1
ج . شناخته مىشود منى از مردِ صحيح به سه چيز: اول: شهوتِ خاصّه كه غالبا منى در آن حالت بيرون مىآيد. دوّم: جهيدن. سوّم: سستى بدن، پس از بيرون آمدن.
و اقوى اعتبار اجتماع اوصاف ثلاثه است. و با وجود يكى از آنها، اگر علم به انتفاى آن دو تاى ديگر باشد نه از مرض و نحوه، غسل لازم نيست؛ و اگر علم به انتفاى آن نباشد، غسل لازم است. و بعضى اعتبارِ بوى شكوفه خرما و خمير ترش در آن نمودهاند و اقوى خلاف آن است.
و اعتبار اوصاف مذكوره، در زمان شك است؛ و با يقين به منى بودن، غسل واجب است در همه حال. و در حال ناخوشى و ضعف بنيه، به يكى از شهوت و سستى بدن، حكم به جنابت نمىشود، بلكه شهوت و سستى بدن هر دو معاً شرط است. و درباره
<->و در صورت اختلاف صفات در وجود و عدم پس [ شخص ]صحيح، كافى است در او شهوت و جهيدن، و كافى نيست يكى از اينها اگر چه احتمال ديگرى را بدهد بنا براظهر؛ و [ شخص ]مريض، كافى است در او شهوت خاصّه در حال خروج بنابراظهر و احوط.
و با يقين به منى بودن، غسل واجب است بر همه مطلقا، بلكه با اطمينان عقلايى، واجب است غسل.
و حكم به منى بودن در زن به مجرّد شهوت خاصّه و سستی در حال خروج، موافق با احتياط است و در صورت اجتماعِ سه صفت، خالى از وجه نيست.
و همچنين جريان حكمِ صحيحِ مرد، در صحيحِ از زن؛ و حكم مريض از مرد، در مريض از زن، خالى از وجه نيست.
و محتمل است اسهليّت اثبات در زن و مريض. و مقتضاى اسهليّت كه احتمال داده مىشود، احتياط است در زن، اگر چه صحيح باشد به مجرّد خروج با شهوت خاصّه، مثل مريض كه گذشت استظهار آن در او.