1
سلامتى از بيهوشى[1] كه غالب بر حواسّ شده باشد. ششم: خالى بودن از حيض و نفاس.
و شرط است در صحّت روزه چند چيز:
اول: هر چه كه شرط است در وجوب روزه، مگر بلوغ كه از طفل مميِّز ـ چه دختر باشد و چه پسر ـ روزه صحيح است، لكن واجب نيست.
دوم و سوّم: ايمان و اسلام.
چهارم: آن كه آن زمان، قابل باشد از براى روزه، يعنى مثل «عيد فطر» و «اضحى» نباشد و [ مثل ] زمانى كه گنجايش يك ماه و يك روز نداشته باشد در جايى كه دو ماه متتابع واجب باشد؛ و همچنين شهر رمضان كه روزه غير آن واقع نمىشود در آن؛ پس اگر روزه غير ماه رمضان را در رمضان قصد نمايد، نه از آن محسوب است و نه از ماه رمضان، مگر روزه يومالشك به قصد «شعبان» كه از «رمضان» محسوب است.
پنجم: آن كه كسى كه روزه سنّت مىخواهد بگيرد، قضاى ماه رمضان، بلكه غير آن نيز ـ مثل كفّاره آن و نحو آن ـ در ذمّه او نباشد اگر قضا از غير نباشد؛ ولى اخبار مانعه، در خصوص اشتغال ذمّه به قضاى رمضان است؛ پس جواز در غير آن اقوا است و اگر استيجار باشد، بلكه مطلق[2] ضرر ندارد.
ششم: اذن از براى زن و غلام و كنيز در روزه مستحب، خصوصاً از براى زن كه رعايت
[1] . كه مستوعب وقت روزه باشد؛ اما اغماى زايل قبل از زوال، پس عدم وجوب اتمام امساك و عدم صحّت آن، خالى از تأمّل نيست و احوط جمع بين اتمام و قضا است در واجب معيّن و همچنين است احتياط در استبصار قبل از زوال.
[2] . يعنى مطلق واجب از غير، مانند قضاى واجب بر ولىّ ميّت.