1
حرفاَ بحرف.
و اگر معذور باشد در وضو و غسل، واجب است تيمّم به جهت اباحه طواف به نحوى كه در تيمّم به جهت صلات مقرّر شد.
و اگر آب و چيزى كه به آن تيمّم كند، هيچ يك موجود نباشد، پس حكم آن، حكم غير متمكّن از طواف است، كه با يأس از تمكّن، نايب مىگيرد؛ و احوط آن است كه خود نيز طواف كند؛ چنانچه احوط آن است كه جنبِ متيمّم بعد از آن كه طواف كند، نايب بگيرد[1]
شرط دوّم: «طهارت بدن و رخت از نجاست»، هر چند نجاستى باشد كه در نماز، معفوّ است، مثل دَم كمتر از درهم و دم جروح و قروح على الأحوط، خصوصا به ملاحظه قول به حرمت ادخال مطلق نجاست در مسجد، اگر چه خلاف آن، اقوى است.
و اگر طواف كند، پس عالم شود به نجاست، بعد از فراغ از طواف، اظهر صحّت است.
و اگر عالم شود [ به نجاست ] در اثنا، جمعى بر آن اند كه قطع كند طواف را و ازاله كند نجاست را و برگردد و تمام كند طواف را؛ و احوط استيناف است بعد از اتمام، خصوصا با تخلّل فعل كثير كه موجب قطع طواف بوده باشد قبل از اكمال چهار شوط؛ و هم چنين است حكم، هرگاه نجاستْ عارض ثوب يا بدن شود در حال طواف، و كفايت اتمام در اين جا اظهر است. و اگر فراموش كند نجاست را و طواف كند، پس اقوى و احوط، اعاده طواف است.[2]
شرط سوّم: «ختنه كردن است در حق مردان». پس بدون آن، طواف باطل است. و اين شرط در باره زنان نيست. و احوط ثبوت اين شرط است در باره اطفال كوچك.
پس اگر بدون ختنه طواف كند، يا طواف دهند آنها را طواف نساء از ايشان باطل
[1]. ظاهرا لزوم ندارد، اگر واقع شود طواف با تيمّم در آخر زمان تمكّن از مباشرت.
[2]. بلكه صحّت، خالى از وجه نيست.