1
<-> و در صورت جوازِ رجوع، تأمّل است؛ لكن عدم جواز اذن با سببِ جايز ديگر تكليفاً يقينى است؛ و بـر تقدير جـوازِ رجوع، نماز معطى، عـارياً صحيح نيست، زيـرا مكلّفِ بـه نماز با ستر است، آيا نماز معطى له ساتراً جايز است؟ اقرب صحّت است در صورتى كه امساك آن، اعانت محرّمه بر ترك صلات با تستّر نباشد؛ و بر تقدير عدم جوازِ رجوع، نماز هر دو صحيح است و فسخ به خيار، به منزله رجوع و در حكم آن است بنا بر اظهر.
و اگر در مقدارِ نمازِ قصر، واجد ساتر يا شروط ديگر است، لازم است با تخيير، اختيار قصر نمودن؛ و همچنين ترك ازيد از واجبات اختياريّه در يك نماز اگر در زايد بر واجبات تمكّن ندارد. و اگر باذل، شرطِ قصر يا اتمام نمايد و قبولش واجب باشد، معيّن مىشود عمل به شرط جايز.
و اگر ساترِ جايز، مشتبهِ به غير كافى باشد به شبهه محصوره، لازم است تكرار به مقدارى كه يقين كند يك نماز در كافى واقع شده است. و اگر عمداً يا نسياناً ترك اين احتياط در وقت كرد، قضا مىكند در يك ساترِ كافى؛ و اگر مستلزم عسر است، عارياً نماز مىخواند با اتيان به آنچه از تكرار عسر ندارد بنا بر احوط؛ و همچنين با ضيق وقت، جمع مىكند بين تكرارى كه ممكن است با نماز عارى بنا بر احوط. و اگر جز يك نماز ممكن نيست، عارياً [ نماز ] مىخواند در صورت عسر و ضيق وقت.
و اگر اشتباه به نجس باشد، آنچه ممكن است، با تستّر به جا مىآورد اگر چه يك نماز باشد با انحصار شرط نماز در ساتر نجس بنا بر احوط. <->