1
پس بدان كه حجّ تمتّع، مركّب است از دو عبادت، يكى را «عمره تمتّع» مىگويند و ديگرى را «حجّ تمتّع».
پس حجّ تمتّع، اطلاق بر مجموعِ دو عبادت مىشود و بر يك جزء از اين مركّب نيز اطلاق مىشود. و جزء اوّل، يعنى عمره تمتّع، مقدّم است بر جزء ثانى، يعنى حجّ. چنانچه اگر كسى را ممكن نشود كه آن را پيش از حجّ به جا آورد به جهت عذر؛ حجّ او، حجّ اِفراد مىشود، چنانچه خواهد آمد بعد از فراغ از بيان افعال عمره، ان شاء اللّه تعالى.
بدان كه قسم اوّل از اقسام ثلاثه ـ كه حجّ تمتّع است ـ صورت آن اجمالاً ـ كه مكلَّف قبل از شروع در آن، بايد اجزاى آن را اجمالاً بداند، چنانچه اجزاى نماز را قبل از شروع بايد بداند ـ آن است كه:
اوّلاً احرام مىبندد از براى عمره تمتّع، به تفصيلى كه خواهد آمد؛
بعد از آن كه داخل مكّه شد، طواف عمره مىكند، يعنى هفت بار مىگردد به دور خانه كعبه، كه هر دور را شوط مىگويند؛ و بعد از آن، دو ركعت نماز طواف مىكند، در مقام ابراهيم ـ عليهالسلام ـ
الحدّ الثابت له الحكم؛ كما صرّح به في صحيح «سليمان بن خالد»، وهو تصريح بخلاف الحمل على التقسيط على الجوانب.
هذا، مع أنّ الاعتبار بمسافة التقصير، يلغى اعتبار الميقات و ما يقاربه، بخلاف العكس؛ فلكّل مورد مغاير، أعنى الحجّ والصلاة والصيام.
وهل الموضوع الميقات والآخر معرّف أو بالعكس؟ يمكن أن لايكون له أثر بعد خروج نفس الميقات بالدليل و أقربه على مرحلتين على ما مرّ؛ و ذلك يقتضى حدّيّة الميقات للحضور و معرفيّة الأميال للميقات؛ فمع المخالفة، يكون الحكم للميقات، وكذا مع الجهل إن اتّفق، والله العالم.