1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١٨)- جواز نذر نوافل مبتدئه در اوقات مکروه

درس فقه(١٨)- جواز نذر نوافل مبتدئه در اوقات مکروه

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=27422
  • |
  • بازدید : 7

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

نذر نافله‌ی مبتدئه در اوقات مکروه

و النذر المتعلّق بالصلاة في هذه الأوقات، يكفي فيه راجحيّة الفعل على الترك فيها، و النذر المطلق يوفىٰ بالفعل فيها، لعدم لزوم الامتياز عن الإبدال في الرجحان.

فإنّ الأمر في التوقيع الشريف هو المناسب للترخيص في العبادات المكروهة، و ربّما يكون الأمر بالإرغام كاشفاً عن ارتفاع الكراهة بالقصد المذكور حتى إذا تعلّق بالخصوصيّة، بخلاف صورة عدم هذا القصد، فإنّ اللازم للعباديّة عدم الفرق القصدي‌ بين الأبدال. و قصد الخصوصيّة لا يخلو عن قصد المشابهة مع العابدين للشمس بأمر الشيطان، بخلاف ما إذا قصد الإرغام بالخصوصية؛ فإنّه يمكن إزالته للكراهة أيضاً.[1]

دخالت عناوین و خصوصیات موضوع در شدت و ضعف کراهت یا استحباب

ظاهراً ذیل صفحه‌ی صد و شصت و دو  بودیم که فرمودند: نذر چه نذر خاص باشد، بگوید: نذر می‌کنم نماز بخوانم، آن هم نه نافله‌های ذات الاسباب، الان مقصودشان از نذر، نافله‌ی مبتدئه است «و النذر المتعلق بالصلاة» یعنی ولو مبتدئة «فی هذه الاوقات» یعنی مقید به این وقت است. نذر می‌کنم دو رکعت نافله‌ی مبتدئه وقت طلوع شمس بخوانم؛ محقق است یا نیست؟ فرمودند: بله محقق است. چون نذر رجحان می‌خواهد و این هم رجحان است، ثوابش اقل است، خب باشد. «یکفی» در این صحت نذر و انعقاد این نذری که به صلاة خاص در این وقت تعلق گرفته است «راجحيّة الفعل على الترك فيها» چون حتی در همین اوقات، راجح است، ارکان نذر را دارد. خب حالا اگر مطلق، نذر کرده دو رکعت نافله مبتدئه در روز بخواند، می‌تواند آن نذر را به خواندن این نماز مکروه در وقت طلوع شمس وفاء کند؟ می‌فرمایند: آن هم می‌تواند؛ چه مانعی دارد؟! «و النذر المطلق» که نه خصوص این وقت نذر کرده باشد، مطلق نذر کرده باشد اما «يوفىٰ بالفعل فيها» یعنی فی هذه الاوقات؛ نذر مطلق وفاء می‌شود به این که نافله مبتدئه را در همین وقت طلوع شمس بخواند. چرا؟ چون وقتی نذر مطلق کرده هر فردی را بیاورد برای وفاء به نذر کافی است؛ لازم نیست که بهترین فرد را بیاورد. «لعدم لزوم الامتياز عن الإبدال في الرجحان.» این رجحان دارد، یک بدلی دارد ارجح است؛ خب بدل دارد، داشته باشد، خود این که این فرد، فردِ آن است کافی است.

«فإنّ الأمر في التوقيع الشريف هو المناسب للترخيص في العبادات المكروهة» حضرت که امر فرمودند: «فصل و أرغم أنف الشیطان» مناسبِ همان نحو ترخیصی است که در عبادات مکروه است که عبادت مکروه مرخَّصٌ‌فیه است، نه از باب مرجوحیت، از باب اقلیت ثواب و ارجحیت ابدال.[2]

«و ربّما يكون الأمر بالإرغام كاشفاً» این هم نکته‌ی دیگری است که چند بار عرض کردم. نظر ایشان بود و در جواب‌هایی که می‌آمد هم خیلی تصریح می‌کردند که کلاً در اوامر شرع که غیر الزامی است؛ مستحبات و مکروهات، عناوین و خصوصیات موضوع در شدت و ضعف آن کراهت یا استحباب دخیل است؛ مدام کراهت به خاطر یک امر ضعیف می‌شود. گاهی این را می‌فرمودند که تا جایی می‌رسد که اصلاً کراهت می‌رود؛ این جا از آن جاهایی است که به این تصریح می‌کنند. فرمودند «و ربّما یکون الامر بالإرغام کاشفاً عن» نه ضعف الکراهة بلکه از ارتفاع کراهت «عن ارتفاع الكراهة» کلاً کراهت می‌رود. البته «بالقصد المذكور» که ارغام انف شیطان است «حتى إذا تعلّق بالخصوصيّة» یعنی حتی اگر در وقت طلوع شمس باشد چون برای ارغام است کراهت نیست «بخلاف صورة عدم هذا القصد»اما اگر به قصد ارغام و عمل به امر حضرت در این توقیع مبارک نیست بلکه همین طوری می‌خواند که در این صورت مکروه است اما وقتی به قصد ارغام بخواند دیگر اصلاً کراهت ندارد. «فإنّ اللازم للعباديّة عدم الفرق القصدي‌ بين الأبدال.» وقتی شما یک فردهایی از عبادت را ایجاد می‌کنید، آن ابدال یعنی افراد مختلف عرضی و طولی زمانی که دارد دخالتی در اصل عبادیت آن ندارد؛ وقتی با قصد ارغام می‌خوانید مکروه نیست، وقتی بدون قصد می‌خوانید مکروه است ولی هر دو عبادت است. هر دو مقومیت عبادت را دارد ولذا نذرش هم صحیح است. «فإنّ اللازم للعباديّة عدم الفرق القصدي‌ بين الأبدال. و قصد الخصوصيّة لا يخلو» این که خصوص طلوع شمس را قصد کند «فإنّ اللازم للعباديّة عدم الفرق القصدي‌ بين الأبدال. لا یخلو عن قصد المشابهة مع العابدين للشمس بأمر الشيطان» این کأنه یک نحو اشکالی در نذر است. می‌گویند: یک کسی این طور نذر کند؛ به خصوص وقت طلوع را به خاطر مشابهت قصد می‌کنم «لا یخلو» یعنی در قصد او هم هست یا نیست؟ می‌گویند: «لا یخلو عن قصد المشابهة» البته معلوم است که این فرمایش، متفرع بر علم اوست و الا کسی اصلا به عبده‌ی شمس توجه ندارد، قصد مشابهت هم ندارد ولی مبتدئه‌ای که فرمودند را نیت می‌کند در وقت طلوع شمس بخواند؛ نذر در این صورت مشکلی ندارد اما یک وقتی به خصوصه قصد می‌کند وقت طلوع شمس بخواند که نذر خاص است و «لا یخلو عن قصد المشابهة» می‌خواهد که مشابهتی به آن‌ها هم شده باشد «مع العابدین للشمس بأمر الشیطان» این طور باشد، چرا! این جهت عبادیت حالا یا مکروهی می‌شود که کراهتش بسیار شدید است و صحت نذرش هم مشکل است که دیگر تصریح نفرمودند اما بیشتر مقابلش را می‌خواهند بگویند: «بخلاف ما إذا قصد الإرغام بالخصوصية؛» نذر می‌کند یا عند الطلوع نماز را انجام می‌دهد ولی قصدش خصوص ارغام انف شیطان است نه تشبه به عبدة. «فإنّه يمكن إزالته للكراهة أيضاً.» اصلا کلا کراهت را بردارد به خلاف قبلی که خصوصیت، بدون قصد ارغام بود «و لا یخلو عن قصد المشابهة لعبدة الشمس» آن وقت دیگر کراهتش قطعاً ثابت بود.

 

برو به 0:06:34

و أمّا نفي التحريم فهو و إن وقع الاختلاف فيه، إلّا أن المحكيّ عن «كشف الرموز» الاتفاق علىٰ نفي التحريم. و يمكن ترجيح هذا النقل بأنّ الحرمة لو كانت، لبانت مع عموم البلوىٰ، فتدبّر.[3]

«و أمّا نفي التحريم» عده‌ای گفته بودند: نماز خواندن وقت طلوع شمس حرام است؛ می‌فرمایند: «فهو و إن وقع الاختلاف فيه، إلّا أن المحكيّ عن «كشف الرموز» الاتفاق علىٰ نفي التحريم.» این را در جواهر هم دارند و در جواهر کنارش از علامه هم اجماع را نقل می‌کنند.

«لكن الجميع كما ترى، ضرورة كون خلافه مظنة الإجماع، بل في المختلف رد المرتضى بمخالفة الإجماع، كما عن كشف الرموز نفي التحريم بالاتفاق»[4] حاج آقا خصوص کشف الرموز را فرمودند. کشف الرموز واقعا از فقهایی است که خیلی‌ها بحقٍ گفتند: ایشان از فقهای مظلوم است، کتابش را می‌خوانیم می‌بینیم ماشاء الله چه علمیتی دارند، خودشان و زندگی ایشان را می‌بینیم هیچ چیز از ایشان در دسترس نیست فقط یک عدد ششصد و هفتاد و دو است که فهمیدند این کتاب را در آن زمان ایشان نوشتند یعنی پنج شش سال قبل از وفات محقق نوشتند. کشف الرموز شرح مختصر النافع است و در این کتاب مدام می‌گویند: «قال دام ظلّه، قال مدّظلّه» در زمان حیات خود محقق اول، این شرح نوشته شده است. شبیه این هم اشارةالسبق بود. اشارةالسبق برای قبل از ایشان شاید بیشتر از هفتاد هشتاد سال قبل است. آن هم کتاب خوبی است و مولفش از نظر تراجم حالات علماء متأسفانه خیلی مطالبی از ایشان در دست نیست. علی ای حال من عبارت ایشان را یادداشت کردم؛ کشف الرموز جلد یک صفحه‌ی صد و بیست و نه ؛ حسن‌بن‌ابی‌طالب آبی؛ در زندگانی به محضر محقق اول در عراق رفتند، ساکن حله شدند ولی ابتدای تحصیلشان در همین ایران بوده است. آبی همان آوه یا آبه نزدیک ساوه است. مرحوم سید بحرالعلوم در فوائد دارند که «قریةٌ فی الری» یا «فی قرب الرّی» منظور این که اصل آبی بودن برای ریّ است اما بعد عراق و حله به محضر محقق اول رفتند و آن جا بودند و این کتاب را در شرح مختصرالنافع محقق نوشتند. خود محقق هم شرحش را نوشتند تمام نشده است. کشف‌الرموز را نشد ببینم که دوره‌ی مختصر را تمام کرده‌اند یا نه؟

شاگرد: فاضل آبی که می‌گویند همین ایشان هستند؟

استاد: تا آن جایی که من یادم است دو تا فاضل آبی داریم؛ یکی حدود دویست سال قبل از ایشان بوده، معاصر صاحب بن‌عباد بوده، او اهل ادب است، خیلی کتاب‌های خوبی دارد، الان در الشاملة و حتی اهل سنت هم کتاب‌های او را می آورند. اسم کتابش نثرالدر باید باشد؛ یعنی گوهرهایی که چطور سر عروس می‌پاشند؛ این هم پخش کند و نشر دهد. از کتاب‌های خیلی خوب است و منبع مهم ادبی قوی است در این نرم‌افزارهاست. این یکی ابوسعید الآبی است.  آن فاضل آبی اگر گفته شود در ادبیات معمولا ان یکی است ولی در فقه وقتی فاضل آبی می‌گویند منظور ایشان نیست. همین صاحب کشف الرموز حسن‌بن‌ابی‌طالب منظور است. 

شاگرد: صاحب نثرالدر؛ابو سعد الآبی منصور بن حسین رازی.

استاد: در حالش این طور دارند که الان ساوه این طور نیست ولی در تاریخ آوه و ساوه گفتند: از خیلی قدیم آوه شیعه بودند، ساوه هم اهل سنت بودند و مرتب هم بینشان درگیری‌های شدید می‌شده، نظر کرخ و غرب بغداد.

شاگرد: مثل اصفهان و قم؛ اصفهان هم سنی بودند.

استاد: سنی‌های محکمی هم بودند مثل ابونعیم اصفهانی. صحبت شد یک دفعه از مرحوم مجلسی که از نواده‌های ابونعیم هستند نقل شده که در خانواده ما این طوری سینه به سینه آمده که تقیه می‌کرده ولی با مجموع کتاب‌هایش خیلی دور می‌آید که بگوییم: ابونعیم اصفهانی تقیه می‌کرده است. اصلاً کتاب‌«الامامة در ردّ شیعه» دارد. آخه تقیه این طور است؟! این بعید است. مرحوم مجلسی علی ای حال جزء این خانواده بودند می‌گویند: به ما رسیده که این طور بودند. حالا آیا یک وقتی مظنه‌ای از لو رفتنش بوده، طوری بوده که سوء ظنی به او شده بود و این را برای دفع او نوشته؛ نمی‌دانم.

شاگرد: شاید بعدش شیعه شده است.

استاد: خرد خرد هم واقعاً همین طوری است. یعنی به خاطر مظلومیت اهل بیت و تقیه‌ای که می‌کردند برای آن کسی که در فضاهای دیگر بوده خیلی سخت است که بتواند تقیه را بپذیرد. کسی که تقیه می‌کرده حرف نمی‌زده، خون دل می‌خورده است. بخواهند مطمئن شوند که این شیعه‌ها راست می‌گویند که آن‌ها تقیه می‌کردند. علی ای حال زمان می‌برد برای این که خوب برایشان واضح شود.

 

برو به 0:13:44

در بغداد هم همین طور بود؛ کرخ بغداد، غرب بغداد است؛ آن‌ها این طرف دجله شیعه بودند، آن طرف شرق دجله همه سنی بودند و وقتی هم درگیری می‌شد چه خبرها می‌شد! در کتاب‌های تاریخ، درگیری‌های مختلفی دارند. حالا شهر بغداد هم بزرگ بود و درگیری هم خیلی گسترده می‌شد اما ساوه و آوه خیلی محدودتر بوده ولی در تاریخشان گفتند. علی ای حال کشف الرموز فاضل آبی که عبارتشان این است «و التحريم منفي بالاتفاق، فتحمل على الكراهيّة، حذرا من الإطراح (من الاطّراد خ).» نسخه بدلش هم الاِطراد یا الاِطّراد است. فرمودند: تحریم که نیست، ادله هم می‌گویند: نخوان پس حمل بر کراهت می‌کنیم «حذرا من إطراح ادله‌ی ناهیه» ادله‌ی ناهیه می‌گویند: نخوان؛ اتفاق است که حرمت نیست پس چه کار کنیم؟! می‌گوییم: این نخوان یعنی تنزیهاً نخوان، کراهةً نخوان «حذراً من الإطراح» یعنی این ادله‌ی ناهیه‌ی از خواندن نماز را طرح نکنیم. «و يمكن ترجيح هذا النقل» این نقل عدم الخلاف؛ «الاتفاق علی نفی التحریم» «ترجیح هدا النقل بأنّ الحرمة لو كانت، لبانت مع عموم البلوىٰ» مرتب مردم نماز می‌خوانند مخصوصاً در جاهای عبادی که شبانه‌روز زیارتگاه‌ها، مشاهد، مسجدالحرام؛ اگر قرار بود حرام باشد دیگر میخش کوبیده می‌شد و شارع و متشرعه برای آن طبل می‌زدند و این طور نبود که بین فقهای فریقین حرف و اختلاف باشد «لو کانت، لبانت مع عموم البلوی فتدبّر.» فتدبرهایی که در خیلی از مقامات گفته می‌شود این طوری در ذهنم است که مثل «فافهم» در این مقامات است؛ تدقیقی است و به اصطلاح محکم کردن کار است نه تمریضی مثل «فتأمل». «فتأمل» ظهور خوبی در تمریض دارد.

حالا باز بحث‌های خوبی مطرح می‌شود که با «یمکن تقریب» می‌خواهند همه را در تقریبا دو سه صفحه‌ای جمع کنند. بین راه هم محققینِ کتاب یک عنوان زدند که من به گمانم این عنوان را نمی‌خواهد؛ این عنوان، کار را خراب می‌کند، نباید این عنوان، این جا بیاید. نه مسألةٌ و نه عنوانش هیچ‌کدام از حاج آقا نیست؛ اصلا این عنوان و این مسألةٌ یک دفعه ریخت بحث را خراب کرده است. برای این که این تقریب سر برسد ما هنوز به بعدی‌اش کار داریم.

عدم مشمولیت ذوات الاسباب برای روایات ناهیه

خب حالا چه می‌خواهند بفرمایند؟! الان می‌خواهند یک جمعی را ارائه بدهند که تقریبا با جمع در جواهر متفاوت است؛ در جواهر می‌گویند: خب ادله‌ای داریم ناهی از خواندن نماز در اوقات خمسه است. طلوع شمس، غروب شمس، قیام الشمس، بعد العصر، بعد الفجر. یک ادله‌ای داریم نهی کرده، از آن طرف هم ادله‌ای داریم تجویز کرده، امر کرده و گوناگون است. جمعش چیست؟ گفتند: این ناهیه برای نوافل مبتدئه است، آن‌هایی که ذات السبب یا رواتب است برای آن ادله است. پس آن روایتی که می‌گوید: بخوان یعنی چون سبب دارد، آن روایتی که می‌گوید: نخوان یعنی نافله‌ی مبتدئه‌ای که سبب ندارد. این جمع رایج بین دو ادله است. چه بسا جمع هم، جمع عرفی است. آن که ذات السبب است در مورد خودش اظهر است، این هم ولو ظهورش عموم است اما چون آن یکی اظهر است، برای این، غیر از این نمی‌ماند درحالی‌که او غلبه بر این دارد. این فضای بحث، جمع دلالی می‌شود. آن چیزی که من از فرمایش ایشان فهمیدم و حالا هم می‌خوانیم و من زیاد وقت شما را نگیرم و شما هم هر چه در ذهن شریفتان درباره‌ی عبارت می‌آید بفرمایید؛ می‌فرمایند: یک نوع جمعی می‌کنیم که جمع اصطلاحی نیست؛ در اصطلاح اصولی اطلاق و تقیید می‌گفتیم، یک جایی اطلاق و تقیید ممکن نبود، با متمم جعل و با دلیل خارج؛ نتیجة الاطلاق و نتیجةالتقیید درست می‌کردیم، این طور چیزی داریم که همان کار را می‌کرد ولی خب حسب اصطلاح نبود. در مانحن فیه هم حاج آقا نمی‌خواهند جمع دلالی و عرفی در ادله‌ی این جا انجام دهند، جمع تبرعی هم نمی‌خواهند بکنند، می‌خواهند از یک مطالبی که می‌دانیم، از یک اعتباریاتی که در فقه است و سایر ادله‌ای که الان می‌گویند و خود تعلیلِ روایات ناهی می‌خواهند بگویند: جمعش به این است که اصلاً این روایات از موضوع خارج است؛ اصلاً روایات ناهیه خودش حاج آقا نمی‌خواهندرا نمی‌گیرد تا بعداً بخواهیم جمع کنیم. وقتی دلیل ناهیه اصلا از ابتدا نگرفت، جمع ما نتیجةالجمع می‌شود. نتیجةالجمع این است که توضیح می‌دهیم این اصلاً برای این جا نیست، وقتی برای این جا نیست، چه جمعی؟! نتیجةالجمع است یعنی صورت تعارضی در فضای بحث و کلاس فقه آمده، ما می‌گوییم: ظاهر این خیالشان رسیده و الا اصلا شامل این نیست. این حاصل چیزی است که من از فرمایش ایشان فهمیدم.

«و يمكن أن يقال في تقريب الجمع» یعنی جمع بین ادله‌ی نهی از صلاة در این وقت‌ها و ادله‌ای که می‌گویند: بخوان. «تقریب الجمع و لو» ولو را به «الجمع» می‌زنیم، نه تقریب «تقریب الجمع ولو بحسب النتيجة:» یعنی نه جمع دلالی مصطلح؛ جمع از باب نتیجةالجمع ، یک چیزی که کأنه روایت به آن جمع می‌شود اما نه این که از باب دلالت این دو تا را با همدیگر جمع کنیم، از باب این است که بگوییم: اساساً یکی شامل این جا اصلا نیست، این جمع نیست، چون جمع این است که دو تایی، محل را بگیرد و یک طوری در دلالتش کاری کنیم که تعارض برطرف شود اما اگر گفتیم: یکی اساساً شامل این مورد نیست، این جمعِ نتیجةالجمع است یعنی دیگر تعارض صوری که در فضای بحث بود، رفت؛ بحسب النتیجه را من این طوری معنا کردم. حالا باز جلو برویم. الان چیزی در ذهن شماست بفرمایید که با عنایت با آن وجهی که شما می‌فرمایید جلو برویم، اگر بعد در ذهنتان آمد حتما بفرمایید.

 

برو به 0:20:52

«تقریب الجمع و لو بحسب النتیجه: أنّ روايات المنع عن الصلاة عند الطلوع و الغروب» روایاتی بود که فقط دو چیز را می‌گفت؛ طلوع و غروب. این روایات منع از صلاة در این دو وقت «منضمّة إلىٰ ما فيه الثالث» که این‌ها را ضمیمه به آن روایاتی کنیم که سوم هم در آن بود که ثالث چه بود؟! «عند قیام الشمس؛ وقت زوال» «منضمّة إلی ما فیه الثالث و هو عند قيام الشمس معلّلة» معللة خبر روایات است و «منضمة» حال است. «إنّ روایات المنع منضمة إلی ما فیه الثالث معللة» این سه تا وقت کراهت، در روایاتش تعلیل است، «معلّلة بأنّها تطلع و تغرب بين قرني الشيطان، و هذه العلّة أيضاً لا تخلو عن إبهام.» «تطلع و تغرب بین قرنی الشیطان» یعنی چه؟ خود علت مبهم است. لذا چه کار می‌کنیم؟! با یک روایت دیگری که تفسیر این است و خود راوی هم از همین سوال کرده جلو می‌رویم «و تفسيره في الجملة، قوله عليه السلام في المرسل» فی الجمله یعنی به صورتی که بخشی از تعلیل را بپذیریم که این باشد. می‌شود تعلیل به «قرنی الشیطان» چیزهای دیگر هم باشد کما این که در جواهر خواندیم پنج شش  معنا برای قرنی الشیطان از شرح طیبی و از کشف اللثام گفتند. «و المراد بطلوع الشمس»[5] یک و دو و سه و چهار و یک معنی پنجمی هم از کشف اللثام گفتند «و زاد في الكشف أيضا»[6] لذا می‌فرمایند: آن‌ها هم برای طلوع الشمس بین قرنی الشیطان وجوهی است، یکی از آن هم وجوه هم لذا فی الجمله؛  فی الجمله یعنی بعضی تعلیل‌هایی که برای اصل روایت محتمل است.

و المرسل المنجبر بما عرفت الشاهد مع ذلك لصدق الصحيح السابق أيضا، قال: «قال رجل لأبي عبد الله (عليه السلام): الحديث الذي روي عن أبي جعفر (عليه السلام) ان الشمس تطلع بين قرني شيطان قال: نعم إن إبليس لعنه الله اتخذ عرشا بين السماء و الأرض، فإذا طلعت الشمس و سجد في ذلك الوقت الناس قال إبليس لشياطينه: إن بني آدم يصلون لي»‌[7]

«أنّ» که «فی الجملة قوله علیهالسلام فی المرسل و فيه قال‌» یعنی امام علیه‌السلام فرمودند: «نعم» آیا درست است که شیطان تطلع؟ حضرت فرمودند: «نعم» روایات در جواهر بود که خواندیم «و المرسل المنجبر بما عرفت … «قال رجل لأبي عبد الله (عليه السلام): الحديث الذي روي عن أبي جعفر (عليه السلام) ان الشمس تطلع بين قرني شيطان» خیلی جالب است، اهل سنت هم روایت را دارند، نبوی است ولی این راوی خودش از خصوص امام باقر سلام‌الله‌علیه روایت را شنیده است. حضرت رد نکردند فرمودند: نعم، این روایت همین طوری است. «قال: نعم إن إبليس لعنه الله اتخذ عرشا بين السماء و الأرض» رفته برای خودش یک عرش بین آسمان و زمین اتخاذ کرده «فإذا طلعت الشمس و سجد في ذلك الوقت، الناس قال إبليس لشياطينه: إن بني آدم يصلون لي» خب شیطان این جا سوء استفاده می‌کند. حاج آقا هم این را نقل کردند «و حيث إنّ كلام إبليس هذا، مبنيّ على الكذب و المبالغة» دروغ دارد می‌گوید، این‌ها که برای او نمی‌خوانند، از شیطنت خودش به صورت عمل می‌گوید: نگاه کنید، آن هم به چه کسی می‌گوید؟! به مریدان و جنود و لشکر خودش می‌گوید: ببینید این‌ها برای من نماز می‌خوانند.

خصوصیات طلوع و غروب

شاگرد: طلوع و غروب چه خصوصیتی دارد؟

استاد: طلوع و غروب آن وقتی است که عبده‌ی شمس به دستور خورشید برای او سجده کردند اما عبده‌ی شمس که برای شمس سجده می‌کنند، نه برای شیطان؛ چون شیطان او را به این سجده و به این عبادت وادار کرده کأنه سجده برای اوست. حالا قبل از این که ادامه دهیم سریع چند تا وجه را عرض کنم چون در ذهن شریف شما هم اگر بوده باز شود ببینیم وجوه دیگری هم هست یا نیست. روایات باب این تعلیلی که الان امام صادق سلام‌الله‌علیه فرمودند، یک تعلیلی غیرظاهری است، إخبار از کار شیطان است، شیطان از سجده‌ی بنی آدم وقت طلوع شمس برای مریدان خودش سوءاستفاده می‌کند، آن جا مریدانش به او ایمان می‌آورند.

صحيح ابن مسلم عن الباقر (عليه السلام) «يصلى على الجنازة في كل ساعة، انها ليست بصلاة ذات ركوع و سجود، و انما يكره الصلاة عند طلوع الشمس و عند غروبها التي فيها الخشوع و الركوع و السجود، لأنها تغرب بين قرني شيطان، و تطلع بين قرني شيطان»‌[8]

 حالا بعضی دیگر هست مثل همین جا صحیحه ابن مسلم «صحيح ابن مسلم عن الباقر (عليه السلام) «يصلى على الجنازة في كل ساعة، انها ليست بصلاة ذات ركوع و سجود، و انما يكره الصلاة عند طلوع الشمس و عند غروبها التي فيها الخشوع و الركوع و السجود، لأنها تغرب بين قرني شيطان، و تطلع بين قرني شيطان»، تصریح نشده که شیطان برای مریدان خودش می‌گوید، وقت طلوع خضوع و رکوع و سجود نباید باشد. چرا؟ چون خورشید بین قرنی شیطان طلوع می‌کند.

اشکالات تعلیل در روایات؛پیشگیری از سجده برای شیطان

آن چیزی که من الان می‌خواهم عرض کنم و البته ما از یک جهت ابهامی جلو برویم تا بعد ببینیم واضح می‌شود یا نه؟! این تعلیلی که در این روایات است هر طوری بخواهید توجیه کنید با اشکال مواجه می‌شوید؛ اول این اشکال را سان بدهیم، من می‌خواهم بعداً برای وجه کراهت و جمع از آن استفاده کنم. روایتی که الان خواندیم شیطان به مرید‌هایش می‌گوید: این‌ها دارند برای من نماز می‌خوانند، پس شیطان سوء استفاده می‌کند، اگر شیطان می‌خواهد سوء استفاده کند شرط اولش این است که این‌ها رو به شمس سجده کنند، اگر آن‌ها رو به کعبه سجده می‌کنند، این مریدان شیطان دل این‌ها را می‌فهمند یا نمی‌فهمند؟! قلب این نمازگزار را می‌فهمند یا نمی‌فهمند؟! اگر از دل او خبردار می‌شوند که شیطان نمی‌تواند سوء استفاده کند، آن‌ها می‌خندند می‌گویند: این‌ها که برای تو سجده نمی‌کنند، چون دلشان را خبر دارند. اگر مریدهای شیطان دل مصلی را خبر ندارند و فقط صورت عمل را می‌بینند اولا این باید به طرف شمس باشد، لااقل مثل عبده‌ی شمس صدق کند «یصلون لی» مهمترین اشکالی که به این تعلیل است این است که البته این خیلی سنگین است نمی‌شود خیلی زود از این رد شویم؛ اگر شیطان سوءاستفاده می‌کند، سوء استفاده‌ی او با فرض این که مردة هم از او قبول می‌کنند و خبر از دل مصلی ندارند لازمه‌اش این است که در هیچ موردی خود شارع هم حتی برای نماز واجب، قضاء، ذوات الاسباب اجازه ندهد این‌ها نماز بخوانند نه این که خودش امر کند خیلی چیزها را این وقت‌ها بخوانند. چرا؟ چون سوء استفاده‌ی شیطان منوط به این نیست که این مورد، ذات الاسباب است یا نیست، مرید‌های شیطان می‌بینند فقط دارند سجده می‌کنند و می‌گوید: «یصلون لی» چرا؟ چون از باب این که «العلة تعمم و تخصص» علت، این است که او سوء استفاده می‌کند، سوء استفاده که بین نماز واجب و مستحب و ذات السبب و مبتدئة فرقی ندارد. پس این علتی که امام علیه‌السلام فرمودند خود علت با بسیاری از روایات در تعارض است. خب بگویید: در تعارض بودن را جمع می‌کنیم.خواهم گفت: علت را نمی‌توانیم جمع کنیم. علت، قابل جمع نیست؛ علت، اگر علت است خب نباید سوء استفاده کند، اگر علت نیست، پس اصل تعلیلش خراب شد.

 

برو به 0:29:56

شاگرد: علت ناقصه به یک جهت پرداخته است یعنی این جهت که این دو تا زمان می‌گوید در این علت نیامده است. این نکته‌ای که در این دو تا زمان رخ می‌دهد این است که این شیطنت از شیطان سرمی‌زند؛ یک علت دیگر در یک روایت دیگر دارد که چرا در این زمان است و به این جهت هم اشاره بکند، خب این‌ها دقیقاً با هم جمع می‌شوند، مانعی هم ندارد. این روایت این حیث علت را گفته و دیگری حیث دیگر را.این دو حیثِ علت با هم جمع می‌شود.

استاد: چطور جمع می‌شود؟ مثلا می‌گوییم: نماز زیارت را وقت طلوع بخوان، خب مصلی که مرید‌های شیطان خبر از دلش ندارند که برای خدا دارد می‌خواند، همین صورت عمل را می‌بینند که دارد سجده می‌کند و شیطان سوء استفاده می‌کند و می‌گوید: «إنّما یصلّی لی» در این شرایط آن‌ها چه می‌دانند دارد نماز زیارت می‌خواند؟! چرا شارع با این که او سوء استفاده می‌کند و فرموده: نکنید به خاطر سوء استفاده‌ی خودش. خودش دوباره می‌گوید: نماز زیارت و نماز جعفر را بخوان، چون ذات السبب است.

شاگرد: شاید نهایتش به این برگردد که ما بگوییم: ذات السبب هم می‌گیرد.

استاد: من همین را دارم عرض می‌کنم «العلة تعمم و تخصص»                        

شاگرد: من فکر کردم فرمایش شما این است که شیطان در تمام اوقات این سوءاستفاده را بکند؛ چرا نکند؟

استاد: من نخواستم همه‌ی اوقات را بگویم، در خصوص طلوع و غروب همه‌ی نمازها را می‌گیرد، «تعمم الصلوات» نه «تعمم الاوقات» اما چرا در این وقت؟ به خاطر این که عده‌ای در این وقت برای شیطان سجده می‌کردند که حالا در وجوه دیگر باید نحوه‌ی سجده‌شان هم برسیم. عبده‌ی شمس، برای شمس سجده می‌کردند، خب چطور است که این سجده برای شیطان است؟ در روایت دیگری توضیحش بود؛ نمی‌دانم در وجوهی بود که گفته بودند یا حتی از روایت گفته بودند. اولین وجه این بود «ينتصف قائما في وجه الشمس عند طلوعها» اصلا تا شمس می‌آید طلوع کند، خودش کأنه می‌رود روبروی خورشید می‌ایستد، خورشید بیرون آمده و ما به خیالمان خورشید است اما این رفته و اوست که بیرون آمده است «ينتصف قائما في وجه الشمس عند طلوع ‌الشمس بحذاء الشمس» لذاست که مریدان شیطان می‌بینند که او مقابل شمس ایستاده است، عبده‌ی شمس هم به طرف شمس سجده می‌کنند و می‌گوید: «إنّهم یصلون لی» این‌ها همه دارند برای من سجده می‌کنند و حال آن که مسلمین به طرف شمس نمی‌خوانند؛ این چطور است که شیطان چنین سوءاستفاده‌ای می‌خواهد بکند؟! خب حالا فرض گرفتیم که اصل خضوع و سجود برای سوء استفاده او کافی بود، اگر اصل سجود کافی بود پس «العلة تعمم» اگر قرار است او سوءاستفاده کند و شارع نمی‌خواهد سوء استفاده کند معنا ندارد خود شارع یک جای دیگر به ذوات الاسباب بگوید: بخوانید. چرا؟ چون سوء استفاده‌ی شیطان منوط به ذات سبب بودن شرعی یا غیرش نیست.

شاگرد: منوط به این است که طلوع خورشید …

استاد: یا اصلِ در این وقت.

شاگرد: البته لازم هم می‌آید که همیشه شیطان کنار خورشید باشد.

استاد: نه! ظاهراً سه وقت است.

شاگرد: چون هر جایی یک زمانی طلوعش می‌شود. آن به آن مدام یک جایی هست که الان وقت طلوعش می‌شود.

استاد: آن اشکالی بنا بر کرویت ارض است؛ در این بحث فعلاً داریم یک بُقعه و یک افق را با طلوع و غروبش در نظر می‌گیریم؛ قبلاً هم مطرح شد اشکال این که شیطان لازمه‌اش این است که همیشه ایستاده باشد، آن اشکال خیلی جاها می‌آید. به نظرم در آن کتاب مرحوم آقانجفی قوچانی؛ سیاحت شرق ایشان که من نخواندم ولی دیگران خواندند و نقلیاتی از ایشان می‌کنند؛ شاید یکی از چیزهایی که می‌گفتند که ایشان نقل کرده …. خیلی خوش قلم و ملیح بودند، خدا رحمتشان کند، می‌گویند: در سفری می‌رفتم شب رفتم بگیرم بخوابم استراحت کنم، حالا چشمم به آسمان افتاد و رفتم در فکر این که کعبه که به حذاء آسمان چهارم است، در آسمان چهارم آن حذاء ،بیت المعمور است و در روایت دارد که کعبه چهارگوش است چون بیت المعمور در آسمان چهارم ،چهارگوش است. ایشان می‌گوید: شروع کردم که چطور می‌شود؟! آسمان که طلوع و غروب دارد، این بیت المعمور کجای آسمان چهارم قرار گرفته که با این که کل آسمان حرکت می‌کند یا کره‌ی زمین حرکت می‌کند این محاذات چطور درست می‌شود، محاذات باید روبروی هم باشند، وقتی زمین در مرکز ثابت است، آسمان دور او می‌گردد یا آسمان یک کره‌ی ثابت است و زمین حرکت وضعی دارد، محاذات دیگر سرنمی‌رسد. می‌گفتند: در این محاذات فکر می‌کردم. هر کجا آسمان چهارم باشد، بیت المعمور هم هر کجای او باشد، خلاصه چون یکی ثابت است و یکی متحرک است نمی‌توانیم کاری کنیم؛ محاذات تمام نمی‌شود. بیت المعمور در آسمان چهارم است و کعبه هم محاذی آن است و حال آن که کعبه‌ای که این جا قرار گرفته، آسمان بالای آن دارد می‌چرخد اگر آن ثابت است یا اگر آسمان ثابت است، او به حرکت وضعی می‌گردد. علی ای تقدیرین محاذاتی درست نمی‌شود، یادم هم نیست جوابی دادند یا ندادند. خب این‌ها دالّ بر این است که مقصودِ این روایات این طور محاذات مکانی اساساً نیست و الا همین مطلبی که ایشان می‌گویند، همان وقتی هم که روایت صادر شده، مطلب مبهمی نبوده،همه می‌دیدند و روی حساب دید عرفی زمین را به عنوان مرکز ثابت فرض می‌گرفتند، الان هم همین کار را می‌کنند؛ الان هم در تخصصی‌ترین کلاس‌های نجوم، کره‌ی سماوی را متحرک فرض می‌گیرند یعنی علم پیش نمی‌رود. اگر چیزهای هیئت و نجوم را ببینید، تمام آزمایشگاه‌هایشان همه، مختصات سماوی و کروی‌اشان برای آسمان است یعنی آن را متحرک، فرض می‌گیرند، نه این که زمین ما را متحرک فرض بگیرند و بگویند: او ایستاده و ما داریم می‌رویم، محاسبات را آن طوری می‌گیرند ولو از حیث خروجی، تفاوتی نمی‌کند. خلاصه محاذات، این نیست، این اقوی دلیل است بر این که آسمان چهارم، آسمان فیزیکی محاذات هندسی نیست، مقصود این نیست؛ چطوری محاذات برقرار باشد؟!

شاگرد: یا این که هندسه اقلیدسی نیست.

استاد: با غیر آن هم نمی‌شود. حتی نااقلیدسی هم باشد، فضاهای خمیده هم باشد، محاذات چون علی ای حال دو تا حرکت خلاف هم دارد، این مهم است، حرکتِ خلاف هم که بود، محاذات نمی‌تواند ثابت بماند.

شاگرد: اگر می‌خواهیم این آسمان را همین جای نزدیک بگیریم یا همان طوری که قدماء گفتند که این‌ها افلاکی هستند که دارند می‌چرخند،بله ولی این جور که نمی خواهیم تصور کنیم؟

استاد: هر طوری تصور کنیم اگر محاذات فیزیکی شد و با یک خط هندسی دو تا نقطه را با یک خط مستقیم می‌توانیم به هم وصل کنیم ….

شاگرد: مستقیمش دیگه مستقیم نمی‌شود.

استاد: نه مستقیم در بستر خودش؛ آن استقامت در بستر همان سطح، نه استقامت به معنا اقلیدسی، آن ،منظور من نیست ولی علی ای حال همان خط هم دو تا حرکت متخالف محاذات را تغییر می‌دهد چون فرض ما این است که در حال حرکت است. مگر تصور کنیم دو چیز، یکی ثابت و یکی متحرک و حرکت نسبی محقق است در عین حال محاذات باقی است. مثلا ستاره‌ی جدی ثابت است اما نسبت به کره‌ی سماوی حرکت ندارد یک حرکت کوچکی دارد اما واقعا حرکت داشته باشد  و محاذات باقی باشد آن دیگر … حالا نمی‌دانم ایشان مثل جدی جواب دادند یا نه که مثلا آسمان چهارم بیت المعمورش در نقطه‌ی قطب حرکت قرار گرفته است؛ نقطه‌ی قطب ثابت است و آن حالا حساب دیگری دارد.

 

برو به 0:39:04

علی ای حال شما روی این نکات فکر کنید؛ یک احتمال این که شیطان، سوء استفاده می‌کند، یک احتمال دیگر این است که اصلاً تکویناً ،این طوری می‌شود یعنی هر کس در این وقت عبادت کند بخواهد یا نخواهد این عبادتش برای شیطان است، به این یک نحو عبادت شمس می‌گویند تکویناً ، این هم یک احتمال است که بخواهد یا نخواهد برای او می‌شود اصلاً ، یکی دیگر تشبه به عبده‌ی شمس است، تشبه به عبده‌ی شمس یک تعبیر است که چون عبده‌ی شمس رو به شمس سجده می‌کنند شما شبیه آن‌ها می‌شوید؛ این مبتنی بر این است که عبده‌ی شمس به وفور در محل صدور این روایت باشد و از نظر تاریخی این خیلی برای من که ثابت نیست که در مکه، در مدینه عبده‌ی شمس حاضر بوده باشند که بگوید: مثل این‌ها نشوید. بله در سبأ که در یمن است، بوده «وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّه»[9] اما در بین مسلمان‌ها … تشبه یک چیز عرفی است، قرار شد تشبه برای مریدان شمس یک فضای دیگری باشد، بلکه خارجیاً تشبه باشد، اصلا مردمی که ندیدند کسی برای شمس سجده کند، یک بچه در مکه به دنیا آمده، در مدینه به دنیا آمده، اصلا یک بار در عمرش ندیده کسی برای طلوع شمس سجده کند، به چنین کسی بگوییم که تشبه نکن؛ برای او در عرف خارجی، تشبه معنا ندارد؛ این سه تا وجه را ببیینیم.

 

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

تگ: سجده بر شیطان،سبأ،بیت المعمور،آسمان چهارم،ذوات‌الاسباب،کشف الرموز، ابونعیم اصفهانی، فاضل آبی، علامه مجلسی،

 


 

[1] بهجة الفقيه، ص: 162-163

[2] شاگرد: چرا سر سطر رفتند؟!

استاد: «فإنّ الامر» تعلیل است.

[3] بهجة الفقيه، ص: 163

[4] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 287

[5] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 289

[6] همان

[7] همان، 282

[8] همان

[9] سورة نمل، آیة 24

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است