مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 11
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ١١: ١۴٠٠/٠٧/١٧
«و أجاب بعض المحققین عن الاستدلال بالروایتین بأنه لیس فیها تصریح بالصیام او الإفطار، و یجوز أن یکون الهلال للّیله الماضیة مع عدم التکلیف بالصیام او الإفطار الّا مع الرؤیه فی اللیلة او الشهادة علیها لیلا او نهارا.»
«نهارا» یعنی امروز شهادت میدهند که دیروز هلال رویت شده است.
قرار بر این بود که یک فرع منفردی که محل ابتلا هست و اذهان روی آن به فکر مشغول میشود را بحث کنیم، آن فرع این است که آیا رویت هلال با تلسکوپ مجزی هست یا نیست؟ مقصود ما از این مباحثه این فرع است. چون مکرر -هر سال و هر ماه- محل ابتلا قرار میگیرد خوب است برای کسانی که در مسائل فقهی کار میکنند، زوایای بحث واضح باشد و روی آن فکر کرده باشند تا تقریبا معلوم باشد که آیا میشود گفت که رویت هلال با تلسکوپ مجزی است یا نه. این مقصود ما از این مباحثه است.
این رسالهای که سید بحر العلوم دارند در تقویت کفایت رویت هلال قبل از زوال، برای اینکه ثبوت ماه برای همین امروز شود و امروز روز ماه آتی باشد نه سیام ماه قبل، در این بحثِ رویت با تلسکوپ هم کمک میکند. یعنی وقتی این فرع را کار کنید و مبانی علمی آن را بدانید و بررسی کرده باشید و عبارات سید و موافقین و مخالفین در مساله را دیده باشید، آنجا نیز راحتتر میتوانید تصمیم گیری کنید، و همچنین در مساله اشتراک افق که اینها به هم مربوط هستند. لذا عبارت سید را میخواندیم. سید تعبیر کردند: «و یدل علیه الروایات المستفیضة».
در ضمن پیشرفت مباحثه، سه بحث مطرح شد که هنوز پرونده آنها باز است و داریم روی آنها فکر میکنیم؛
برو به 0:02:30
یکی این بود که آیا واقعا مرحوم سید مخالف مشهورند؟ «الناصریات» همان طور که تلقی سید بحرالعلوم بوده -از زمان علامه در «مختلف» تا حالا- آیا همین طور است واقعا یا نه؟ این پرونده هنوز مفتوح است. عرض کردم که عبارات ناصریات نمیرساند که سید مخالف مشهور باشد و مختار سید بحرالعلوم و صاحب ذخیره و اینها را داشته باشند. عبارت ناصریات «و قال ابو یوسف …» معلوم بود ابو یوسف مخالف است؛ «هذا مذهبنا» آن طرف بود و «من خالفنا» دیگر کار را تمام میکرد. اصلا عبارت ناصریات -خودش باشد و این عبارت- دلالت ندارد که سید قائل به این است که رویت قبل از زوال «للیلة الماضیة» است؛ بله، ظاهر عبارت «الماضیة» بود که بحثهای آن گذشت. فقط چیزی که در کنار آن، کار را مشکل کرد و هنوز هم باقی است و باید روی آن تامل شود، کتب معاصر سید و قبل از سید از زیدیه و بعد از آن نیز مفصل به ناصر نسبت داده بودند که ایشان قائل است که رویت قبل از زوال «للیلة الماضیة» است. این نقل آنها با عبارت ناصریات سازگار نیست. اما اینکه این ناصریات چه موقع بوده؟ و نسخههای آن دست شیعه بوده یا نبوده؟ ببینید؛ مرحوم علامه در «مختلف» از این کتاب به «المسائل الناصریة» نام میبرنند. خود سید نیز در مقدمه نسخه بدلی دارد؛ در یک نسخه فرمودند «المسائل المتنوعة» و در نسخه دیگر «المسائل المنتزعة من فقه الناصر و من فقه الناصریة»، اگر «المتنوعه» باشد یعنی کل ناصریات نزد سید بوده و اگر «المنتزعة» باشد ظاهر آن به معنای مسائل منتخبه است. ناصریات مفصل بوده و همه آن به دست سید نرسیده و بخشی رسیده است؛ به هر حال سید این را توضیح فرمودند. خب این مسائلی که دست سید بوده، در بین علمای شیعه معروف بوده یا نبوده؟ ظاهرا در زمان متاخر به دست علامه حلی رسیده است چون در مختلف که کتابی متاخر است، علامه از «المسائل الناصریه» نام میبرد. اما قبل از علامه حلی، ابن ادریس در «سرائر» مفصل به همین نام «الناصریات» که معروف است نام برده؛ «المسائل الناصریات». پس معلوم میشود که زمان ابن ادریس در حله این کتاب بوده است که ابن ادریس این قدر از آن نقل میکند. خب حالا کتابی که از ناصریات سید نزد ابن ادریس در حله بوده، آیا استنساخ زیدیه بوده؟ این بعید به ذهن میآید. ولی خب چیزی که الان برای ما به درد نمیخورد این است که با این همه نقلیاتی که ابن ادریس از الناصریات در سرائر دارد، ما نحن فیه -این فرع- را اصلا مطرح نکرده است تا ببینیم تلقی ایشان از عبارت ناصریات چه بوده است. علامه هم که در مختلف مطرح کرده، از ایشان شروع شده که به سید نسبت دادهاند رویت قبل از زوال «للیلة الماضیة» است. خلاصه این یک بحث بود که هنوز پرونده آن مفتوح است که ببینیم سید همراه کدام طرف است و عبارت ناصریات کدام است.
مساله دوم این بود که میگویند اساسا رویت قبل از زوال محقق نمیشود، چه کسی میتواند در روز هلال را ببیند؟ و اصلا محل ابتلا نیست. این هم یک مساله بود که چند جلسه راجع به آن صحبت شد و مقدمه بحثهای خوب بعدی است.
آیا ممکن است از حدیث استظهار کنیم که اصلا در صدد بیان یک ضابطه است برای دخول شهر -یک ضابطه خاص خودش- که اصلا ربطی به اماریت و اینها نداشته باشد؟
این سه بحث مطرح شده و پرونده آن باز است و داریم روی آنها فکر میکنیم.
برو به 0:07:20
در جلسه آخر در مورد اینکه رویت هلال صورت بگیرد میخواستم نکتهای را عرض کنم که بعدش بحث پیش آمد و مطالب خوبی هم در مباحثه و بعد از آن مطرح شد. خب آن بحثی که آن روز داشتیم در روایات مستفیضه بود که در تعبیر سید «و یدل علیه الروایات المستفیضة» بود و 6 یا 7 روایت را سید آوردند و تعبیر به مستفیضه دارند و همین تعبیر مستفیضه را مرحوم نراقی در «المستند» نیز بیان کردند. ملا احمد این روایات را که در «المستند» میآورند و همراه سید بحرالعلوم هستند و میگویند «للیلة الماضیة» و ایشان نیز تعبیر مستفیضه دارند. حدود 30 سال بعد از سید بحر العلوم وفات ایشان بوده است؛ سید 1212 وفات کردند و ایشان حدود 1240 . خلاصه ایشان نیز این تعبیر استفاضه را دارند. این روایات مستفیضهای که دو تا از آنها دلالت خیلی روشنی دارد، واقعا اینگونه بوده که کسی اینها را نمیدیده؟ چیزی است که نمیشده ببینند یا نه، ممکن بوده؟ مرحوم وحید بهبهانی در همین رسالهای که دارند میگویند: «کثیرا ما نَری -/یُری- قبل الزوال …کذا…» که حالا بعدا عبارت ایشان را میخوانم. این عبارت وحید دلالت دارد که اینگونه نیست که دیده نشود بلکه مسالهای کاملا مطرح است؛ «کثیرا ما نَری -/یُری- قبل الزوال». عرض من این شد که اینگونه نیست که بگوییم دیده نمیشه، به خصوص که زوال مطرح شده؛ قبل الزوال، بعد الزوال. زوال در اطلاقات برای لحظه است یا برای قطعهای از زمان؟ در این مورد نیز صحبت شد. نکاتی که جزء واضحات بحث است همه باید قبل از ورود در دقائق بحث در ذهن شریف شما حاضر باشد؛ میخواستم اینها را ردیف کنم.
یک نکته این است که برای ما واضح شود – غیر از اینکه مورد تسالم اهل فن و علماست، برای خودمان نیز واضح شود- که خروج قمر از تحت الشعاع «ظاهرة سماویة و لا ترتبط بالآفاق»، این باید برای ما واضح شود. ممکن است کسی در آن اختلاف کند ولی آنهایی که بحث در دست آنهاست و فکر کرده باشند و اهل فن باشند، در این اختلاف ندارند.
خروج قمر از تحت الشعاع، یعنی آن وقتی که هلال با چشم غیر مسلح -کاری با چشم مسلح نداریم اصلا- امکانیت رویت هلال دارد و هلال عرفی محقق میشود؛ به این، خروج قمر از تحت الشعاع میگوییم، که آن یک لحظه واحده برای کل کره زمین است؛ نمیشود گفت که آنها الان در روز هستند و قمر خروج پیدا نکرده است، یا برای آمریکا الان خروج از تحت الشعاع شده اما چین و ایران و هند نشده است، این حرف درست نیست؛ اگر ملاحظه کنید این حرف مورد اتفاق همه است.
لذا مرحوم آقای خویی در «منهاج الصالحین» که خلاف فتوای مشهور فتوا دادند و از حدود 50 سال پیش مدام و هر سال محل ابتلا میشد، در «منهاج الصالحین» یک صفحه -کمتر یا بیشتر- بحث استدلالی در اینجا آوردند، چون میخواستند خلاف مشهور فتوا دهند. چنان که یادم هست -عبارت ایشان را تازگی ندیدم- شروع استدلال ایشان به همین است؛ ایشان به چیزی که مورد اختلاف باشد که استدلال نمیکنند. شروع استدلال ایشان به چیزی است که همه قبول دارند و آن این است که خروج قمر از تحت الشعاع یک پدیده سماوی است و ربطی به آفاق کره زمین ندارد. خروج قمر از تحت الشعاع در یک لحظه واحده معینه است و ربطی به نیم کره شمالی، جنوبی، یا شرق و غرب ندارد، همه یکی است. یک لحظه است و شما میتوانید دقیقا ساعت آن را بگویید و برای کل کره زمین است؛ این مطلب مهمی است. پس اگر این برای شما واضح نیست روی آن تامل و فکر کنید.
برو به 0:12:18
مقدمه آن را نیز تامل کنید؛ ماه که دور کره زمین میگردد بعد از 29.5 (بیست و نه و نیم) روز حدودا به مقارنه میرسد، مقارنهای که مرکز خورشید و مرکز ماه و مرکز زمین در یک خط قرار میگیرد که آن موقع وقت کسوف هم هست و خورشید گرفتگی داریم. ولی مقارنه اعم از این است که این سه مرکز (ماه و زمین و خورشید) در یک خط قرار بگیرند، میتواند در هر ماهی که دور میزند، این سه در یک سطح قرار بگیرند، در سطحی که اگر شما گردش دورانی قمر به دور زمین، و ایندو با هم به دور خورشید را -با مبانی امروز- در نظر بگیرید، سطحی که به صورت عمودی رسم شود، آن سطح خطی تشکیل نمیدهد، اما خلاصه ماه و خورشید و زمین در آن سطحی قرار میگیرند که به صورت عمود رسم کردیم و دارد دور میزند. اگر هم همان کره سماوی را با رصدخانه و با چشم خودتان از زمین نگاه میکنید، یک سطح افقی رسم میکنیم، سطح افقی که در لحظه مقارنه، مرکز خورشید و ماه و زمین در آن سطح افقی قرار میگیرند.
به هر حال از اینجا شروع میشود که در هر ماهی یک لحظه مقارنه داریم. مقارنه در یک لحظه است، چرا؟ چون نقطه مرکزی این سه کره که میخواهد در یک خط قرار بگیرد یا در یک سطح هندسی قرار بگیرد، یک لحظه بیشتر نیست، چون هر سه در حال حرکت هستند و فقط در یک لحظه این مقارنت- که این سه نقطه در یک سطح یا یک خط قرار می گیرند- اتفاق میافتد؛ به این، مقارنه میگوییم. به محض اینکه این نقطه رد شد آن ماه جدید -نه هلال- شروع میشود؛ به تعبیر خودمان دور جدیدی برای ماه شروع میشود اما هنوز ماه تحت الشعاع است، یعنی هلال تشکیل نشده است و نمیتوانیم هلال را ببینیم. چه مقدار زمان میبرد؟ چه قدر سخت است محاسبه اینکه چه مقدار زمان میبرد تا ماه از تحت الشعاع خارج شود و هلال تشکیل شود! خیلی پارامترهای متعددی را اهل فن باید ملاحظه کنند تا مطمئن شوند که حالا در این لحظه قمر از تحت الشعاع خارج شده است. محاسبه سنگینی دارد و خیلی فنی است، ولی خب برای بحث ما هیج مشکلی ندارد؛ ما میدانیم هست اما حالا در چه زمانی؟خلاصه در یک لحظهای قمر از تحت الشعاع خارج میشود، یعنی امکان رویت دارد و هلال عرفی است.
خب حالا آن بحث جلسه قبل، وقتی که هلال از تحت الشعاع خارج شد، حالا اوضاع کره زمین چگونه است؟ مثلا در «منهاج الصالحین» همین را محور قرار دادند و گفتند «ظاهرة سماویة»، و بعد وقتی این یک لحظه است، چه لزومی دارد که وقت غروب من باشد. و بعد استدلال را با آن روایاتی که آنجا آوردند ادامه دادهاند. خب بعد، از ایران مراسلاتی با ایشان شد و بحثهایی شد -آنطور که حدس من است، اگر کسی تاریخ آن را بهتر میداند به ما هم بگوید- و بعد ایشان به فتوای خود قیدی زدند. یعنی معلوم شد در مساله خط زمان و تقویم، لامحاله باید در کره زمین دو روز داشته باشیم؛ روز عید، واحد شخصی باشد، معنا ندارد. بعد از این مراسلات، ایشان گفتند خب، پس بلادی که در شب با هم شریکند، اشتراک افق در آنها شرط نیست و رویت هلال در اینها برای همه کافی است.
خب مثلا حاج آقای سیستانی که شاگرد ایشان هستند، فتوای ایشان را قبول نکردند. کتابی هم هست -پیدیاف آن هم موجود است- به نام «أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها» که نظر ایشان را توضیح میدهند. سوال آن هم این است که شما آمدید استدلال استادتان را از منهاج حذف کردید، حالا نظر خود شما چیست؟ ایشان هم همین را قبول دارند، عرض کردم این مورد اختلاف نیست؛ ایشان میگویند ما هم قبول داریم که آن لحظهای که هلال متکون میشود و از تحت الشعاع خارج میشود یک لحظه واحده برای کل کره زمین است اما چه کنیم که آن لحظه خروج از تحت الشعاع، نصف کره زمین روز است. با آن روز میخواهید چه کار کنید؟ باید تصمیم گیری کنید! یعنی ایشان هم مجبور شدند همان مطلب که در شب شریکند را بگویند. میگویند خب پس شما اطلاق روایاتی که میگفتید همه در رویت شریکند را قید زدید به اشتراک در شب؛ بعد می گویند؛ این یک راه حل مساله است، راه دیگر نیز همان است که مشهور میگویند. چون نصف کره زمین روز هستند چارهای ندارید راه حلی ارائه دهید، چون روز که روز است و آنها الان چه کار باید بکنند برای اینکه ماه را حساب کنند؟ ضابط چه باشد؟ اشتراک در شب؟ ایشان می گویند این یک راه است و راه دیگر هم حرف مشهور است که هر بلدی افق خودش را نگاه کند؛ ببیند اگر وقت غروب هلال دارد، فردا اول ماه است و اگر نه، اول ماه نیست. تعبیری که بعد از آن دارند نیز این است که عید فطر واحد نوعی است و عملا نمیتواند واحد شخصی باشد.
خب حالا ببنید، اینها را من عرض کردم تا ببنید که فضای بحث چیست. بحث یک متفق علیههایی دارد و یک مختلف فیه دارد و فضا سنگین است.
اگر روایات قبل الزوال درست شود، آیا ممکن است بعد به این نتیجه برسیم که روز عید واحد شخصی است؟ اتفاقا ضابطهای که این روایت به دست ما میدهد برای کل کره زمین میتوانیم واحد شخصی درست کنیم، به شرط اینکه این ضابطه را بحث کنیم؛ هم از نظر فقهی حرف سید و اینها سر برسد و هم اینکه روی کل کره این ضابطه را پیاده کنیم. ببینیم ممکن است که واحد شخصی شود یا نه؟ ان شاء الله مقدمات این حرف خواهد آمد.
خب، جلسه قبل به اینجا رسیدیم که من مثالی عرض کردم و این در ذهن من مهم است.
برو به 0:19:41
معمولا میگویند برای ما شب بود هلال را ندیدیم و بعدا در آمریکای جنوبی آنها الان دارند رویت هلال میکنند، چون هلال برای آنها از تحت الشعاع خارج شده و برای ما مثلا 10 ساعت گذشته است؛ چه ربطی به ما دارد، این هلال برای آنهاست و برای ما نیست.
من برای اینکه اینگونه فکر نکنیم مثالی عرض کردم، مثال آن موبایل که اگر یادتان باشد گفتم که خب به هر حال، در هر لحظهای کره زمین، کل 24 ساعت را دارد؛ الان این لحظهای که ما اینجا نشستهایم و مثلا ساعت 11.5 است، کره زمین 11 شب دارد، همین الان لحظه طلوع دارد، لحظه غروب دارد، لحظه نصف شب دارد، لحظه زوال ظهر دارد؛ نیم ساعت بعد هم دوباره همین گونه است. هر لحظهای کره زمین همه اینها را دارد. خب وقتی چنین است، آن لحظهای که ماه از تحت الشعاع خارج میشود، آن لحظه در یک جایی وقت غروب آنهاست؛ وقتی غروب آنهاست یعنی میتوانند در افق خودشان هلال را ببینند.
خب این هلال آنهاست و بعد فردا هم عید آنها باشد، چه ربطی به ما دارد؟
آنچه عرض کردم این بود که موبایلی به دست او بدهید و او موبایل را به طرف هلال بگیرد و به شما در اینجا نشان بدهد، سوال من این بود که این هلالی که شما اینجا در موبایل میبینید با هلالی که او در وقت غروب خودش دارد میبیند، یکی هست یا نیست؟ خب این یک سوال بود. اما سوالی که مقصود اصلی من بود؛ فرض گرفتیم که ما الان در قم قبل الزوال هستیم و ساعت 10 صبح است، یعنی فرض میکنیم که خورشید 4 ساعت است که طلوع کرده و با حساب ضابطهای که صحبت کردیم، الان ماه چند ساعت است که طلوع کرده است؟ مثلا 3.5 ساعت، چرا؟ چون ماه در روز اول، بعد از طلوع خورشید طلوع میکرد، یعنی اول خورشید طلوع کرده و بعد ماه پشب سر او بوده، پس اگر خورشید در اینجای آسمان باشد ماه کمی عقبتر به سمت مشرق قرار دارد، ولی چون نور خورشید زیاد است ماه را نمیبینیم. سوال اصلی این بود؛ این ماهی که شما الان با موبایل دارید میبینید و آن شخصی که آن طرف، وقت غروب اوست برای شما ارسال میکند، این هلالی که الان میبینید و هلالی که الان بالای سر شما هست و 3.5 ساعت است که طلوع کرده و در آسمان قم موجود است ولی شما آن را نمیبینید چون نور خوشید زیاد است، اینها دو هلال است یا یکی است؟ این سوال اصلی من بود. خب، هلال که دوتا نیست، همین هلالی که اینجا من آن را نمیبینم و او از آن طرف دارد به من نشان میدهد. حالا فرمایشاتی که دیگران گفتند را میرسیم.
برای یکی بودن هلال این مثال را عرض میکنم؛ فرض بگیرید که یک باغ بزرگی به پهنای 2 کیلومتر در یک سرزمینی است، یک آقایی طرف راست باغ ایستاده و آقای دیگری طرف چپ باغ است. با فاصله دور یک کوهی قرار دارد که قطاری از پشت آن کوه پیدا میشود و قبل از آن، پشت کوه است و پیدا نیست و در یک لحظه از پشت کوه پیدا میشود. اگر بخواهیم حدود تقریبی آن را در نظر بگیریم، مثلا این باغی که 2 کیلومتر پهنا دارد، آنجایی که قطار پیدا میشود به اندازه 30 تا 2 کیلومتر فاصله دارد، یعنی 30 تا از این باغ را کنار هم بگذارید تا به آنجایی که قطار پیدا میشود برسید. چون بین ماه و زمین، حدود 30 تا زمین فاصله است و باید 30 تا زمین را کنار هم بگذاریم تا به ماه برسیم. حالا این باغ 2 کیلومتری با فاصله 60 کیلومتری یک کوهی را فرض بگیرید که قطاری در پشت کوه میآید و در یک لحظه از پشت کوه بیرون میآید و در شب، نور نورافکن آن به این باغی میافتد که این دو نفر در آن هستند. عرض من این است که این نورافکن قطار، یکی بیشتر نیست و در یک لحظه هم به این باغ میتابد. کسی که در سمت راست باغ است میبیند و کسی هم که سمت چپ است میبیند، هر دو آن نور را میبینند و آن نور هم یکی است. اگر فرض بگیریم که نزد این فرد سمت راست در شب یک چراغ بسیار پر نور روشن است که نمیگذارد نور آن قطار را از دور ببیند، اگر با موبایل کسی که در سمت دیگر باغ است همین نور قطار را ببیند، چه قضاوتی دارد؟ میگوید این همین است و اگر این نور شدید نبود من هم میدیدم و دقیقا همان نوری است که از پشت کوه میآید. این مثال من و مقصود من است.
خب حالا بعد از آن فرمایشاتی آمد که همه خوب بود؛ مثلا گفتند آن کسی که وقت غروب میبیند، هلال بعد الزوال است. بله، درست است هلال او بعد الزوال است، اما هلالی که ما الان داریم میبینیم و الان بالای سر ماست، قبل الزوال است. بله، او که آن طرف است -مثل فردی که آن طرف باغ است- همان هلال واحد را برای ما ارسال میکند.
حالا مثال دیگری، برای اینکه مثال روشنتر باشد. اساسا نور خورشید که شدید است و نمیگذارد ما هلال را در قبل الزوال یا بعد الزوال ببینیم، به خاطر جو زمین است. نور در جو زمین، حالت پخش شدن و انکسار و تفشی دارد، بازتابهای مختلفی از ذرات هوا وجود دارد که اینگونه پر نور است. اما اگر از جو بالا برویم -حدود 17 یا 20 کیلومتر- هر چه بالاتر برویم تاریکتر میشود، یعنی آن روشنایی شدیدی که نور خورشید برای چشم ما در قم دارد، ندارد. خب حالا به جای اینکه موبایل را به دست کسی بدهیم که وقت غروب اوست- وقت غروب عرفی بود روشن بود- همین جا یک کسی را سوار هواپیما کنیم که از بالای قم هم آنطرفتر نرود و اتفاقا مسیرش همان جایی باشد که الان 3.5 ساعت است که ماه طلوع کرده است، در همین مسیر از جو بالا برود و در همین خطی که ماه بالای سر ما قرار دارد بالا برود، جایی که این شدت انتشار نور خورشید در جو کم شود. آنجا در همین ساعت 10 صبح روز قم و با موبایل از هلال قم عکس بگیرد و برای ما بفرستد. چون بالای جو هست آن شدت تابش نور خورشید نیست و وقتی این شدت نیست، بالای 20 کیلومتر میتواند عکس هلال را ارسال کند. الان ما هم داریم با موبایل آن هلال را میبینیم. همان سوال را اینجا هم مطرح میکنیم؛ آن هلالی که الان در موبایل داریم میبینیم که این آقا در هواپیما درست بالای سر ما در این خط از بالای جو دارد عکس میگیرد، با آن هلالی که خود او میبیند و ارسال میکند، دو هلال است یا یکی است؟ یکی است. خب این هلال، هلال قبل الزوال برای ما هست یا نیست؟ این مثال را برای این عرض میکنم که نگویند آن کسی که آنجا بود هلالش برای بعد الزوال است. درست است که به خاطر نور خورشید نمیبینیم اما در موبایل داریم هلالی را میبینیم که همینجاست و دوتا نیست، او فقط رفته بالاتر که شدت نور خورشید را کم کند. میتوانیم بگوییم که در قم قبل الزوال رویت هلال کردیم؟ میتوانیم بگوییم یا نه؟ یعنی، حدیث شامل این میشود یا نه؟
برو به 0:30:00
شاگرد: این چیزی که در موبایل میبینیم تصویر هلال است، نه خود هلالی که الان بالای سر است.
استاد: یعنی شما میخواهید بگویید که رویت بالفعل، شرط شرعی است؟
شاگرد: میخواهم بگویم تصویر با هلال فرق دارد. رویت هلال با رویت تصویر هلال دوتاست.
استاد: مثلا 2 کیلومتر آن طرفتر کسی منبر رفته است و صحبت میکند، وقتی شما صدای او را از بلندگویی که اینجا گذاشتهاند میشنوید، میگویید من صدای او را نمیشنوم و منبر او را هم گوش ندادم، فقط صوت حاصل از بلندگو را شنیدم؛ عرف این را میگوید؟
شاگرد: مثلا برای دکتر اجنبی، فقها میگویند اول تصویر را ببینید، اگر نشد، بعد نگاه مستقیم داشته باشید.
استاد: خب این از بحثهای خوبی است که باید بحث کنیم، آیا میان ایندو تفاوت هست یا نیست؟ یعنی وقتی به دکتر میگویند اجنبیه را با آینه یا تصویر ببین، با اینکه ما الان میخواهیم با موبایل هلال را ببینیم، تفاوت هست یا نیست؟ من عرض میکنم تفاوت هست. چرا؟ چون در آنجا خود رویت ملابساتی دارد که مقصود نظر شارع است اما در اینجا رویت طریقیت محضه دارد برای اینکه بفهمیم هلال داریم.
شاگرد: پس باید سراغ حکم برویم؛ یعنی اگر موضوع هلال است پس تصویر و غیر تصویر فرقی ندارد. باید کشف کنیم که موضوع چگونه است و بدون لحاظ احکام شارع نمیتوانیم سراغ موضوع صرف برویم و موضوع را کشف کنیم.
استاد: ببینید، مفصلتر خواهم گفت اما فعلا اشاره می کنم که تامل کنید. در رویت به اجنبیه، رویت متعلق حکم است؛ میگوید ببین، نبین. شارع با خود رویت به عنوان متعلق کار دارد. اما در هلال، شارع نمیگوید ببین یا نبین، به عنوان متعلق حکم، بلکه میگوید من با هلال کار دارم، ببین تا هلال را که موضوع حکم است کشف کنی. خیلی تفاوت است که رویت موضوعیت داشته باشد یا اینکه متعلق حکم باشد؛ موضوعیت به معنای چیزی که موضوع را بیاورد. چند گونه موضوعیت داریم که انشاءالله بعدا در موردش صحبت میکنیم.
به هر حال، در مانحن فیه که من میگویم این تصویر همان است چون شما با رویت این تصویر هلالی که هواپیما از آن بالا ارسال میکند، دقیقا دارد همان را برای شما نشان میدهد، همان چیزی که او موضوع است، نه دیدن شما.
شاگرد: با نزدیک شدن به ماه، نسبت و زاویه ما با ماه عوض شده است. اینکه از زاویه دیگری ماه را با تصویر به ما نشان دهند میتوانیم بگوییم رویت هلالی که از تحت الشعاع خارج شده رخ داده است؟ نسبت ما در روی زمین با ماه و خورشید تغییر پیدا کرده است.
استاد: بله، اگر نسبت را تغییر بدهیم، این سوال خوب است. همان قطاری را که عرض میکردم اگر آن را جلو بیاورید تا فاصله یک کیلومتری باغ و یک دفعه از پشت کوه بیرون بیاورید، اینجا دقیقا کسی که سمت راست و چپ هستند فرق میکند. یعنی یکی میبیند و دیگری اصلا نمیبیند و حاجب دارد. این درست است، اما الان صحبت در این هلالی است که خدا با این نسبت قرار داده است. یعنی فاصله به گونهای است که آن لحظهای که قمر از تحت الشعاع خارج میشود برای کل کره زمین علی السویه (یکسان) است. کره ارضیه کالنقطه است. یعنی نمیشود بگویید که اگر اینجای زمین باشی از تحت الشعاع خارج نشده اما اگر آنجای زمین باشی از تحت الشعاع خارج شده است. لذا گفتم 30 تا باغ را فرض بگیرید، در 60 کیلومتری از پشت کوه پیدا شود، یعنی فاصله زمین تا ماه، 30 تا کره زمین است. یک توپی را 30 تا مثل خودش جلو ببرید و در آنجا یک لامپی را به طرف آن روشن کنید. با این فاصله وقتی آن آمد و حاجب او رفت و از تحت الشعاع خارج شد، کل این توپ نسبت علی السویه دارد؛ اینگونه نیست که بگوییم کسی که این طرف توپ است میبیند و کسی که آن طرف است نمیبیند، ابدا اینگونه نیست. یعنی انتشار نور او با این فاصله، حالت نقطهای پیدا میکند برای کل این کره. این از چیزهایی است که مورد قبول همه است و من هم چیزی را عرض کردم که برای شما واضح باشد. هر کجای آن که واضح نیست و فرمایشی دارید بفرمایید.
حتی برای زوال آنها که بگوییم کسی در وقت غروب دارد ارسال میکند؛ مثال خوبی گفتهاند. مثال را به این صورت عرض میکنم؛ کسی میگوید که مثلا اگر قبل از ظهر خبر داند که فرزند زید متولد شده، شما آن روز نهار منزل والد او مهمانی بیا. یک مثال خیلی ساده؛ اگر قبل از ظهر خبر دادند که اینطور شده، شما این عمل را انجام بده. حالا آن کسی که خبر میدهد مثلا آن طرف آمریکاست و شب اوست؛ با موبایل خبر میدهد که فرزند فلانی متولد شد، ولی ساعت 10 صبح شماست. آیا عرف عام میگویند که او که خبر داده در شب بوده؟ شما نمیتوانید بگویید که من قبل از ظهر -قبل الزوال- مطلع شدم که فلانی فرزندش متولد شده است؟ نمیشود بگوییم؟
شاگرد2: قیاس مع الفارق نیست؟ او دارد وضعیت الان ما در این طرف کره زمین را اخبار میکند ولی در بحث رویت او دارد رویت … .
استاد: یک هلال است. تولد فرزند او نیز یک واقعه است و در یک لحظه صورت گرفته است و برای من هم که قبل الزوال به گوشم رسیده، احکام قبل الزوال را اجرا میکنم. خروج قمر از تحت الشعاع نیز یک واقعه است و ربطی به رویت ندارد؛ لحظه خاص خودش را دارد.
برو به 0:38:00
شاگرد3: اصل بحث این است که موضوع ماه جدید، تشکیل هلال است یا رویت هلال؟ اگر موضوع، تشکیل هلال باشد، رویت طریق محض میشود و از هر جایی، با هر نسبتی متوجه شوید -عالم شوید- کافی است، اما اگر موضوع رویت هلال -یعنی تشکیل هلال منضم و مشروط به رویت- باشد، تشکیل هلال یک واقعه فضایی است که هیچ ربطی هم به زمین ندارد، اما رویت هلال یک واقعه فضایی نیست، بلکه واقعهای است که در زمین رخ میدهد و لذا مقید به زمان و مکان زمین میشود.
استاد: خب ببینید، در مورد رویت هلال اولین سوال سادهای که به ذهن میآید این است که رویتی که جزء موضوع است آیا رویت بالفعل منظور است یا امکان رویت؟
شاگرد: رویتی که از زمین شکل بگیرد
استاد: می دانم از زمین شکل بگیرد، امکان آن یا فعلیت؟
شاگرد: رویتی که از زمین و قبل از زوال شکل بگیرد. برای ۶٠ درجه زمین این رویت در آن زمان امکان دارد.
شاگرد٢: ظهور در فعلیت دارد.
شاگرد٣: اگر ماه برای آنها که پشت زمین هستند درآن لحظه طلوع نکرده باشد، برای آنها موضوعیت ندارد. من فرمایش آقا را اینطور متوجه شدم، یعنی برای آنها که پشت سر هستند طلوع محقق نشده است ولی تولد هلال شده است، مثلا این طور بگوییم که ادله کاری به طلوه ماه ندارد.
استاد: ببینید در لحظهای که هلال متکون میشود اگر کره زمین را یک نقطه فرض بگیرید … .
شاگرد: نمی شود اینطور فرض کرد. اگر پدیده رویت جزء الموضوع شد این رویت فقط از زمین شکل می گیرد، فقط از زمین فقط شکل گرفت به قیود زمان و مکان زمین محدود میشود.
استاد: روایاتی داریم که میگوید «انما علیک مشرقک و مغربک»[1]، این روایات برای کسانی است که قاطن در بقاع مختلف زمین نسبت به آن زمان میخواهند کاری را انجام دهند، میخواهند نماز ظهر بخوانند یا مغرب بخوانند. اما برای دخول شهر میخواهیم بگوییم که ماه داخل شد. خلاصه شما برای دخول شهر باید برای کره زمین یک ضابطه بدهید. همه بحث ما همین است که میخواهیم دنبال این ضابطه باشیم. الان در مورد فرمایش شما اگر بخواهیم بگوییم که شهر شروع شد، آیا افق مهم است؟ اگر امکان رویت نداری و آن طرف کره زمین هستی، ماه شروع نشد و اگر …؛ شروع شهر به عنوان میقات الناس، به عنوان چیزی که میخواهد بگوید روز اول و روز دوم، تا تمام شود، اینکه افق در آن دخالت ندارد. ببینید، این مطلب، مطلب درستی است و ایشان هم در «أسئلةحول رویه الهلال) این را میگویند که خلاصه وقتی هلال متکون میشود عدهای پشت کره زمین هستند و خیلی روشن است که نصف کره زمین امکان رویت به این معنا را ندارند چون آسمان آن طرف است، خب چون ندارند پس ماه به عنوان یک ضابط و تقویم -به عنوان میقات الناس که بدانند مثلا پنجشنبه را چندم ماه حساب کنند- شروع نشده است؟
شاگرد: ظاهرا نشده است.همه حرف همین اس که تکوین القمر، تکوین الهلال موضوع است یا رویت الهلال موضوع است.
استاد: ببینید از چیزهایی که میگویند خلاف اجماع است؛ اگر رویت هلال نشد و اصلا از تحت الشعاع بیرون نیامده و هیچ کس هم ندیده است، ولی 30 روز تام شد، چه میگویید؟ میگویید اجماع است که ماه، 31 روز نداریم. پس معلوم میشود که رویت را شما دارید جزء موضوع قرار میدهید؛ اگر رویت جزء موضوع بود، اجماع نبود بر اینکه اگر شب 29، ماه را دیدی، فردا اول ماه است و اگر ندیدی فردا روز 30 است و ماه تمام است. میگویید روایت فرموده «صم للرویه و افطر للرویه»، میگوییم پس این اجماع -اجماعی که احدی در آن شک ندارد- چیست؟ معلوم میشود که ما در کلاس فقه داریم کاری با رویت می کنیم و چیزی را به شارع نسبت میدهیم که در کلام شارع نیست. حالا اینها را تامل بفرمایید تا فردا ان شاء الله.
و الحمدلله رب العالمین.
تگ: سید مرتضی، ناصریات، امکان تحقق هلال در روز، خروج قمر از تحت الشعاع، آیت الله خویی، موضوعیت یا طریقت رویت در شروع ماه، رویت قبل از زوال، ماه نوعی وشخصی،آیت الله سیستانی، منهاج الصالحین، رویت هلال با تلسکوپ، پدیده سماوی.
[1] . من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 221