1
و مثل عزم اقامت در اثنا يا مرور به وطن است، «تردّد تا يك ماه» يا «سى روز» در غير بلدِ خودش، كه منقطع مىشود به سبب آن، حكم قصر در بقا، به خلاف آن دو، كه در حدوث هم مانع مىباشند؛ و بعد از تردّد مذكور، محتاج است در قصر، به مسافت مستقلّه، مگر در صورتى كه در حال تردّد، قطع مسافتى نكرده باشد، كه احتمال ضميمه باقى به سابق، قائم است؛ و احتياطِ در آن، به جمع، ترك نشود.
و اگر مواطنِ متعدّده دارد، بين هر دو وطن كه مسافت است به طور استقلال، قصر است، [ و ] در مابين هر دو وطن كه مسافت مستقلّه نيست، تمام است.
و موارد ضمّ اياب به ذهاب، بايد متخلّلِ به وطن، يا محلّ اقامت، يا تردّد سى روز، نباشد، تا آن كه قصر، ثابت باشد.
و موارد تلفيق به نحوى كه گذشت، در اين جا جارى است خصوصيّات آنها به طورى كه اختيار شد از تلفيقِ ذهابِ كمتر از مسافت با قصد و شروط، به اياب از غير طريقِ متوسّطِ به اوطان در صورت تحقّقِ مسافت با مجموع، فضلاً از اين كه اياب به تنهايى، مسافت باشد؛ اگر چه مخالف آنچه در «مسالك » است، مىباشد.
و در اعتبار رجوعِ در همان روز، تفصيل سابق رعايت مىشود، و قصرِ اعتبارِ رجوع در همان روز به اربعه ذهابيّه، از كسانى است كه تلفيق را فقط در اين صورت مىدانند؛ و مختار، خلاف آن است، اگر چه احوط است.
شبههاى نيست در قاطعيّتِ «وطن عرفى»، مسافرت را، چه آن كه اصلى باشد، يا اتّخاذى.
و آن [ وطن عرفى ] منوط به صدق عرفى است و [ مواردِ ] آن مختلف است، و اناطه