1
و معتبر است در جماعت، نيّت ائتمام؛ پس بدون آن، نمازِ مأموم، فرادى است، و باطل مىشود به مبطلاتِ نمازِ منفرد، اگر چه معتقد باشد تحقّق جماعت را به مجرّد مقارنت خارجيّه بدون نيّت ائتمام.
و اگر شك نمايد در تحقّق نيّت اقتدا و تشخيص نداد تحقّق آن را به مثل قيام براى جماعت و ظهور احوال مأموم يا عدم اينها براى عدم نيّت: پس اگر محلّ نيّت باقى است، انجام مىدهد؛ و اگر گذشته است، مثل شك در نيّت نماز، بناى بر تحقّق مىگذارد، اگر چه خالى از تأمّل نيست با عدم انحصار صحّت در جماعت و عدم ظهور آن به حسب حال او، چنانچه فرض شده است. و مقتضاى اصل، عدم تحقّق نيّت ائتمام است.
و لازم است تعيين امامِ متّحد، در نيّت؛ پس كافى نيست ائتمام به يكى از دو نفر كه هر دو قريب باشند و صالح باشند، بلكه بايد به اسم يا وصف منطبق باشد مقصود در يكى معيّن.
بلى اگر قصد ائتمام به امام جماعت ـ مثلاً ـ كرد و دو نفر قريب بودند و ندانست كدام، امام جماعت است، اظهر صحّت جماعت است اگر چه ـ به سبب تقارن افعال ـ تا آخر نماز نداند با نيّت اقتداى به آن كه جماعت خاصّه به او اقتدا كردهاند؛ و همچنين اگر قصد اقتداى به «زيد» كرد و ندانست كدام يك از دو قريب، «زيد» هست، جماعت صحيح است به تعيّنِ واقعىِ مقصود.
و لازم نيست استحضارِ نيّتِ معيّن در حال نماز، بلكه كافى است اعتقادِ [ به ]معيّن و بنابر آن به نحو مستمرّ تا دخول در نماز. <->