1
آنچه از زمين مىرويد و در آن زكاتْ واجب نيست بلكه مستحب است، به حكم «غلاّت اربعه» است در مقدار نصاب و مقدار زكات با رعايت دو قسم سَقى كه گذشت در غلاّت.
و جايز است براى ساعىِ به اذن ولّى، خرص و تخمين مقدار زكات در همه غلاّت اربعه؛ و پس از خرص و قبول، مالك مىتواند تصرّف نمايد در نصاب؛ و وقت خرص، ظهور صلاح و سلامتى ثمره از آفات است.
و صفت خرص و تخمين اين است [ كه ]: «به نخلى يا درختى نظر نمايد كه چقدر رطب يا انگور دارد، پس از آن، اندازهگيرى نمايد [ كه ] حاصل از يك مقدار رطب يا انگور، چقدر خرما و كشمش است و آن را مقرّر بدارد.
و مستحب است در خرص، تخفيف بر مالك براى مصارف متعارفه غير شخصيّه در مزارع و بساتين؛ و احوط اقتصار در تخفيفِ بر مصارفِ مذكوره عامّه بساتين و مزارع است.
و در خرص، تراضى معتبر است در احكام آن. اگر بعض شركا، يا در بعض مال راضى شدند طرفين، همان مؤثّر است».
و خرصِ به اذن ولىّ با تمكّن، و يا عدل با خبره، يا عدلين با ضبط، و نفس مالك، به ترتيب با عدم تمكّن از مقدّم، مؤثّر است؛ و در اخيرْ تراضى، محل ندارد. و فسقِ مكشوف، مبطل است، نه متجدّد بعد از خرص.
و در خرص، صيغه لازم نيست، بلكه بيان متعلّق رضاى طرفين، كافى و مؤثّر است در تحقّق اين معامله خاصّه، اگر چه احوط، صلح است.
و اگر بدون اختيار ـ مثل آفات و ظلم ـ تلف شد، منكشف مىشود فساد معامله خرص