1
اوّل: «حدث» مطلقا و آن هر وقتى كه واقع شود، نماز را باطل مىكند، اگر چه در ميمِ آخرِ سلام باشد، چه به عمد، چه به فراموشى، مگر در مواضعى كه ذكر آنها گذشت از مسأله «مبطون» و «مسلوس» و «مستحاضه».
<-> لك » مستحبّ است، و فرمودهاند: تسميَت در حال نماز هم، مستحبّ است، و احوط اقتصار بر دعاى بدون خطاب است.
جايز است در نماز هر ذكر و دعايى غير ملحون از حيث لفظ و معنى در صورت عدم اخلال به نظم واجبات و موالات معتبره در قرائت و اذكار واجبه، چه آن كه دعا، عمومى باشد، يا خصوصى، بر نفع مستحقّ يا بر ضرر مستحقِّ ضرر باشد، دنيوى باشد يا اخروى در جميع احوال نماز.
و همچنين قرائت قرآن با شرط مذكور و بعض شروط سابقه.
و دعا به حرام، جايز نيست در نماز و غيره، و احوط ابطال نماز است. و فرقى بين جهل به حكم و علم به آن نيست، يعنى حرمت و ابطال، امّا جهل به موضوعِ حرام، پس اظهر، عذر بودن آن است، مثل آن صورت كه از غفلت و سهو دعا كند در نماز.
جايز نيست قطع نماز فريضه اختياراً و بدون عذر، امّا نافله بالفعل يا معذورِ در قطع براى خوف بر نفسى يا مال خود، پس مانعى در قطع آن نيست.
و در صورت جواز يا وجوبِ آنچه منافى است، اگر معصيت كرد امر به منافى را كه مستتبع امر مقدّمى تكليفى به قطع نماز است بدون افاده شرطيّت يا مانعيّت و اتمام نماز نمود، صحّت نماز در صورت ثانيه كه معصيت در آن صورت است، خالى از وجه نيست حتى در صورت وسعت وقت.