1. صفحه اصلی
  2. /
  3. کتب
  4. /
  5. جامع المسائل جلد اول ص 414

جامع المسائل - جلد اول

  • تالیف: حضرت آیت‌الله بهجت
  • سال چاپ: 1392
  • موضوع: کتاب فقهی ـ تخصصی
  • تعداد صفحات: 450
  • کتاب ها / جامع المسائل - جلد اول
  • بازدید : 19

1

فصل هفتم

مبطلات نماز

 

س . مبطلات نماز چند چيز است؟

ج . مبطِلات نماز يازده چيز است:[1]


[1] . مبطلات نماز :

  حدث

بعض از آنها مبطل نماز هستند عمداً و سهواً، و آن اسباب: «حدث اكبر» يا «اصغر» هستند، چه به اختيار حاصل شوند يا بدون اختيار، چه قبل از تشهد يا بعد و قبل از فراغ از سلامِ مُخرِج باشد، و نمازى كه در آن حدث واقع شده با طهارت مائيّه باشد يا ترابيّه. و گذشت وظيفه «مسلوس» و «مبطون» و «مستحاضه».

  تكفير

و بعض از آنها مبطل نمازند عمداً نه سهواً، از اين قسم شمرده‌اند «تكفير» را و حرمت آن در صورت قصد صلاتى يا تشريع به فعل آن، مسلّم است، و در غير اين صورت، موافق احتياط است.

و اظهر ثبوت حكم است در وضع يمين بر يسار و عكس آن، و مورد منع، متعارفِ در تعظيم مجوس، ملوكشان را است، و اعتبار قيام در آن محتمل است. <->

 

ت حكايت صوت «تنحنُح» و «انين» و «تأَوّه» اگر مشتمل بر دو حرف است، و مبطل نيست «تَنحنُح» و «نفخ» و «سُعال» (سرفه» و «تأوّه» و «انين»).

خواندن قرآن و ذكر و دعا در نماز

و اما قرآن و ذكر و دعا، پس جايز است در اثناى نماز با عدم اختلال به نظم واجب ديگر از قرائت و ذكر؛ و اگر دعا به صورت خطاب باشد، مثل «يا هذا غفر اللّه‌ لك »، مبطل است، و اگر اقتصار بر «غفراللّه‌ لك » كند، خالى از اشكال نيست، به خلاف مثل «زيد غفراللّه‌ له». و اگر مقصود از قرآن، معناى ديگرى باشد، مثل اعلام غير، پس در صورت انضمام به قصد قرآن به نحو دلالت فعل بر مقصود، مثل اين كه از «سبحان اللّه‌» ذكر و اعلام غير، قصد كند، مانعى ندارد. و اگر قصد حكايتِ قرآن و انشاى معنى ديگر به لفظ مناسب قرآنى داشته باشد، پس اگر چه عقلاً ممكن است، لكن اگر مقصودِ غير قرآنى، ذكر يا دعا باشد، مبطل نيست، و اگر غير اينها باشد، به آن حيثيّت، كلام آدمى است و كلام آدمى، مبطل است.

و عدم مبطليّت قرآن، مراد از آن، حكايت قرآن است، نه غير قرآن اگر چه به قرآن باشد، پس اظهر و احوط، لحوق اين صورت، به صورت قصدِ افهامِ غير فقط است.

و كلام غيرعمدى، مبطل نماز نيست، مثل اين كه به اعتقاد اين كه در نماز نيست، بگويد.

و رد سلام به ترتيبى كه خواهد آمد، مبطل نيست بلكه واجب است و ترك آن اگر چه حرام است، مبطل نيست، و همچنين اگر از مشترك، قصد قرآنيّت نداشته باشد كلام با عدم قصد قرآن يا ذكر يا دعا، مبطل است عمداً.

تكلم به حرف

اگر تكلّم كرد به دو حرف غير مفهِم، پس اگر منفصل باشد از همديگر عرفاً، مبطل نيست، و اگر عرفاً متّصل باشد، به ملاحظه نظايرش، اظهر بطلان است.

اگر حرف واحدِ غيرِ مفيد را متّصل كرد به قرائت يا ذكر و در قرائت و ذكر تأثيرى نداشت، مبطل نيست.

اگر حرف واحد از «حروف معانى» باشد، مثل «واو عطف»، پس اظهر عدم بطلان است، مثل «حروف مبانى» كه گذشت، اگر چه احوط ترك است.

آنچه قرآن يا ذكر يا دعا يا مناجات است، جايز است در جميع احوال نماز، غير آنچه اخلال به نظم واجبى بنمايد، و غير قرائت آيه سجده واجبه، و غير دعا به حرام، مثل دعا بر [ عليه ] مؤمن، به خلاف دعا بر ظالم كه اوّلى جايز نيست و مبطل است و دوّمى مبطل نيست.

اگر بگويد «آه من ذنوبى» به نحوى كه كلام باشد نه صوت، جايز است؛ و اگر حذف كند ظرف را و مقدّر باشد، مانعى ندارد، و كافى است در تقدير، قرينه حاليّه نمازى كه داعى بر اصلش و مكمّلاتش خوف خدا است، بلكه امرى است قصدى، و قرينه براى شك بعد از وقوع با امكان هر دو قسم، نافع است اگر به نحوى ديگر رفع شك نشود.

جواب سلام در نماز

اگر بر نمازگزار، سلام كرد كسى، جايز و واجب است رد سلام به مثل آن سلام، چه بگويد: «سلام عليك » يا «سلام عليكم» يا «السّلام عليك » يا «السّلام عليكم» در تقديم و تأخير و افراد و جمع و تعريف و تنكير.

و اگر بگويد: «سلام»، در جواب بگويد: «سلام» با تقدير «عليكم»، بلكه اگر سلام به غير از يكى از اين چهار صيغه باشد ـ مثل «عليك السّلام» ـ اظهر وجوبِ رد به مماثل است؛ بلى احوط، عدم جواز ردِّ سلامِ ملحونِ عرفى است مگر با احتمال عدم تمكّن از غير ملحون كه جواب مى‌دهد صحيحاً با رعايت مماثلت در غير لحن، و همچنين رد سلام صبّى غير مميّز يا غير عارف به معنى سلام و محلّ آن، به خلاف اجنبيّه و مميّز عارف به معناى سلام.

و همچنين تحيّت به غير لفظ سلام، جايز نيست رد آن در نماز، بلى دعا به هر چه قصد دعا به آن مى‌شود بدون خطاب، مانعى ندارد اگر چه قصد بدليّت دعا از رد نمايد.

و چنانكه استحباب يا تأكّد آن از جماعتى، كفايى است همچنين وجوب رد بر جماعتى كه بر آنها سلام شده كفايى است؛ و اگر يكى از جماعتى كه بر آنها سلام شده جواب بگويد، جايز نيست نمازگزار جواب بگويد؛ و اگر شك كند كه نمازگزار هم مقصود سلام‌كننده بوده نمى‌تواند در نماز، جواب بگويد بدون تعيين مشكوك در خودش با اماره.

و اگر صبىّ مُميّزى رد سلام نمود، اظهر سقوط وجوب رد است از مصلّى و از غير مكلّفين.

و ظاهر وجوب اسماعِ رد است در نماز، مثل غير نماز، تحقيقاً، يا تقديراً با فرض مانع و احوط اقتصار در رد سلام در حال نماز به اقلّ مراتب اِسماع تحقيقى يا تقديرى با فرض مانع است. و اظهر عدم فرق در وجوب رد و اِسماع آن، بين سلام از پشت ديوار و مانند آن، و غير آن است.

سلام به نيابت و نامه

سلام از نايب در حكم سلام از منوب عنه است، و جواب بايد به نحو متعارف باشد و اسماعِ تقديرى كند كه اگر در آن جا بود يا دور نبود يا شنوايى داشت مثلاً، مى‌شنيد، و در وجوب اعلام با اشاره ممكنه در صور مذكوره تأمّل است.

و در وجوب ردِّ سلام بر كتابت آن و ابلاغ رسول، اشكال است، و احوط عدم رد در حال نماز، و اكتفا به دعا است.

فورى بودن وجوب رد سلام

و وجوب رد سلام، فورىّ است به فوريّت عرفيّه متعارفه نزد عرف در رد تحيّات عرفيّه. و ساقط مى‌شود، وجوب، به زوال فوريّت اگر چه به عصيان باشد و اعمال مضادّه باطل نمى‌شود، چنانچه گذشت.

و با سقوط به زوال فوريّت، جايز نيست رد براى مصلّى، و با شك در زوال فوريّت، واجب است رد بر مصلّى و غير آن.

و اگر سلام به يكى از دو نفر مثلاً كرد بدون تعيين، واجب نيست جواب بر هيچ كدام در غير نماز و جايز نيست در نماز.

و جايز است سلام بر نمازگزار اگر چه مثل سلام بر غير نمازگزار تأكّد ندارد، و شايد افضل از آن، تأخير سلام است تا فراغ از نماز.

قصد رد سلام به قرآن

و امّا قصد رد به قرآن، پس با مماثلت مانعى ندارد، چنانچه گذشت؛ و گرنه مشكل است بـه اعتبار [ اين كه ] كلامِ آدمـى [ است ] بـه حيثيّت رد، اگـر چه قرآن است بـه حيثيّت قصد ديگـر، و حيثيّت كلام آدمى، مبطل است، مگـر آن كه رد به مماثل باشد، چنانچه مذكور شد.

سلام اهل كتاب

و واجب نيست رد سلامِ اهلِ كتاب اگر چه به مماثل باشد در نماز، بلكه جايز نيست؛ و محتمل، جواز آن در غير نماز با تغييرى به مثل حذف مبتدا يا خبر در «سلام عليك » است؛ بلى اگر مصلحت اقتضا نمايد، تلاوت قرآن در مثل «سلام عليك » يا «سلام عليكم» در حال نماز و غير آن، جايز يا راجح يا واجب است به اختلاف مصالح مقتضيه تقيّه و تأليف قلوب.

و سلام زن اجنبيّه غير عجوزه و مَحْرم، مثل سلام مرد است در حكم در حال نماز و غير، در ابتدا و رد بنا  بر اظهر از عدم حرمت اسماع و استماع صوت اجنبيّه در غير صورت ريبه و خوف فتنه و تلذّذ.

بعضى از آداب سلام

و از آداب سلام، ابتداى قليل بر كثير، و واحد بر جماعت و ماشى بر قاعد، و راكب بر ماشى، و صاحب خيل بر صاحب بغل، و صاحب «بغل» بر صاحب «حمار» است.

تقارن دو سلام با هم

اگر دو نفر به همديگر، سلام ابتدايى كردند، پس اگر يكى از آن دو فى‌الجمله تأخّر از ديگرى داشته باشد كه با آن رد، صادق مى‌شود، اظهر كفايت آن، از رد است، و چون واقعاً رد بوده، بر ديگرى رد واجب نيست.

و اگر متقارناً واقع شدند به طورى كه مجزى از رد نمى‌شوند اگر چه قصد رد داشته باشند، لازم است على‌الاحوط رد بر هر دو. و محتمل است عدم وجوب بر هيچ كدام، زيرا ابتداى تحيّت، به اعتقاد عدم مقارنت تحيّت ديگرى بوده، پس در محلّش واقع نشده بوده.

و اگر هر دو به اعتقاد سلام ديگرى، به عنوان رد، سلام كرد، اظهر عدم وجوب رد است بر هيچ كدام، مگر آن كه قصد تحيّت، در ضمن قصد رد، به نحو تعدّدِ مقصود، محقَّق بوده و معلومِ طرف بوده است كه بر طرف، لازم است رد.

اگر كسى به عنوان رد، به اعتقادِ سلامِ ديگرى، سلام گفت و معلوم طرف شد اين مطلب، واجب نيست رد سلام بر او، مگر آن كه بداند قصد تحيّت داشته به نحو تعدّد مطلوب.

كفايت يك جواب از سلام متعدد

يك جواب براى سلام متعدّد، از واحد، كافى است مگر با تخلّل جواب، مگر آن كه از تكرار، خارجِ از عقلايى بودن بشود كه جواب لازم نيست، و مثل آن است سلامِ سخريّه يا مزاح.

قهقهه

«قهقهه» كه مرتبه شديده معروفه از ضحك است، مبطل است عمداً، نه سهواً.

و امّا ضحك مجرّد از صدق قهقهه، پس اگر مقدّمه‌اش اختيارى و ملتفَتٌ اليه است، اظهر ابطال است، وگرنه احوط است، يعنى احتياطاً نماز را تمام و بعد اعاده مى‌نمايد.

و همچنين ظاهر، عدم ابطال ضحكِ مشتمل بر صوت تقديرى است كه از خروج صوت، خوددارى نمايد با كمال اقتضا، اگر چه قايل بشويم كه ضحكِ غير قهقهه‌اى مبطل است، بلكه آن، در حكم حبس احداث است.