1
اناطه تصرف وصى به نظر حاكم، احوط است؛ و هم چنين اگر [ناظر] امتناع از مداخله كرد. و اگر وصى وفات نمود، حاكم مداخله مىنمايد، چه مطلق باشد وصايت، يا مشروط بنظر ناظر خاص.
اگر دو وصى منازعت كردند در صورت وصايت مجموع، تصرف يكى نافذ نيست. و در ضروريات كه فوت مىشود تا زمان اصلاح امر دو وصى، حاكم يا عدول مؤمنين ـ در ظرف عدم تمكّن حاكم ـ مداخله مىنمايند، از قبيل مأكول يتيم و كسوه او؛ و حاكم اجبار مىنمايد بر اجتماع بر صواب بنظر خودش، و اگر ممكن نباشد تبديل مىنمايد هر دو يا يكى از آنها را به اصلح: پس اگر ممكن شد ضمّ صالح به يكى از آنها كه صالح و اصلح از منازع مىدانست، چنان مىنمايد؛ وگرنه مىتواند اكتفا نمايد به بدليّت همان واحد كه صالح است، يا ديگرى اگر اصلح و احوط بر وصاياى ميّت از آن دو نفر باشد و مورد تعيين حاكم باشد.
اما تنازع دو شريك با عدم وجوب اجتماع ـ به جهت استقلال هر دو ـ پس به حكم تنازع اب و جد در مال صغير است.
و اگر در صورت اجتماع خواستند تنصيف نمايند مورد وصايت را، جايز نيست، بلكه قسمت در صورت اجتماع و استقلال، بىاثر است.
و اگر يكى از دو وصى، در مرحله استدامه عاجز شد، پس با عجز بالكليه، حاكم ضميمه مىنمايد با غير عاجز، امين قوى را؛ و با عجز فى الجمله، ضميمه مىنمايد امين معين را؛ و متصرف در صورت اخيره سه نفر مىباشد.
اگر يكى از دو وصى منعزل شد به واسطه فوت يا عجز كامل يا فسخ مؤثر، حاكم ضميمه مىنمايد به ديگرى امينى را كه به منزله يك جزء از وصى است در صورت