1
تأخير تا زوال صدّ قبل از تحلّل، واجب است اتمام مناسك، و به خوفِ فوات، متحلّل نمىشود بنا بر احوط.
8 . و اگر فواتْ محقّق شد به فوت وقوفين به غير مصدوديّت، متحلّل به عمره مىشود در احرام حج و واجب را بعد قضا مىنمايد در سال آينده؛ و گرنه قضا واجب نيست مثل نفل واجب به شروع، يا استطاعت حادثه در همان سال و غير مستمرّه.
9 . و اگر متحلّل شد به هدى و بعد منكشف شد عدوّ و وقت باقى بود، به جا مىآورد اعمال را؛ و در استطاعت بعد از تحلّل در همان سال، استطاعتِ از بلد لازم نيست و كافى است استطاعت از همان وقت و مكان تا بعد از آنها، مثل صورت عدم مصدوديّت.
10 . و اگر به سببى موجب دَم، افساد نمود حج خود را، پس از آن مصدود شد، بر او است بدنه و دم تحلّل، و حج در سال آينده اگر چه مندوب بوده است. و آيا يك حج قضايى كافى است؟ احوط تعدّد است.
و اگر بعد از صدّ، افساد نمود، متحلّل مىشود و بر او است آنچه مذكور شد از بدنه و هدى تحلّل و حج در سال آينده، كه ذكر شد كفايت آن احتمالاً و تعدّد احتياطا. بلكه در صورت استقرار وجوب حج، وجوب تعدّد به قضاى حجّهالاسلام و به عقوبت افساد موجب حج، خالى از وجه نيست. و در صورت عدم استقرار، فقط يك حج افساد عقوبتى لازم است بنا بر مختار در افساد بدون صدّ، كه اوّلى حجّهالاسلام و دوّمى عقوبت است.
11 . سزاوار است در وقت احرام، اشتراط احلال به واسطه حدوث مرض يا نفاد نفقه يا گم شدن آن يا منع ظالم. و پس از اشتراط و وقوع اين حوادث، مُحلّ مىشود. و در