1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١)- وقت زوال

درس فقه(١)- وقت زوال

بررسی سندی و دلالی روایت عبدالله بن سنان
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19324
  • |
  • بازدید : 10

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

 

وقت زوال

روایت عبدالله بن سنان

در این کتاب مبارک بهجة الفقیه، صفحه 38 بودیم و به 39 هم رسیدیم. می‌خواستیم اگر ممکن است زودتر تمام شود؛ ولی نشد. حالا هم که من نگاه کردم، دیدم جا دارد که برگردیم و راجع به این صحیحه عبدالله بن سنان بیشتر بحث شود.

علاماتی را حاج آقا برای این فرمودند به عنوان العلامة الثالثة. سه تا علامت فرمودند. حالا ثانی و ثالثِ آن که بیاید، اولی همین «ظهور الظّل مشرقاً للشاخص» است که اصل علامت را فرمودند: «و يعلم الزوال بظهور الظلّ‌ في ناحية المشرق للشاخص».

روایت را خواستیم سر برسد. چون بخشی از عبارت ماند، دوباره نگاه کردم دیدم روایت صحیحه است. کلمات علماء راجع به آن گوناگون است. لذا جا دارد خود روایت عبدالله بن سنان را بررسی کنیم. اصل «ظهور الظّل» را فرمودند.

«و اما ما فی خبر» را حاج آقا به مناسبت جواهر و …، تقریباً وصل کردند به همین علامت اولی. در بعضی از کتاب‌ها، خود روایت را به عنوان یک علامت مستقل برای زوال ذکر کردند. گفتند یکی از علائم زوال، الاقدام است. «معرفة الزوال بالاقدام»، بعد استشهاد کردند به این روایت.

«و اما ما فی خبر عبدالله بن سنان». اینجا تعبیر فرمودند به «خبر». در جواهر نمی‌دانم صاحب جواهر تعبیر «خبر» کردند یا آنجا «صحیحه» دارند. در بررسی سندیِ آن هم باید چند لحظه درنگ بکنیم. « كما يومئ إليه خبر عبد اللّه بن سنان»[1] که مکرر خود حاج آقا می‌فرمودند که گاهی صاحب جواهر از صحیحه، تعبیر به خبر هم می‌کند. یعنی چون صاحب جواهر گفتند خبر، این دلالت ندارد بر این که سند آن حرفی دارد. می‌گوید خبر. رسم معمولاً بر این بوده است که می‌گویند صحیحه اگر صحیح است؛ ولی تعبیر خبر هم زیاد می‌فرمودند که این یکی از آن موارد است که به قلم شریف خود ایشان هم کلمه خبر آمده است: «و اما ما فی خبر عبدالله بن سنان».

بررسی سند روایت در من لا یحضره الفقیه

اما وضع روایت چطور است؟ این خبر، هم در تهذیب آمده است، هم در فقیه. در هردو آمده است. ولی اصلاً روی حساب اصل روایت مذکوره در کتاب، سند ندارد. «و رَوی عبدالله بن سنان»، مرحوم صدوق در فقیه اینطور دارد و در تهذیب هم اتفاقاً همینطور است. در تهذیب هم می‌فرماید: «رَوی عبدالله بن سنان»، مستقیماً مربوط به خودش است. لذا روی حساب ضابطه باید ببینیم در مشیخه چه فرمودند.

شاگرد: خصال است حاج آقا.

استاد: در خصال هم آوردند؛روایت در خصال ضعیف است؛ چون دوتا مجهول دارد. مرحوم مجلسی در جلد 82 بحار،صفحه 365 اسلامیه که می‌شود 79 بیروت، صفحه 365 بحث شروع می‌شود، می‌فرمایند: «الخصال عن أبیه» که آن وقت 53 الخصال، «… عن الحسن بن موسى الخشاب عن الحسن بن إسحاق التميمي عن الحسن ابن أخي الضبي عن عبد الله بن سنان قال سمعت أبا عبد الله‏…»[2]. این دوتا در سند خصال است. بعد مرحوم مجلسی می‌فرماید: «المناقب، لابن شهرآشوب عن عبد الله بن سنان مثله‏». آن هم برای مناقب بود که آورده است. ولی آن که الان ما می‌خواهیم بگوییم سند دارد و بررسی کنیم، برای روایت مرحوم صدوق رضوان الله علیه در فقیه است. در فقیه دارند: «رَوی عبد الله سنان»[3]. اما در مشیخه چه فرمودند؟ خب ایشان فرمودند من روایتی را که بدون سند آوردم، طریق خودم را بر آن‌ها ذکر می‌کنم. حالا من الان اینجا فقیه نداشتم، در عوض از خاتمه وسائل آوردم. مرحوم صاحب وسائل در خاتمه وسائل، مشیخه صدوق و شیخ  را آوردند. حالا نمی‌دانم چاپ آل البیت چه جلدی می‌شود، 29 یا 30 می‌شود؟ شاید 29 باشد که در چاپ اسلامیه وسائل که من دارم، جلد 19 است، صفحه 379. شماره 383 در مشیخه فقیه. می‌فرمایند: «و ما کان فیه»: هرچه که من در فقیه روایت کردم از عبدالله بن سنان، « فقد رويته عن أبي- رضي الله عنه- عن عبد الله بن جعفر الحميري، عن أيوب بن نوح، عن محمد بن أبي عمير، عن عبد الله بن سنان‏»، خب عبدالله بن سنان و پدرش چه کسانی هستند؟ «و هو الذی ذُکر عند الصادق علیه السلام»، سنان روایت دارد. خود عبدالله هم دارد. نمی‌دانم کجا دیدم که هردوی آنها بود که خدمت امام صادق سلام الله علیه یادی از عبدالله بن سنان شد یا پدرش سنان،  «فقال: أما إنه يزيد على السن خيرا». هرچه سنش زیاد می‌شود، خیر او هم زیاد می‌شود. خوشا به حالش. این هم که امام معصوم علیه السلام بگویند.

 

برو به 0:06:57

در کلام اساتید بود، چند بار هم من از ایشان شنیدم. می‌گفتند از بیرون اصفهان مثلاً در بیابان‌ها، آن آلوهای خیلی سیاه رنگ خوشمزه اصفهانی را ندیده بود. آمد به شهر اصفهان و دید .روی گاری بود.خرید و خورد و دید خیلی خوشمزه و شیرین و آبدار است. خورد و رفت به بیابان مثلاً. یک سال بعد، شش ماه بعد دوباره گذر او به اصفهان افتاد. آمد اینجا دید همان گاری است؛ ولی این دفعه بادمجان می‌فروخت. گفت خب اینها چند ماه گذشته و درشت‌تر شده است. رفت خرید و دندان زد به آن، گفت مثلاً مرده شور تو را ببرند که هرچه بزرگ‌تر می‌شوی… حالا ایشان به عنوان یک شوخی می‌گفتند. ولی خب من هروقت به یاد می‌آورم، می‌بینم مصداق اتمّ آن من هستم که اینجا خدمت شما هستم. هرچه می‌گذرد، یزید علی السّن، هرچه سن او بالاتر می‌رود می‌شود همان بادمجان. اما خوشا به حال او که اینجا امام می‌فرمایند: «یزید علی السنِ خیراً». شاید دارد «یزیده السنٌ خیراً»، خود سن او جلو رفتن، یک خیری را به او می‌دهد.

شاگرد: ایشان همان برادر محمد است، درست است؟

استاد: نه.

شاگرد:محمد بن سنان.

استاد: نه، طبقه اینها هم دوتا است. خود محمد بن سنان در بعضی از سندها دارد که از ایشان نقل می‌کند؛ ولی برادر نیستند.

شاگرد: یک محمد ظاهراً هست که برادر او است، البته غیر از این است.

استاد: بله، پارسال هم بحثِ آن شد همینجا اگر یادتان باشد. بله، یک محمد بن سنان هست که روایت کم دارد؛ ولی از کسانی بود که مسلّم شد. پارسال هم اگر یادتان باشد، یک عده دیگر هم اشتباه کرده بودند به خاطر همین کم بودنش که گفتند محمد بن سنان ضعیف است و حال آن که آن محمد بن سنان که برادر این عبدالله است، قوی است، خوب است، سند آن هم صحیح است و غیر از آن محمد بن سنان معروفی است که در طبقه‌ی بعد از این دوتا برادرها است.

شاگرد: از امام رضا علیه السلام می‌گوید.

استاد: بله از اصحاب اصلی حضرت امام رضا علیه السلام است. برخلاف این دوتا برادر که از اصحاب امام صادق سلام الله علیه هستند.

ببینید این شد سند مشیخه که خود صدوق در مشیخه، آخر فقیه فرمودند هرچه می‌گویم «روی عبدالله»، سند آن، این است و این هم صحیح است. مرحوم صاحب مستدرک یادم می‌آید در عبارت مستدرک – صاحب وسائل چیزی نفرمودند – صاحب مستدرک فرمودند این سند من أجلّاء است. به نظرم اینطور تعبیر کردند. همین کلام امام علیه السلام را آوردند. بعد گفتند غیر از خود عبدالله بن سنان که یزید علی السن خیراً، بقیه رجال سند هم از أجلّائی هستند که نیاز نیست ما اینجا راجع به آنها صحبت کنیم. منظور  این‌که پس سند فقیه، سند خیلی خوبی است، نسبت به این روایت عبدالله.

بررسی سند روایت در تهذیب

می‌آییم در تهذیب. در تهذیب هم باز مثل همین است. «روی عبدالله بن سنان». شیخ در تهذیب هیچ ندارند. مستقیماً خودشان از عبدالله بن سنان نقل می‌کنند. بعد در مشیخه که هم در پایان تهذیب است و هم در پایان استبصار است، مثل همان است. مشیخه استبصار و تهذیب گفتند آنهایی که من نقل کردم را ذکر کردم. ولی در مشیخه تهذیب و استبصار، مثل شیخ ندارند که «کل ما رویتُه عن عبدالله بن سنان». دیگران هستند و رسم شیخ هم در تهذیب و استبصار اینطور که خودشان فرمودند، فرمودند اصول و کتب این کسانی که رأس سند قرار می‌گیرند پیش من بوده است. اصل این، پیش من بوده است. سند را تا آنجا می‌اندازند. می‌دانید در تهذیب هرکجا می‌گوید «رَوی فلانی» یعنی این صاحب اصل است. صاحب آن مکتوبی است که پیش شیخ بوده است. در آخر تهذیب می‌گویند خب این اصولی را که گفتم که فقط روایت را از آن شروع می‌کردم، روایتِ من از او مرسل می‌شود. برای این که اینها مرسل نباشد، طریق خودم را به هر اصلی می‌گویم. مشیخه تهذیب اینطور است.

در آنجا هیچ جا نگفتند «کلما رویته عن اصل عبدالله بن سنان»، در مشیخه ندارد. ولی در فهرست دارند. در فهرستِ خودشان دارند که عبدالله بن سنان اصل داشته است، کتاب داشته است و طریق خودشان را به کتاب عبدالله بن سنان نقل می‌کنند که به نظرم در همین چاپ‌های جدید فهرست شیخ، در پاورقیِ آن به نظرم دیدم که …طریق شیخ به عبدالله بن سنان چهارتا است در فهرست. یکی از آنها صحیح بود، یکی از آنها حسن بود، یکی از آنها ضعیف بود، چهارمی هم مردّد بود بین صحیح و غیر آن. پس در فهرست، سندی که شیخ دارند برای عبدالله بن سنان، چهارتا طریق است.

 

برو به 0:12:55

پس تا اینجا سند روایت خوب شد. هم در فقیه سند صحیح است، عالی السند است و هم در تهذیب، نسبت به طریقی که شیخ در فهرست بیان کردند برای خودشان مستقیماً به اصل عبدالله بن سنان، آن هم صحیح است. پس در تهذیب هم صحیح السند است.

سوال در مورد طریق شیخ  به عبدالله بن سنان در تهذیب و استبصار

فقط یک سؤال می‌ماند، این سؤالی که خوب است و آن این است که مرحوم آقای خوئی رضوان الله علیه، در مستند بود یا شاید در تنقیح بود. مستند دارند برای عروه یا مُعتَمد دارند؟

شاگرد: تنقیح

استاد: تنقیح که دارند. یکی دیگر هم دارند. حالا نمی‌دانم در کدام یک از اینها بود؟ پیدا کردید شما می‌فرمایید.[4] آنجا فرموده بودند نه در ما نحن فیه؛ در باب مکروه بودن روزه در روز عاشورا، همین روایتی که در مفاتیح است و معروف است که حضرت فرمودند روزه نگیر، نیت روزه هم نکن و تا بعد از ظهر چیزی را نخور. در این که صوم عاشورا مکروه است یا نیست، بررسی می‌کنند و روایات را می‌آورند. وقتی این روایات را بررسی سندی می‌کنند، به همین بحث می‌رسند. می‌گویند شیخ این روایت را، کراهت صوم عاشورا را در مصباح المتهجد، از عبدالله بن سنان نقل کرده است. بعد ایشان آنجا می‌گویند طریق شیخ در تهذیب و استبصار در مشیخه به عبدالله بن سنان صحیح است و کذا فی الفهرست. این عبارت ایشان صریح شده است. مرحوم مجلسی اول هم در روضة المتقین می‌گویند: «طریق الشیخ» ظاهراً، «إلی عبدالله بن سنان صحیحٌ»؛ اما ممکن است منظور ایشان فهرست باشد. صریحاً نمی‌گویند در مشیخه تهذیب و استبصار. اما مرحوم آقای خوئی تصریح دارند. حالا اگر عبارت ایشان را پیدا کنید خوب است.[5]

اگر عبارت  مرحوم خوئی را نگاه کنید، می‌بینید صریح است. چون کلمه أیضاً را می‌آورند. می‌گویند طریق شیخ در مشیخه تهذیب و استبصار به عبدالله بن سنان صحیح است و کذا طریق ایشان به عبدالله بن سنان در فهرست. خب فهرست را که عرض کردم معلوم است. اما طریق شیخ در مشیخه به عبدالله که نداریم! این یک سؤال که ایشان چه می‌خواهند بگویند؟ کجا پیدا کردند؟ بعید هم است از فحل میدان مثل ایشان که یک چیزی بگویند که همینطور مسامحةً باشد. لذا این یک سؤال است که باید پیدا کنیم و چیز خوبی است. منظور ایشان از این که طریق شیخ – شاید اسم مشیخه را هم نمی‌برند – ولی می‌فرمایند: «طریق الشیخ فی التهذیب و الاستبصار إلیه» یعنی به عبدالله بن سنان «صحیحٌ» و حال آن که طریق شیخ به عبدالله بن سنان، یعنی به اصل او در مشیخه تهذیب و استبصار نیست. جای دیگری هم من دیدم که چند نفر دیگر هم می‌گویند. می‌گویند شیخ در مشیخه تهذیب، طریق به عبدالله بن سنان نیاوردند. یعنی طریق خود شیخ در کتابین نسبت به طریق مشیخه و استبصار مرسل می‌شود. پس کجا ایشان فرمودند که طریق است؟ این یک سؤال که در نظر شما باشد. از کسانی هم که مطلع هستند به مبانی ایشان و استحضار در این مسائل دارند، خوب است سؤال شود اگر دسترسی دارید که ببینیم مرحوم آقای خوئی که می‌گویند طریق شیخ در کتابین به عبدالله بن سنان صحیح است، منظورشان کجاست؟ بعد می‌گویند: «و أیضاً الفهرست». البته بعد یک نکته ای دارند که حالا این را هم می‌گویم، طرداً للباب.

شاگرد: «و الطریق کطریق الشیخ إلی کتابَیه صحیحٌ»، همین بود؟

استاد: بله.

شاگرد: در معجم رجال الحدیث آقای خوئی، مسیر را هم فرمودند. «طريق الصدوق إليه: أبوه رضي الله عنه، عن عبد الله بن جعفر الحميري، عن أيوب بن نوح، عن محمد بن أبي عمير، عن عبد الله بن سنان …».

استاد: این همین عبارت مشیخه صدوق است.

شاگرد: «عن عبد الله بن سنان و هو الذي ذكر عنه الصادق(ع)، فقال: أما إنه يزيد على السن خيرا. و الطریق کطریق الشیخ إلی کتابَیه صحیحٌ»[6]

 

برو به 0:18:32

استاد: «کتابَیه» یعنی دو کتاب عبدالله بن سنان. نه «کتابَیه» یعنی تهذیب و استبصار. این عبارت این است. این برای معجم است. ولی من این را قطع دارم که من در معجم ندیدم. من در همان کتاب شرح عروه دیدم.

شاگرد: اصل آن همین است دیگر، ممکن است سهو قلم شده باشد.

استاد: نه، توضیح بیشتری دادند. «توضیحه…». حالا یک کلام در «المصباح» مثلاً بزنید. در این کتاب‌های در فقه، «رَوی الشیخ فی المصباح» حدیثی را که در همین شرح عروه در روزه‌های مکروه، اگر در عروه ببینید.

این هم یک راهی است. روزه‌های مکروه در عروه، کتاب‌هایی که شروح عروه است را می‌آورند، کتاب ایشان را هم آنجا آوردند، در آنجا می‌گویند. آن‌وقت این نکته را اضافه می‌کنند که وقتی شیخ در مصباح می‌گویند: «عن عبدالله بن سنان»، ملازمه ندارد با این که طریق ایشان به عبدالله بن سنان در تهذیب و استبصار که صحیح است، در مصباح هم صحیح باشد، چرا؟ چون احتمال دارد آن طریقی که در تهذیب و استبصار داشتند و صحیح بوده است، غیر از طریقی باشد که اینجا در مصباح از عبدالله بن سنان نقل می‌کنند. چون این احتمال را می‌دهیم می‌گویند روایت از صحت می‌افتد. یک مؤیدی هم می‌آورند که مؤید آن خوب است. فی حد نفسه این حرف یک مقدار ذهن را پس می‌زند؛ ولی مؤید آن قابل تأمل است. مؤید آن هم این است که با همین روایت کراهت صوم، ایشان بابی باز کردند در تهذیب و استبصار برای صوم مکروه یا صوم روز عاشورا؛ این روایت را در آنجا نیاوردند؛ اما در مصباح آوردند. خب این مؤید ایشان قابل اعتنا است.

شاگرد: مگر شما نفرمودید از اصل می‌آوردند.

استاد: چرا، ولی می‌گویند چه بسا در مصباح بدون مراجعه به اصل بوده است. یعنی در خود اصل عبدالله، این روایت کراهت صوم در آن نیست. ایشان می‌گویند. یعنی این احتمال است. چه دافعی برای این احتمال دارید؟ شیخ می‌گویند من هرچه در تهذیب و استبصار آوردم، از اصول است و طریق من هم این است، من که در تهذیب نیاوردم، با این که این اصل پیش ایشان بوده است، باب هم برای آن منعقد کردند، لازمه‌‌اش این بود که این را بیاورند. وقتی نیاوردند معلوم می‌شود این روایت گویا در اصل عبدالله بن سنان نبوده است. روایت به سند دیگری به آنها رسیده است، در مصباح گفتند و سند را نیاوردند. پیدا شد؟

شاگرد: مستند، جلد دومِ صوم، صفحه 307، بعد از این که روایت را می‌فرمایند و می‌گویند دلالت آن خوب است. «…يرويه في المصباح فتكون في حكم المرسل. توضيح: انّ‌ الشيخ في كتابي التهذيب و الاستبصار التزم أن يروي عن كلّ‌ من له أصل أو كتاب فيذكر أسماء أرباب الكتب أوّل السند مثل محمد بن علي بن محبوب و محمد بن الحسن بن الصفّار و عبد اللّه بن سنان و نحو ذلك، ثمّ‌ يذكر في المشيخة طريقه إلى أرباب تلك الكتب لتخرج الروايات بذلك عن المراسيل إلى المسانيد، و قد ذكر طريقه في كتابيه إلى عبد اللّه بن سنان و هو طريق صحيح»[7].

استاد: ببینید، «و قد ذکر طریقه فی کتابیه»، اینجا «کتابیه» یعنی استبصار و تهذیب قطعاً. «و قد ذكر طريقه في كتابيه إلى عبد اللّه بن سنان و هو طريق صحيح»، دنباله آن را بخوانید.

شاگرد: «و ذكر قدّس سرّه في الفهرست طريقه إلى أرباب الكتب و المجاميع سواء روى عنهم في التهذيبين‌ام في غيرهما، منهم عبد اللّه بن سنان و طريقه فيه صحيح أيضا»

استاد: «أیضاً»، ببینید! کلماتی که من تأکید دارم: «و طریقه فی الفهرست إلی عبدالله بن سنان صحیح أیضاً»، پس این عبارت صریح شد در این که شیخ، طریق خودشان را در کتابین به عبدالله بن سنان ذکر کردند و حال آن که در مشیخه اصلاً در آثار این نیست. در فهرست است، در مشیخه نیست، این چطور می‌شود؟ حل این عبارت مستند، یک سؤالی است در ذهن من که امروز خدمت شما گفتم. اگر برای شما هم ممکن است تحقیق کنید ببینید که کجا شیخ این را فرمودند که مرحوم آقای خوئی از ایشان نقل می‌کنند؟

شاگرد: آیا بنای شیخ این بوده که هرچه بوده را بیاورد تا از نیاوردنش، بعضی چیزها را بتوان استفاده کرد؟ یا داشته اصول می‌نوشته و شاید می‌آورده یا نمی‌آورده و شاید نکته ای بوده که نیاورده؟

استاد: آقای خوئی احتمال گفتند. اگر بنا بود که حرف ایشان خیلی قوی‌تر می‌شود. می‌گویند شیخ التزم که تمام ما فی الاصول را بیاورد و حال آن که نیاورده است. پس نه نَحتمل؛ بلکه نَعلم به این که در اصل عبدالله نبوده است، چرا؟ چون در تهذیب روایت کراهت را نیاورده است؛ ولی در مصباح آورده است. ولی ایشان می گویند فقط احتمال می‌دهیم.

شاگرد: عرض می‌کنیم این التزام که نبوده است.

استاد: من یک عبارتی از شیخ یادم است. نمی‌دانم خاتمه تهذیب است یا مقدمه مشیخه تهذیب است؟ نمی‌دانم کجاست؟ این عبارت را شیخ دارند. شیخ می‌فرمایند هرکس تهذیب من را دارد، هرچه در اصول بوده هست. فرمودند مگر آنهایی که خیلی زیاد تکرار شده باشد. این خیلی عبارت مهمی است. بگویند من در تهذیب خودم، استیعاب کردم و سعی کردم کل ما فی الاصول را بیاورم. علماء در تعریف تهذیب، این را دارند که تهذیب کأنّه جامع. تهذیب خیلی کتاب مهمی است. نمی‌دانم شاید مقدمه مشیخه باشد؛ ولی این عبارت یادم است. اگر این عبارت شیخ را ببینیم و ضمیمه کنیم به احتمالی که مرحوم آقای خوئی می‌دهند، این احتمال از احتمال قوی‌تر می‌شود، می‌آید جلو که شیخ می‌گویند اگر تهذیبِ من را دارید، هرچه در اصول است را دارید. پس یعنی چون در تهذیب نیاوردم، در اصل عبدالله این روایت نبوده است. از طریق دیگری روایت کرده است که مرسل است. لذا گفتند این مؤیدی که ایشان می‌آورند، خوب است برای مرسل بودن روایت شیخ در مصباح عن عبدالله بن سنان. این هم برای سند که پس روایتی که ما در آن هستیم، هم در فقیه صحیح السند است و هم در تهذیب.

عدم تعرض مرحوم مجلسی در بحار نسبت به روایات کتب اربعه الا نادرا

بله، آن که در بحار مرحوم مجلسی آوردند… چون می‌دانید بحار به عنوان تقریباً مستدرکی برای کتب اربعه است. مرحوم مجلسی در بحار از کتب اربعه، نادر به یک مناسبتی می‌آورند؛ ولی کتب اربعه را گذاشتند برای وافی. چون معلوم بوده است. فرمودند فیض که قبل از ما وافی را نوشتند. وافی یعنی جامع کتب. در وافی، غیر از کتب اربعه نیست إلا نادر. خب وافی آمده است، کل کتب اربعه را دارد، در بحار دوبار تکرار کنیم برای چه؟ خیلی مفصل می‌شود، نیاز نیست. چون آن است. الان هم در مانحن فیه که در بحار نقل کرده است، نه از فقیه آوردند و نه از تهذیب. از خصال و مناقب آوردند که اینها کتاب‌هایی است که به عنوان استدراکی است.

 

برو به 0:26:23

شاگرد: این استدراک را در مطالب فقهی می‌فرمائید؟

استاد: نه، بنای کل بحار بر این است.

شاگرد: از کجا می‌فهمید؟

استاد: من در توضیحی که خود مرحوم مجلسی می‌دهند، یک جایی خواندم. بعد هم دوباره مراجعه کردم، پیدا نکردم کجا خواندم. جایی که مظنه آن بوده است را دوباره مراجعه کردم ولی نیافتم. اما خودم دیدم.

شاگرد: کتاب‌های اخلاقی که آدم می‌بیند، تقریباً حدیثی نیست که مثلاً در کافی باشد، در باب‌های اخلاقی؛ ولی در بحار نباشد.

استاد: مثلاً کتاب الایمان و الکفر، کافی زیاد دارد و شرح مفصلی هم دارد. یعنی کتاب ایمان و کفر بحار شاید دو ثلث آن شرح است. یک روایت مختصر ایشان می‌آورند و مفصل شرح می‌دهند. کتاب السماء و العالم هم شروح زیاد دارد. این مواضعی روشن است. اما در مواضع دیگر بخصوص در مسائل فقهی، کاری با کافی و فقیه و تهذیب و اینها ندارند. چرا، نادر می‌گویند تهذیب و اینها، ولی کم است. بنای ایشان بر این نیست. یک جایی هم دیدم. حالا در کجا بود|؟ توضیح ایشان این بود که فرمودند من این بحار را برای حفظ کتبی که در معرض زوال هستند نوشتم. به کتب اربعه عنایت بوده است، فوری محو نمی‌شدند، استنساخ می‌شدند. اما کتبی غیر از کتب اربعه در معرض فنا و زوال هستند. فرمودند ما همه نشستیم و طلابی را جمع کردیم که این کتاب‌ها از زوال حفظ شوند.

شاگرد: این عبدالله بن سنان، در معجم که به قلم خودشان و محل آن است، ایشان آنجا طریق خودشان را از فهرست نقل کردند.

استاد: اصلاً اسمی از مشیخه نبردند؟ عبارت آن را خواندم. در معجم اسمی از طریق شیخ در کتابین که به شیخ برگردد نبود؟

شاگرد: البته فرمایشی که برای فقیه بود را آورده بودند ظاهراً.

استاد: فقیه که روشن است.

شاگرد: فرموده بودند طریق ایشان مثل طریق شیخ، صحیح است.

استاد: آن هم حرفی نیست. این هم عده ای دیگر گفتند. مجلسی اول در روضة المتقین، صریح هم می‌فرمایند که طریق شیخ به عبدالله صحیح است. خب این یعنی از فهرست.

شاگرد: تعبیر نراه یتحرّج عن ایراد الکتب الاربعة را دارند، اینجا را فرمودند، …فضلاء من اصحابه.

استاد: این عبارتی که الان گفتم؟

شاگرد: نه

استاد: در بحار پیدا کردید؟

شاگرد: در مدخل است؛ ولی ظاهراً به قلم ایشان نیست.

استاد: اگر مدخل باشد به قلم مرحوم آقای ربانی یا مرحوم نوری است؟ به نظرم مقدمه را مرحوم آقا شیخ عبدالرحیم نوشتند. اگر این باشد باید ببینیم توضیحی که ایشان گفته است را از کجا نقل کردند که مرحوم مجلسی به این التزام داشتند که تا می‌شود از غیر از کتب اربعه بیاورند.

مستدرک و طریق شیخ به عبدالله بن سنان در مشیخه تهذیب

یک چیز دیگری هم به یادم آمد. این را هم چون اولین بار دیده بودم فراموش کرده بودم. در مستدرک، مرحوم آقا میرزا حسین رضوان الله علیه، وقتی مشیخه تهذیب را ذکر می‌کنند، می‌گویند طریق شیخ…، چون می‌دانید در مستدرک از خودشان نیاوردند. فرمودند جناب اردبیلی صاحب جامع الرواة خیلی قشنگ این طرق تهذیب را بیان کردند و مختصر و برای ایشان را هم می‌آورند. فقط هرچه اضافه می‌کنم، یک «قلتُ» می‌گویم. در مستدرک، جلد سومِ قدیم و به نظرم جلد ششم از این چاپ جدید باشد، یا جلد چهارم شاید بود. این مستدرک‌های شش جلدی، خاتمة المستدرک شش جلدی چاپ شده است دیگر. خاتمة المستدرک، به دنبال خود مستدرک که هجده جلد چاپ شده است، این هم شش جلد است به نظرم. حالا جلد چهارم بود یا نه؟ نمی‌دانم، این عبارت آنجا است که عبارت اردبیلی را می‌آورند در طریق شیخ به عبدالله بن سنان، می‌فرمایند: «و إلی عبدالله بن سنان صحیحٌ فی المشیخة و الفهرست»[8]. این هم تأییدی است برای این سؤال که من از کتاب مرحوم آقای خوئی گفتم. این هم ضمیمه آن است، این را هم حتماً باید یادداشت کنید. مرحوم اردبیلی از کجا؟ در مشیخه که نیست! مرحوم نوری هم با این اطلاع واسعی که دارد هیچ تذکری ندادند که شیخ در مشیخه تهذیب، طریق خودشان را به عبدالله بن سنان نیاوردند. این هم پس دوتا محل سؤال مهم شد. پس در مستدرک هم اردبیلی فرمودند که «طریق الشیخ فی المشیخة و الفهرست إلی عبدالله بن سنان صحیح» و مرحوم نوری هم تذکری ندادند. چون ایشان هرکجا حرف دارند، تذکر می‌دهند، حرف می‌زنند، اینجا حرفی نزدند. آن هم فرمایش آقای خوئی و حال آن که اثر در آثار او در مشیخه ی استبصار و تهذیب نیست، این کجاست؟ این هم یکی دیگر. پس به عنوان سؤال باشد. بیشتر باید تفحص کنیم ببینیم منظور این بزرگواران چه بوده است؟

بررسی دلالی روایت عبدالله بن سنان

ماه‌های رومی

خب این برای سند این سؤالی که مطرح شد، ان شاء الله شما فردا اگر تحقیقی کردید به ما افاده می‌کنید.

اما متن روایت، حالا که خبر صحیحه شد و سند خوب شد، «و أمّا ما في خبر «عبد اللّٰه ابن سنان» تزول الشمس في النصف من حزيران، على نصف قدم». در این روایت که گفتم عده ای معنون کردند آن را به «معرفة الزوال بالأقدام»، یکی از راه‌های شناسائی زوال به قدم‌ها است. قدم‌ها، سایه‌هایی که بعد از زوال می‌ماند.

این ماه‌ها در کتاب‌های روایی معروف هستند به ماه‌های رومی، الاشهر العربیة، الاشهر الفرسیة مثلاً اهل فرس و الاشهر الرومیة. . مرحوم مجلسی در جلد 59 بحار بود یا شاید هم 58 بود ظاهراً، حالا من دیدم. الان هم زود می‌شود پیدا کنم. اصل مطلب را بگویم. ایشان در آنجا نقل می‌کنند که خدای متعال به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام گفتند مثلاً این ماه‌ها اینطور هستند و این خصوصیات را دارند. معلوم می‌شود به این ماه‌ها که می‌گوییم «رومی»، خود روم هم برمی گردد به وحیی که به حضرت موسی علیه السلام بوده است.

یک روایت دیگری مرحوم مجلسی در جلد 11 بحار آوردند از کتاب سعد السعود ابن طاووس رضوان الله علیه، آن هم قشنگ است که معلوم می‌شود ریشه دارتر از مسئله وحی به حضرت موسی است. دارد که وقتی حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام هبوط کردند، بعد از آن جریانی که در روایت می‌آید، خطاب می‌آید: «و هذا نيسان المبارك فصمه لي»[9]، حالا ماه نیسانِ مبارک است، روزه بگیر. آنجا دارد که حضرت آدم هم سه روز از ماه نیسان را روزه گرفتند. از اینجا معلوم می‌شود این کلمه نیسان و اشهر رومی ریشه دار است و ریشه وحیانی دارد نسبت به روز اول. خدای متعال اینها را امر کرده است برای حضرت آدم. این روایت سعد السعود در جلد یازدهم بحار است.

بنابراین یک مقدار بیشتر باید عنایت کنیم. این روایت صحیح السند است. اشهُر رومی هم قابل بررسی است. رومی چرا می‌گوید؟ نمی‌دانم از چه زمانی معروف شده است. در این رفرنس‌های امروزی که من مراجعه کردم، آنها نمی‌گویند رومی. آنها می‌گویند اشهر عبری. اتفاقاً تقویم‌های عبری را که می‌گویند، این اسماء در آن است. یعنی همین که مؤید آن در بحار است که در وحی خدای متعال به حضرت موسی اسم اینها آمده است. خب لذا بعید نیست در زبان عبری از زمان حضرت موسی، این اشهر به عنوان ماه‌های سال بوده است.

حالا وقت آن چه زمانی است؟ تطبیق هرکدام از آنها با ماه‌های ما به چه صورت است؟ در مفاتیح، مرحوم شیخ عباس رضوان الله علیه وقتی می‌رسند به آخر اعمال سال که تمام می‌شود، می‌فرمایند: فصل یازدهم در اعمال ماه نو و اعمال عید نوروز و اعمال ماه‌های رومی است. این برای مفاتیح است. راجع به نوروز وقتی صحبت ایشان تمام می‌شود در آخر کار می‌فرمایند: «و اما اعمال ماه‌های رومی، پس ما در اینجا اکتفا می‌کنیم به آنچه که در زاد المعاد است». لذا بعد از آن هم کسی که در مفاتیح بخواند، اگر توجه نداشته باشد می‌گوید آقا شیخ عباس خط شهید را دیدند. چون اینجا در مفاتیح است که من خودم به خط شیخ شهید دیدم. اگر کسی بخواند می‌گوید آقا شیخ عباس هم پس خط شهید پیش ایشان بوده است! نه، یعنی مجلسی را دیدم. ایشان از اول می‌گویند همه اینها زاد المعاد است و هیچی کم و زیاد نمی‌کنم. در آخر کار هم بعد از دو صفحه می‌گویند: «إنتهی». این را در نظر داشته باشید که آقا شیخ عباس در مفاتیح، دو صفحه ای را از عبارت زاد المعاد می‌آورند.

 

برو به 0:36:39

 در زاد المعاد مرحوم مجلسی این عبارات را دارند. منظور من فقط تطبیق آن بود. حالا مفصل‌ترش را خودتان دیدید و بعداً دوباره نگاه می‌کنید. مرحوم مجلسی فرمودند: سید جلیل علی بن طاووس رضوان الله علیه روایت کرده است که روزی جمعی از اصحاب نشسته بودند… شروع می‌کنند روایت آب نیسان را که معروف است و شنیدید و می‌دانید مطرح می‌کنند. دنبال آن «مؤلف گوید..» مؤلف گوید یعنی مجلسی رضوان الله علیه؛ نه این که مؤلف گوید یعنی آقا شیخ عباس. «مؤلف گوید که این روایتِ مشهور، به عبدالله بن عمر منتهی می‌شود و به اين سبب سندش ضعيف است و فقير به خط شيخ شهيد ديدم كه اين روايت را از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده بود». یعنی مرحوم مجلسی دیدند. «با همین خواص و…» بعد می‌آورند و نقل می‌کنند. بعد مرحوم مجلسی فرمودند «بدان که ماه‌های رومی بنای آن بر حرکت آفتاب است». یعنی بر خلاف اشهر عربی که بر هلال و حرکت قمر مبتنی است، او بر حرکت آفتاب است. مگر آفتاب حرکت می‌کند؟ بله در منطقة البروج، سالیانه در بروج دور می‌زند؛ اما باز بروج غیر از ماه‌های رومی است. حَمَل و ثور و جوزا ماه‌هایی است که رومی نیست. اینها ماه‌های یونانی است به عنایتی. حزیران و نیسان و اینها ماه‌های عبری است که الان هم می‌گویند، فرق دارد با حَمَل و اینها. ولی علی أی حال مبنای آن بر حرکت آفتاب است. آنچه که مبنای آن بر حرکت آفتاب است در سال تکان نمی‌خورد. در چقدر از سال؟ در این سال‌هایی مثل سن ما. اما نسبت به دو هزارسال و … تغییر می‌کند. نسبت به حرکت تبادری و حرکت رقص محوری زمین جای آن تغییر می‌کند؛ اما نسبت به سن ما. نسبت به بیست و شش هزار سال، بیست و هفت هزار سال یک دور. حالا اینها را می‌گویم برای این که عبارت مرحوم مجلسی را ببینید.

فرمودند: « و بدان كه ماههاى رومى بنايش بر حركت آفتاب است و عدد آنها دوازده است بدين ترتيب تشرين الاول تشرين الآخر كانون اول كانون آخر …». اسم ماه‌ها را می‌آورند. بعد می‌فرمایند «چهار ماه را سی می‌گیرند که آنها تشرین است و کذا…»، هفت تای دیگر را سی و یک می‌گیرند و چندتا را هم بیست و هشت می‌گیرند. یعنی نظم آن این است: سی، سی و یک، بیست و هشت. « و در سال چهارم كه سال كبيسه ايشان است بيست و نه مى‌گيرند»، مثل حمل و ثور و جوزا، سال‌های شمسی ما که طبق بروج ما یک کبیسه داریم در هر چهار سال. بخاطر آن ساعتی که در کل دوره سال اضافه داریم. « و سال ايشان سيصد و شصت و پنج روز و ربعى است» که همین ربع باعث می‌شود چهار سال یک بار کبیسه شود. « و تشرين الاول كه اول سال ايشان است در اين سالها» یعنی سال‌هایی که زاد المعاد را می‌نوشتند، «موافق نوزده درجه‌ی میزان است». قبل از آن هم یک چیز دیگری گفته بودند. نیسان را قبل از آن گفته بودند. همینجا بود دیگر، «تشرین الاول که اول سال ایشان است در این سال‌ها موافق نوزده درجه‌ی میزان است»، می‌شود نوزدهم مهرماه، اول شروع سال است تشرین. بعد فرموند «و تفصيلش در كتاب بحار الانوار مذكور است»

تفصیل این اعمال رومی را در بحار من پیدا نکردم. دو سه جا پیدا شد، اما تفصیل آن را پیدا نکردم.

«و چون اين ماهها در احاديث مذكور شده است مجملى در اينجا ايراد نموديم انتهى». «إنتهی»ی آقا شیخ عباس برای زاد المعاد است. من دیدم که همینجا فرمودند.

شاگرد: فی اعمال الاشهر الرومیة که در زاد المعاد است.

استاد: راجع به حزیران، صریحاً مرحوم مجلسی فرمودند، همینجا بود.

شاگرد: اول حزيران تقريبا هشتاد و چهارم نوروز است.

استاد: کجای مفاتیح است؟

شاگرد: صفحه 301. بعد از «یُنزّل علیکم من السماء ماء».

استاد: بسیار خوب، «اول حزیران تقریباً هشتاد و چهار روز از نوروز است»، هشتاد و چهار روز می‌شود بیست و چهارم خردادماه. حدوداً شش روز به اول تیر ماه مانده است.

شاگرد: بیست و دوم می‌شود. چون سی و یک روزه است.

استاد: سی و یک روز از زمان رضاخان مرسوم شده است. در زمان مرحوم مجلسی یک خمسه مسترقّه داشتند. همه را سی می‌گرفتند. آخر کار، سی‌ام اسفند که می‌شد می‌گفتند پنج روز مسترقه. پنجه، در کتاب‌های قدیم. الان هم دوباره گاهی اسمی از آن می‌برند. پنج روز به نوروز مانده بازارهای مفصلی بپا می‌شده، می‌گفتند پنجه. این پنجه چیست؟ می‌گفتند جزو هیچ روزی از ماه‌های سال نیست. پنج روز برای خودش است. اینطور شنیدم که تعطیل هم می‌کردند. رضاخان خواست از ادارات کار بکشد، بی‌خودی تعطیل نکنند، این را در سال پخش کرد. این نقل درست است یا نه؟ نمی‌دانم. شنیدم فقط. می‌شود مراجعه کنید ببینید از چه زمانی بوده است. خلاصه آن زمان‌ها اینطور نبود. آن سال‌ها، بروج را همان سی می‌گرفتند، چرا؟ به ازای هر روزی یک درجه است، برج.

ولی نکته دیگری را مرحوم مجلسی حالا در همین بحث خودمان دارند که ان شاء الله به تفصیل می‌رسیم و عرض می‌کنم. امروز وقت گذشت. در جلد 82 نگاه کنید ان شاء الله عرض می‌کنم به تفصیل.بنابراین فعلاً این نکته ای که از مفاتیح مشغول هستیم را دیدیم که از زاد المعاد نقل کردند، هشتاد و چهار روز از نوروز می‌شود اول حزیران. در این روایت صحیحه حضرت فرمودند «في النصف من حزيران». وقتی نصف حزیران شد، «تزول الشمس علی نصف قدم». در نصف حزیران که هستیم، سایه ای که عند الزوال از شاخص می‌ماند، نصف قدم است. حالا اشکالاتی که دیگران کردند و بحث‌هایی که شده است با این مقدماتی که گفتم خیلی کارساز است. به کلمات مراجعه کنید. اشکالاتی که مرحوم بحرانی در حدائق دارند و حرف‌های دیگران، چندجا هم عرض می‌کنم حتی مراجعه به مستمسک و مصباح الفقیه حاج آقا رضا راجع به این روایت بخصوص و حدائق، بحار را هم که گفتم و این کتاب خودمان هم که می‌بینید حاج آقا حرف حدائق را رد نکردند. فقط اشاره کردند «کما فی الحدائق». لذا بررسی متنی این روایت به این مقدماتی که امروز گفتم نیاز دارد. اینها مقدمه باشد، ان شاء الله اگر زنده بودیم فردا دنباله آن را عرض می‌کنم.

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.

 

 


 

[1] جواهر الکلام (ط. الحدیثة)، جلد: ۴، صفحه: ۷۸

[2] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏79، ص: 365

[3] من لا يحضره الفقيه، جلد: ۱، صفحه: ۲۲۳

[4] . نام کتاب مرحوم خوئی «المستند فی شرح العروة الوثقی» است که تقریرات مرتضی بروجردی می باشد.

[5]. و توضيحه: ان الشيخ في كتابي التهذيب و الاستبصار التزم أن يروي عن كل من له أصل أو كتاب عن كتابه فيذكر أسماء أرباب الكتب أول السند مثل محمد بن علي بن محبوب، و محمد بن الحسن الصفار و عبد اللّه بن سنان و نحو ذلك، ثمَّ يذكر في المشيخة طريقه الى أرباب‌ تلك الكتب لتخرج الروايات بذلك عن المراسيل الى المسانيد و قد ذكر طريقه في كتابيه الى عبد اللّه بن سنان و هو طريق صحيح. و ذكر (قده) في الفهرست طريقه الى أرباب الكتب و المجاميع سواء أروى عنهم في التهذيبين أم في غيرهما منهم عبد اللّه بن سنان و طريقه فيه صحيح أيضا. « المستند فی شرح العروه الوثقی،الصوم 2 ص 306»

[6] معجم رجال الحديث، الخوئي، السيد أبوالقاسم، جلد : 11،  صفحه : 226

[7] مستند العروة الوثقى، ج6، ص301

[8] خاتمة مستدرك الوسائل نویسنده : المحدّث النوري، جلد : 6 ، صفحه : 191

[9] سعد السعود للنفوس، السيد بن طاووس، جلد : 1  صفحه : 36

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است