1
ج . با تمكّن از شستن، آن را مىشويد؛ و با عدم تمكّن از آن، مسح[1] مىكند بر خود بشره؛ و با نبودن تمكّن از مسح آن ـ به جهت نجاست موضع يا غير آن ـ كهنهاى بر روى آن گذاشته[2] او را مسح مىنمايند و با تعذّر آن، احوط جمع مابين وضو به شستن اطراف زخم و تيمّم است؛ بلكه جمع مابين وضو و تيمّم در جميع صور اين مسأله، احوط است؛ اگر چه با تمكّن از غَسل اطراف و مسح بر بشره يا كهنهاى كه براو گذارده، تيمّم لازم نيست ولو احتياطاً؛ بلكه كفايتِ شستن اطراف، خالى از قوّت نيست.[3]
س . هرگاه جبيره نجس باشد و غير آن هم نباشد كه بر روى آن بگذارد، تكليف چيست؟
ج . بايد اطراف آن را بشويد در موضع شستن و دو طرفش را مسح[4] نمايد در موضع مسح و هم تيمّم نمايد[5] و هر وقتى كه مسح بر جبيره ممكن نباشد نيز تيمّم لازم است.[6]
س . هرگاه بر يكى از اعضا، مانع از رسيدن آب به زير آن باشد، يا متعذّر و يا دشوار باشد ازاله آن، چه كند؟
ج . بايد مسح بر روى آن نمايد و احتياطاً هم تيمم نمايد. و فرقى نيست در جبيره، ما بين اين كه در مواضع شستن باشد يا مواضع مسح؛ و همچنين فرقى نيست مابين اين
[1] . على الاحوط در صورت عدم صدق اقلّ غَسل.
[2] . احتياطاً با عدم ستر چيزى از مغسول يا ممسوح فعلى؛ و اظهر عدم وجوب است در صورت حرجى بودن آن.
[3] . لكن احتياط به ضميمه مسح بر بشره يا كهنه در موضع مسح و غسل به نحو مناسب با امكان، ترك نشود.
[4] . در طول، و احتياطاً مسح بر بشره يا جبيره نمايد به نحو متقدّم با امكان.
[5] . اقوى كفايت وضوى مذكور است؛ و احوط ضمّ تيمّم است.
[6] . احتياطاً و اقوى عدم لزوم است.