1
هفتم: «اسلام آوردن كافر» است، پس او را پاك مىكند، و فرقى در اقسام كفّار نيست اگر چه «مرتدّ فطرى»[1] باشد على الاقوى.
و «اسلام» پاك مىكند مو و ناخن و آب دهن و شير و ساير رطوبات فضليّه صاحب خود را؛ بلكه بدن هرگاه متنجّس باشد قبل از اسلام و زوال عين شده باشد، از طرف نجاست حكميّه هم پاك است، على الاقوى.
و آنچه قبل از اسلام، با رطوبت ملاقات نموده هر چند جامههاى بدنش باشد، به اسلام آوردن، پاك نمىشود؛ و در جامه بدنش، احوط اجتناب است.[2]
هشتم: تبعيّت است، مانند تبعيّت طفلى كه پدر يا جدّ يا مادر او اختيار اسلام نموده باشد، پس آن طفل نيز پاك مىشود و همچنين پاك مىشود طفلى كه او را مسلمى اسير كرده باشد و پدر يا مادر يا يكى از اجداد و جدّاتش با او نباشد؛ و اگر يكى از آنها با او باشد، حكم به طهارت او نمىشود على اشكالٍ.
و اقوى عدم جريان تبعيّت[3] است، در كنار چاهى كه آب آن به تغيير، نجس شده باشد بعد از پاك شدن آب چاه.
و ظرف شراب پس از سركه شدن آن، بالتبع پاك مىشود. و نيز پاك مىشود دستِ غسل دهنده ميت؛ و در غير آن ـ از تخته و ساير آلات ـ اشكال است اگر چه طهارت
[1] . يا مِلّى در زمان عدم قبول توبه او و حتمى بودن كشتن او.
[2] . و اظهر طهارت است.
[3] . اقوائيّت، محلّ تامّل است. و از قبيل طهارت به تبعيّت است، طهارت آلات معموله در طبخ عصير تا بعد از تثليث، و اطراف داخل چاه پس از پاك شدن آب آن، و آنچه براى تخليل، طرح در خمر يا آب انگور يا خرما مىشود.