1
جاهل به وجوب تقصير بود و قصد قربت متمشّى شد، اعاده و قضا ندارد. و الحاق صوم به نماز، در صورت جهلِ به اين كه وظيفه، افطار است، محل تأمّل است.
و همچنين احوط، اعاده است در غير جهل به اصل وجوب تقصير، مثل جهل به خصوصيّات قواطع سفر؛ و همچنين در جهلِ مقيمِ ده روز، به اين كه وظيفهاش اتمام است، اگر قصر خواند، احوط اعاده است.
و جهل به محلّ قصر با او عملِ باطلِ على كلّ حال، صحيح نمىشود، مثل اين كه مغرب را در سفر دو ركعت بخواند.
و اگر جاهل به مسافت بود و اتمام كرد، احوط اعاده و قضا است و از زمان انكشاف بايد قصر بخواند.
اگر مسافر از روى فراموشى، تمام خواند، پس در وقت، متذكّر شد، اعاده لازم است؛ و اگر در خارج وقت، متذكّر شد، قضا لازم نيست؛ و اگر غفلت كرد و با اعتقاد عدم مسافت يا جهل به آن، قصر خواند، بعد منكشف شد مسافت بودن، اظهر عدم لزوم اعاده است با تمشّى قربت.
اگر در اوّل وقت، حاضر بود، به قدرى كه بتواند چهار ركعت با شروط به جا بياورد و نماز را به جا نياورد، يا آن كه نتوانست با شروط به جا بياورد، بعد از آن مسافرت كرد، در سفر، نماز او قصر است بنا بر اقوى.
و اگر در سفر، وقت داخل شد و متمكّن از اداى دو ركعت با شروط بود و به جا نياورد تا داخل منزل شد، يا آن كه متمكّن نبود، نماز او در منزل، تمام است بنا بر اصحّ.
و قول ديگر كه موافق صناعت باشد، تخيير است؛ لكن اشتهارِ خلاف با عموم بلوى، و دورى از مرتكزِ از اطلاقاتِ حكمِ مسافر و حاضر، و شذوذ قولِ موافقِ جمع عرفى و اعراض غير شاذّ از آن و وضوح جمعِ دلالتى بين دو طايفه با شاهدِ جمع و احتياج مطلب به تصريحات، معيِّن قول مشهور است كه احد طرفين تخيير است تعيّناً.