شهادت وكيل به نفع موكّل
- شهادت وكيل مقبول است براى موكّل در غير مورد ولايت او به سبب وكالت و آنچه راجع به آن مىشود، مثل جرح شهود مدّعى بر موكّل كه راجع به شهادت به نفع موكّل است [و] قبول نمىشود در مورد ولايت او. و بعد از عزلْ قبول مىشود شهادت او در مورد ولايت و غير آن، مگر آنكه اقامه شهادت در زمان وكالت نموده و مردود شده باشد شهادت او، يا آنكه شروع در منازعه كرده باشد پس از آن معزول شده و شهادت بدهد، كه در قبول شهادت به جهت زوال موجب تهمت، تأمّل است.
اقرار وكيل به قبض و تلف و تصديق غريم
- اگر شخصى را وكيل كرد در قبضِ حق از غريم، پس اقرار كرد وكيل به قبض و تلفِ بعد از قبض، و غريم تصديق نمود وكيل را، پس در مخاصمه با وكيل، قول وكيل مقدم است با يمين او؛ و در مخاصمه با غريم، قول موكّل مقدم است با يمين او در صورت ابتداى در مخاصمه با وكيل و عود به آن با موكّل، پس در سماع دعواى دوّم (كه مستلزم تكذيب وكيل است پس از محكوميّت در مرافعه با او به نحوى كه مسموع بشود قول او با غريم، با يمين موكّل) تأمل است.
و هم چنين در توكيل در بيع متاع و ادّعاى بيع و تسلم ثمن و تلف آن در يد وكيل، نسبت به دعوى با وكيل و با مشترى به نحو متقدّم.
علم موكّل به كذب وكيل و…
و در صورت علم موكّل به كذب وكيل يا احتمال آن، با عدم مخاصمه با او و محكوميّت يا مطلقا، با امكان حاكميّت در مرافعه دوّم در عرف و شرع، موكّل مىتواند مخاصمه با غريم و مشترى نمايد و با حلف در صورت علم، حق خود را اخذ نمايد بعد از آنكه حكم براى او بشود.