1
باشند كه مقاتله با مردها ممكن نباشد بدون قتل زنها و امثال آنها ، و متوقّف باشد فتح يا دفاع بر قتل ايشان ، جايز است قتل آنها، چنانكه گذشت . و حكم مراهق از اولاد آنها، حكم زنها است كه در ضرورت، قتل ايشان جايز است .
و هم چنين پير مردى كه قوه فكرى و بدنى خود را از دست داده ، قتل او جايز نيست بدون ضرورت ، به خلاف صورتى كه يكى از دو كار يا هر دو از او انجام مىشود و در محاربه حاضر باشد .
و هم چنين [ جايز نيست قتل ] مُقعِد و اعمى كه هيچكدام قادر بر حركات جنگى نباشند ، به خلاف قادر و داخلِ در محاربه اگر چه به سبب قوت رأى و نظر ايشان باشد . و ضرورت هم در صورت عدم جواز قتل ، مستثنى است، چنانكه گذشت . و خنثاى مشكل، به حكم زن است در آنچه ذكر شد بنا بر احوط .
و ترك قتل راهبها و اصحاب صوامع كه معلوم است از حال ايشان كنارهگيرى مطلق از محاربات و منازعات ، در غير موارد استثنا و در غير صورت اشتغال به محاربت با تمكّن از اعمال رأى يا قوّت ، موافق احتياط است .
و هم چنين مريضى كه متمكّن از نظر و حركت نباشد بالفعل اگر چه مأيوس از برء نباشد ، جايز نيست قتل او مثل مُقعِد بىرأى .
و در جواز قتل فلاّحين و ارباب صناعات كه قدرت دارند لكن منصرف از قتال به شغلهاى خودشان شدهاند ، تأمّل است .
و پيغامآور كافر را نمىكُشند .
و جايز نيست بعد از قتل ، تمثيل به كفّار مقتولين، به قطع بينى و گوش و نحو اينها ، چه در حال محاربه باشد يا نه؛ و اگر خودشان اين عمل شنيع را با مسلمين انجام دادند، پس در جواز تمثيلِ قصاصى، تأمّل است . و مطلوب است ترك نقل رؤوس كفّار بدون غرض راجح شرعى.