر که سختترین نماز این «بالهاجرة» بود که در وقت ظهر حضرت نماز میخواندند، این تطبیق از باب جری است؟ جری صلاة وسطی بر این است؟ یا نه از باب کشف مراد جدی است که اصلا مراد نماز ظهر بوده؟ یا نه بگوییم صلاة وسطی مثل سائر مواردیکه وسط به کار رفته، صلاة وسطی یعنی صلاة معتدل؟ صلاتی که نه خیلی آن آداب مستحبه را به آن اضافه کرده که برای نوع مردم ملال میآورد که در بحار امام صادق فرمودند که یک کسی، یک فرد مسیحی را مسلمان کرده بود گفت این نماز، آن نماز را بخوان حضرت فرمودند آخر کار نزدیک غروب به آن مسلمان گفت که «أطُلب غیری لدینک»، من کار دارم، نمیشود صبح تا شب اینهایی که تو میگویی انجام بدهم. حاجآقا هم زیاد اشاره به این حدیث که در بحار بود میکردند که حضرت فرمودند که «أخرجه من الدین من حیث أدخله»؛ از نماز و معنویت دلش را راغب کرد و آورد و از همین طریق هم از دین بیرونش کرد.
خب صلاة وسطی چیست؟ نه آن چیزی که «نقر کنقر الغراب»[3]، که همین سر میزد و برمیداشت که حضرت فرمودند: مثل کلاغ، نوک روی زمین میزند و دانه برمیدارد، این همین طور نماز میخواند؛ این چه نمازی است که میخواند؟! این نماز این طرف است. یکی هم آن نمازی که نوع ملال میآورد که در همین جواهر یادم است یک جایی بود صاحب جواهر نقل کرده بودند بنظرم معاذ بود که حومه مدینه رفته بود نماز خوانده بود، سوره والشمس خوانده بود، بعد آمدند گفتند: یا رسول الله، معاذ «والشمس» میخواند، حضرت گفتند معاذ! چرا مردم را مفتون میکنی؟ چرا اینها را به فتنه میاندازی؟ عجله دارند میخواهند بروند. سوره بقره کجا! منظور این که حالا همین روایت هم پیدا بشود خوب است که سوره «و الشمس و ضحها» که معاذ خوانده بود حضرت فرمودند: «لا تکون فتانة» یا «لاتفتن الناس»؛ حدیث را خیلی وقت پیش دیدم. میدانم حضرت این طوری گفتند که نماز را طول نده.
خب، پس چه مانعی دارد؟ «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی». یک نماز میانهای که نه رمی میآورد برای نوع مردم از عبادت و نه استخفاف به نماز میشود که میگویند این چه نمازی است که همین طور نه حضور قلبی، نه هیچی. حالا این خیلی دور است؟ من در تفسیرها نگاه نکردم که ببینم این احتمال را دادند یا نه؟ این احتمالات یک دفعه به ذهن میآید. حالا از باب طلبگی برای همدیگر میگوییم برای این که …
شاگرد: یعنی چه «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی»؟
استاد: بر نمازها محافظت داشته باشی که معلوم است. آن برای اعدادش، خصوصیاتش، احکامش، یکی هم بر کیفیتش. «و الصلوة الوسطی»؛ «حافظوا» بر نمازها و محافظت بکنید بر نماز معتدل، میانه.
برو به 0:24:04
شاگرد: اگر اینطور باشد باید میفرمود: «صلّوها وسطی» اینکه عطف بشود بر آن صلوات یک مقداری دور است. حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی.
استاد: خب اگر یکی از آن 5 تا باشد باشد، عطفش را چطور درست میکنید؟(خنده استاد)
شاگرد: عطف خاص بر عام باشد، فرد بر مجموعه یعنی یک «حافظوا» داریم، دو فضای کاملا متفاوت است یعنی دو نوع محافظت است.
استاد: آن کیفیت است.
شاگرد: اگر پنجگانه هم باشد باز همان است یعنی یکی از 5 تاست.
استاد: بله! یک جور خلاصه به هم مربوط هستنند. محافظت بر صلوات است، کمیاتش، وقتش، یکی هم بر کیفیت که معتدل بخوانید.
شاگرد: در فقیه هست «وَ كَانَ مُعَاذٌ يَؤُمُّ فِي مَسْجِدٍ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يُطِيلُ الْقِرَاءَةَ وَ أَنَّهُ مَرَّ بِهِ رَجُلٌ فَافْتَتَحَ سُورَةً طَوِيلَةً فَقَرَأَ الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ وَ صَلَّى ثُمَّ رَكِبَ رَاحِلَتَهُ فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَبَعَثَ إِلَى مُعَاذٍ فَقَالَ يَا مُعَاذُ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَتَّاناً عَلَيْكَ بِالشَّمْسِ وَ ضُحَيهَا وَ ذَوَاتِهَا.» [4]
استاد: آهان! برعکس است. همین سورههای مختصر را بخوان. پس بقره هم نبود، سوره مفصل بود. خب پس حضرت فرمودند که این سورهها را بخوان، حضرت فرمودند که سورههایی مثل «و الشمس» را بخوان که طول نکشد. خوب شد دوباره هم روایت را دیدم.[5]
شاگرد: خود حضرت نماز صبح را کمی طولانی تر می خواندند
استاد: بله.
شاگرد: بر اساس فرمایش حضرتعالی آن روایتی که بر صلاة ظهر تطبیق کرده، فرمودید از باب جری بر افضل مصادیق است؟
استاد: جری بر افضل مصادیق است من حیثةٍ. یک مصداقی است که از یک حیثیت این، امر به محافظت نیاز دارد و وسطی بودن در آن محقق است و میگوید این هم وسطی. یعنی این را الان محافظت کنید اما این که وسطی یعنی یک حقیقت شرعیه هست که منِ شارع اصلا مقصودم این بوده است. این فرض اجمالا مانعی ندارد، اما این اختلافاتی که دو تا اجماع بر دو طرفش باشد و امثال اینها، یک مقداری آن ارسال مسلم مقصود را تخفیف میدهد.
شاگرد: احتمال شما، ظاهر آیه را بهتر میکند تا بخواهند به عرف عرضه کنند، عرف مقصود را می فهمد. اما آن طوری باید حتما مراجعه به سنت بکند.
استاد: خب حالا نزد عرف مبهم هست یا نیست؟ من سوالم این بود یعنی حتی غیرمسلمانها، وقتی آیه را میبینند از این «والصلوة الوسطی» حالت ابهام برایشان دارد؟ می ایستند و می گویند برویم ببینیم مسلمانها چه میگویند؟ یا نه، ممکن است همین حقیقت شرعیه، وضع شارع در ذهنشان نیاید؟
شاگرد: مرحوم علامه در المیزان به عکس فرمودند. فرمودند «و لا يظهر من كلامه تعالى ما هو المراد من الصلاة الوسطى، و إنما تفسيره السنة»[6] از طرف دیگر در روایات هم که بابی که مرحوم صاحب وسائل باز کردند، کلا روایات را تطبیق بر نماز ظهر میدهد. غیر از آن روایتی که از امام باقر علیه السلام بود که آن یک روایت…
استاد: دو تا مرسله دیگر هم هست. المرسل عن النبی، المرسل عن حسن بن امیرالمومنین که در جواهر دارند.
شاگرد: نه، نه! آن وسائل را عرض میکنم. منتها وجه مشترک همه اینها این است که چه عامه، چه خاصه رفتند سراغ نمازهای پنجگانه، آن وقت با آن مبنایی که حضرتعالی در بحث تفسیر فرمودید مثلا چند معنا از یک آیه فهمیده بشود، الان طبق آن معنا این احتمال را میفرمایید.
استاد: نه! من طبق معنای رایج هستم آن که استعمال در اکثر از معنی جایز است، آن که میگوییم مستقلا هیچ منافاتی هم با هم ندارد، دو تا اراده در عرض هم استقلالا، یکی خدای متعال اراده فرموده است «الصلوة الوسطی» یعنی ظهر، یکی هم در کنارش اراده دیگر از باب استعمال در اکثر از معنی صلاة وسطی یعنی معتدل. آن درست است اما من دارم روی مبنای معروف که یک معنا میگویند، عرض میکنم. لذا کلمه جَری را به کار بردم. میخواهم طوری حرف بزنم آن کسانی که این استعمال لفظ اکثر من معنی را قبول ندارند، آنها هم همراه بشوند. میگوییم آیا احتمال نیست که از باب جری باشد. یعنی «الصلوة الوسطی» یک عنوانی است در وحی آمده که این عنوان مصادیقی دارد علی مراتبها و بحیثیات المختلفة. و معصومین برای ما کشف کردند، ارشاد فرمودند به چه؟ در مواردی به جری بر آن مصداقی که مصداق واقعی و حقیقی «الصلوة الوسطی» باشد. اگر جری بگوییم آن وقت باب استعمال لفظ در اکثر از معنی نیازی نیست.
شاگرد: طبق احتمال شما، ظهر که مصداق آن وسطی نیست. ظهر میتواند وسطی باشد، میتواند هم نباشد. در احتمال شما وسطی یعنی معتدل، می تواند تطبیقش، ظهر است؛ مصداق ظهر، مصداق وسطی نیست. بله! ظهر مثل صبح، مثل عشاء میتواند اگر کیفیت خوب باشد مصداق باشد. یعنی میخواهید بفرمایید این هم جری است؟
شاگرد2: این وسطی بودن یک ویژگی است که از ناحیه مصلی، میشود مراعی بشود، میشود نشود.
استاد: یک معنای وسطی بود که من گفتم.
شاگرد: به معنای معتدلش، صفتی است که مصلی باید مراعات کند. آن وسطایی که در روایت آمده میخواهد بگوید حقیقت خارجی وسطی این است. حالا این چطور میشود؟ ولو از یک حیثیت، ولی در دو فضای کاملا متفاوت است که وسطی بودنی که به معنای اعتدال است و از ناحیه مکلف باید رعایت بشود از یک حیثیت جری بر افضل مصادیق بشود که یک شأن خارجی است که ربطی به فعل مکلف ندارد.
استاد: مثلا محتمل است که یک نمازی هست که زمینه تخفیف در آن فراهم است، سریع بخوانند و بدوند. چون سخت است. چون این زمینه در آن هست، اقتضا میکند امر به اعتدال را. این نماز خودش شرایطش طوری است که حاضر هستید در آن تخفیف بدهید؛ شارع در این جا می گوید نه! «حافظوا»! اعتدال را رعایت کنید و نماز را سبک نکنید.
شاگرد: عصر و عشاء هم همین وضعیت است.
استاد: عصر و عشاء، هوا داغ نیست. «الهاجرة» که «لم یکن صلاة أشد علی الصحابة منها که یصلی الظهر بالهاجرة»[7] و لذا در روایت است که «برِّدوا بها فی الصیف»[8]؛ روایت دارد که تابستان یک مقداری بگذارید هوا خنک بشود. آن وقتی هم که حضرت میخواندند برای این بود که اصل زوال و فضیلت اول وقت جا بیفتد. بعد از این که میخ این کوفته شده، کسانی ممکن است اقبال در آن ها از بین برود، استخفاف به نماز بکنند، به آنها خطاب شده که «بَرِّدوا بها فی الصیف».
شاگرد: حاجآقا صبح و عشا هم داریم که مثلا شدیدتر نماز برای منافقین است که صبح خوابشان میبرد و شب هم آخر شب خوابشان میبرد.
برو به 0:32:02
استاد: خب! منافقین که خدا برایشان موونهای نمیگذارد که بگوید «حافظوا». میداند که اینها صورت نماز است؛ برای مومنینی که یک چیز خارجی است که سختی دارند مثل آن کسی که در چیزهای بیدینی و زندقه معصیت خدا میکند با آن کسی که در شهوات مادی معصیت خدا میکند. آن کسی که در شهوات است یک محرکی از ناحیه شهوات و قوای جسمانی دارد، این فرق میکند با آن کسی که از سر بیدینی است. این جا خب خدا به چه کسی «حافظوا» میگوید؟ به این هایی که متدین هستند، به این هایی که فقط داغی هوا سبب میشود نمازشان (تضعیف شود). اگر این داغی نبود، نمیکردند، سفارش میکند اعتدال را حفظ کنید. منافقین چه بگویند، چه نگویند اصلا آن ها «حافظوا» ندارند. آن ها خودشان برایشان سخت است و آن حالت را دارند.
حالا علی ای حال این دیگر این احتمال به ذهنم آمد و حالا این آقا( یکی از شاگردان) فرمودند من که گفتم نماز معتدل به عنوان یکی از معانی وسطی گفتم و الا خود «الوسطی)؛ ماده وسط چیزهای خیلی قشنگی دارد که یکی از آنها اعتدال است. شاید عبارت مجمع البیان را دیدم این احتمال همراه این آیه به ذهنم آمد. در آن آیهای که دیروز خواندیم «قال أوسطهم أ لم أقل لکم»[9] که بعضیها گفتند «أی أعدلهم». «أوسطهم یعنی أعقلهم یعنی أعدلهم». اگر أوسطهم یعنی أعدلهم، خب این «الصلاة الوسطی» یعنی صلاة معتدل و بینابین.
شاگرد: «و جعناکم أمة وسطاً».
استاد: «أمة وسطا» که دیگر روشن تر است. آن بهاییهای ملعون -سالهایی که از زمان تاسیس نحسشان گذشته- کارشان همین است که بگویند «أمة وسطا» یعنی خاتمیت نیست و شما بیخود میگویید. قرآن میگوید شما «امة وسط» هستید یعنی پیامبر اسلام، وسط پیامبران هستند و بعدش میآیند. خب این فلان و فلان و فلان همه پیامبرهای بعد از پیامبر هستند. خب کدام مسلمانی شک دارد؟ در حالی که از ضروریات است. مگر خود قرآن نمیگوید «و خاتم النبیین»[10]؟ میگویند آن خاتم یعنی زینت. منظور این که از ضروریات دین که معلوم و آشکار است را رها می کنند و می گویند خاتم به معنای زینت است و این «أمة وسطا» هم میگویند شما وسط هستید. خب معلوم است این جا وسط به معنای وسط نیست. این جا وسط امت معتدل است از بین جمیع الأمم. در شرع اسلام، نه مثل شرع حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام همین طور تشویق به دوری، تزهّد … نه مثل شرع حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام بیان جهات مسائل دنیوی و شرع و تورات است. در تفاوت انجیل و تورات اینطور میگویند. نه! امةً وسطا! یک امت معتدلی که همه جهات اعتدال و حکمت را دارد. بحثهای خیلی خوبی علمای اخلاق دارند در آن اخلاق کلاسیک که اگر دیده باشید همه قوای انسان را میگویند یک جهت افراط دارد و یک جهت تفریط است و حکمت آن متوسطش است، حد اعتدال یک چیز است. شجاعت خیلی زیاد، میشود تهور و بد است. وقتی خیلی کم میشود، جبن میشود و بد است. وسطش شجاعت میشود. شجاعت حُسن است؛ چون اعتدال است. تهور قبیح است، جبن هم قبیح است اما شجاعت حد اعتدال و حکمت است و اینها را خیلی میگویند. أمة وسط این طوری هستند که تمام چیزهایشان بر مبنای حکمت، اعتدال، مراعات تمام جهات حیثیت نظام خلقت، طبق دنیا و طبق آخرت است. این که حضرت فرمودند -ببینید چقدر در کلام ایشان اعتدال است- «کن لدنیاک کأنّک تعیش ابدا کن لآخرتک کأنک تموت غدا»[11] چه اعتدالی! نه دنیا رها بشود، نه آخرت؛ همه سر جای خودش موزون و حساب شده باشد. بالاترین سنجش و میزان عقل و عقلانیت و حساب در آن به کار گرفته شده است. منظور از «امة وسط» یعنی اعتدال. أمة وسطه، أوسطهم یا أوسط؛
شاگرد: «من أوسط ما تطعمون أهلیکم أو کسوتهم» [12]
استاد: بله آن جا هم به معنای حد وسط است. طعام هایی که خوردید خیلیهایش طعامهای نازلِ حقیر است و گاهی خیلی تجملی و تشریفاتی است؛ «أوسط ما تطعمون أهلیکم»، «فوسطن به جمعاً»[13] که آن جا «وسطن» یعنی در بین او قرار گرفتن که همان معنای توسط هست. حالا حتی یک معنای دیگری برای «وسطی» احتمالش هست -البته این احتمالات است- ولی خیلی این ضعیف است. خود وسط بودن یعنی چیزی بین دو چیز قرار میگیرد کأنّه میخواهند بگویند چطور «الصلاة معراج المومن»[14] یا «مرقاة الی الله»[15]، این هم «الصلاة الوسطی»؛ یعنی یک نمازی بخوانید که بتواند بین شما و خدا قرار بگیرد و موجب قرب شما شود؛ «الصلاة الوسطی» نمازی باشد این نماز بتواند این کار را بکند. یک نمازی بخوانید که اصلا ربطی به خدا نداشته باشد، این اصلا واسطه بین شما و خدا نباشد، وسیله هم همین طور است «و ابتغوا إلیه الوسیلة»[16] فقط یک کمی تفاوت بین وسط با وسل است که آن تفاوتها را خودتان ملاحظه میفرمایید. علی ای حال این معتدل بودن هم یکی از معانی است، چه بسا ممکن است در قرآن کریم، در روایات و جاهای دیگر معانی متعدد برای همین کلمه شریفه در «الوسطی» باشد.
شاگرد: این روایتی که برای امام باقر علیه السلام است، هم تهذیب و هم کافی آوردند مشکلش این است که هر دو وجه را به این روایت فرمودند.[17]
استاد: بله «و قُرِئَ صلاة العصر» همان را منظورتان است؟
شاگرد: بله. وقتی نگاه میکنم شاید بهترین روایت هم همین باشد، بهترین روایتی وسائل هم میآورد.
استاد: همین منظور من بود که در یک روایت آن هم مثل کافی که میخ خیمه جوامع رواییه هست همان جا خودشان تردید میاندازند. ظهر است یا عصر؟ میگویند ظهر است «و فی قرائةٍ» عصر است. پس یعنی اجماع و یک چیز مسلم و منجزی نشد. خب این تقویت نمیکند که اگر یک حقیقت شرعیه به جعل منجز بود، نمیشد در مثل کافی این طوری تردید در تعیین مصداقش باشد.
شاگرد: «قرائه» برای کیست؟ برای خود مرحوم کلینی است؟
استاد: آن خیلی وضوح ندارد. سه یا چهار نفر هستند که نسخههای کافی توسط آنها به دست ما رسیده است. در خود کافی هست «و فی نسخة الصفوانی» ظاهرا هست. باید چندین جا باشد که «و فی نسخة الصفوانی». «و فی قرائةٍ» آیا آن هست یا …
صفوانی سه چهار تا هستند و تلعُکبری. دو نفر یا سه نفر دیگر هم هستند. این چیز خوبی است که بدانیم نسخههای کافی توسط چه بزرگوارهایی به دست ما رسیده است. این صفوانی که میگویند، این دیگر برای کلینی نیست، این برای شاگرد کلینی است. اینها همه سه چهار نفر بودند که …
برو به 0:40:35
شاگرد: این جا «و فی بعض القرائة»
استاد: بله ظاهرش من که دیدم یعنی خیلی روشن به کلینی میآید یعنی خود کلینی فرمودند نه این که مثلا تعدد نسخهای از مثل صفوانی باشد که از خود کلینی یکی بوده، آنها اختلاف کردند.
شاگرد: این جا آیه آمده، این صلاة العصر فقط متوسط به این آیه شده یعنی بعد آمده «و قوموا لله قانتین» لذا این طوری نیست که میخواهد بگوید «و هی صلاة العصر» مثلا.
شاگرد2: یک قرائتی بوده «و حافظوا علی صلاة العصر»
استاد: حالا آن که در صحیح بخاری هست و سنیها دارند که آنها مدام میگویند شیعه میگویند قرآن کم شده، در صحیح بخاری متعدد است، این یکی اش هست که راوی میگوید عایشه به من گفت قرآن را بنویس و این آیه حافظوا رسیدی بایست که با تو کاری دارم. میگوید این جا رسیدم صبر کردم، گفت این طوری که من میگویم بنویس؛ «حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی و صلاة العصر».[18] من این طوری یادم مانده. حالا الان نقل کردند که «و صلاة الوسطی صلاة العصر» که صلاة العصر توضیح آن میشود ولی ظاهرا آن چیزی که عایشه میخواهد بگوید یعنی صلاة وسطی غیر صلاة عصر است. در صحیح بخاری بنظرم واو دارد.
شاگرد: در علل و تهذیب با واو آمده. در همه نسخههایی که چاپ جدید هم دارد…
استاد: بدون واو آمده.
شاگرد: پس اختلاف بین نقل مرحوم کلینی و نقل اصحاب است.
استاد: در صحیح بخاری هم این طوری است. من جلوتر که در این بحثهای مباحث قرآن دیده بودم این طوری یادم است که آن واو داشت «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی و صلاة العصر» گفت این را به این مصحفی که به تو گفتم اضافه کن، بنویس. این جا دیگر در همین صحیح بخاری دارد میگوید عمر گفت که «لولا أن یقولوا زاد عمر فی کتاب الله لکتبتُ آیة الرجم بیدی» [19]میترسم که اینها بگویند عمر و الا این قدر دلم جمع بود. اینها را صحیح بخاری دارد بعد میگویند شیعهها میگویند کذا.
شاگرد: جهت احتیاط بود؟
استاد: بله احتیاط این که نگویند. همین هم بود آخر کار هم گفت که «النار و لا العار» برای این که نگویند عمر غاصب خلافت بوده، حاضر نیستم اعتراف کنم. آتش را میروم اما اعتراف را حاضر نیستم.
شاگرد: فرمودید فرض جری بر افضل مصادیق با آن روایتی که وسط را گفت وسط دو ظرف زمانی، میخواهم بگویم با این حل میشود؟ شما حل فرمودید به این که بله اعتدال میشود به این کرد که…
استاد: نه! اعتدال یکی از معانی بود که گفتم ایشان گفتند که حالا چطور به هم وصل میکنید؟
شاگرد: الان با ظاهر این روایت پس سازگار نیست.
استاد: بله. یعنی آن معنای اعتدال، یک معنایی برای خود آیه میشود روی فرض این که بگوییم «صلاة وسطی» حقیقت شرعیه ندارد و ناظر به همان معنای توصیفی است که وحی بر آن نازل شده و آن چه که از سنت آمده از باب تعیین مصداق است. مصداق افضل است. آن وقت، وقتی تعیین مصداق افضل به همان اعتدال به طوری که صحبت شد به ظهر شده، خب بعدا مناسباتی، «مناسباتٌ ذکروها بعد الوقوع» این هم بعد این که ظهر نیاز داشته به این که سفارش کنند به مومنین که نماز ظهر جایش هست که خیلی زود تمامش نکید، تخفیف نکنید، مواظبت بکنید، وقتی این طوری بود آن وقت برای وسطی بودنش «مناسباتٌ ذکروها»، نه این که اصل خود وسطی بودنش برای این باشد. اگر اینها را بپذیریم اینطور میشود و الا همین طور که میفرمایید اینها خلاف ظاهر …
شاگرد: شما دارید میگویید نماز وسطی یعنی معتدل. بعد در همان جا برای مناسبات، وسطی یک معنا دیگری دارد مثل وسطیت. به ذهن خیلی مأنوس هست؟
استاد: یعنی اگر مثلا ما میگوییم …
شاگرد: از باب جری بر افضل مصادیق است ولی خب حالا از باب مناسبات بگوییم وسطی این جا وسط و بین است.
استاد: یعنی مانعی دارد؟
شاگرد: چون از وسطی، اعتدال را اراده کردیم و به همین در آنِ واحد بگوییم وسطی این جا …
استاد: اگر یک جایی مثلا وسط به معنای معتدل آمد، بعد میبینیم که در یک مصداقی آن مصداق وسط حسی و هندسی هم هست، این را بگوییم، این خیلی ناجور است؟ مثلا «و کذلک جعلناکم أمّةً وسطاً» یعنی امت معتدل سراپا حکمت. بعد این طوری معنا کنیم بگوییم این «أمةً وسطاً جعلناکم» یعنی چه؟ یعنی آن کسانی که مخاطب عصر نزول آیه شریفه بودند و وسط بودن یعنی چه؟ یعنی الان شما در زمان پیامبرما طوری قرار گرفتید که مسلمانهای بعدی همه به شما نگاه میکنند و شما شهدای بر آنها هستید، قبلیها هم شما، باز شهدای بر آنها هستید و یک جور وسطیت زمانی هم درست کنید. نمیگویم این جور هست. میخواهم بگویم اگر کسی کرد، نمیخواهد بگوید مقصود این است، میخواهد بعد المعنی، بعد الاستعمال، مناسبتی هم که هست بگوید. ولی من قبول دارم که آن خلاف ظاهر است. روایت شریفه ظاهرش این نیست ولذا یا باید همان استعمال لفظ در اکثر از معنا باشد، اگر این احتمال درست باشد. اگر هم هیچی، این 20 دقیقه را فرض کنید که هیچی نشنیدید.
این قسمت فرمایش ایشان را که خواندم. بعضی ها هم گفتند مثل لیلة القدر میماند، آن را هم دیروز عرض کردم.
خب حالا در قلم حاجآقا همین اندازه بود که «و الظاهر تعدّد جهات وسطيّتها.» تعدد جهات یعنی همین که بین دو تا نماز هست؟ یا نه ممکن است مثلا در نظر شریف ایشان همین طور چیزها بوده که وسطیت انواع و اقسامی دارد، جهات متعددی دارد و همه آنها هست. «و الظاهر تعدّد جهات وسطيّتها.»
شاگرد: این وجه تسمیه «وسطی» است؟
استاد: این وجه تسمیه یک وجه است. به خاطر یک وجه گفتند «الصلاة الوسطی» یا به خاطر چند وجه؟ ایشان میفرمایند ظاهر این است که چند وجه منظور بوده. این وجه چه چیزهایی است؟ در جواهر برای ظهر دو وجه بیشتر نبود. فرمودند «وسط النهار»، «متوسطة بین صلاتی النهار الغداة و العصر»، سومی هم بود که «وسطٌ بین نافلتینِ متساویتین». سه تا وجه بود. آیا نظر شریف ایشان که تعدد فرمودند، یعنی این سه تا؟ هر سه تاش هست؟ «و الظاهر تعدد» همهاش هست. صاحب جواهر میفرمایند «او». حاجآقا میفرمایند «او» چرا میگویید؟ هر سه تاش هست. «و الظاهر تعدد» یا این که میخواهند بگویند این سه تا که هیچی، غیرش هم … که حالا توضیح بیشتری نفرمودند.
ان شاء الله قسمت بعدی که النوافل است، ظاهرا النوافل عناوینی است که بعدا زدند. یا در خط خود حاجآقا «النوافل و ما یسقط منها فی السفر» در خط خودشان هم آمده یا باید نگاه کنیم؟ آن وقتی که این را تصحیح میکردند، بودم که آقایی به خط خوبی اینها را استنساخ کرده بودند، روی آن ماشین نویسی میکردند؛ نمیدانم این عناوین را بعد زدند مثل کتاب اصول؟ یا این را خود حاج آقا(بهجت) زدند. به احتمال قوی دیگران زدند.
برو به 0:48:56
شاگرد: برای تفکیک کتاب مباحث الاصول هست.
استاد: بله که ما گذاشتیم. یک جاهایی خیلی بعید است که حاج آقا عنوان زده باشند مثلا «استحباب القنوت فی الشفع» یا «استثناء صلاة الاعرابی» در اصول که خیلی مرسوم نبود.[20]
و الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
پایان
تگ: وسط، وسطی، صلاة وسطی، عمر بن خطاب،عائشه، سید مرتضی،حکم وضعی،انواع موضوع در فقه، موضوع شرعی، موضوع عرفی، بهائیت، امه وسطا، جری و تطبیق، المیزان، التبیان، استعمال لفظ اکثر من معنی،
[1] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 13-14
. [2] الكافي (ط – الإسلامية)، ج3، ص: 271عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَمَّا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَقَالَ خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَقُلْتُ فَهَلْ سَمَّاهُنَّ وَ بَيَّنَهُنَّ فِي كِتَابِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ ص- أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ دُلُوكُهَا زَوَالُهَا فَفِيمَا بَيْنَ دُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ أَرْبَعُ صَلَوَاتٍ سَمَّاهُنَّ اللَّهُ وَ بَيَّنَهُنَّ وَ وَقَّتَهُنَّ وَ غَسَقُ اللَّيْلِ هُوَ انْتِصَافُهُ ثُمَّ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كٰانَ مَشْهُوداً فَهَذِهِ الْخَامِسَةُ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي ذَلِكَ أَقِمِ الصَّلٰاةَ طَرَفَيِ النَّهٰارِ وَ طَرَفَاهُ الْمَغْرِبُ وَ الْغَدَاةُ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ وَ هِيَ صَلَاةُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ قَالَ تَعَالَى حٰافِظُوا عَلَى الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلٰاةِ الْوُسْطىٰ وَ هِيَ صَلَاةُ الظُّهْرِ وَ هِيَ أَوَّلُ صَلَاةٍ صَلَّاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هِيَ وَسَطُ النَّهَارِ وَ وَسَطُ الصَّلَاتَيْنِ بِالنَّهَارِ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ صَلَاةِ الْعَصْرِ وَ فِي بَعْضِ الْقِرَاءَةِ حٰافِظُوا عَلَى الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلٰاةِ الْوُسْطىٰ صَلَاةِ الْعَصْرِ- وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِينَ قَالَ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي سَفَرِهِ فَقَنَتَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ تَرَكَهَا عَلَى حَالِهَا فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ وَ أَضَافَ لِلْمُقِيمِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِنَّمَا وُضِعَتِ الرَّكْعَتَانِ اللَّتَانِ أَضَافَهُمَا النَّبِيُّ ص يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِلْمُقِيمِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ مَعَ الْإِمَامِ فَمَنْ صَلَّى يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي غَيْرِ جَمَاعَةٍ فَلْيُصَلِّهَا أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ كَصَلَاةِ الظُّهْرِ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ.
[3] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص جَالِسٌ فِي الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَ رَجُلٌ فَقَامَ يُصَلِّي فَلَمْ يُتِمَّ رُكُوعَهُ وَ لَا سُجُودَهُ فَقَالَ ص نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ لَئِنْ مَاتَ هَذَا وَ هَكَذَا صَلَاتُهُ- لَيَمُوتَنَّ عَلَى غَيْرِ دِينِي.(الكافي (ط – الإسلامية)، ج3، ص: 268)
[4] من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 39
[5] شاگرد: جواهر هم فرمودید جلد 14 صفحه 28
استاد: همین روایت را آوردند؟
شاگرد: بله.
استاد: بسیار خوب. من یادم است اول بار سر درس میرفتیم همین جا رسیده بودیم در جواهر دیدم.
[6] الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: 246
[7] . بحارالانوار ج٧٩ ص ٢٧٩ روى الجمهور من زيد بن ثابت قال كان رسول الله ص يصلي الظهر بالهاجرة و لم يكن يصلي صلاة أشد على أصحاب رسول الله ص منها.
[8] . وسائل الشيعة، ج4، ص: 149 ح ٣٣عن ابن بكير قال: دخل زرارة على أبي عبد الله ع فقال إنكم قلتم لنا في الظهر و العصر على ذراع و ذراعين ثم قلتم أبردوا بها في الصيف.
[9] سورة قلم، آیة28
[10] سورة احزاب، آیة40
[11]روي عن العالم ع أنه قال اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل لآخرتك كأنك تموت غدا (من لا يحضره الفقيه ؛ ج3 ؛ ص156)
[12] سورة مائدة، آیة89
[13] سورة عادیات، آیة5
[14] سفينة البحار ؛ ج2 ؛ ص268
[15] . مکارم الاخلاق ص۴١٩.
[16] سورة مائدة، آیة35
[17] . كافي (ط – دار الحديث)، ج6، ص: 27 و في بعض القراءة «حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى» صلاة العصر- «و قوموا لله قانتين»». و تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج2، ص: 241 ح٢٣.
[18] . صحيح مسلم ج١ ص۴٣٧ ح ٢٠٧ وحدثنا يحيى بن يحيى التميمي، قال: قرأت على مالك، عن زيد بن أسلم، عن القعقاع بن حكيم، عن أبي يونس، مولى عائشة، أنه قال: أمرتني عائشة أن أكتب لها مصحفا، وقالت: إذا بلغت هذه الآية فآذني: {حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى} [البقرة: 238] فلما بلغتها آذنتها فأملت علي: ” {حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى} [البقرة: 238]، وصلاة العصر، {وقوموا لله قانتين} [البقرة: 238] “، قالت عائشة: سمعتها من رسول الله صلى الله عليه وسلم.
[19] . كتاب صحيح البخاري (ط السلطانية) ج٩ ص۶٩. قالَ عُمَرُ لَوْلَا أَنْ يَقُولَ النَّاسُ زَادَ عُمَرُ فِي كِتَابِ اللهِ لَكَتَبْتُ آيَةَ الرَّجْمِ بِيَدِي.
[20] . شاگرد: طبق نظر حضرتعالی که تعدد جهات هم بتوانیم در تفسیر وارد بکنیم و استعمال لفظ اکثر من معنی را هم قبول داشته باشیم، بالاخره الان ما اینجا یک روایت می بینیم که کاملا در فضای رکعات، تفسیر می کند یعنی در فضای اعداد،نه کیفیت. همه روایات اینگونه تفسیر می کنند، از آن طرف هم وسط معانی متعددی دارد که لزوما به معنای وسط به معنای اعتدال هم نیست. حالا چه وجهی دارد که طبق نظر حضرتعالی، بر فرض اینکه بپذیریم که استعمال اکثر من معنی هم میشود کرد، ولی همین استعمال را هم اگر بخواهیم نسبت دهیم نیازمند دلیل هستیم.
استاد: در آن مباحثه تفسیر خیلی صحبت کردیم. اگر نسبت دهیم غلط است و تفسیر به رأی می شود. ما فقط می گوییم احتمالش هست، همان که شیخ طوسی در مقدمه تبیان فرمودند. ما که نمی گوییم منظور قرآن همین است ما می گوییم احتمال دارد این باشد، اگر عند الله اشکالی ندارد خدا هم اراده فرموده. اما ما که خدا نیستیم. فقط یک احتمالی در بحث برای ما میآید و نسبت نمی دهیم که خدا این را می گوید. می گوییم از نظر بحث فضای علمی احتمال دارد مراد خدای متعال این باشد. اما ما نمی گوییم قرآن و خدا این را می فرماید و می گوید صلاه وسطی یعنی این. اگر اینطور بگوییم تفسیر به رأی میشود.
شاگرد: حالا شما برای این احتمال دلیل هم دارید؟ که ما وسطی را به کیفیت بزنیم؟
استاد: فعلا این احتمال آمد حالا باید نسخ، روایات، کتب،جزوات و جاهای مختلف را بگردیم، یک مرتبه ببینیم که ولو یک نقل ضعیفی هم باشد و یا روایت مرسلی هم باشد شاهدی برای این مطلب پیدا می کنیم. تازه اگر هم شاهد پیدا کنیم باز هم صد درصد نمیشود ولی آدم باز یک مقداری دلگرم میشود که بیشتر می تواند مطرحش کند. اگر هم شاهد پیدا نکنیم که عرض کردم ٢٠ دقیقه ای که وقت گذشته( تبسم استاد).