مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 110
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ١١٠: ١٣٩۶/٠٢/٢۶
ثمّ، إنّه إن انكشف فساد الظنّ و وقوع تمام الصلاة قبل الوقت، أعاد إجماعاً، و منصوصاً في صحيحة «لا تعاد.» و ما في عبارة «الشرائع» من قوله: «فإن انكشف له فساد الظنّ قبل دخول الوقت، استأنف» فلعلّ المراد منه «إن انكشف له فساد الظنّ الواقع به تمام العمل» و لا يكون كذلك إلّا إذا كان المنكشف وقوع تمام العمل قبل الوقت، «استأنف»، في قبال قوله: «و إن كان الوقت دخل و هو متلبّس، لم يعد علىٰ الأظهر» و الدليل في الثاني رواية «إسماعيل» المنجبر ضعفها باشتهار العمل بها بين الاصحاب[1]
«ثمّ، إنّه إن انكشف فساد الظنّ و وقوع تمام الصلاة قبل الوقت، أعاد إجماعاً»؛ اجماع مستقری که هست. آیا مطلبی که معتبر از سه نفر –ابن عباس و حسن بصری و شعبی- نقل میکند که در سفر جایز است که نماز را قبل از وقت بخوانید، تنها بهعنوان تعبد و یک مورد اینگونه گفته اند؟ یا مقصود آنها از سفر،البته این فقط بهعنوان تحلیل سخن شان – والا مخالف ضروری بین مسلمین است- بهعنوان صغری یا کبری بوده است؟ تعبد بوده یا ارشاد؟ یک وقت میگویند که مقصود ما از سفر یک نحو عذر میباشد، مثلا کسی است که در شرائطی است که برای بعد از زوال عذر دارد، عذر عرفی هم بهمعنای تعذر نیست بلکه بهمعنای تعسر است. اگر مقصود آنها این باشد، اجماعی میشود که افراد آن معلوم النسب هستند و بهعنوان استثناء کنار این اجماع میباشد. چون هرچند گفته اند نماز قبل از وقت در سفر بخواند، اما اگر از آنها سؤال کنید میگویند که مقصود ما از سفر بهعنوان صغرایی برای عذر است. عذر هم بهمعنای تعسر عرفی است. عذر نوعیه و ضرورت عادی عرفی است. نه تعذر که اصلاً ممکن نباشد.
کسی که میخواهد سفر برود، اگر قبل از وقت نمازش را بخواند، به این معنا است که سفری است که تعذر دارد. «یستحیل له ان یصلی بعد الزوال فی سفره». این هم ممکن است. خب قضا بخواند چرا قبل از وقت بخواند؟ خب آنها این مطلب را گفتند اما آیا مقصودشان این است که مسافر بهخاطر عذر نمازش را صغرویا متقدم میکند؟ دراینصورت هر ذو عذری مقدم میکند. سفر هم یکی از صغراهای آن میباشد. یا سفر یک کبری میباشد که برای آن دلیل داشتند؟ این دو احتمال است.
تعذر یا صغری و یا کبری برای عذر میباشد. عذر بهمعنای استحاله اینکه در سفرش نماز بخواند؟ یا بهمعنای عسر است؟ عذر دارد به این معنا نیست که محال است. یکی از بزرگترین مصادیق عذر، تعسر است. نه اینکه بگوییم که با ماده تعذر از یک خانواده هستند و کل عذر متعذر. برای کسی که با فضای فقه آشنا میباشد روشن است که متعسر، معذور است. عذر بهمعنای تعذر و استحاله نیست.
علی ای حال اینکه ایشان اجماعا را فرمودند، این سؤال را در مورد آن سه نفر داریم. اگر مراد آن سه نفر صغری بوده، این اجماع برای آنها نمیشود. اما اگر کبری بوده باشد، این اجماع هم برای آنها میباشد. یعنی به این صورت میشود که «اعاد اجماعا حتی من الثلاثه» که در معتبر فرمودند. اما اگر سفری که در کلام آنها آمده صغری باشد، اینجا هم یکی از مواردی است که معذور بوده زیرا طبق ظن خودش نماز خوانده و طبق این ظن نماز قبل از وقت واقع شده است. این سه نفر میتوانند بگویند مسافر هم مانند این شخص ذو عذر است.
مقصودم این است که میخواهم این اجماع شامل آن سه نفر هم بشود. اگر کبرویا میگفتند این اجماع شامل آن سه نفر میشد اما اگر سفر نزد آنها صغری باشد، میتوانند از این اعاد فاصله بگیرند و بگویند مقصود عذر بوده و در اینجا هم چون معذور است دیگر نیازی به اعاده ندارد.
برو به 0:05:25
شاگرد: کبری هم باشد بالأخره سفر بوده است
استاد: ما نحن فیه که سفر نیست. به این شکل میشود که ظن دخول الوقت فصلی ثم انکشف انه صلی قبل الوقت. اینکه سفری نیست. ربطی به سفر ندارد. این سه نفر مطلبی را نقل کردهاند و شاید هم روایتی داشتهاند که از آن نقل میکنند… .
شاگرد٢: در عبارت «روی» دارد.
استاد: روی مرفوعا یا روی مقطوعا؟
شاگرد: ذکر نمیکند.
استاد: وقتی صحابه حرف میزنند میگویند دو جور است. مرفوعه یا مقطوعه است. ما بهدنبال مرفوعه هستیم.
شاگرد: ایشان که ذکر نکرده است. میفرمایند «روی عن ابن عباس فی مسافرصلی الظهر قبل الزوال یجزئه».
استاد: شاید سهوا قبل از زوال نماز خوانده است. اصلاً عمدی بودن آن را ذکر نمیکند. ممکن است که این سفر مثل مانحن فیه که ظنی بوده، عذر بود باشد. در شرائطی بوده که نفهیمده و نماز را قبل از آن خوانده است. این خیلی فرق کرد. به نظرم عبارت معتبر به این شکل نیست. این المغنی ابن قدامه است. اما در معتبر عبارت بهگونۀ دیگری القاء میکرد.
در عبارت معتبر «جواز استفتاح الظهر للمسافر قبل الزوال بقليل[2]» کلمه جواز با این متنی که خوانده شد، خیلی تفاوت دارد. جواز استفتاح بهمعنای عمد میباشد. ولی در عبارت ابن قدامه احتمال دارد که به این معنا باشد که وقتی سهوی نماز بخواند صحیح است.
باید بیشتر تحقیق شود که این روایت کجا بوده و در چه زمانی بوده و آیا در کتب اصیل این روایت را داریم یا نه. چند کتاب اصیل فقهی هست. موطا مالک، کتاب الام شافعی و قبل از آن هم کتابی هست که امام صادق علیهالسلام به او فرمودند که «لیس لهولاء مثله». حاج آقا میفرمودند این روایت می فهماند که گویا هنوز موطا نوشته نشده است. موطا معروف بود. الام بعد از آن نوشته شده است. اما موطا مالک مقدم است و برای قرن دوم است. چطور بود که حضرت فرمودند «لیس لهولاء مثله».
علی ای حال باید این مطلب ابن عباس را در کتب قدیمی ببینیم که آیا اشاره کردهاند به این مطلب زیرا آن عبارات، نسبت به کتب متأخر، ادق میتواند باشد. آیا مقصود او فرض عمد و اختیاربوده است،در عبارت محقق آمده «جواز استفتاح» که بهوضوح میگوید که اختیارا جایز است، یا اینکه چون مسافر بوده مظنه سهو و اشتباه بوده لذا نماز را قبل از وقت خوانده است. چون مسافر بوده لذا اشکال ندارد. ظهور این احتمال در اینکه سفر عذر باشد، اقوی است. نه اینکه سفر موضوعیت داشته باشد و کبری باشد. بلکه سفر صغری برای کبرای عذر میباشد.
«ثمّ، إنّه إن انكشف فساد الظنّ و وقوع تمام الصلاة قبل الوقت، أعاد إجماعاً»؛ ممکن است مثل صاحب جواهر بفرمایند «بل ضرورتا من الدین و المسلمین».
برو به 0:09:35
«و منصوصاً في صحيحة لا تعاد»؛ که یکی از آنها وقت میباشد. وقت که فوت شد باید نماز را اعاده کند.
«و ما في عبارة الشرائع»؛ صاحب شرایع عبارتی دارند که صاحب جواهر آن را بهگونهای معنا کرده اما معنایی که حاج آقا کردهاند اندکی با آن تفاوت دارد.
«من قوله: «فإن انكشف له فساد الظنّ قبل دخول الوقت، استأنف» فلعلّ المراد منه «إن انكشف له فساد الظنّ الواقع به تمام العمل» و لا يكون كذلك إلّا إذا كان المنكشف وقوع تمام العمل قبل الوقت، «استأنف».
ابتدا عبارت صاحب جواهر را ببینیم.
صاحب شرایع فرمودند: «فان فقد العلم اجتهد فان غلب علی ظنه دخول الوقت صلی[3]». در چند صفحه بعد میفرمایند:«فإن انكشف له فساد الظن قبل دخول الوقت استانف[4]». اگر معلوم شد ظنی که با آن نماز خوانده است فاسد بوده، باید نماز را اعاده کند. عبارت قبل دخول الوقت برای کجا میباشد؟ برای فساد ظن میباشد یا برای صلی میباشد؟ اگر به انکشف بزنیم، خلاف اجماع میشود. یعنی انکشاف باید قبل از دخول وقت باشد. نماز را خوانده و قبل از اینکه اذان بگوید میفهمد که نمازش قبل از وقت بوده است، این شخص «اعاد». اما اگر بعد از دخول وقت انکشاف شود، اجماعا در اینجا نیز باید نمازش را اعاده کند. در هر صورت نماز قبل از وقت بوده است. لذا قبل الوقت را نمیتوان متعلق انکشاف گرفت. زیرا وقتی نماز قبل از وقت باشد، انکشاف قبل از وقت و انکشاف بعد از وقت مثمر ثمر نیست. بلکه مثمر وقوع صلاه قبل از وقت است.
صاحب جواهر به این شکل میفرمایند:
«فإن انكشف له فساد الظن حتى بان أن صلاته تماما وقعت قبل دخول الوقت استأنف الصلاة إجماعا محصلا و منقولا»؛ وقعت را اضافه کردن و متعلق را درست کردند. متعلقی که صریحاً ربطی به عبارت ایشان ندارد. لذا در شرح متعلق قبل دخول الوقت مشخص شد. اما در متن باید چه کار کنیم؟
اما حاج آقا چطور معنا میکنند؟
«و ما في عبارة الشرائع من قوله: «فإن انكشف له فساد الظنّ قبل دخول الوقت، استأنف» فلعلّ المراد منه «إن انكشف له فساد الظنّ الواقع به تمام العمل»؛ کلمه تمام در عبارت نیامده بود. ایشان میگویند که این ظن یک موصوف مقدر دارد. ظنی که سبب شد کل نماز را قبل از وقت بخوانید فسادش منکشف شد. بنابراین متعلق «قبل دخول الوقت» در عبارت ایشان «الواقع» میشود. «الواقع به تمام العمل قبل دخول الوقت».
برو به 0:15:25
«و لا يكون كذلك إلّا إذا كان المنكشف وقوع تمام العمل قبل الوقت»؛ میفرمایند همین اندازه بگوییم که «الظن الواقع به تمام العمل» کافی است که معادل با قبل الوقت باشد.اگر فساد ظنی که باعث شد کل عمل اتیان شود، روشن شود، اگر بعض العمل در وقت باشد، آن ظن در بعض عمل فاسد بوده است. اما در مقدار دیگر عمل که در وقت واقع شده، مطابق واقع بوده است.
به عبارت دیگر انکشاف فساد دو جور است. فاسد است این ظن، بعض الفساد و تمام الفساد. اگر منکشف شود که این ظن فاسد بوده اما تنها نصف آن فاسد بوده، به این معنا که نصف عمل قبل از وقت بوده و نصف دیگر آن با دخول وقت مصادف شده. این برای عبارت بعدی محقق است.
اما عبارت اول ایشان این است که «انکشف فساد الظن» یعنی معلوم شد که کل این ظن فاسد است. زمانیکه کل عمل قبل از وقت باشد، تمام ظن فاسد است.
شاگرد: باید دید که متعلق ظن چیست. گاهی این است که تمام نمازی که من می خوانم در وقت واقع شده است. گاهی ظن من به این است که وقت داخل شده است … .
استاد: لازمه روشن دارد. ظن دارد که وقت داخل شده، پس تمام اجزاء نماز من در وقت واقع میشود. حال فساد این ظن منکشف میشود. فساد آن دو جور منکشف میشود.
شاگرد: درصورتیکه ظن به دخول وقت دارم اما نمازم را تأخیر میاندازم و بعد میخوانم. بعد از مدتی فساد ظن منکشف میشود اما نمازی که با تأخیر خواندهام در وقت واقع شده است. آیا به این ظن هم فساد ظن اطلاق میشود؟
استاد: ظن فاسد بود اما در کتاب فقهی نمیگوییم. طبق فرمایش خودتان ثمره عملی ندارد. لذا وقتی در کتاب فقهی میگوییم انکشف فساد الظن، به این معنا است که نسبت به لوازم آن صحبت میکنیم. لازمه ظن به دخول وقت این است که کل نماز او در وقت واقع شده است. فساد این لازم و ملزوم با هم منکشف میشود. میفرمایند انکشاف فساد دو جور است. یکی به انکشاف فساد ظن به این نحو است که همه ظن قبل از وقت بوده است. اما گاهی فساد آن منکشف میشود به این معنا که بعض نماز او قبل از وقت بوده است. ولی بعض نماز او صحیح بوده است. لذا محقق که فرمودند انکشف فساد الظن، به این معنا است که کل این ظن با جمیع لوازمش فاسد بوده است. پس لازمه آن این است که کل نماز قبل از وقت بوده است.
شاگرد: این فرمایش شما را محقق در انتهای کلام خود اشاره کردهاند. یعنی اگر نماز خود را قبل از وقت جاهلا بخواند نمازش باطل است. لذا عبارت « فان انکشف فساد الظن» را به این معنا بگیریم که اگر وقتی در حال نماز میباشد، فساد منکشف شود، نمازش باطل است.
برو به 0:20:17
استاد: دراینصورت دیگر «قبل الدخول» را نمیتوانیم معنا کنیم.
شاگرد: یعنی قبل از اینکه نمازش تمام شود متوجه شد که ظنش فاسد است. یعنی چه بعد از نماز بفهمد که قبل از وقت خوانده و چه در حین نماز بفهمد که وقت داخل نشده، نمازش باطل است.
استاد: به این مسأله در عروه اشاره شده است.
«أما إذا تبين أن الوقت سيدخل قبل تمام الصلاة فلا ينفع شيئا[5]». یعنی تبین فساد قبل از دخول وقت میباشد ولی متلبس میباشد. در حین تلبس به صلاه متوجه میشود که وقت در حین نماز داخل خواهد شد. سید میگویند که باطل است.
شاگرد: فرض دیگر این است که بعد از فراغ متوجه شد که وقت داخل نشده است. یعنی هر دو فرض را ایشان با این عبارت میگوید. لذا اینکه فرمودید نمیتواند متعلق به انکشاف باشد، صحیح نیست.
استاد: نه، مقصودم را توضیح دادم. گفتم اگر مفهوم داشته باشد که اگر تبین قبل از وقت حاصل شد، باید اعاده کند. یعنی اگر بعد از وقت تبین شد دیگر اعاده ندارد. کسی این را نمیگوید. مقصودم این بود که عرض کردم. اگر بگوییم که «ان انکشف الفساد قبل دخول الوقت اعاد». اما اگر نماز قبل از وقت بود ولی انکشاف آن بعد از وقت بود، کسی نمیگوید که اعاده ندارد. مقصودم این بود. اما اینکه مقصودمان این باشد که «انکشف قبل دخول الوقت» به این معنا است که هنوز وقت داخل نشده و او متلبس به نماز است، خواه تمام عمل قبل از وقت قرار بگیرد و خواه مقداری از آن حتی یک تکبیر آن، قبل از وقت قرار بگیرد، سید میگوید این باطل است. اما این مطلب از عبارت شرایع بیرون نمیآید.
شاگرد: معنایی که حاج آقا و صاحب جواهر بیان میکنند از عبارت شرایع بیرون نمیآید.
استاد: آن معنایی که شما میکنید را بگویید. «غلب علی ظنه صلی فان انکشف فساد الظن قبل دخول الوقت». حال مصلی چه لحظهای است؟
شاگرد: یا نمازش تمام شده یا در حین نماز میباشد، قبل از دخول وقت معلوم میشود که ظن او باطل بوده است.
استاد: اگر بعد از اینکه وقت داخل شود معلوم شد چه میشود؟
شاگرد: ایشان وارد این فرض نشدند.
استاد: بله، صحبت سر همین است. یعنی مقابلهای که در عبارت شرایع میباشد، بیان میکند که نمیتوان به این شکل معنا کرد. ایشان میگویند: «ان انکشف فساد الظن قبل دخول الوقت استانف و ان کان الوقت دخل علیه و هو متلبس لم یعد». پس معلوم میشود که مقابل «قبل الوقت» تلبس است. نه انکشاف قبل از وقت و انکشاف بعد از وقت. این قبل برای تلبس است. یعنی کل عمل قبل از وقت واقع شده است. لذا حاج آقا و صاحب جواهر مجبور شدند به این شکل معنا کنند. چون مقصود ایشان با تلبس مقابله دارد، بیشتر از دو فرض نداریم. یا با روشن شدن فساد ظن، کل نماز قبل از وقت رفته است. یا و ان کان دخل الوقت و هو متلبس. سومی آن هم که شما فرمودید در قسمت بعدی عبارت میباشد.
برو به 0:25:10
شاگرد: در مقابل این قسمت هم میتوانیم قبل را معنا کنیم.
استاد: علی ای حال «قبل» متعلق میخواهد. شما باید بگویید که متعلق قبل، انکشاف میباشد. دراینصورت ایشان برای بعد چه زمانی حرف میزند؟ آن چه که شما میگویید را بعداً تقویت میکند و میگوید «لو صلی ناسیا، عامدا، جاهلا»، خب اگر ظانا بود چه میشود؟
«صلی ظانا و انکشف بعد الوقت». شما این را جزو عامد میدانید؟! لذا نمیتوان کلمه قبل الوقت را در غیر احتمالی که گفتیم معنا کنیم. لذا مقصود صاحب شرایع از «قبل»، وقوع الصلاه قبل الوقت میباشد.نه انکشاف قبل الوقت. برای انکشاف قبل الوقت را سید فرمودهاند. ولی این حرف سید از عبارت شرایع بیرون نمیآید.
سید در مسأله سوم میفرماید:
«و أما إذا تبين أن الوقت سيدخل قبل تمام الصلاة فلا ينفع شيئا[6]»؛ مطمئن هستم که در حال تلبس به نماز وقت داخل میشود اما تبین آن قبل از وقت است. فرمودند که نمازش باطل است. اگر گفته شود شما میگویید که اگر یک سلام در وقت واقع شود، صحیح است. میگوییم این برای زمانی است که بعداً معلوم شود. کاری با انکشاف قبل الصلاه نداریم که بتواند سبب صحت باشد.
صاحب شرایع میفرمایند: و ان کان قد دخل الوقت و هو متلبس و انکشاف آن هم بعد از وقت باشد.اما اگر انکشاف آن قبل از وقت باشد،باز باطل است سید فرمودند «لاینفع شیئاً»
شاگرد: صاحب جواهر وحاج آقا در اینجا چه میفرمایند؟
استاد: ظاهراً حرف هم در اینجا یکی است. در اینجا کسی حاشیه ندارد. با این حاشیههای زیاد عروه در اینجا حاشیه نیست. زیرا در حالی است که نماز میخواند و میداند که وقت نشده است. عملاً با این توجه و انکشاف نماز باطل میشود. به نمازی متلبس است که وقتش نشده است. این فرض برای آنها واضح بوده است. گویا میخواهد بگوید که صاحب شرایع هم بهخاطر وضوح این فرض آن را مطرح نکردند. لذا آن چه که مهم است همان تقسیمبندی است که انکشاف بعد از وقت رخ داده نه اینکه انکشاف برای قبل از وقت باشد.
شاگرد: کلمه استانف متناسب با متلبس بودن به نماز نیست؟ در مقام ترجیح یک وجه بر وجه دیگر مفید نیست؟
استاد: این جور نیست. اگر این عبارت را در روایات ببینید، یستانف و یعید برای کسی که نمازش تمام شده هم به کار میرود. سه کلمه در روایات به کار رفته است که مترادف هستند. یستانف، یعید، یستقبل.
بنابراین حاصل حرف این شد که هر جور عبارت را بررسی کنیم متعلق کلمه «قبل» نمیتواند «انکشف» باشد. بلکه متعلق آن «وقوع الصلاه» است. یا بهنحویکه صاحب جواهر «وقعت» گفتند؛ «وقعت قبل الوقت». یا بهنحویکه حاج آقا معنا کردند که منظور از فساد ظن، فساد ظن و تمام لوازم آن میباشد. اما اگر متلبس باشد، فساد مطلق ظن معلوم نمیشود بلکه فساد نصف آن منکشف میشود و صحت نصف دیگر آن منکشف میشود.
شاگرد: اگر ظهور بدوی هم باشد با این دومی سازگار است.
استاد: حاج آقا میخواستند که مثل صاحب جواهر«وقعت» را در تقدیر نگیرند. ابتدا که عبارت را خواندم دیدم که تذکر میدهند بعد دیدم چون صاحب جواهر به گونه ای معنا کردهاند اما ایشان میخواهند بیان کنند که وجه دیگری هم هست. و الا اگر نظرشان با صاحب جواهر یکی بود دیگر تأکید نمی کردند. میگفتند که صاحب جواهر توضیح دادهاند.
برو به 0:30:00
شاگرد: دراینصورت متعلق «قبل الوقت» چیست؟
استاد: متعلق آن فساد الظن الواقع به تمام العمل میباشد. ظن الواقع به تمام العمل، فاسد است. از حیث معنا و نسبت، متعلق «کل» فساد است. یعنی تمام ظن با فساد مرتبط است. حاج آقا «الواقع به تمام العمل» را به «قبل» مرادف گرفتند. عبارت را ببینید:
«و لا يكون كذلك»؛ یعنی فساد ظنی که تمام آن فاسد میباشد، به تمام عمل سرایت میکند. اینچنین ظنی با کلمه «قبل الوقت» معادل است. زمانی «قبل الوقت» است که کل ظن فاسد باشد و تمام نماز قبل از وقت واقع شود.
«إلّا إذا كان المنكشف وقوع تمام العمل قبل الوقت»؛ اگر وقوع تمام آن قبل از وقت نباشد، فساد تمام ظن منکشف نشده است. بلکه فساد ظنی که بعض العمل با آن واقع شده، منکشف شده است.
شاگرد: بنابراین ایشان یک تحلیل معنایی ارائه میدهند.
استاد: چرا اینطور بیان میکنند؟ تمام این تحلیلها را به این خاطر ارائه میدهند که قبل را به انکشاف نزنیم. قبل را به ظن و فساد بزنید. چطور میخواهید این «قبل» را از دل فساد و ظن بیرون بیاورید؟ میگویند ظن باطلاقه آن وقتی که قبل الوقت باشد. یعنی لازمه فساد مطلق ظن این است که تمام نماز قبل از وقت واقع شده باشد. بدون اینکه کلمه «وقعت» را متعلق قرار داده باشیم.
همه تلاشها برای این است که انکشاف را متعلق نگیریم.
بنابراین میفرمایند:
«و ما في عبارة «الشرائع» من قوله: «فإن انكشف له فساد الظنّ قبل دخول الوقت، استأنف» فلعلّ المراد منه «إن انكشف له فساد الظنّ»؛ اگر نصف آن درست باشد که نمیتوان گفت «الظن».
شاگرد: از حیث ادبی باید به انکشف تعلق داشته باشد.
استاد: در اینصورت معنا درست نمیشود. زیرا مقابل تلبس است. اگر در نسخههای قدیمی شرایع چیزی باشد که افتاده باشد، ممکن است به انکشاف بزنیم.
در مختصر النافع هم به این شکل فهمیدهاند: «لو دخل ظانا دخول الوقت ثمَّ تبيّن فساد ظنه أعاد الا أن يدخل و لما يتم[7]». مقابل آن این است که فساد ظنش منکشف شود و اتم. یعنی قبل وقت واقع شده است.
برو به 0:35:00
لذا با توجه به اینکه در صاحب شرایع در ادامه میفرمایند «و ان دخل و هو متلبس» دیگر قبل را به انکشاف نمیزند. بلکه میگوید قبل در مقابل تلبس است. «انکشف قبل»، بهمعنای «وقع قبل» میباشد لذا در ادامه میگوید «و ان انکشف متلبسا». بنابراین این قبل مقابل تلبس میباشد.نه اینکه مقابل انکشاف بعد الوقت باشد. لذا وقتی مقابل تلبس میباشد چارهای نیست که به این شکل معنا کنیم.
البته مسألهای که سید در عروه گفتند را هم نمیتوانیم از عبارت شرایع بیرون بیاوریم.
«استأنف»، في قبال قوله: «و إن كان الوقت دخل و هو متلبّس، لم يعد علىٰ الأظهر»؛ این مقابله خیلی مهم است. لذا مراد با این مقابله واضح میشود.
از کارهایی که امروزه شده این است که تمام نسخههای خطی تمام کتابها را میتوان در تمام کتابخانههای دنیا پیدا کرد. فهرست نسخ خطی در کل دنیا هست. بسیاری از کتبی که من بهدنبال آن بودن را سعودی ها چاپ کردهاند و در سایت الشامله هم هست. «خزانة التراث». در سایت شامله هست. کتاب بسیار حجیمی است. از کتابخانههای مکه، مدینه، ریاض، استانبول، لندن، هر چه از اطلاعات نسخ خطی برای آنها ممکن بوده را در این کتاب جمع کردهاند. فقط هم مخطوطات است. جالب این است که حتی شماره کتاب را هم میآورد. میگوید در کتابخانه استانبول شماره فلان است. من از این کتاب چیز هایی که مربوط به شیعه میباشد را آدرس دادهام.
حتی جفر جامع که به امیرالمؤمنین منسوب است را دارند. مثلاً تذکره خواص الامّه که برای سبط ابن جوزی است را دارند. آنها خیلی از این کتاب ناراحت هستند. تذکره خواص الامّه فی فضائل الائمه. شاید متجاوز از ده پانزده نسخه خطی آن را دارند. این مقوی کتاب است. خودشان میگویند برای سبط ابن جوزی … اما وقتی آن را میبینید، هنگامه ای است.
چاپ جدید هم شده است. چاپ قبلی آن یک جلدی بود اما چاپ جدید آن چند جلدی است. چاپ محقق خوبی است اگر ندارید آن را بگیرید. غلبه ظن انسان این است که باطنا هم رافضی نشده بود. آنها میگویند که ابن جوزی، رافضی شده است. مثلاً مکرر عرض کردهام که ابن ابی الحدید سنی است. اما سبط ابن جوزی فرق میکند. لذا وقتی علامه حلی میگویند که سبط ابن جوزی روایت کرده، از عبارت ابن تیمیه معلوم میشود که نسبت به آن خیلی غضب دارد. بله، جد او ابوالفرج، نزد آنها محترم است. حنبلی مهمی است. صاحب تصانیف متعدد است. اما وقتی علامه از نوه او -سبط ابن جوزی-نقل میکند، این تیمیه میگوید به فلانی گفتند دینت چیست؟ او میگوید درکدام شهر. این متلک بزرگی برای سبط ابن جوزی است که ابن تیمیه میگوید. خودشان میگویند که ابتدا حنبلی بود و بعد حنفی شد. تغییر رسمی خود را رسما در اهلسنت گفته بود. ولی اینکه باطنا شیعه بود برای شخص او احتمال قوی است. اما وقتی کتاب تذکره را میبیند جایی میرسد که میبیند نه؛ (معلوم میشود که سنی بوده است) باز احتمال خلاف آن قائم است. اینطور نیست که مطمئن شویم او تقیه میکرده است.
موید حرف من این است که تا آخر عمر خود در میان اهلسنت بود و آن هایی که با او معاشرت داشتند او را سنی میدانستند. نکته کمی نیست.
در این نرمافزار آدرس تمام کتابخانه هایی که این کتاب در آن میباشد را میدهد.
والحمدلله رب العملین
کلید: حجیت ظن، ترادف یستقبل و استیناف و اعاده، ابن جوزی، موطا مالک، الام شافعی.
[1] بهجة الفقيه، ص: 15٧
[2] المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص: 57
[3] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 269
[4] همان ٢٧۵
[5] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 53١
[6] همان
[7] المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص: 6٢
دیدگاهتان را بنویسید