1
دينار تبديل شده باشد، يا آنكه در آن عرض و متاع باشد. و عامل درهمه حال بعد از عمل و فسخْ قبل از ظهور ربح، مستحق اجرت المثل عمل است تا زمان فسخ، چه آنكه فاسخْ خودش باشد يا مالك.
اگر شرط اجل در عقد مضاربه شد، تبديل به لازم نمىشود تا اجل معيّن. و اقرب صحّت عقد و شرط و احتياج ما بعد از اجل به تجديد اذن در تصرفات است.
و اگر شرط كرد لازم بودن در ما قبل اجل را، باطل است شرط. و بطلان عقد، محتمل است در فرض، اگر چه اقرب صحّت اصل عقد است.
و هم چنين شرط عدم نفوذ رجوع در عقد جايز، اگرچه شرط در ضمن عقد لازم ديگرى واقع شود. و هم چنين شرط عدم حصّه از ربح براى عامل با فرض مضاربه حقيقيه.
و اگر شرطِ عدم رجوع و عدم فسخ نمايد و اختيار شود تأثير اشتراط در تكليف، دور نيست صحّت شرط.
و هم چنين شرط خسارت يا وضيعه يا مقدارى از آن را بر عامل، اظهر صحّت شرط است، اگر چه مقتضاى عدم اشتراط و اطلاق، عدم ضمان خسارت و عدم ثبوت وضيعه بر عامل است.
معتبر است در متعاقدين «عقل»؛ و كمال آن به «رشد»؛ و «اختيار» در مقابل اكراه. و در رأس المال در مضاربه معتبر است اينكه «عين» باشد نه منفعت و نه دين، مگر آنكه بعد از تعيين و قبض آن انشاءِ عقد مضاربه بشود؛ و اينكه «درهم» يا «دينار» باشد؛ يعنى «فضه» و «ذهب» مسكوكين؛ پس با غير مسكوك از اين دو جنس و با فلوس و عروض و امتعه، صحيح نيست به حسب اجماع منقول در كلمات. و اقرب