1
آن بسته باشد و از جانب راست او بايستد و كارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد. در وقت ذبح يا نحر اين دعا [ را ]بخواند: «وجهت وجهى للذي فطر السماوات والأرض حنيفا مسلما و ما أنا من المشركين، إنّ صلاتي ونسكي ومحياى ومماتي للّه رب العالمين، لاشريك له، وبذلك أُمرت، و أنا من المسلمين. أللهم ولك، بسم اللّه وبالله واللّه أكبر. أللهم تقبّل مني.» و در بعضى از روايات وارد شده اين تتمه: «أللهم تقبّل منّي كما تقبلت عن إبراهيم خليلك، وموسى كليمك، و محمّد ـ صلّىاللّهعليهوآلهوسلّمـ حبيبك.» و سنّت است كه خود قربانى را بكُشد و اگر نداند دست بالاى دست كُشنده نهد.
واجب سوّم: «حلق» است يا «تقصير»[1]، يعنى سر تراشيدن يا از شارب و ناخن گرفتن است در باره مردان. و در باره زنان و خنثى[2] سر تراشيدن جايز نيست.
و نيّت چنين كند كه «سر مىتراشم يا مو يا ناخن مىگيرم در فرض حج تمتّع لوجوبه قربةً الى اللّه»، و بهتر آن است كه دلاّك نيز نيّت كند. و چون حاج، حلق يا تقصير نمود، حلال مىشود از براى او همه آنچه حرام شده بود در احرام، مگر زن و صيد و بوى خوش.
و بدان كه ترتيب در ميانه رمى و ذبح و حلق لازم است على الأشهر الأحوط. و اگر مخالفت كرد و ثانى را مقدّم بر اوّل، يا ثالث را بر ثانى يا اوّل به جا آورد، پس اگر از روى فراموشى بوده باشد، ضرر ندارد؛ و اگر عمدا بوده باشد، پس مشهور نيز عدم
[1]. و حلق در خصوص صروره و ملبّد و عاقص شَعر مستحب مؤكّد است.
[2]. مشكل، بنا بر تخيير، و اما بنا بر تعيّن حلق بر مرد اگر يكى از سه قسم متقدّم باشد، احوط جمع است.