1
و «سفيه» كه محجورٌعليه است، مستطيع مىشود، و بر ولىّ است ارسال حافظ از تبذير با او و اجرت او. و اگر پيدا نشود يا اجرتش مفقود باشد، ساقط است. و در تحقّق استطاعت با عدم زيادى تبذيرات از اجرت كمك و حافظ، تأمّل است، و عدم آن خالى از رجحان نيست.
و اگر به واسطه مانعى از سير [ عاجز بود ] از [ قبيل ] دشمن و مثل او، يا آنكه خودش به واسطه ضعف يا مرض، از طى مسافت به ركوب عاجز بود، وجوب ساقط است.
و اگر استطاعت ماليّه نسبت به ركوب دارد نه بدنيّه مگر با مشى، واجب است با سعه وقت و عدم موانع ديگر.
و اگر عاجز از ركوبِ بدون محمل است و تمكّن تحصيلِ محمل دارد، واجب است.
و اگر احتياج به رفيق دارد و رفيق پيدا نشود واجب نيست. و اگر محتاج باشد تحصيل او به بذل مالى مجحف، واجب نيست، و گرنه واجب است.
اگر مانعى در سال استطاعتِ ماليّه از حج پيش آمد، از قبيل مرض يا عدوّ، مباشرت در آن سال واجب نيست، و اظهر وجوب استنابه است به نحو فوريّت مادام [ كه ]مانعْ باقى است و [ مادام كه ]استطاعت ماليّه باقى است و مأيوسِ از رفع مانع است. و اگر بر خلاف غالب [ مانع ]رفع شد، وجوب اعاده با بقاى استطاعت، بلكه مطلقا، احوط است.
و اگر مستقر شد بر او حجِ مباشرتى و ترك كرد تا آنكه مانع پيش آمد و مأيوس از رفع آن شد، واجب است استنابه. و حكم اعاده بعد از بُرء غيرِ غالب، گذشت.
و اگر اميد زوال عذر بود، احوط، فوريّت وجوب استنابه است، لكن اظهر، عدم فوريّت يا عدم وجوب است. و اگر استنابه كرد، معلوم نيست واجب بوده، پس با ارتفاع عذر، اعاده با مباشرت نمايد. و هم چنين با استمرار و استمرار رجاى زوال كه