1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١٢٨)- بررسی برخی بحث های نجومی مرتبط با فجر

درس فقه(١٢٨)- بررسی برخی بحث های نجومی مرتبط با فجر

(قطرخورشید-فاصله خورشید تازمین-تاثیرفصول و نقطه جغرافیایی -ارتفاع ازسطح دریا و...)
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19307
  • |
  • بازدید : 39

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مباحثی درباره قطر خورشید و فاصله آن تا زمین

… خیلی از عکس‌هایی که کشیدند همین طوری هست ولی الان من یادم نیست. شما یادتان هست قطر خورشید چقدر بود؟ می‌دانم در بعضی از این تصاویری که هست به آن می‌آید که فاصله 150 میلیون کیلومتری بین زمین تا خورشید قطر خود خورشید از این فاصله بیشتر باشد یعنی در بعضی از این‌ها خیلی بزرگ نشان داده شده است ولی اصل حرف منظور من است که نسبت این فاصله به آن بزرگی قرص خورشید نسبت به کره زمین در بحث ما خیلی اهمیت دارد؛ شما فقط فاصله را نبینید، بزرگی را هم ببینید.

شاگرد: ظاهراً قطرش این قدر بزرگ نباشد. نسبت به فاصله بزرگتر نیست.

استاد: در این تصاویر معمولی منظومه که می‌کشند همین طوری است که شما می‌گویید که یک خورشید وسط می‌گذارند …

شاگرد2: اندازه‌اش  را محاسبه کردند هست.

استاد: من می‌گویم دو جور تصویر کردند؛ یکی همین طوری که ایشان می‌فرمایند یک خورشیدی را به عنوان دایره متوسطی وسط می‌گذارند، دورش هم سیاره‌ها را می‌گردانند حتی انیمیشن‌ هم درست کردند که هر کدام چطور دارد می‌گردد، سرعت مشتری خیلی کمتر است و آن‌ها بیشتر است؛ در این‌ها خورشید کوچک است و فاصله زمین تا آن‌ها به این اندازه نیست.

شاگرد2: مثلا قطر خورشید بیشتر از چند صدهزار کیلومتر است یا بیشتر از یک میلیون و نیم کیلومتر است؟

استاد: قطر خود زمین دوازده هزار کیلومتر است. آن وقت می‌گویند چند تا کره زمین در خورشید جا می‌گیرد؟ دو هزار تا؟

شاگرد3: خورشید یک میلیون و سیصد برابر زمین بزرکتر است.

استاد: اگر یک میلیون و خرده‌ای زمین در دل خورشید برود یعنی …

شاگرد2: عنوان توپی آن را گرفتند و آن را هم به عنوان قطرش باید در نظر بگیریم.

استاد: بسیار خوب! همین قطر خورشید چقدر می‌شود؟ من یک عکس‌‌هایی دیدم اولی که آدم می‌بیند می‌گوید می‌خواستند یک چیز تخیلی بکشند؟!

شاگرد: اگر خورشید صد برابر باشد یک میلیون …

استاد: صد برابر باشد یعنی ششصد هزار می‌شود؟

شاگرد: اگر قطرش صد برابر باشد در واقع یک میلیون می‌شود؛ چون صد به توان سه می‌رسد برای حجم.

شاگرد2: بر فرض این که یک میلیون باشد، صد و پنجاه بار عقب‌تر است.

استاد: یعنی حساب بکنید که مثلاً قطر خورشید به اندازه فاصله زمین تا خورشید است؛ اگر برابر باشد تازه مثل این می‌ماند که یک توپ خیلی بزرگی را این جا بگذارید و به اندازه قطر خود این توپ از آن فاصله بگیرید و یک چیز بسیار ریزی مثل ماش را قرار بدهید. طبق معمول یک میلیون ماش نیست …

شاگرد: قطعاً این طوری نیست.

استاد: کوچک‌تر است؟

شاگرد: حداکثر شاید یک میلیون باشد.

استاد: من الان فاصله و قطر خورشید یادم نیست.

شاگرد: اگر فاصله واقعاً اینقدر کم بود نباید کوچک می دیدیم زاویه نور را اگر نگاه بکنیم، اگر مثلا به فرمایش شما قطرش به اندازه فاصله ما می‌بود باید یک زاویه 45 درجه‌ای برای دید تشکیل می‌شد و این قدر دیگر نباید کوچک می‌بود؛ من تصورم این است.

استاد: می‌دانید محاسبات فنی محاسبه بزرگی حجم و جرم خورشید تاریخی دارد؛ مدام بیشتر شده است یعنی به واسطه همین فرمایش شما گاهی وقتی زیاد هم می‌بود می‌گفتند اشتباه کردیم، معلوم است این طور نیست. یک چیزهایی ارائه می‌دادند و مدام بعدی‌ها می‌آمدند بیشترش می‌کردند؛ پس خوب است که همین را مراجعه کنیم ببینیم آخرین چیزهایی که می‌گویند چطوری است. بعضی از عکس‌هایی که من دیدم حالت خیلی اغراق‌آمیزی دارد یعنی درست فرض بگیرید که خورشید را به اندازه فضای اتاق ما می‌کشند و زمین را کنارش به اندازه یک تخم‌مرغ می‌گیرند. این فضا با این خیلی تفاوت دارد که یک تخم‌مرغ در کنار یک اتاق و سالن بزرگ؛ آن فضا خورشید باشد و این تخم‌مرغ هم آن باشد. تازه این اگر یک میلیون و خرده‌ای باشد که باز یک میلیون تخم‌مرغ در این اتاق جا نمی‌گیرد و فضای بیشتری می‌خواهد یعنی باز بزرگتر است؛ آن عکس‌ها را من دیدم و همین طور رد شده بودم؛ باید دوباره به آن عکس‌ها مراجعه کنیم. ولذا اگر آن‌ عکس‌هایی که این طوری ترسیم می‌کنند که این قدر خورشید بزرگ باشد، همانی که شما می‌فرمایید نباید این قدر ما ریز ببینیم …

 

برو به 0:06:27

شاگرد: به خاطر دید ما عرض می‌کنم یعنی چون داریم می‌بینیم و می‌دانیم هم صد برابر زمین مثلاً قطرش یک اندازه مشخصی دارد و قطرش را می‌دانیم؛ با توجه به این که قطرش را می‌دانیم و با وجود این که قطرش این قدر بزرگ است ولی این قدر کوچک آن را نگاه می‌کنیم معلوم است که فاصله، فاصله قابل توجهی است که اگر مثلثش را تشکیل بدهیم شاید بتوانیم فاصله را هم تا حدودی تخمین بزنیم البته اگر تحلیل ما برای این که صد برابر هست درست باشد.

استاد: اگر صد برابر باشد باید فاصله خیلی باشد تا این قدر کوچک‌ داریم می‌بینیم.

شاگرد2: ظاهراً می‌گفتند بر اساس سرعت نور سیصد هزار، هشت دقیقه …

استاد: حدود هشت دقیقه طول می‌کشد که نورش به زمین برسد.

شاگرد: شما مثلاً فرض کنید یک قلمی که اندازه‌اش را می‌دانید و بیایید در یک فاصله مشخصی قرار بدهید که مستوعب اندازه خورشید بشود، قطر خورشید را بدانیم با توجه به این که فاصله‌تان تا این را می‌دانید می‌توانید فاصله زمین تا خورشید را هم تخمینی محاسبه کنید.

استاد: قطر خورشید هم باز در حضیض و اوج تفاوت می‌کند. چون فاصله به نظر آن‌ها فاصله تفاوت می‌کرده است. الان هم همین طور است که فاصله کم و زیاد می‌شود؛ آن‌ها می‌گفتند که خورشید اوج و حضیض دارد حالا می‌گویند یک شبه بیضی هست که خورشید در کانون آن هست، وقتی در کانونش قرار گرفته وقتی زمین نزدیک به خورشید می‌شود، قرص خورشید بزرگ‌تر می‌شود. می‌گفتند آن روزها در رصدخانه‌ها در چاه و با موی اسب و با بستن موهای اسبِ خیلی دقیق قطر این‌ها را اندازه‌گیری می‌کردند؛ چه کارها می‌کردند! هر روز این‌ها را می‌دیدند بعد این‌ها را کشف کرده بودند که مثلاً در فلان ماه قطر خورشید بیشتر می‌شود و در فلان ماه آن وقتی که در اوج است کوچک‌تر می‌شود، آن وقتی در که حضیض است … منظور که نزدیک و جلوتر شدنش هم این قدر در قطرش …

شاگرد: سعی می‌کردند شاهدهایی بیاورند که دقیق باشد.

استاد: این فاصله دقیقاً در بزرگی و کوچکی اثر می‌گذارد. حالا این هم یادم باشد خود شما هم اگر شد مراجعه کنید ببینید.

شاگرد: البته عکس‌هایی که می‌فرمایید اگر عکس از سمت خورشید گرفته شده باشد بعید نیست این طور به نظر برسد.

استاد: عکسی که گرفتنی بود یا نه، من یادم نیست که مثلاً از یک سفینه‌ای گرفته شده باشد؛ سفینه‌هایی که رفته مثلاً عطارد یکی‌اش رسید، به نظرم یکی به عطارد رسید، این طوری یادم است. چندین سال رفت، از زهره هم رد شد، به نظرم عطارد رفت. اگر از آن جاها بگیرد که خیلی فرق می‌کند ولی ظاهراً عکس تصویری شاید نبود، عکس ترسیمی بوده که نشان داده بودند. آن چیزی که من دیدم خیلی اغراق‌آمیز بود یعنی همینی که ایشان می‌گویند واقعاً به ذهن ما نمی‌آید که اگر فاصله ما تا خورشید این طوری است این قدر هم بزرگ است خب چشم ما باید ببیند، وقتی نگاه می‌کنیم نباید بتوانیم بالا تا پایین خورشید را نگاه کنیم؛ فاصله کمی که شما روی تصویر نشان می‌دهید به این بزرگی این طوری به ذهن می‌آید که آن اغراق‌آمیز باشد اما حالا مجموعش چطور باشد علی ای حال فرمایش ایشان این بود که چون فاصله بسیار از خورشید تا زمین زیاد است. از خورشید تا زمین از بحث‌های دیروز ما و این‌هایی که … این اندازه جا ندارد. آن بحث‌هایی که دیروز من عرض کردم حتی اگر قرص خورشید با همین فاصله مساوی زمین هم قرار بدهیم بحث‌های دیروز هم جا دارد. چرا؟ به خاطر بازتاب نور، ما نور را روی خط مستقیم فرض گرفتیم یعنی اصلاً در فرمایششان این نبود که ما مُنیررا بزرگتر حساب بکنیم و بگوییم که از نصف کره زمین بشتر روشن است. من این‌ها را دیروز از اول عرض کردم؛ گفتم ما این‌ها را قطع نظر می‌کنیم ولو آن‌ها هم چیزهای درستی است ولی برای این که اصل مطلب را عرض بکنم از آن‌ها صرف نظر کردیم لذا آن عرض من پابرجاست، فاصله هر چه می‌خواهد باشد.

شاگرد: گفته بودید احتمال دارد … فاصله که زیاد بشود ممکن است به یک مرحله‌ای برسد که مخروط برعکس بشود. یعنی در شب به جای این که این طوری باشد بالای سرما، این طوری باشد. آن قدر فاصله زیاد باشد که دیگر به صورت موازی حرکت نکند.

استاد: آن چیزی که شما می‌فرمایید ظاهراً من حدسم این است که شما الان از بزرگی زمین صرف نظر نکردید، فقط خورشید را روی آن بردید؛ می‌گویید آن که این همه دور شد کوچک می‌شود، زمین هم به این بزرگی! وقتی نور کوچک به این بزرگ می‌خورد باید به صورت مخروط سایه بیندازد. این طور نیست؟ و حال آن که واقعیتش ولو فاصله هست بزرگیِ او با کوچکی آن فرقی نمی‌کند؛ خورشید را دور نبرید، هر دو را با هم فاصله بدهید؛ آن وقت چطور می‌شود؟

شاگرد: هر دو را با هم کوچک کنید.

استاد: بله هر دورا با هم کوچک بکنید؛ اگر این طور باشد آن وقت دیگر نمی‌گویید وقتی من این توپ ریز را با  توپ بزرگ اول نزدیک هم هستند، بعد مدام دور ببریم، اول معلوم است سایه‌اش مخروطی بود، هر چه دور ببریم وقتی خیلی دور شد بعد سایه او مخروطی می‌شود؟ نمی‌شود دیگر.

شاگرد: البته زاویه رأس مخروط تغییر می‌کند.

استاد: بله آن گیری ندارد. هر چه نزدیکتر باشد آن ارتفاع مخروط کم‌تر است، هر چه دورتر باشد ارتفاع مخروط بیشتر است.

شاگرد: زاویه رأس مدام باریک‌تر می‌شود.

استاد: بله یعنی قد مخروط درازتر می‌شود. آن‌ها مشکلی ندارد اما اگر بگوییم برمی‌گردد الان نمی‌دانم شما منظور دیگری دارید که الان من تصور نکردم؟  اگر این بود ظاهراً برنمی‌گردد.

شاگرد2: فاصله حدود 140 میلیون کیلومتر می‌شود.

استاد: صد و چهل و خرده‌ای، صد و چهل و هشت؛ من یادم رفته ولی یک چیزی یادم هست که عدد را به صد و پنجاه گرد می‌کردند. باز کامل هشت دقیقه هم نبوده است؛ هشت دقیقه و خرده‌ای طول می‌کشید تا بیایند.

 

 

برو به 0:13:23

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تاثیر نقطه جغرافیایی و فصول سال در طلوع فجر

فجعل التبيّن في الآية الشريفة غاية، لمكان أنّ غايتيّة المتبيَّن ملزوم غالبي لغايتيّة التبيّن، فهو طريق محض، لا مأخوذ في الموضوع و لو طريقاً. و لا فرق بين كون المانع من سنخ البياض، كضوء القمر، أو غيره، كالغيم؛ فانضباط الوقت الخاصّ بالآلات المستحدثة و القديمة، يغني عن مشاهدة الأُفق الممتاز فيه خطّ البياض عن خطّ السواد.[1]

«فجعل التبيّن في الآية الشريفة غاية، لمكان أنّ غايتيّة المتبيَّن ملزوم غالبي لغايتيّة التبيّن، فهو طريق محض» وقتی که حاج آقا فرمودند طلوع فجر یک زمان خاصی است و به اختلاف ضوء قمر و ابر و این‌ها فرقی نمی‌کند و فقط به همان اختلاف محاسباتی خودش تغییر می‌کند که با توضیحی که دیروز عرض کردم به آن نقطه‌ای که شخص روی کره زمین ایستاده و این که چه فصلی از سال هست مربوط می‌شود؛ این دو تا پارامتر را باید دخالت بدهیم. کجای زمین ایستاده و چه فصلی از سال هست؟ این دوتا را که در نظر بگیریم جدول محاسباتی دقیقاً با آن توضیحی که دیروز عرض کردم می‌گوییم این دو تا زبانه‌ها و این دو تا دماغه‌ها آن سرش که به هم می‌رسد چه وقتی هست؟ هیچ مشکلی ندارد. عرض کردم اگر نرم افزار سه بعدی قشنگش ترسیم بشود که وقتی این نرم افزار نشان می‌دهد به راحتی می‌بینید چطوری است و لحظه به لحظه هر کسی در هر کجایی ایستاده به آن محدوده‌ای که دارد پایین افق را نگاه می‌کند که عرض کردم پایین افق را که نگاه می‌کنیم داریم سر اتمسفر را می‌بینیم، سر کره را می‌بینیم؛ وقتی این طوری است از آن طرف هم آن که ثابت بود ما داریم به سوی او می‌رویم؛ اول لحظه‌ای که آن تیغه را می‌بینیم یعنی به آن تیغه روشن رسیدیم؛ خب با این توضیح هر کسی در هر جایی قرار گرفته یک طوری دماغه دیدِ او به دماغه تابش خورشید می‌رسد؛ برخورد که کردند طلوع فجر صادق می‌شود.

شاگرد: محاسبات آن هم که کاری ندارد.

استاد: نه دیگر!

شاگرد: پس چرا احیاناً اختلاف می‌شود؟

استاد: سر چه چیزی اختلاف می‌شود؟

شاگرد: سر ساعت همین سپیده‌دم!

استاد: اختلافات سر تلقی ماست؛ محاسبات تغییری نمی‌کند. سر این است که ما دیدیم؟ ندیدیم؟ به چشم آمد؟ نیامد؟ می‌گویند طلوع نکرده اشتباه کردی، واقعیت این چیزی نیست که اختلافی در آن باشد، خیلی منضبط و روشن است؛ البته گفتم با این دو تا قید که کجا هستیم و چه فصلی از سال هست؟ با در نظر گرفتن این دو تا مشکلی ندارد و خیلی دقیق است؛ البته کره زمین هم مثل کره ماه که بیشتر هم نشان می

شاگرد: علاوه بر این که خط سیر نور هم وقتی مستقیم فرض گرفتیم معلوم نیست باشد؛ ذراتی داخل جوّ وجود دارد هوا فقط نیست؛ به هر حال به آن شکلی که فرض گرفتیم این نور مستقیم داخل چیز می‌آید و این دو تا خط مستقیم به هم می‌خورند به این شکل ظاهراً نباشد یعنی حرکتی غیرمستقیم شاید داشته باشد.

استاد: البته فرق می‌کند؛ هر محیطی که نور از آن به خط مستقیم رد می‌شود به نحوه آن نور مربوط است؛ اگر محیط خیلی فشرده باشد همین طوری است که شما می‌فرمایید اصلا وقتی نور واردش می‌شود نمی‌تواند در برود، گیر می‌افتد اما اگر محیط شفاف باشد یعنی خلل و فرج ذراتش طوری است که بعضی شعاع‌ها به آن می‌خورد و منعکس می‌کند، فضا روشن است اما آن قدر خلل و فرج هست که بسیاری از آن فوتون‌هایی که می‌آیندمستقیم بروند لذاست که …

شاگرد: گاهی اوقات اگر مستقیم نرود باعث می‌شود که زودتر رویت بشود. یعنی اگر یک شکست انحنائی ذرات داشته باشند آن باعث می‌شود که یک مقدار زودتر آن خط چیز… .

استاد: تصویر مجازی برای ما درست کند؛ بله آن که همین طور است. هر شعاعی که شکسته بشود ما در ادامه خط شکست آن را می‌بینیم و حال آن که وقتی می‌‌آمد باید قبل از شکست از مسیر دیگری می‌آمد؛ آن که درست می‌فرمایید ولی عرض من این است که آیا وقتی در فضا اجزاء هستند چون این‌ها هستند دیگر نور به خط مستقیم نمی‌تواند برود یا به طول موج و پهنای آن نور مربوط است؟ مثلاً چطور است که این اشعه‌های امروزی حتماً باید سرب بگذارند تا نتوانند عبور بکنند؟ چون اشعه‌های ایکس و این‌ها به راحتی از این‌ها رد می‌شوند.

شاگرد: نوری که هست در واقع یک طول موج ندارد، محدوده طیف طول موجی است بعضی‌هایش طبیعةً جذب می‌شود، بعضی‌هایش منعکس می‌شود، بعضی‌هایش می‌گذرد همه این‌ها هست. ولی وقتی می‌گذرد لزوماً به همان خط مستقیم دیگر نباشد.

استاد: لزوماً که بله اگر خورده منکسر شده درست است، محیط عوض شده است ولی نه این که اگر این طور بود انکسار ضابطه نداشت یعنی وارد آن فضا که می‌شد معلوم نبود که این اجزاء چطور او را هدایت کنند و حال آن که وقتی نور وارد یک محیط دیگری می‌شود انکسارش ضابطه روشن دارد؛ زاویه انکسار با همین‌ها روشن است.

 

برو به 0:20:21

شاگرد: اگر محیط چیزی باشد بله همگن باشد؛ همگنی که در واقع آن هم یکدست از آب است ولی این جا ما یک هوایی داریم که در آن یکسری ذرات است.

استاد: حالا این ذرات وقتی یک امواجی به آن‌ها می‌خورد منعکس می‌شوند یا منکسر می‌کنند آن که خوب است اما آن اشعه‌هایی که می‌خواهند از لابلای این‌ها رد بشوند شکست به خاطر جرم و حجم این ذرات است؟

شاگرد: به خاطر هواست.

استاد: خب هوا که چیزی نیست جز همین ذرات؛ ما همین ذرات هوا را داریم می‌گوییم.

شاگرد: هوا الان از یکسری مولکول‌های هوا تشکیل شده، گازهای به اصطلاح چیز هستند و یکسری ذرات بعضاً جامد در آن وجود دارد؛ آن چیزی که باعث روشنایی می‌شود مقصود حضرتعالی آن گازها بودند؟ یا ذرات جامد بودند؟

استاد: برای هر کدام باید حساب جدا باز کنند. یعنی آیا این که هوا آبی است، نیلگون بودنِ جوّ را می‌گویند برای ذرات جوّ است یعنی ذرات غیر گازی جو؟ یا گاز جو؟ آن چیزی که من در ذهنم هست گاز هست و گاز هم جز مولکول که چیزی نیست. جامدی هم که شما می‌گویید مولکول هم خودش یک جامد است فقط ریزتر است؛ ظاهراً منظور شما از جامد یک ذره درشت‌تری غیرگازی بود؛ این طور بود؟

شاگرد: بله ذره جامد غیر گازی منظورم بود؛ ذرات معلّق.

استاد: ذرات معلق که از خاک بلند شده است.  

شاگرد: البته جامد و مایع؛ بخار و … بخار هم اشاره‌ای دارد.

استاد: چون منظورشان از جامد یک نحو چیزی بود که جرم داشته باشد، طول و عرض و عمق داشته باشد؛ خب ظاهراً آن آبی بودن و آن انعکاسی که فضا روشن می‌شود برای گازهاست، نه برای آن ذرات معلق، آن‌ها طور دیگری خودشان را نشان می‌دهند.

شاگرد: اما باید ببینیم روشنایی بیشتر ناشی از کدام هست؟

استاد: وقتی روشنایی فجر باز می

 

 

 

 

شاگرد: قدیم‌ها را که من خبر ندارم، تا 60 – 70 سال پیش را دیدم که دقیق اذان صبح این دقیقه، با این همه حرکاتی که زمین دارد چطوری می‌شود سر دقیقه حساب کرد؟ بعد ناظر کجا باشد؟ ناظر را کجا حساب می‌کردند؟ یعنی این محاسبات دقیقش را جلوتر برای تمام سال‌ها حساب می‌کردند این چطوری بوده؟ هنوز هم ظاهراً فرق خاصی ندیدم و با این‌هایی که جدید حساب می‌کنند یکی است.

استاد: من یک  جزوهباید به چشم عادی ببینیم. چند تا از مفتین متأخر بودند که دیگر سدّ این را هم شکستند و گفتند رویت با تلسکوپ کافی است و این اختلاف فتوا پیش آمد و الا اختلاف فتوا هم نبود. آن وقت ایشان اگر در آن کتابشان در آن وقتی که نوشتند اگر این را گفته باشند تا آن اندازه‌ای که من می‌فهمم خیلی خوب است یعنی ما مباحثه این بحث می‌کردیم کأنه واضح می‌شد که رویت با تلسکوپ مانعی ندارد؛ مجموع بحث‌ها کأنه مثل خورشید می‌شد که رویت با تلسکوپ هیچ مانعی ندارد؛ حالا در مباحثه هر کسی یک چیزی می‌فهمد. اگر ایشان آن زمان آن را گفتند و نشرش هم دادند از ناحیه مثل من فهم صائبشان خیلی قابل تقدیر است که موافق عرض من است؛ خلاصه باید کتاب خوبی باشد؛ چندین مباحث مختلف را در آن نوشته ما مطرح کردیم، جزوه‌ای که به ما دادند مختصر است؛ منظورم این بود که الان شما فرمودید در آن جزوه این را گفتند که زمان‌های خیلی خیلی سابق حرکت وضعیِ زمین به دور خودش یک دور که می‌زده حدود 48 ساعت طول می‌کشید نه 24 ساعت؛ هر چه عمر زمین بیشتر شده روی حساب قوانین جاذبیت که ایشان اسم آن را نبردند ولی این را آن جا نقل کردند و ما باید سابقه‌اش را ببینیم؛ من آن جا دیدم، حالا یادتان باشد گاهی وقت‌ها می‌روم ببینم یادم می‌رود که چه چیزهایی باید ببینم، اگر یادتان ماند تفحص بکنید ببینید این چه بوده که هر چه طول عمر زمین بیشتر شده، حرکت وضعی آن ساعتی که … الان 24 ساعت است، در آینده باز کمتر می‌شود یعنی یک زمانی می‌آید که مثلاً می‌بینیم شبانه‌روز 23 ساعت می‌شود ولی بعد گفتند طبق قانون دوباره به 48 ساعت برمی‌گردد یعنی یک مسیری را طی می‌کند؛ خب حرکت وضعی به دور خودش از 24 ساعت کمتر می‌شود بعد دوباره 48 ساعت می‌شود؛ من این را فقط در کلام ایشان دیدم؛ اگر این کتاب المسائل المستحدثة را پیدا بکنید تفصیلی این‌ها را می‌توانید ببینید.

 

برو به 0:29:14

شاگرد: سید محمدباقر شیرازی.

استاد: الان در مشهد مشرف هستند؛ شاید من درس آقا ایشان را دیدم؛ معمم نبودیم درس اصول آقای ایشان رفتیم ببینیم؛ به نظرم درس اصول آمده بودند، آن وقت جوان بودند. علی ای حال این کتابِ آن وقتِ ایشان معلوم می

شاگرد: منظورش چند میلیون سال پیش است؟

استاد: بله خیلی فاصله بود اما نسبت به این چیزهایی که ما فعلاً می

محاسبه جداول زمان طلوع و غروب براساس چه فاصله ای ازسطح دریا؟

شاگرد: این که ناظر کجا باشد را این‌ها لحاظ می‌کنند که ساعت اذان صبح کی باشد؟

استاد: بله.

شاگرد: خب کجا باشد؟ الان از کجا حساب می‌کنند؟

استاد: لذا جدول شهرها فرق می‌کند. الان یزد ما جدول خاص خودش را دارد که در مسجدها می‌زنند؛ اصفهان فرق می‌کند.

شاگرد: ناظر در کجای مکانی منظورم نیست؛ شما ظاهراً فرمودید ارتفاع فرق می‌کند در این که کی طلوع فجر دیده بشود؟ ارتفاع را چطوری حساب می‌کنند؟ چه ارتفاعی؟ ارتفاع از سطح دریا حساب می‌کنند؟ ما الان مثلاً چند هزار متر بالای سطح دریا هستیم.

استاد: سطح دریا هم همین طور که می‌گویید بلاریب موثر هست اما شاید آن‌ها همان ارتفاعات بالا را در نظر نگیرند؛ من نمی‌دانم چطوری محاسبه کردند!

شاگرد: مثلاً قم شاید زیاد فرق نکند ولی بعضی از شهرها هستند که بالا و پایین دارند، بعضی از جاهای دیگر تهران این طوری است.

استاد: بعضی شهرها مثل خوانسار خودش بالای کوه است؛ چقدر باید بروید تا خود شهر است اما از آن جا اگر ممکن باشد افق را ببیند، خیلی بلند هستند و نسبت به آن جایی از سطح دریا بخواهند حساب کنند، زودتر می‌توانند ببینند. خیلی تفاوت می‌کند.

شاگرد2: امامزاده داود تهران تا خود تهران خیلی فاصله دارد، بالای کوه هست.

شاگرد: لذا از بعضی از آقایان مثل آقای شبیری زنجانی شنیده می‌شود که ایشان گفتند اذان 21 دقیقه بعد از اذان متعارف است.

استاد: 21 + 9 می‌شود نیم ساعت با آن چیزی که متعارف است تفاوت می‌شود. من این دفتر را دارم و خودم شاهد بودم که مرحوم آقای مرعشی با فاصله پنج دقیقه از این دفترچه‌ای که خودشان نوشتند و به تایید خودشان رسیده نماز را می‌خواندند.

شاگرد2: الان خود آقای شبیری که سر وقت می‌خوانند!

استاد: نه، نماز آقای شبیری همیشه نماز سوم بود؛ ما که مشرف شده بودیم نماز ایشان، نماز سوم بود. اول مرحوم آقای مرعشی بودند، بعدش مرحوم آقای گلپایگانی بودند، بعدش آقا موسی به جای آقایشان بودند، بعدش هم مرحوم آقا سیدمصطفی خونساری بودند؛ نماز چهارم را آقاسیدمصطفی می‌خواندند؛ چهار تا نماز خوانده می‌شود.

شاگرد: بعدش هم فکر کنم نماز حاج آقا در مسجد بود.

استاد: آن وقت‏ها حاج آقا زودتر می‌آمدند یعنی هوا تاریک روشن بود؛ شاید نماز آقای خوانساری با نماز حاج آقا حدوداً یکی بود؛ به خاطر این که معمولا در وقتی که آقاسیدمصطفی از سجاده بیرون می‌آمدند بیایند مقابل ضریح برسند حاج آقا هم وارد حرم می‌شدند؛ آشنا هم بودند و خیلی وقت‌ها می‌‌شد که با همدیگر شروع به صحبت کردن می‌کردند؛ یعنی ایشان از مسجد آمده بودند، آقاسیدمصطفی هم از تعقیب نماز چهارم که می‌آمدند به هم می‌رسیدند ولی همان وقت هم این بود که می‌دیدیم حاج آقای زنجانی دیرتر می‌آیند یعنی مدتی بود که نماز آقای گلپایگانی تمام شده بود، فاصله می‌شد تا حاج آقا برای نماز سوم می‌آمدند.

شاگرد: اگر رساله آقای زنجانی را ملاحظه کرده باشید وقتی به تعیین مصداق می رسند در آب کرّ یا در بحث مسافر، دقت‌های آن‌چنانی می‌کنند و آخرش هم یک چیزی می‌گویند که هیچ کس نگفته است. مثلا در مسافت ایشان بیست کیلومتر را قائل است که دیگر احدی نگفته است؛ در آب کر هم ایشان حدوداً 80 لیتر بیشتر از بقیه قائل باشند، حدود 420 را قبول دارند؛  لذا در این چیزها خیلی دقیق می‌شدند و این هم که ما شنیدیم منشأ این احتیاط هم که می‌کنند چیست؟ با این فرمایشات شما ناظر تعیین‌کننده است؟ این‌ها که حساب می‌کنند ملاکشان معلوم نیست مثلاً در همین اگر بالا بودن و پایین بودن فرق کند واقعاً  من این را توجه نکرده بودم، این‌ها از کجا حساب می‌کنند؟ از قد انسان متعارف حساب می‌کنند؟ از بالاترین ساختمان‌ها حساب می‌کنند؟

 

برو به 0:37:23

استاد: این سوال خوبی است که این جدول‌هایی که برای هر شهری هست مثلاً همدان با آن ارتفاعش اگر یک کسی جدولی برای همدان نوشته، همدان را سطح دریا حساب کرده و برایش جدول نوشته است؟ یا با همان ارتفاع خودش برایش نوشته است؟

شاگرد: قدیمی‌ها که فقط ظاهراً تهران بوده، شهرهای دیگر را نمی‌دانم نوشته باشند.

استاد: هر شهری جدول جدا داشتند؛ چون ساعت واحد است افق مختلف است، مجبور بودند برای هر شهری برای خودش جدا بنویسند.

شاگرد: حالا در بحث طلبگی خودمان بالاخره ملاک چیست؟ این که حالا چه ملاکی داشتند را کاری نداریم، خودمان باید چه ملاکی داشته باشیم؟

استاد: وقتی بالاتر از سطح دریاست وقتی می‌بیند، صحبت سر این است که شخص بتواند سپیده را ببیند، اگر اهل این بلد می‌توانند ببینند … بله یک بحث دیگری که بعداً می‌رسیم؛ به صورت غیرعادی از محیط بلد یک برجی بسازند و بالا بروند، آن هم خیال می‌کنم از برج‌های معمولی اگر رویت کنند، برای پایینی‌ها فجر طالع شده است. مثلا در مناره‌های معمولی، وقت بالای این مناره فجر را ببینید …

شاگرد: فاصله رویت کم است؟

استاد: وحدت مکان است! یعنی طوری است کسی که بالای این مناره هست می‌گویید یک جا هستیم، وقتی دید، می‌بینید که برای شما کافی است. بله یک مناره‌ای درست کنید آن‌هایی که نیم ساعت با آسانسور بالا می‌روند تا برسند، شما آن‌ها را اصلاً یک جای دیگری می‌بینید؛ الان برج‌هایی که درست کردند آن‌ها را اصلاً یک کس دیگری می‌بیند؛ اگر وحدت مکان بهم خورد نمیشود؛ مثلاً شما با هواپیما آن بالا بالا بروید فجر را ببینید، این وحدت مکان آن طوری …

اقتداء به نمازجماعت درارتفاعات بلند

شاگرد: این چیزی که شما می

 

 

استاد: منظورتان فجر است؟

شاگرد: بله.

استاد: آن‌ها طول و عرض بلد را در نظر می‌گیرند، هر بلدی در هر نقطه‌ای وقتی دقیق بشویم طول و عرض جدا دارد اما وقتی طول عرض بلاد به درجه درمی‌آید تفاوت یک متر این جا با یک متر آن جا، تفاوت طول و عرضش به ثالثه و فلان است؛ به درجه که مربوط نمی‌شود؛ لذا با یک درجه طول و عرض جغرافیایی یک شهر را می‌گوییم؛ می‌گویند این شهر طولش این درجه است، عرضش هم این درجه است، با این درجه ظهر و شب و غروب و طلوعش را معین می‌کنند.

شاگرد: بالا و پایین چه؟

استاد: بالا و پایین بودن تفاوت می‌کند؛ من الان این را نمی‌دانم باید از آن‌هایی که جدول‌ها را نوشتند سوال بشود که آیا صرفاً سطح دریا را برای هر شهری در نظر گرفتند؟ یا مراجعه کردند و ارتفاع هر شهری از سطح دریا را هم محاسبه کردند و به عنوان یک چیز سومی برای ارائه طلوع فجر در نظر گرفتند؟ کسی شما آشنایی دارید که در این مباحث وارد باشد؟ بعضی‌هایی که جدول‌ها را می‌نویسند اگر آدم با آن‌ها آشنا باشد سوال بکند خیلی خوب است که ببینیم چطوری در نظر می‌گیرند.

بررسی احتمالات در روایتی از امام حسن عسکری نسبت به اضائه دنیا در دووقت ازشب

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِيِّ‌ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع قَالَ: إِذَا انْتَصَفَ اللَّيْلُ ظَهَرَ بَيَاضٌ فِي وَسَطِ السَّمَاءِ شِبْهُ عَمُودٍ مِنْ حَدِيدٍ تُضِي‌ءُ لَهُ الدُّنْيَا فَيَكُونُ تثُمَّ يَذْهَبُ وَ هُوَ وَقْتُ صَلَاةِ اللَّيْلِ ثُمَّ يُظْلِمُ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ يَطْلُعُ الْفَجْرُ الصَّادِقُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ قَالَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ فِي نِصْفِ اللَّيْلِ فَذَلِكَ لَهُ

 

 

برو به 0:48:26

شاگرد: در ذیل روایت هست که «فَإِذَا بَقِيَ ثُلُثُ اللَّيْلِ ظَهَرَ بَيَاضٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»

استاد: که به فجر کاذب تعبیر می‌شود و حال آن که معلوم نیست ثلث لیل با فجر کاذب آن قدر فاصله باشد. ثلث لیل خیلی می‌شود، شاید برای نماز شب حدود نزدیک یک ساعت و نیم، دوساعت می‌شود.

شاگرد: بعضی کتاب‌ها فجر کاذب را یک ساعت یا دو ساعت گفته بودند. کتاب‌هایی که  چند تا دیدم یک ساعت، دو ساعت گفته بودند.

استاد: البته در روایات سدس هم داشت که در روایت دیگری است که حضرت فرمودند وقتی ثلث شد فضیلت نماز شب است، وقتی سدس شد فضیلت وتر و نافله فجر است. سدس هم در کلام امام علیه‌السلام بود.

 

والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.

 

 

خیلی چیزها بود که اگر بخواهیم ببینیم من همین الان می‌روم دوباره یادم می‌رود؛ اگر یادمان بماند مراجعه کنیم خیلی بابرکت است یعنی آدم یک جایی یادداشت بکند که در مراجعه برکت هست.

شاگرد: دیروز شما فرمودید «کم ترک الاول للآخر» ما هم رفتیم دیدیم خیلی «کم ترک».

استاد: یعنی چیزی پیدا نکردید در این که چه کسی واقعاً  مطرح کرده که پیدا نشد.

شاگرد: حالا من تا نزدیک‌های یحیی بن سعید حلی جلو رفتم.

استاد: به صورت جستجوی نرم‌افزاری جلو رفتید یا متن را هم می‌خواندید؟

شاگرد: متن را می‌خواندیم.

استاد: چون این جستجوهای نرم‌افزاری بعضی وقت‌ها یک دهم چیزها را هم به آدم نمی‌دهد.

شاگرد: این هم یک موید است که اصلاً هیچ اشاره‌ای نشده است؛ این بحث لیالی مقمره یک چیز مبتلابهی هست.

شاگرد2: آقای لنگرودی یک جزوه‌ای دارند اشاره می‌کنند.

استاد: به اقوال دیگران؟

شاگرد2: آقا رضا همدانی را آوردند و…

استاد: این معلوم می‌شود این اواخر مطرح شده ولی نکته‌ای که جالب است که دیروز منظورم بود؛ کتاب‌هایی را پیدا کنیم که اسمی از این نبردند اما از جدول و از تعیین وقت طلوع و غروب با محاسبات نجومی اسم بردند و مطلع بودند حالا در بحث رویت هلال یا در بحث زوال معلوم می‌شود که می‌دانستند چنین ضوابطی در زیجات هست؛ با فرض این که در کتاب فقهی از آن‌ها اسم بردند اما از لیالی مقمره اسم نبردند و به وضوح معلوم می‌شود آن محاسبه را با این که مطلع بودند باید تذکر بدهند که در لیالی آن محاسبه به درد نمی‌خورد به ضمیمه این که مخصوصا اگر در کتاب فقهی پیدا بشود که در کتاب فقهی گفته باشند وقتی خورشید هجده درجه زیر افق رسید فجر است، این خیلی جالب است یعنی یک ضابطه قدیمی بوده که برای طلوع فجر این بوده است. نمی‌دانم مرحوم خواجه گفتند؟ نه! مرحوم خواجه برای رویت هلال زحمت کشیده بودند؛ ظاهراً برای این زحمت خواجه نبوده، از قبل بوده خورشید هجده درجه که زیر افق هست فجر طالع می‌شود؛ اگر این را در کتاب فقهی گفته باشند، اسم این را ببرند اما اسمی از لیالی مقمره نبردند، معلوم می‌شود که اصلاً برایشان ارسال مسلم بوده که این تبیّن طریقی محض است، نه موضوعی.

 


 

[1] بهجة الفقيه، ص: 37

[2] سورة یونس، آیة 5

[3] سورة ملک، آیة 17

[4] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‌3، ص: 283-284

 

 

 

 

 

 

 

 

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است