1
<-> بلكه در حضر هم ساقط است به همان نحو كه در سفر ساقط است.
و اظهر اين است كه سقوط استقبال در دو مورد مذكور، رخصت است نه عزيمت، و بلا بدل است مثل جهت سير و رأس دابّه و صدر سفينه، نه با بدل پس نمازهايى كه با ركوب به عكس مقصد و به خلف مركوب واقع شود صحيح است، و در همه احوال است چنانكه گذشت.
و احوط براى راكب در نافله، مواظبت بر ركوع و سجود است با تمكّن. و كفايت مىكند ايما براى غير متمكّن؛ و احوط اخفضيّت سجود است از ركوع.
و ركوب و مشى و لوازم غالبيّه آنها به نحو مذكور، مغتفر است در نافله؛ و ساير موانع و مبطلات، به حال خود باقى است، مانند نجاست بدن و لباس و فعل كثير و نحو اينها. و سقوط، فقط در حال سير است، نه در مقيم و واقف در اثناى سير به سوى مقصد اگر چه در سفر باشد.
و با عدم تمكّنِ از استقبال، ساقط است، مثل نماز مطارده و ذبح دابّه صائله و متردّيه كه ممكن نباشد استقبال آنها.
اعمى مىتواند عمل به رأى خودش نمايد اگر امارهاى پيدا كرد. و اگر ديگرى اِخبار نمود از يقين يا اماره، به ظنِّ اقوى عمل مىنمايد. و در صورت مساوات، مخيّر است؛ پس اگر عمل به وظيفه كرد و مخالفت با واقع نمود، حكم غير اعمى را دارد بنا بر اظهر. و اگر بدون تحرّى نماز خواند، در وقت، اعاده مىنمايد و وجوب قضا بر او، مورد اشكال است؛ و اگر به مقدارِ مغتفر باشد مخالفتِ با واقع و قصد قربت محقّق باشد، اعاده و قضا ندارد بنابر اظهر. <->