1
همان طواف منسوبِ به هر دو اكتفا نمايند در عمل به واجب بر هر كدام.
بلكه در صورت عدم اهليّتِ نيّت ـ مثل طواف دادن صبىّ و مغمى_’feعليه ـ اظهر جواز احتساب است براى حامل و محمول با نيّت [ كردن ] حامل، منسوب ذاتى را براى خود، و عرضى را براى محمول، چنانچه در صبىّ منصوص است.
اگر نايبْ تبرّع به نيابتِ در حج كرد از ميّتِ مشغول الذمه به آن، صحيح واقع مىشود و ذمّه ميّت، برىء مىشود در جميع فروض متصوّره آن.
نيابت از حىّ در حج واجبْ با تمكّن او جايز نيست با اذن او يا با تبرعّ نايب. و در حج مندوبْ جايز است هر دو قسم، بلكه جايز است تشريك جماعتى در يك حج، با قدرت منوبٌعنه و بدون آن.
و حج واجب، در آن نيابت نيست با قدرت منوبٌعنه اگر چه در سابق مستقر شده و فعلاً استطاعت شرعيّه زايل شده باشد.
و مىتواند حج واجب را، خودش مباشرت نمايد و حج مندوب را، با نيابت به جا بياورد اگر چه هر دو در يك سال باشد، بلكه تعدّد نوّاب در يك سال مانعى ندارد.
و تبرّع از حى در حج واجب با عدم قدرت او، اظهر جواز آن است، و [ اگر ]با اذن باشد احوط است در تفريغ ذمّه.
كفّاره واجبه در احرام كه حكم عمل مباشرى نايب است، و هدى واجب در تمتّع و قران كه داخل در عمل مورد اجاره نايب است يا عملى كه خود عاملْ منسوبِ به ديگرى مىنمايد به تبرّع، بر نايب از مال خودش است نه بر منوبٌعنه.
اگر نايبْ افساد نمود حج را، در سال آينده بايد حج نيابتى را اعاده نمايد؛ و در صورت