1
و اگر مُنفقى نباشد، دور نيست تعمير زمين و عقار از غله آنها مقدّم بر منافع موقوف عليه باشد؛ و هم چنين نفقه از كسب مملوك از انسان و حيوان، مقدم بر انتفاع موقوف عليهم باشد.
اگر مملوك مُقْعِد شد منعتق مىشود، و ساقط مىشود از مالكْ نفقه موقوف، و از مملوكْ خدمت موقوف عليهم به واسطه انعتاق شرعى. و همين حكمْ منشأ تأملِ متقدّم در سرايت قهريّه است، زيرا دليل انعتاق قهرى در اين مقام و در سرايت، مزيل موضوع وقف است از قابليت آن، و وقف و دليلش محقِّق موضوع خودش نيست.
و اگر جنايت عبد، خطايى باشد، متعلق به رقبه او مىشود، پس مسترقّ مىشود آنچه مقابل قيمت جنايت است، در صورت عدم اختيار مالك (كه موقوف عليه است) فداى او را از ساير اموال خودش، بنا بر اظهر.
اگر جنايت بر مملوك شد از روى خطأ بى تقدير، يا از حرّ بود و مقدّر نبود، كه موجب ارش بود، پس اختصاص آن به كسانى كه از موقوف عليهم به آن مىرسند، نه اعم از بطون لاحقه، بى وجه نيست. و اگر عمدى و موجب قصاص بود، احوط توافق موجودين از موقوف عليهم با حاكم شرع است.