1
با جهل به عجز زوج قبل از تزويج، تأمل است، و اظهر عدم تسلط است اگر عجز متجدد شد بعد از تزويج.
و اگر انتساب به قومى كرد، بعد معلوم شد خلاف و تدليس با اشتراط آن در متن عقد، بلكه مطلق تدليس، پس در تسلط زوجه بر فسخ نكاح، تأمل است.
مكروه است تزويج مثل شارب الخمر، و اهل زنا و لواط و اعظم از اينها، و مخالف در عقيده ولايت[1] در غير مستضعف و ابله و نزديك به ايمان، و معروفين به جفا و قساوت قلب و بىباكى در امور دين، و ازدواج زنهاى مبتلى به حماقت يا جنون، بلكه وطى كنيز مبتلى به جنون براى استيلاد.
اگر ازدواج كرد با زنى به اعتقاد عفت كامله، پس از آن معلوم شد كه زنا كرده بوده است، اگر چه اجراى حدّ بر او شده بوده است، اختيار فسخ نكاح و استرجاع مهر از ولىّ در صورت تدليس او ندارد بنابر اظهر در صورت استحقاق آن به دخول به زن، طلاق بدهد يا نه.
جايز نيست تعريض به خِطبه به نحوى كه ذكر مىشود اگر چه به نحو معلَّق به طلاق و انقضاى عده باشد، به زنى كه صاحب شوهر است يا آنكه در عده رجعيّه شوهر است، براى غير شوهر. و براى شوهر جايز است تعريض و تصريح.
و جايز است تعريض مطلّقه به سه طلاق، و معتدّه به عدّه بائنه حتّى عدّه مختلعه قبل از
[1]. گذشت عدم جواز تزويج مؤمنه با مخالف مطلقا.