1
<-> در غبار غير مجموع، صدقِ عرفىِ «غباردار» و استيعاب عرفى آن عرضاً و طولاً براى دست، كافى است.
و در تراب حاصل از نفض غبار، صدق عرفى تراب در عمق و عرض و طول دست، به حدّ استيعاب عرفى، كافى است و رعايت ازيد از تراب و غبار از مقدار مذكور، لازم نيست.
تيمّم با نجس، صحّت ندارد، حتى با جهل و نسيان، به خلاف مستصحب الطهاره غير مستصحب النجاسه؛ و اگر انحصار در مشتبه به نجس داشته بـاشد، تيمّم به هر دو مىنمايد، اگـر چه در صورتى كـه با دو آبِ مشتبه، وضو نمـىكرد. و اگر يكى از آنها متعبّد بـاشد فعلاً شرعاً بـه طهـارت آن، بـا تيمّم بـه خصوص آن، اكتفا مىنمايد.
و اگر علم اجمالى به نجاست آب يا خاك دارد با انحصار، اظهر جواز اكتفا به طهارت مائيّة است؛ و احوط خوددارى از استصحاب يكى از دو بعينه، در نماز است؛ و احوط جمع است.
و در صورت علم به طهارت تعبّديه يكى بالخصوص، مىتواند متطّهر به آب شود اگر مورد تعبّد، آب است. و اگر مورد تعبّد، خاك است، مىتواند ايضاً تطهّر به آب نمايد.
و اگر علم به نجاست تعبّديه آب دارد بايد تيمّم نمايد؛ و اگر علم به نجاست تعبديّه خاك دارد، بايد تطهّر به آب نمايد.
و اگر علم اجمالى به غصب يكى از آن دو دارد و تعبّدى خاص نباشد به عدم غصبيّتِ يكىِ معيّن، فاقدالطهورين مىشود و علم اثر ندارد، بلكه شك كافى است، و احوط <->