1
و معتبر است در آن، آنچه معتبر است در نماز، به زيادتى قصد افتتاح به آن، پس اگر شروع به تكبير كند و تمام نشده، داخلِ ركوع شود مأموم، يا غير او، و يا در بين برخاستن بگويد، نماز او باطل است.
و واجب است تلفّظ كردن به تكبيرة الاحرام به لفظ «اللّه اكبر» به دو همزه قطع، چه به جهر بگويد چه به اخفات.
س . هرگاه تكبيرى گفت و شك نمود كه تكبيرة الاحرام است، يا تكبير پيش از ركوع، يا تكبير بعد از ركوع،[1] چه بايد كرد؟
ج . در چنين صورت، بايد [ آن را ] تكبيرة الاحرام قرار دهد.
س . هرگاه تكبيرى گفت، شك مىكند كه اين تكبيرِ پيش از ركوع بود، يا تكبير بعد از ركوع[2] چه بايد كرد؟
ج . بنا را بر تكبيرِ پيش از ركوع گذارد.
چهارم: قرائت.[3]
[1] . يعنى اوّلين وظيفه صلاتيه يا دوّم يا سوّم با حفظ ترتيب در دو احتمال اخير.
[2] . دوّمين تكبير از وظيفه صلاتيّه يا سوّم با حفظ ترتيب.
[3] . در [ نمازهاى ] دو ركعتى و در دو ركعت اوّلِ از نماز سه ركعتى و چهار ركعتى، واجب است قرائت تمام حمد، و جايز نيست اخلال عمدى به حرفى از آن، يا به تشديد، يا اعراب آنها به نحو موافق قرائت قرّاء يا قانون عربيّت كه در صرف و نحو مسلّم است. و اين معنى، در نوافل، معتبر و در فرايض، واجب هم هست.
و «بسمله» در فاتحه و سورههاى ديگر غير از برائت، جزء است، و لازم است <->
قرائت آن با فاتحه و هر سوره واجبه.
و در حال اختيار ترجمه فاتحه كافى نيست.
ترتيب قرائت و اخلال به آن
و ترتيب كلمات و آيات بايد رعايت شود؛ پس عكس عمدى، مبطل است، مگر آن كه در مقدّم، قاصدِ جزء صلاتى نبوده باشد، پس اعاده مقدّم با ترتيب مىنمايد.
و اگر ناسياً تقديم و تأخير كرد، اعاده در محلّ خودش، كافى و لازم است با حفظ موالات قرائت، وگرنه اعاده اصلِ قرائت مىنمايد با حفظ موالات صلات بنابر احوط؛ و اگر بعد از ركوع، متذكّر شد، نماز صحيح است و در بعض موارد آن، سجود سهو، لازم مىشود.
و در صورت تقديم و تأخير سهوى كه اعاده آن لازم باشد، رعايت موالاتِ قرائت مىشود كه اگر فوت شد، استينافِ قرائت لازم است.
حكم ترك تعلّم و عاجز از قرائت
و اظهر اين است كه ترك تعلّم تا زمان تحقّق ائتمام، حكم ترك آن را در اوّل زمانِ امكان دارد، كه اگر مفوِّت تعلّم در زمان وجوبِ فعلىِ تعيينى شد، حرام و مشتمل بر اثم است، وگرنه حرام نيست اگر چه بعد از دخول وقت باشد، و اگر وقت، از تعلّم، تنگ بود و ممكن نبود اقتدا، آنچه را كه مىداند از فاتحه مىخواند اگر چه مقصّر بود در ترك تعلّم تا آن وقت.
و اظهر وجوب ائتمام است با عدم عسر و حرج در صورت مذكوره. و همچنين اتّباع قارى اگر پيدا شد بدون حرج؛ و بعد از اينها قرائت از مكتوب اگر ميّسر شد براى آنچه نمىداند آن را، و اظهر وجوب تكرار همان بعض از فاتحه است به مقدار فاتحه بنا بر احوط، كه وجوب رعايت مقدار است، نه تبديل به غير آن از قرآن در صورت معرفت، و تبديل به ذكر در صورت عدم معرفت، يا تخيير بين تكرار و ذكر و همچنين رعايت محلّ بدل در صورت دانستن اوّل يا وسط يا آخر، با آنچه اختيار شد، اين فروع ساقط است. و چنانچه از فاتحه چيزى نمىداند، اختيار مىنمايد مقدار آن را از ساير سُوَر در صورت معرفت؛ و اظهر، عدم لزوم موافقت در عدد آيات با «فاتحه» است؛ بلكه كافى، مقدارِ اين مجموع است اگر چه يك آيه باشد و زايد، ممنوع نيست، بلكه اختيار مىشود براى مقدّمه علميّه و به قصد قرآنيّتِ خصوص زايد.
و در صورت عدم معرفتِ «قرآن»، به مقدار واجب از قرآن «تسبيح» و «تهليل» و «تكبير» مىگويد، و اولى و احوط، اختيار ذكرِ واجب در اخيرتين است به نحو تخيير و در مقدار رعايت مقدار فاتحه. و اولى اختيار ذكر اخيرتين در عوض «قرآن» در اوّلتين است، بلكه احوط است و موافقت در مقدار، با مبدل، لازم نيست. و احوط اختيارِ موالات در بدل است با امكان؛ و همچنين اختيار آنچه را كه موالات در آن، مقدور او است، اگر چه مطالب و آيات در يك معنى و نظم نباشد؛ و با عدم امكان، تفريق مانعى ندارد اگر چه در يك معنى و نظم باشند [ البته ] اگر موالات نمازى به هم نخورد و فقط موالاتِ سوره اخلال بشود.
و لازم نيست بدلِ «فاتحه»، سوره كامله باشد، بلكه بعد از قرائتِ مقدار «فاتحه» از ساير سُوَر، واجب است ـ بنا بر وجوب سوره ـ يك سوره كامله بعد از قرائتِ مقدار «فاتحه»؛ و احوط ـ بنا بر وجوب سوره كامله ـ جريان مذكور از تعويض به «قرآن» و بعد از آن به ذكر به نحو مذكور در سوره است اگر نداند سوره كامله را و وقتِ وافى براى تعلّم و ائتمام و اتبّاع قارى و قرائت از روى مكتوب نباشد.
لحن و غلط در قرائت
و در صورت صدق قرائت و عدم تمكّن از غير ملحون و نحو آن با رجاى تعلّم، آيا موظّف به بدلِ قرائتِ بدون لَحْن است، يا اكتفاى به اصل با لَحْن بنمايد؟ احوط، اختيار ائتمام و اتّباع قارى و قرائت از روى مكتوب است.
و در صورت عدم امكان، يا ضيق وقت، يا حرجى بودن مذكورات، اظهر جواز اكتفا به اصلِ ملحون در زمان عدم امكان تعلّم ـ مثل زمان يأس از تعلّم ـ است.
جواز قرائت از روى مكتوب
و جايز است ـ بنا بر اظهر ـ قرائت از روى مكتوب در حال اختيار، اگر چه اَوْلى ترك آن است در فريضه؛ امّا در حال ضيقِ وقت و تعذّرِ تعلّم، پس قرائت از روى مصحف جايز است، و واجب نيست ائتمام، و مثل قرائت از روى مصحف است اتّباع قارى، بلكه ائتمام در حكم اينها است به نحوى كه گذشت.
و با امكانِ مذكورات، تعلّم واجب نيست اگر مفوِّت واجب نباشد، و اگر ممكن نباشد تعلّم و اتّباع قارى و قرائت از مصحف، يا وقت تنگ باشد، احوط ائتمام است و اختيار آن بر بدل قرائت، اگر چه اكتفا به بدل، خالى از وجه نيست؛ و اين اكتفا، ظاهر است در صورت حرجى بودن ائتمام.
ارتفاع عذر در اثناى نماز
و اگر عذر مرتفع شد در اثناى نماز، پس اگر قبل از شروع در بدل باشد، لازم است اصل؛ و اگر بعد از فراغ از بدل يا در اثنا باشد عروض تمكّن از اصل، اظهر اكتفا در اوّل است و لازم است اصل در بقيّه.
و احوط، تمام دو سوره است در مقابل تلفيق از بدل و اصل بنا بر وجوب سوره بعد از «فاتحه» به قصد قرائت موظّفه، نه به قصد جزئيّتِ تمام، بلكه با قصد جزئيّت در خصوص مقدارى كه از اصل و بدل تا آن زمان به جا نياورده است.
فرض خواندن ترجمه
در صورت عدم امكان قرائت و بدلِ آن، كه ذِكر است و عدم امكان احتياط به ائتمام و آنچه با آن ذكر شد، احوط اختيار ترجمه ذكر است به قدر واجب آن در صورت معرفت بر ترجمه «قرآن» در جايى كه ترجمه «قرآن» خودش بنفسه ذكر نباشد؛ و در صورت عدم امكان غير ترجمه «قرآن»، احوط اتيان به آن است به قصد وظيفه فعليّهاز ذكر يا ترجمه قرآن.
وظيفه شخص گنگ
و [ شخصِ ] «اَخْرس» وظيفهاش ـ بنا بر احتياط ـ در قرائت، عقد قلب به قرائت، يعنى اخطار قرائت «قرآن» در ذهن و تحريك زبان است به قدر قرائت واجبه؛ و اگر ممكن شد، اشاره با انگشت است به قدر واجب؛ و اگر ممكن شد قرائتِ بدون سماع، اظهر تعيّن آن است، يا هر چه ممكن از اين مذكور باشد؛ و اين به حسب اختلاف اقسام آن از گنگ و لال اصلى و عارضى فرق مىكند امكان آن، و محتمل است كفايت آنچه با آن، ساير مقاصد خود را براى ديگران ابراز و افهام مىنمايد، واللّه العالم.
مخيّر است نمازگزار در ركعت سوّم و چهارم از نمازهاى سه ركعتى يا چهار ركعتى، بين قرائت فاتحه و تسبيح به نحوى كه خواهد آمد.
وجوب سوره و موارد جواز ترك آن
و احوط عدم ترك قرائت سوره كامله، بعد از «فاتحه» است در حال اختيار در دو ركعت اوّل و امكان تعلّم، و عدم ضيق وقت، و عدم تفويت ساير واجبات نماز، و عدم مرضِ موجبِ مشقّت، و عدم خوف از ضررها؛ و اگر خوانده شد در مقام رخصت به قصد امر فعلى، مانعى ندارد مادام [ كه ] به حدّ عزيمتِ ترك نرسيده باشد، مثل بعضِ انحاى خوف و مرض و ضيق وقت. و بايد سوره را، بعد از «فاتحه» بخواند، و اگر عمداً تقديم نمايد، اعاده مىنمايد همان سوره را بعد از «فاتحه» يا سوره ديگر را در صورتى كه اوّلى به وجه مبطلِ صلات، واقع نشده باشد.
و اگر سهواً تقديم نمود، نماز باطل نيست؛ و اگر بعد از فاتحه و قبل از ركوع متذكّر شد، سوره كامله مىخواند على الاحوط بنا بر وجوب سوره بعد از فاتحه، چنانچه گذشت محلّ آن؛ و همچنين [ است ] اگر قبل از خواندن فاتحه و بعد از خواندن سوره، متذكّر شود.
قرائت سوره سجدهدار در نماز
معروف، حرمت قرائت «عزائم اربع» در نماز است، و فرمودهاند: باطل مىشود نمـاز به قرائت آنها عمداً بـا فعل سجود در نماز و عـدم فعل آن، بـا اعـاده سوره ديگر و عدم آن.
لكن آنچه مذكور شد، اگر چه موافق احتياط است، [ ولى ] محلّ تأمّل است.
و اگر سهواً قرائت شد، نماز باطل نيست، و آيا احوط بعد از ايماى براى سجود، اتمام سوره ديگر و اتيان به سجودِ تلاوت است بعد از نماز، يا تأخير سجود است براى بعد از نماز، يا فعلِ سجود است در نماز؟ احتمالات است، و احوط وضعاً، دوّم است و تكليفاً ايضاً با فوريّت عرفيّه با اعاده سوره ديگر.
و اگر متذكّر شد قبل از تجاوز از نصف، يا بعد از آن قبل از قرائت موضع سجود، عدول مىنمايد به سوره ديگر بنا بر وجوب سوره، و همچنين بعد از قرائت موضع سجود، و اتمام اوّلى لازم نيست؛ و اگر بعد از اتمام متذكّر شد، قبل از ركوع سوره ديگرى مىخواند بنا بر احوط، و احوط در قرائت سوره، قصد وظيفه فعليّه است.
و در حكم خواندن آيه سجده است سهواً، سماع آن اتّفاقاً از جهت محكوميّت به ايما، يا قضاى بعد از نماز يا فعل سجود در اثناى نماز، چنانچه گذشت.
رعايت مخارج حروف و غير آن
لازم است رعايت اداى حروف از مخارج به نحوى كه در عربيّت، صدق حرف مخصوص نمايد.
و [ لازم است نيز ] مراعات حركات اعراب و بنا و سكون، و حذف همزه وصل در درج كلام و اثبات همزه قطع، و ادغام لازم به واسطه عدم تمكّن از اداى كلمات بدون آن يا به واسطه تنوين و نون ساكنه با اجتماع آنها با حروف «يرملون».
و [ لازم است ] مدّ لازم به اجتماع حرف مدّ و سبب آن در يك كلمه در مثل «جاء» و «سوء» و «ص» و «دابّه».
وصل به سكون در نماز ـ بنا بر اظهر ـ جايز است؛ و وقف غير عمدى بر حركت، وضعاً صحيح است و اعاده ندارد، و احوط آن است كه بدون عذر، وقف به حركت ننمايد.
و [ لازم است ] رعايت قرائت به يكى از هفت قرائت بنا بر احوط در صورت موافقت غير با عربيّت يا سه قرائت ديگر.
قرائت سوره طويله در ضيق وقت
جايز نيست تفويت وقتِ اختيارىِ همان نمازى كه به آن مشغول است، يا نماز بعدى در وقت به هيچ سبب اختيارى غيرِ موجب عذر، اگر چه به قرائت سوره طويله باشد، اگر چه وقتِ يك ركعت، ادراك بشود؛ بلى اگر قرائت كرد با قصد قربت، ممكن است تصحيح نماز، حتى اگر تبديل به قضا بشود، در صورت قصد امر فعلى كه تطبيقش اوّلاً به ادا بوده و اخيراً به قضا شده است، در صورت عدم اخلال به قصد قربت در هيچ جزئى، بلكه با رعايت تشخيص وظيفه فعليّه در هر جزء، [ صحّت ] خالى از وجه نيست.
ترك سوره براى ضيق وقت
و در زمانى كه اشتغال به اتمام سوره يا به اقصر سورهها، مفوّت وقت اختيارى است، لازم است قطع سوره و [ رفتن به ] ركوع بدون سوره، و نماز، صحيح است، در صورت عدم اخلال به نيّت از جهتى.
و اگر با گمان سعه وقت، شروع در طويل كرد و در اثنا، ملتفت شد كه وقت مضيّق است، قطع و عدول مىنمايد اگر باقى، اطول از اقصر سورهها است، و همچنين در صورت شروع با نسيان و تذكّر در اثناى سوره، و اللّه العالم.
حكم خواندن دو سوره بعد از حمد
اظهر كراهت قِران بين دو سوره بعد از فاتحه در فريضه است در صورتى كه در دوّمى قصد قرآنيّت محضه ننمايد، بلكه قصد جزئيّت مجموع دو سوره بنمايد، و احـوط تركِ قِران است، و دور نيست كـراهتِ مطلقِ ازيد از يك سوره به قصد جزئيّت مجموع، نه به قصد قرآنيّت محضه اگر چه به مرتبه كراهتِ زيادتىِ مجموعِ يك سوره نباشد.
بلند و آهسته خواندن نماز
و تعمّد به جهر در قرائت حمد با سوره، يا بدون آن در اخفاتيّه و اخفات در جهريّه جايز نيست و مبطل است.
و محلّ جهر: نماز صبح و دو ركعت اوّل از مغرب و عشا است.
و محلّ اخفات: نمازهاى ظهر و عصر و يك ركعت اخيره مغرب و دو ركعت اخيره عشا، است، يعنى در حمد بدون سوره، يا با سوره به نحو معهود.
و مستحبّ است جهر در قرائت در دو ركعت اوّل در ظهر روز جمعه براى امام و منفرد. و معروف، وجوب اخفات در تسبيح در اخيره مغرب و اخيرتين عشا است، مانند حمد در آنها، بلكه بر آن نقل اجماع شده، و لذا موافق با احتياط است (اگر چه جواز جهر محتمل است به احتمال قريب).
ميزان جهر و اخفات در قرائت
ميزان در جهر، ظهورِ جوهر صوت است كه لازم آن، يا اقلّ واجبِ از آن، سماع [ شخص ]قريب است شأناً با تمييز كلمات، و علوِّ [ صوت ] فوقالعاده، مورد احتياط است؛ و ميزانِ اخفات، سماع نفس با تمييز مذكور، شأناً با عدم ظهور جوهر صوت است، و مثل «صوت مبحوح» ـ كه سماعِ غير در آن، منفكّ از ظهور جوهر صوت است ـ مورد احتياط است.
جهر و اخفات زنها
و بر زنها، جهر در جهريّه لازم نيست، بلكه مخيرّند در جهريّه. و لازم است اخفات در اخفاتيّه، و تخيير [ در جهريّه ] در صورت عدم اجنبىّ، يا عدم حرمت اِسماع او، است.
و خنثاى مشكل، در اخفاتيّه، اخفات مىنمايد و در جهريّه، جهر در صورت عدم اجنبىّ، يا عدم حرمت به واسطه نبودن خوف فتنه و التذاذ بنابر اظهر كه مجرّد صوت زن عورت نيست.
مستحبّات قرائت و مراد از ترتيل
مستحبّ است جهر به «بسمله» در اخفاتيّه در اوّلتين و اخيرتين در حمد و سوره، براى امام و غير، اگر چه اخفات، در اخيرتين، احوط است.
و مستحب است «ترتيل» در قرائت «قرآن»، و اظهر اين است كه مراد از «ترتيل»: توسّط در سرعت و بطؤ است كه با تأنّى و تبيين حروف بدون مبالغه در طرفين سرعت و بطؤ انجام بگيرد؛ و احوط ترك فصلِ طويل است بين ابعاض قرائت، اگر چه به قرائت «قرآن» يا ذكر يا سكوت طويل باشد [ زيرا ] كه ممكن است نظم سوره واحده مختلّ شود.
و مستحبّ است اختيار سورههاى مخصوصه، در فرايضِ ايّام و ليالىِ مخصوصه، حتى ظهرين «جمعه» و «نماز جمعه» اظهر استحباب [ سوره ] «جمعه» و «منافقين» است در آنها، اگر چه احوط عدم ترك آنها است بدون عذر.
و مستحبّ است [ كه ] امام اسماع نمايد مأمومين را آنچه از قرائت در جهريّه و اذكار و تشهد مىخواند بدون علوّ مفرط.
و مستحبّ است قبل از قرائت در ركعت اوّل اسراراً بگويد: «أَعُوذُ بِاللّه مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم»، يا «أَعُوذُ بِاللّه السَّميعِ الْعَليمِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم» و دوّم افضل است.
و مستحبّ است «سكته» بعد از حمد و «سكته» بعد از سوره، اگر چه بعد از اذكار مأثوره آن موقعها باشد، يا قبل از اذكار.
حرمت «آمين»
حرام است «آمين» بعد از «حمد» براى امام و مأموم و منفرد جهراً و سرّاً؛ و احوط، بطلان نماز است با تعمّد آن در غير «تقيّه»؛ و اظهر جريان «تقيّه» در آن است؛ و احوط ترك آن در ساير احوال نماز ـ يعنى در غير محلّ معهود از عامّه در مذهب و عمل ـ است.
اعتبار موالات در قرائت
احوط اعتبار موالات عرفيّه است بين ابعاضِ قرائتِ «حمد» يا «سوره»؛ پس اگر سهواً فوتِ موالات شد به غير آنچه كه مأثور است و مفوّت نيست از ادعيه و تكرير ـ به اين كه سوره ديگرى در ضمن سورهاى خواند ـ و ممكن نيست تدارك موالات، استيناف قرائت آن سوره اوّل مىنمايد؛ و ممكن است در صورتى كه مفوّت، شروع در سوره ديگر باشد، اكتفا به اتمام دوّم نمايد در صورت عدم اخلال به نيّت.
و در صورت عدم تفويتِ آنچه سهواً قرائت كرده، اكتفا به اتمام اوّل مىنمايد؛ و در صورت تعمّد به فصلِ مفوّت، احوط اتمام، يا استيناف قرائت، يا آنچه در آن اخلال موالات شده و اعاده نماز است.
و موالات عرفيّه، حدّ آن مختلف است در كلمه و كلام و آيه و سوره و نماز.
نيّت قطع قرائت و بعض فروع موالات در آن
و اگر نيّتِ قطعِ قرائت كرد و سكوت كرد، پس اگر [ آن ] سكوت، مفوّتِ موالات نماز است به واسطه طول آن، اعاده مىكند؛ و همچنين اگر نيّتِ قطع قرائت بدون عود كرد، پس از آن عود نمايد بنا بر احوط.
و اگر سكوت، مفوّتِ موالات قرائت است، فقط استيناف قرائت مىكند؛ و اگر نيست، اتمامِ همان قرائت مىنمايد، و نيّت قطع قرائت، مبطل قرائت نيست در صورتى كه نيّت نماز و ادامه آن باقى است.
و اظهر، عدم فرق در فوت موالات عرفيّه بين اعذار مانعه از وصلِ ابعاض، و غير آن است، و امر در اوّل، اوسع نيست از تعمّد؛ بلكه نسيان و سكوت طويل سهواً و نحو اينها و تكرير آيه نه به قصد جزئيّت، در حكم اذكار و قرائتِ در ضمن است كه ضرر ندارد، مادام [ كه ] مفوّتِ موالات عرفيّه نباشد.
غلط يا شك در صحّت اداى كلمه
و اگر كلمهاى غير صحيح ادا شد، يا مشكوك شد در محلّش، بايد اعاده آن نمايد و آنچه بعد از آن خوانده شد، و آنچه قبل از آن بوده، لازم نيست اعاده آن، مگر آن كه به واسطه اتّصال، مثل كلمه واحده باشد، مثل «الف و لام» اگر چه «قمرى» باشد بنا بر احوط.
سورههايى كه به تنهايى كفايت نمىكنند
اظهر ـ بنا بر وجوب سوره كامله بعد از حمد ـ وجوب جمع بين «الضّحى» و «الم نشرح» و نيز بين «الفيل» و «ايلاف» در ركعت واحده است، و احوط، قصد امر فعلى است در بسمله دوّم و عدم قصد جزئيّت.
اخفات در موضع جهر و عكس آن
و اخفات در موضع جهر و بالعكس با علم و عمد، يا تردّد در حكم يا موضوع، موجب بطلان نماز است؛ و اگر از روى نسيانِ حكم يا موضوعِ جهريّه و اخفاتيّه باشد، يا غافل از اين تقسيم باشد، يا جاهل به حكم باشد، يا [ جاهل به ]موضوع جهريّه و محلّ آن يا اخفاتيّه باشد، اگر چه مقصّر در سؤال بوده، اعاده ندارد با [ فرضِ ] قطع به خلاف، به نحوى كه قصد قربت متمشّى بشود، نه با تردّدِ موجب سؤال بنا بر اظهر.
و فرقى بين مرد و زن، در حكم مذكور با حيثيّت و خصوصيّت مذكوره، نيست، يعنى در جهر زن در اخفاتيّه.
و اگر در اثنا متنبّه شد، تدارك لازم نيست و اتمام مىنمايد بنا بر اظهر. و دور نيست اطلاق معذوريّت به صورت وجوب اخفات براى عارضى مثل مأموميّت، پس طارى شود يكى از موجبات معذوريّت كه ذكر شد.
تسبيحات اربعه
مجزى است در ركعت سوّم و چهارم از فرايض يوميّه، عوض حمد بگويد: «سبحان اللّه والحمد للّه و لا اله الا اللّه واللّه اكبر» سه مرتبه، و اقوى كفايت يك مرتبه است، و اين كه سه مرتبه، افضل و احوط است. و احوط رعايت ترتيب مذكور و عدم اكتفا به اقلّ از يك مرتبه به ترتيب مذكور است.
و اگر قرائت كرد با قصد تسبيح، يا به عكس، پس اظهر لحوقِ حكمِ سهو است؛ و مىتواند اتمام و اكتفا نمايد به آنچه به جا آورده است با نيّت مقارنه، اگر چه سابقاً قصد خلاف داشته در ابتداى نيّت نماز، يا قبل از شروع در يكى از آنها، به خلاف صورتِ محضِ سبقتِ لسان بدون قصد مقارن، كه اكتفا به آن نمىشود؛ بلكه مىتواند به قصد سابق عمل نمايد، يا استيناف نمايد با قصد جديد، آنچه را كه غلطاً خوانده بود.
و اختيار بين قرائت و تسبيح در ثالثه و رابعه، مطلق است و مىتواند در يك ركعت، خلافِ مختارِ در ركعت سابقه نمايد.
جواز قرائت سوره سجدهدار در نافله
اگر در نافله، قرائت سورهاى از «عزائم» كرد، جايز است، و واجب است سجود تلاوت؛ و بعد از عود، مستحبّ است در صورتى كه آيه سجده در آخر سوره بوده، قـرائت فـاتحه نمايد و ركـوع كند، و همچنين اگر استماع يا سماع كرد موجب سجود تلاوت را.
معوّذتين
«معوّذتين» از سورههاى قرآن مىباشند و قرائت هر كدام از آنها در فريضه و نافله، جايز است.
مشخص نمودن بسمله هر سوره
تعيين «بسمله» در حمد، و در صورت نذر و شبه آن، و ضيق وقت از غير، از يكى كه مىداند، و ندانستن غير يكى، براى كسى كه قاصد عمل به وظيفه واجبه است، لازم نيست، و در غير اين دو صورت، لازم است تعيين، و آن حاصل مىشود به قصد سوره خاصه و به قصد اِتْباع به آنچه از او صادر مىشود، اگر چه نداند فعلاً؛ و عزم مستقرّ به جريان بر عادت مستقرّه، به منزله قصد خاص است، كه اگر عدول كرد با يكى از مشخّصات، احوط اعاده بسمله است.
عدول از سورهاى به سوره ديگر
عدول از سورهاى به سوره ديگر عمداً، جايز است در صورتى كه به نصف آن نرسيده باشد؛ و اگر تجاوز كرده از نصف و دو ثلث، جايز نيست عدول اگر چه دوّمى «اخلاص» و «جحد» باشد بنا بر احوط؛ و احوط عدم عدول است در صورت بلوغ نصف، و همچنين مابين نصف و دو ثلث، و همين تحديد، احوط است در عدول از غير سوره «اخلاص» و «جحد» به سوى يكى از آنها.
و عبرت، به كلمات است بنا بر اظهر، و تخمين و حدس ظنّى به عدد، كافى است، و فرقى بين ركعت اوّل و دوّم نيست.
و عدم جواز عدول از «اخلاص» و «جحد»، اگر چه قبل از نصف باشد، مگر به سوى «جمعه» و «منافقين» در روز جمعه اگر از نصف نگذشته باشد، و همچنين از غير «اخلاص» و «جحد» در روز جمعه به سوى «جمعه» و «منافقين»، و عدم جواز عدول از دو سوره روز جمعه اگر چه قبل از نصف بوده و به سوى «اخلاص» و «جحد» باشد، موافق احتياط و مشهور است. و همچنين است عدول در روز جمعه در ركعت اُولى به سوى «جمعه» و در دوّم به سوى «منافقين» چه در نماز جمعه و چه نماز ظهر آن روز باشد.
و در صورت عدولِ جايز، اعاده مىنمايد بسمله را اگر چيزى از بعد آن خوانده، يا آن كه قصد سوره اولى كرده بوده به ترتيبى كه گذشت.
و اگر به سبب نسيان يا عذر ديگر از قبيل ضيق وقت و تضرّر، متمكّن از اتمام سوره نباشد، حتى به وسيله اتّباع قارى و نحو آن از امور جايزه در حال اختيار، عدول جايز است بدون تحديد به نصف و يا سوره مخصوصه و يا به سوره مخصوصه.
و احوط در صورت معذوريّتِ در عدول، اختيار عدول، به سوى متيقّن در حال فعلى است، مثل «توحيد» و «جحد»، يا دو سوره در روز جمعه در صورتى كه عذرى مانع از اينها نباشد.