1
راست نمازگزار،[1] مگر آن كه مأموم باشد؛ و هرگاه عكس گذارند ميّت را، باطل مىباشد نماز، چه از روى فراموشى و چه از روى جهل.
و همچنين شرط است به پشت خوابانيدن ميّت[2] را در حال نماز.
[1] . يعنى راستِ فِعلى، نه جهت آن فقط، كه مغرب باشد فىالجمله بنا بر احوط؛ و اعاده شود نماز اگر سر به جهت يمين نباشد در آن حال، بلكه در يمين مصلّى نباشد بنا بر احوط.
[2] . مانند حال احتضار كه استلقا واجب است، اگر چه استقبالِ اين دوّم فرق دارد. و همچنين استقبالِ حال نماز، مثل استقبال در قبر است، اگر چه استلقا، در قبر نيست، بلكه به جانب راست خوابانده مىشود.
و آن كه محاذى امام يا منفرد و در نزديكى او باشد؛ و پاهاى ميّت را به طرف چپ نمازگزار واقع سازد؛ و حايل بين نمازگزار و ميّت نباشد كه مانع از صدق نماز بر او باشد، مثل ديوار، و پست و بالايى، مانع از صدق وقوف بر جنازه نباشد؛ و آن كه نماز، بعد از واجبات سابقه بر آن باشد، مانند «تغسيل» و «تحنيط» و «تكفين» در صورت وجوب آنها.
و آن كه مستور العوره باشد حتى در صورتى كه كفن ندارد، اگر چه ساتر غير از خاك و سنگ نباشد؛ و در صورت عدم امكانِ ستر قبل از وضع در قبر، مىتواند بعد از وضع و ستر با احجار و نحو آنها، نماز را انجام دهد و بعد، عمل دفن را تماماً انجام دهد.
قبله در نماز ميّت
و اگر تشخيص قبله علماً يا ظناً ممكن نباشد، احتياط به چهار نماز در چهار طرف نمايد اگر ممكن است. <->
و اگر متمكّن از قيام نباشد و متمكّنى پيدا نشود يا امتناع نمايد، جالساً نماز را به جا آورد؛ و احوط اعاده است اگر متمكّن، حاضر شود قبل از دفن.
و نماز را قبل از دفن انجام دهد؛ و اگر بدون نماز دفن شد، بر قبر نماز گزارده مىشود و نبش قبر نمىشود.
جواز نماز بر چند جنازه
و جايز است تشريك متعدّد از جنايز، در يك نماز با رعايتِ شروط مذكوره و رعايتِ مناسبت دعا بعد از تكبير چهارم از حيث تذكير و تأنيث و اِفراد و تثنيه و جمع. و گاهى واجب مىشود تشريك، در صورت خوف فساد همه در صورت تأخير از مقدار زمان يك نماز.
ديگر شرايط نماز ميّت
و آنچه مسلّم است اعتبار آنها در يوميّه، احوط اعتبار همه آنها در اين نماز است: از شرايط وجوديّه و عدميّه در اصل نماز و در جماعتِ در آن، غير از طهارت از حدث و خبث كه اظهر عدم اعتبار آنها است، اگر چه اعتبار دوّم احوط است.
و اعتبار عدم مغصوبيّتِ مكانِ مصلّى، نه موضع ميّت و لباس مصلّى، اختصاص به يوميّه ندارد بر تقدير اعتبار با تفصيل متقدّم.
فاصله مصلّى با ميّت
و لازم است كه [ نمازگزار ] بعيد از جنازه نباشد به حدّى كه صدق نكند عرفاً صلات بر او و وقوف نزد سينه او مثلاً در حال اختيار، چه امام باشد نمازگزار و چه منفرد، و ضرر ندارد بُعد به سبب فاصله مأمومين؛ و از اين جا ظاهر مىشود، اعتبار حاضر بودن جنازه.
و مثل بُعد است، ارتفاع و انخفاضى كه مانع از صدق مذكور باشد و [ همچنين است ]حايل مانع از صدق، در غير موارد خاصّه كه اشاره به آنها مىشود؛ و اين از شروط خاصّه به اين نماز است مانند بعض شروط متقدّمه؛ و مانند اين كه اين نماز بايد بعد از تغسيل و تكفين و حنوط كه ممكن باشند، واقع شود، يا بعد از آنچه وظيفه است در حال عدم امكان اينها مثل تيمّم و آنچه به جاى غسل صحيح به جا آورده مىشود، و همچنين اگر متعذّر شدند بدون بدل در غير «مرجوم» و «شهيد».
اشتراط وجوب نماز بر مخالف به تقدم غسل صحيح
و غُسلِ مخالف اگر چه مخالف را باشد، كالعدم است مگر با تعذّر غسل مؤمن اگر چه تقيّةً موافق آنها غسل بدهد، كه در اين صورت به سبب تعذّر غسل و بدل، نماز واجب مىشود بدون اشتراط به تقدّم غسل صحيح.
فاقد كفن
و اگر كفن نداشته باشد و ممكن نباشد تكفين ميّت، پس ستر عورت او با جامهاى اگر چه جامه غير باشد يا ساترى ديگر، مىنمايد و بر او نماز مىكند؛ و اگر در خارج قبر، ممكن نشد، وضع در قبر مىشود و ستر عورت او با آجرى يا سنگى مثلاً مىنمايد و بر او نماز مىكند به هيئت نماز در خارج با استلقاء و غيره از شروط، و پس از آن، دفن به نحو واجب، مىشود.
حكم مصلوب
مصلوب به غير حكم شرع، بعد از سه روز بر او نماز گذارده مىشود اگر ممكن نباشد انزال او به صورت امكان نماز؛ و احوط اعاده نماز است اگر بعد به پايين آورده شد با شروط ممكنه در آن وقت.
اذن ولىّ
اذن ولىّ با امكان، شرط صحّت اين نماز است؛ و اگر بر دو نفر نماز خواند و از ولىِّ يكى، مأذون بود، از او مجزى است با عدم اختلال در كيفيّت و قربت، نه از ديگرى كه از او مأذون نيست.
رعايت عربيّت
در ادعيه واجبه در تكبيرات اربعه، احوط رعايت عربيّت است؛ و در زايد بر واجب، جايز است به غير عربى اگر چه احوط، عربيّت است، مثل قنوت يوميّه چنانچه ذكر شد.
استحباب غير آنچه معيّن شد، در اين نماز، مشكل است، و اتيان آنها به قصد قربت مطلقه در مثل قرائت «فاتحهالكتاب» يا ساير قرآن، مانعى ندارد.
ضماير نماز ميّت
اگر معلوم نباشد مرد يا زن بودن، جايز است ضماير را مذكّر، به لحاظ نعش و مؤنث، به ملاحظه جنازه بياورد، بلكه در معلوم هم، به اين قصد جايز است؛ و مخالفت از روى جهل يا نسيان، بعد از محلّ تدارك، مبطل نيست.
شك در تكبيرات
اگر شك كرد در عدد تكبيرات، بنا بر اقلّ مىگذارد، و بعد از اشتغال به دعا، اگر شك در تحقّق تكبير سابق بر آن كرد، بنا بر اتيان مىگذارد، چنانچه در قرائت و تكبيرة الاحرامِ يوميّه گذشت.
دفن ميت با ترك نماز بر او يا باطل بودن آن
اگر نماز خوانده نشد بر ميّت، يا باطل خوانده شده بود تا آن كه دفن شد و ممكن نباشد اخراجش يا مستلزم هتك باشد، بر قبر نماز خوانده مىشود؛ و اگر خارج شد بعد به سببى، احوط اعاده نماز است؛ و اگر ممكن باشد بدون هتك ، اخراج او، محتمل است وجوب آن، مثل تغسيل و تكفين.
جواز تيمّم براى نماز ميّت و بدون طهارت
جايز است تيمّم براى نماز ميّت، در صورت خوف فوت از مصلّى اگر چه آب داشته باشد، چنانكه جايز است بدون تيمّم هم نماز بخواند.
اعاده نماز جلوسى با وجود شخص قادر
احوط اعاده نماز است اگر به اعتقاد عدم وجودِ قادر بر قيام، جالساً به جا آورد، بعد معلوم شد وجود او، يا آن كه بعد از فراغ، قادر پيدا شد، يا آن كه در اثناى نماز، عاجز شد و اتمام كرد آن را با جلوس.
شك در اصل خواندن نماز ميّت يا صحّت آن
اگر شك كرد در وقوعِ نماز، بنا بر عدم مىگذارد، و اگر شك كرد در صحّتِ واقع شده، بنا بر صحّت مىگذارد اگر چه مصلّى فاسق بوده.
يقين به فساد نماز ميّت
و اگر يقين به فساد پيدا كرد، اعاده مىكند بنا بر احوط اگر به اعتقاد مصلّى، صحيح بوده به حسب قطع يا اجتهاد يا تقليد او، و اگر از غفلت و نحو آن واقع شده، اعاده مىنمايد، و اگر اعتقاد او با اعتقاد مصلّى مخالف شد، لكن غير مصلّى مجتهد يا مقلّد بوده، اعاده ندارد.
نماز ميّت در اثناى فريضه
احوط ترك نماز بر ميّت است در اثناى فريضه يوميّه، مگر آن كه متعيّن شود واجب كفايى و مزاحم با وقت اداى فريضه بشود، كه در اين صورت به جا مىآورد نماز ميّت را با اقلّ واجباتش.
كيفيت نماز هنگام تعدّد جنازه
در صورت تعدّد جنايز، مخيّر است بين تشريك در ادعيه و نيّت نماز، و استقلال هر يك، به يك نماز خاصّ، و در صورت عدم امكان يا فوتِ يكى، متعيِّن است تشريك.
اگر جنازهاى در اثناى نمازِ بر ديگرى، حاضر شد، جايز است تشريك در بقيّه تكبيرات و ادعيه به نحو جمع بين دعاها، و استقلال دوّمى به بقيه تكبيرات و ادعيه خاصّه.
كما اين كه، جايز است اتمام اوّل و استيناف نماز مستقلاً براى دوّمى. و محتمل است جوازِ قطعِ اوّل و استيناف نماز براى هر دو، خصوصاً اگر فوت مىشود نماز بر دوّمى به غير قطع و تشريك در تمام، كه عذرى است براى قطع كه مشكوك است جواز آن و عدمش در غير يوميّه، بلكه احوط در اين فرض، قطع و تشريك است، واللّه العالم.
دعا در نماز بر غير مؤمن
بعد از تكبير چهارم، دعاى براى مؤمن و بر [ عليه ] منافق يعنى مخالف از روى اعتقاد، مىنمايد، چنانچه گذشت.
و اگر [ ميّت ] مستضعف باشد كه اعتقادى بر طبق ايمان يا خلاف ندارد، دعاى مخصوص به آن را مىنمايد مثل: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَقِهِم عَذابَ الْجَحيم»؛ و اگر مجهول باشد مذهب او، دعاى به حشر با دوستان او مىنمايد، و اگر طفل باشد مىگويد «أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لَنا و لأَبَوَيْهِ سَلَفاً وَ فَرَطاً و أَجْراً.»
تعدّد نماز بر ميّت
اظهر، جواز نماز دوّم بر جنازه است، و [ اظهر ] كراهت آن است در صورت اتّحاد هر دو در خصوصيّات، يا اشتمال دوّم بر مرجّحات ترك. و [ اظهر ] ارتفاع كراهت است در صاحبان فضايلِ ايمان، مانند «حمزه» و «فاطمه بنت اسد» و «سهل بن حنيف» «تغمّدهم اللّه برحمته و رضوانه».
اقتدا در اثناى نماز ميّت
مأمومِ مسبوقِ به بعض تكبيرات، داخل مىشود در نماز جماعت بر ميّت در هر جا كه باشد، و مشغول در دعا، به وظيفه خودش مىشود، و بعد از فراغ امام، اتمام مىنمايد نماز خود را، و تكبيرات بعديّه و دعاهاى آنها را به نحوى كه مناسب مبادرتِ رفع جنازه باشد، تخفيف مىدهد به نحوى كه اگر نرسيد به غيرِ نفسِ تكبيرات، اقتصار بر آنها، در مابقى مىنمايد.
و محتمل است كه آنچه در «مرسل» است از تكبير در حال مشى و بر قبر، مبنىّ بر اتّصاف بقيه نماز به صفت استحباب باشد و شروط غير مقدوره در بقيّه، مغتفر باشد؛ و آن كه بتواند باقى را در حال مشى تا بعد از دفن، اتمام نمايد، يعنى تكبيرات باقيه را با ادعيه آنها انجام دهد؛ پس هر يك از تخفيف در دعا و اقتصار بر تكبيرات و انجام آنها در حال مشى و بر قبر، جايز باشد، و لذا با اين كه در منسوبِ به مشهور، ولاء و تتابع مذكور به تبعيّت نصوص است، جماعتى از آنها اتمام ولو على القبر را، وفاقاً للمرسل ذكر كردهاند.
و جمع بين مرسل و ساير روايات، به آنچه ذكر شد، اقرب است؛ و نصوصيّتِ مرسل و اطلاق قوىّ نصوصِ ديگر، اقتضاى اغتفارِ شروطِ مفقوده در فرض بعد از فراغ امام [ كه عبارت ] از قرب و عدم حيلولت غير مصلّى و عدم اعتبار محاذات منفرد، است در فرض متقدمِ فرع مىنمايد.
سبقت بر امام
اگر سبقت گرفت مأموم امام را در بعضى تكبيرات غير [ از ] اوّلى، عمداً يا به غير عمد، مستحبّ است اعاده همان تكبير با امام نمايد.
دفن ميّت بدون نماز
جايز نيست تأخير نماز تا دفن، و اگر دفن شد، واجب يا جايز نيست نبش براى نماز؛ و اگر مستلزم هتك باشد، جايز نيست، بلكه اگر هيچ نماز نخواندهاند، بر قبر تا هر وقت، نماز مىخوانند به طور وجوب. و اگر خوانده شده است، در استحباب نماز بر قبر بعد از يك شبانه روز، تأمّل است؛ و مانعى نيست تا سه روز به رجاى مطلوبيّت خوانده شود.
كيفيّت ايستادن مصلى نسبت به جنازه
مستحبّ است وقوف مصلّى، محاذى وسط مرد يا سينه او، و محاذىِ سينه زن يا نزد سر او؛ و صغيره به زن و صغير به مرد ملحق است، و در خنثى مخيّر است. و مأموم، از اين حكم، خارج است، بلكه اين، حكمِ منفرد و امام است.
كيفيت قرار دادن جنازههاى متعدد
در صورت اجتماع اموات از مرد و زن، قرار داده مىشود مرد، نزديك نمازگزار و زن، نزديك قبله، و همچنين مردها با هم نزديك مصلّى، و زنها با هم نزديك قبله، و جايز است عكس و صورتهاى ديگر.
و جايز است مردها در محاذات همديگر، نزديك مصلّى و زنها در محاذات همديگر، نزديك قبله باشد، و محتمل است جواز اين كه صف مردها، به تدريج باشد، يعنى دوّمى، نزد ورك اوّلى باشد و هكذا، و همچنين بعد از آنها صف زنها به تدريج و هر كدام نزديك اوّلى باشد و مرد نمازگزار در وسط مردها باشد و اوّل احوط است در صورت اكتفا به يك نماز براى همه.
و «عبد ذَكَر» مقدّم است بر «حُرّه مملوكه»، پس اقرب به امام مىشود چنانچه حُرّ بر او مقدّم است و اگر خنثى باشد، اقرب به امام از مرأه معلوم الانوثيّه مىشود.
و اگر خنثى مملوكه باشد و زن حُرّه باشد، زن اقرب به امام مىشود به سبب علم به مرجّح در زن. و اگر صبى شش ساله باشد اقرب به امام از زن مىشود، و اگر كمتر باشد، زن اقرب مىشود، مگر آن كه زن، حرّه و صبى، مملوك باشد، كه محتمل است ترجيح حريّت؛ و بالجمله تخيير، ثابتِ بدونِ مرجّح، يا با معارضه مرجّحات است.
مستحبات در تكبيرات
و مستحبّ است رفع يدين در تكبيره اوّل، و اظهر استحباب است در ساير تكبيرات، و مستحبّ است براى امام، جهر به تكبيرات.
تزاحم فريضه با نماز ميّت
اگر مزاحمت كرد نماز فريضه با نماز جنازه، مضيّقِ از آنها مقدّم است بر موسّع، و مخيّر است با موسّع بودن هر دو؛ و در صورت تضييقِ هر دو به خوفِ بر ميّت، اظهر تقديم مكتوبه است.
و دفن مىشود ميّت بدون نماز و نماز بر قبر خوانده مىشود در صورت عدم تمكّن غير مصلّىِ مكتوبه از نماز و تمكّن او از دفن.
و اگر مزاحمت بين دفن مباشرى و نماز فريضه باشد و هر دو در آخر زمان او باشد و [ شخصى ] قائم به دفن نباشد، دور نيست تقديم فريضه اگر چه با ايما و اخفّ واجباتش باشد.
و اگر وقت يك ركعت فريضه، سالم از مزاحمت باشد و مزاحمت در ركعات ديگر باشد، ممكن است تجويز نماز ميّت خفيفاً در اثناى فريضه به نحوى كه فعل كثير يا مخلّ موالات نباشد، و بر اين تقدير، مقدّم است بر تبديل فريضه به ايما در ركوع و سجود، لكن خالى از تأمّل نيست در مستفاد از روايت «جابر» از امام باقر ـ عليهالسلام ـ .