1
سال آينده واجب نيست حج، مگر آن كه فىنفسه واجب باشد، و حج عقوبت محلّ آن به سبب صدّ گذشته است؛ و اگر مختار شد كه اوّلى حجّهالاسلام است، پس هيچ كدام را به جا نياورده است و بر او است دو حج: يكى حجّهالاسلام اگر واجب بوده باشد، و ديگرى عقوبت كه در سال افساد و صدّ محلّ آن نبوده و بايد بعدا آورده شود.
27 . اگر بعد از افساد و مصدوديّت و تحلّل به هدى، عدوّ منكشف شد در وقت قابل براى استيناف حج، پس چه واجب باشد و چه مندوب در همان سال استيناف حج مىنمايد و اتمام مىنمايد؛ و در صورت وجوب مستقر، همان حجّهالاسلام است. و در هر دو صورت بر او است حجِ عقوبتِ افساد در سال آينده بنا بر اظهر و احوط.
و در صورت مذكوره اگر بعد از مصدوديّت صبر كرد تا آن كه عدوّ منكشف شد و متحلّل نشده بود، اتمام مىنمايد حج فاسد را و قضاى آن كه عقوبت است به جا مىآورد و دَم افساد بر او است؛ و اگر فوت بشود در همان سال در فرض، متحلّل به عمره مفرده مىشود. و اگر عدوّ بقا داشت صدّ او از عمره هم، متحلّل به هدى مىشود بدون عدول، و بدنه افسادْ تابع افساد است هر كجا باشد، و هم چنين قضاى در آينده عقوبت افساد است.
و اگر افساد بعد از مصدوديّت باشد مىتواند، مثل عكس، متحلّل به هدى بشود و بر او است بدنه افساد و قضاى در آينده به عقوبت افساد، و حجّهالاسلام تابع وجوب مستقرّ است. و در صورت اجتماع حجّهالاسلام در آينده و قضاى عقوبتى، حجّهالاسلام مقدّم است بنا بر احوط.
1 . اما محصور به مرض از وصول به مكّه در عمره، يا به موقفين در حج، نسبت به حج يا عمره مفرده يا عمره تمتّع، پس مشهور لزوم بعث هدى است در عمره به مكّه، و در حج به منى، با تعيين وقت ذبح به واسطه حامل آن؛ و احلال به تقصير مىنمايد بعد از