مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 1
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ١ : ١٧/ ۶ /١۴٠٠
مسأله منفردی را بهعنوان یک فرع که محل ابتلاء شده و همه هم شنیدهاید، بناگذاشته شد که مباحثه کنیم. آن هم مسأله مجزی بودن و عدم مجزی بودن رویت هلال با تلسکوپ و چشم مسلح است. مقصود بحث ما است. خودش یک فرع است. آیا مجزی هست یا نیست. به اندازه درس نخوانده و عمر تلف کرده، چند کلمه که در ذهنم حاضر است را عرض میکنم. فقط برای اینکه سر نخی برای خود شما باشد. ان شالله بحث را بیشتر پیش ببرید و سائر موارد آن را هم ببینید. در ذهن من این جور است که آن چه که میدانم در طول تاریخ رویت هلال، تا الانی که ما هستیم، از فروعش چهار فرع در یک زمانی یک دفعه داغ شده است.
در قرن چهارم بین ٣٠٠-۴٠٠، قضیه روایات عدد که ماه مبارک ممکن نیست از سی روز کمتر شود، خیلی داغ شد. رسالهها، رد و برگشت، نوشته شد. به مرحوم شیخ مفید دو رساله نسبت میدهند. اول یک رساله در تأیید روایات عدد نوشتند، بعد یک رساله در رد روایات عدد نوشتند. خب ملاحظه میفرمایید که آن زمان –قرن چهارم- این بحث داغ شده بود. رمزش هم چه بوده؟ پی جویی آن برای خودتان. به احتمال زیاد مسائل بیرونی و میدانی نبوده است. بیشتر صبغه رشد و بالندگی فن حدیث بوده؛ محدثین بزرگی با صبغه تحدیث در آن زمان در میدان بودند و کار میکردند. فضای تحدیث؛ شاید مرحوم محقق بودند که تعبیر میکنند به «حشویه» یا «بعض الحشویه» یا این جور تعبیراتی. یعنی در قرن چهارم فضای غلبه تحدیث اقتضاء میکرده که بحث روایات عدد داغ شود. چون عملاً و نوعاً روش مسلمانان اینطور نبوده است. معلوم بوده که … شاید کسی اینها را نادرا دیده باشد.
علی ای حال این یک بحث است و طولش ندهم. بقیه اش با خودتان. دنباله آن را بگیرید اگر خواستید آن را تکمیل کنید.
بعد از شیخ مفید و همچنین شیخ الطائفه و دیگران، دیگر روایات عدد کنار رفت. گمان نمیکنم که بعد از شیخ مفید یا شاید سید، رساله یا مطلب استقلالی در رد عدد بهصورت خیلی داغ ببینید. دیگر رفت. فضایی بود که تمام شد. به اندازهای که من اطلاع دارم تا قرن یازدهم آمد. در قرن یازدهم دوباره در فضای علمی یک بحثی در رویت هلال داغ شد. آن هم این بود که آیا رویت قبل از زوال دلالت دارد بر اینکه این هلال برای دیشب است و امروز عید باشد؟ یا امروز اول ماه باشد؟ و رویت بعد از زوال برای فردا باشد یا نه؟ تفصیل بین رویت قبل از زوال و بعد از زوال.
این بحث دوباره داغ شد. داغ کننده فضای بحثش هم تا آن جایی که من میدانم –تحقیق بیشتر آن به عهده شما- مرحوم صاحب ذخیره است. صاحب ذخیره شیخ الاسلام اصفهان بودند. از علمای بزرگ هستند. اول ذخیره را نوشتند که بهصورت تفصیل استدلالی سر نرسید. کتاب مانده است. ظاهراً تا حج است. بعد از آن کفایه را نوشتند که اختصار برگذار کنند که دوره شود. اینکه کفایه دیات و اینها را دارد، معلوم نیست. کفایه ای که الآن در دست ما است، دیات را ندارد. ظاهراً تا ارث باشد؛ در نرمافزارها. ولی از مرحوم آشیخ آقا بزرگ ظاهراً نقل شده که ایشان فرمودند من یک نسخه ای از کفایه دیدم که تا آخر دوره بوده است.
برو به 0:05:25
علی ای حال صاحب ذخیره شیخ جلیل القدر اصفهان بودند. بعضی چیزها را دیدهام اما یادم رفته کجا بود. اگر شما برخورد کردید مستندش را هم بگویید. مرحوم فیض واسطه برای شاه میشوند –شاید شاه سلیمان بوده یا قبل از آن شاه عباس دوم بوده- که جناب صاحب ذخیره از سبزوار به اصفهان بیایند و شیخ الاسلام اصفهان شوند. علی ای حال عالم جلیل القدری بودند. تا آن جایی که من دیدم در قرن یازدهم ایشان سبب میشود که این مسأله دوباره داغ شود. شیخ محمد باقر. در قرن یازدهم و دوازدهم، دو-سه محمد باقر ردیف هستند. محمد باقر میرداماد رضوان الله تعالی علیه، ایشان؛ محمد باقر محقق سبزواری خراسانی، محمد باقر علامه مجلسی، محمد باقر وحید بهبهانی تا محمد باقر حجة الاسلام شفتی. اینها همه در اصفهان بودند. خود وحید بهبهانی هم تولدشان و نشو و نمایشان در اصفهان بوده، بعدش به بهبهان و عتبات رفتهاند.
خلاصه ایشان ظاهراً دوباره این بحث را داغ کردند. فضای بحث فضای سنگینی بوده. آیا رویت قبل الزوال مثبت این هست که امروز روز اول شوال باشد یا نه؟ این طوری که حرف بوده مشهور خلاف آن را میگفتند. فضاء هم میآید تا زمان محقق اول و علامه تا زمان محقق اردبیلی و شهیدین و اینها؛ همه فضا، فضای تردید بوده؛ صاحب مدارک و … .همه اینها فضایشان، فضای تصمیمگیری محکمی نبوده است. اول کسی که – حالا من پیدا کردم- شما هم باز در تاریخ این مسأله ملاحظه کنید که این فضای تردید و مشکل بودن را به هم زد صاحب ذخیره است. خب از نظر علمی که خوب. از نظر شخصیت اجتماعی هم شیخ الاسلام اصفهان بودند. در ذریه ایشان منصب شیخ الاسلامی ماند. حتی بعد از اینکه صفویه آمد، افغان ها آمدند و رفتند دوباره منصب شیخ الاسلامی به ذریه ایشان برگشت. تا این اواخر هم بود. الآن هم که لقب شیخ الاسلام خیلی هست، از نوادگان همان ها هستند. شیخ الاسلامی که الآن میگویند همه از ذریه محقق سبزواری –صاحب ذخیره- هستند.
خلاصه ایشان آمد و در این بحث محکم و با استدلال گفت نه و با مشهور مخالفت کرد. گفت رویت قبل از زوال برای لیله ماضیه است. پس اگر قبل از ظهر امروز ماه را برای عید فطر دیدند، روز اول شوال است. اگر بعد از زوال دیدند، دیگر امروز گذشت و فردا اول شوال است. فتوای ایشان این شد. ان شالله همه عبارات را هم میبینید و در اطراف مسأله تأمل میکنید.
آن چه که میخواستم عرض کنم به گمان این دومین زمانی بود که دوباره یکی از فروع رویت هلال داغ شد.
سومین جا، محتملات میآید تا زمانیکه مخابرات و صنعت مخابرات گستردهتر شده بود. کمکم این بحث –ولو قبل از آن بود- اما بهصورت محل ابتلا خیلی احساس نیاز میشد. وقتی ارتباطات و این احتمالات زیاد شد، مسأله اشتراک افق مطرح شد. خب با تلفون و با تلگراف و بعداً هم که روزبهروز بیشتر میشود، بلاد دور دست از وضع هم مطلع میشدند؛ کی ماه را دیده و کی ندیده. این مسأله اشتراک افق دوباره داغ شد. اشتراک افق شرط است یا نیست؟ مشهور میگویند شرط است. سومین بحثی بود که بحث رویت هلال، فرع اشتراک افقش مطرح شد.
بنابراین از قرن چهارم مسأله روایات عدد داغ شد. احتمالا بهخاطر زمینه فضای تحدیثی که بود. دومین زمان قرن یازدهم بود، زمانیکه در یک فضایی فقه با نحو خاصی آمده بود؛ مثلاً در همین بحث ما در مسأله رویت قبل از زوال بزرگان فقها هی به توقف برخورد میکردند. بعداً رساله سید را میخوانیم. اگر بعداً در نرمافزارها خواستید، خود مصابیح سید چاپ نشده بود. اول دو جلد آن چاپ شده بود که در نسخه قبلی نرم افزار جامع فقه آمده است. ظاهراً الآن هم چهار جلد آن چاپ شده است. چهار جلد خطی علامه طباطبائی –بحرالعلوم- رضواناللهعلیه. این چهار جلد هنوز به بحث ما نرسیده است. اگر بیشتر چاپ شده من خبر ندارم. در نسخه جدید نرمافزار جامع فقه چهار جلد مصابیح که چاپ شده، آمده است. آیا بعد آن هم –بحث ما- چاپ شده یا نه، نمیدانم.
اگر شده بفرمایید.
برو به 0:11:31
علی ای حال نسخه خطی آن چاپ نشده و در نرمافزار هم خود مصابیح نیامده است. اما این کتابی که واقعاً خیلی زحمت کشیدهاند، رساله رویت هلال که شاید پنج جلد باشد، تمام تراث فقها را تا جایی که دستشان آمده و ممکن بوده، در این کتاب جمعآوری کردند. در یک جلد از آن، این مصباح از مصابیح سید بحر العلوم آمده است. عرض کردم اگر در A4 چاپ کنید شاید ده صفحه شود. ان شالله اگر زنده بودیم این مصباح سید بحر العلوم را چند روزی میخوانیم.
علی ای حال اگر در همین کتاب رویت هلال ببینید در جلد اول و همان اوائل دو-سه روایت از شیخ مفید و شاید سید مرتضی در مورد عدد آمده است. در این فاصله دیگر رسالههای مستقلی در فروعات رویت هلال نیست. میآید تا قرن یازدهم و صاحب ذخیره. دوباره قضیه رویت قبل از زوال داغ شد. در مصابیح علامه طباطبائی یک مصباح در وسط کتاب بوده که در جلد سوم رویت هلال، ایشان آورده است. اما رسالههای مستقلی که خود رساله به تنهایی راجع به یک فرع رویت هلال بوده را در همان جلد اول آوردهاند. مثلاً وحید بهبهانی رضوان الله تعالی علیه یک رساله مستقلی در مورد قبل الزوال دارند، در جلد اول آمده است. اگر درست یادم باشد شاید شماره دوازدهم باشد. رساله دوازدهم را ببینید. در همین بحث ما است.
اول رسالهای که در رویت هلال در بحث ما آمده، رساله شاگرد صاحب ذخیره است. محقق سبزواری در اصفهان خودشان رساله مستقلی نداشتند. در ذخیره این حالت تردد و تردید و توقف فقها و اساطین زمان خودشان را به هم زدند. محکم خلاف مشهور فتوا دادند. شاگرد خودشان -فاضل سراب[1]– در همان زمانبر رد استاد خودشان رسالهای نوشتند. رساله مستقلی نوشتند که کاری به کل ذخیره نداشت. یک رساله مستقلی در رد استادش نوشت. یعنی فضای فقه در آن زمان از نظر کلاس فقه بهگونهای بود که صاحب ذخیره کاری کردند و این شاگرد تابش را نداشت و برایش حل نشد، لذا بر آن ردیه نوشتند.
ایشان که ردیه نوشتند -صاحب ذخیره پسر ملای بزرگی داشتند؛ ملا محمد جعفر- پسر ایشان و همچنین یکی دیگر از شاگردان ایشان بر ردیه شاگرد، ردیه نوشتند. یعنی از پدر و استاد خودشان دفاع کردند. و دوباره این بحث از نظر علمی داغ شد. اگر رساله رویت هلال را ببینید شاید حدود شش-هفت رساله مستقل در همین مسأله است. که آیا رویت قبل از زوال مثبت هلال در آن روز هست یا نیست. همینطور رد و برگشت. مثلاً مرحوم ملا اسماعیل خواجویی دوباره حرف پسر صاحب ذخیره را رد کردند و از قول مشهور دفاع کردند.
خب در این فضاء هم یک بحث علمی داغ میبینید. در قرن یازدهم این بحث دوباره داغ شد. بعد هم مسأله اشتراک افق داغ شد. یعنی روایات عدد، رویت قبل از زوال، اشتراک افق شرط است یا نیست. در این چند سال اخیر هم در زمان ما مسأله مجزی بودن رویت با چشم مسلح و با تلسکوپ مطرح شده است. این چهار فرعی است که فعلاً من دیدهام. شما هم اگر بعداً مطالعه کردید و چیزهای دیگری در فروعات رویت هلال دیدید هم به من بگویید.
این بحث در زمان ما –رویت با چشم مسلح- بحث خوبی است. از جهات متعدد هم فایده دارد که ان شالله اگر عمری بود به آن میرسیم. تا آن جایی که من خبر داریم در کتابهای فقهی قدیم به این صورت نیست. محل ابتلاء آنها نبوده است. به این صورت مطرح نیست. میشود تناسب هایی را پیدا کنیم که بعداً بحث میکنیم اما این بحث صریحاً محل ابتلای آنها نبوده است. بحث اشتراک افق هم بحث خیلی خوبی است. در ضمن همه اینها اگر بخواهیم یک مسأله حل شود، چارهای نداریم که همه اینها مطرح شود.
برو به 0:17:01
اما اینکه چرا من اول عرض کردم که مصباح سید بحر العلوم رضواناللهعلیه را مباحثه کنیم، چند جهت منظورم بود. هم جهات داخلیه و هم جهات خارجیه نسبت به این مصباح مرحوم سید دارد. جهات داخلیه آن یکی این است که قهرا با تاریخ این فروعات آشنا میشویم. رساله سید در یک مسیری است که این مسیر از قرن یازدهم داغ شده و مفصل علما رفت وبرگشت داشتند. خب از اینجا و قبل آن آدم با تاریخ فرع آشنا میشود.
از طرف دیگر هم وجه دیگری هم که به خود رساله مربوط است، مسأله جملهای است که صاحب جواهر – در جواهر این خیلی نادر است- به سید تیکه انداختهاند. سید بحر العلوم نزد صاحب جواهر در کمال احترام است. اینجا هم که سید بحر العلوم خلاف مشهور نظرشان بوده و رویت قبل از زوال را برای ثبوت هلال در شب قبل مجزی میدانند، احترامشان را صاحب جواهر نگه میدارند، فقط تعبیرشان این است «من الغریب». من این را عرض میکنم به این خاطر که احتمال دارد اگر نسخه خطی جواهر را ببینید اینطور نباشد.
در جواهری که نزد ما هست، فرمودهاند حرف خلاف مشهور اصلاً قابل اعتناء نیست، تا اینجا که میفرمایند:
نعم مال إليه جماعة من متأخري المتأخرين، إلا أن منشأه اختلاف الطريقة، لكن من غرائب الاتفاق خيرة العلامة الطباطبائي له في مصابيحه مع استقامة طريقه[2]
«نعم مال إليه جماعة من متأخري المتأخرين»؛ تا آن جایی که من دیدم این میل از چه زمانی شروع میشود؟ از شیخ الاسلام زمان خودشان محقق سبزواری. البته فیض هم هست. فیض معاصر بوده. اتفاقا هر دو –هم صاحب ذخیره و هم مرحوم فیض- در یک سال هم وفات کردند. معاصر بودند.
«إلا أن منشأه اختلاف الطريقة»؛ بالای نود در صد من اینجا احتمال میدهم که تصحیف شده است. اختلال الطریقه است. لام است. اختلاف الطریقه نیست. اگر بگردید شاید متعدد در جواهر باشد. از این لحن صاحب جواهر معلوم است که میفرمایند متأخر المتاخرین اختلال الطریقه داشتند. این هم وجه داخلی است.
میگویند که اینها که از اختلال الطریقه بوده اما بعد چه میگویند؟ «لكن من غرائب الاتفاق خيرة العلامة الطباطبائي له في مصابيحه مع استقامة طريقه»؛ احترام را محفوظ نگه میدارند. سید استقامت طریقه دارند، اختلال الطریقه ندارند اما … .
منظورم این است که وقتی مصباح سید را میخوانیم متوجه باشیم یک مصباحی را میخوانیم که مثل صاحب جواهری میگویند که عدول از رویه مرسوم سید است و عبارت نسبتاً تندی را برای دیگران دارند و این را هم برای سید میگویند. خب این به چه مربوط میشود؟ ما غیر از اینکه میخواهیم یک رسالهای را از مرحوم سید بخوانیم چند منظور دیگر هم داریم. یکی از آنها اطلاع بر تاریخ فرع است. دوم زمینهسازی برای بحث چشم مسلح باشد. سوم این است که آنچه که الآن دارد طریقه است. منظور صاحب جواهر از طریقه چیست؟ چطور شد که آنها مختل الطریقه شدند و روش ایشان، مستقیم الطریقه شد؟ معلوم میشود که ایشان منظوری دارند. ما که طلبه هستیم شائق هستیم که آن را بفهمیم که منظور صاحب جواهر از این طریقه چیست؟ که وقتی خروجی بحث آنها آن میشود، مختل الطریقه میشوند و اینها مستقیم الطریقه میشوند؟ اینها خیلی خوب است. ما باید در کنار محتوای علمی مسأله توجه به این طریقه هم داشته باشیم که این طریقه چیست. این هم یکی.
برو به 0:21:50
دو،سه بحث بیرونی هم دارد. مقدمه چینی برای بحث رویت مسلح هم هست. این هم یکی.
باز آن چه به بحث رویت هلال مربوط میشود و در ذهن قاصر من به آن توجه دارم این است که مسأله رویت هلال قبل از زوال به گمانم برای حل نهایی اصلاً فروعات هلال، چشم مسلح و چه مسائل دیگر کمک میکند. یعنی ما در فضای بحث فقهی برای اینکه همه فروعات سامان پیدا کند نیاز به یک ضابطه ای برای کرة الارض داریم. شما تا مسأله شرعی و نظر شارع را در ثبوت هلال و ثبوت شهر برای کل کره سامان ندهید و منظم نکنید، نمیتوانید سائر فروعات آن را بهخوبی جلو ببرید. وشاید – بهعنوان شاید طلبگی عرض میکنم- یکی از بحثهایی که در سامان دادن مسأله رویت هلال برای کل کره بسیار کمک میکند این روایات قبل از زوال است.
و لذا این مختار سید بحر العلوم در این مصباح، غیر از مسأله تاریخ آن، غیر از مسأله طریقه، غیر از کمک کردن در سائر بحثها، در کمک کردن به اینکه ما برای کل کره زمین بهعنوان کرهای که بقاع دارد، بلاد دارد و بلاد آن هم اول ماه دارند اما خود کل کره هم یک ساماندهی نیاز دارد. شاید در اینجا کمک کند که بعداً میرسیم. پس رساله سید را برای اینها میخوانیم. شاید هم وقتی بحثهای تلسکوپ سر برسد و از آنها رد شویم، بیشتر احساس نیاز بکنیم به این روایات زوال. این هم یک نگاهی است که به این رساله ورای اصل خود فرع فقهی داریم و میخواهیم بگوییم بیش از فرع است. ممکن است ضابطه ای از آن استفاده شود که این ضابطه، یک فرع نیست. بلکه ضابطه سامان دهنده تمام مسائل و چیزهای کره زمین را به ما بگوید.
اینها هم مربوط به رساله سید بود. دو بحث هم جنبه خارجی دارد. ان شالله کسانی که مشغول هستند و بعداً خواستند ادامه دهند، توجه داشته باشند. روایات این باب و این رسالههایی که ان شالله نگاه میکنید، از صاحب ذخیره شروع میشود، بعد شاگردشان، بعد شاگرد شاگردشان، بعد وحید و… همینطور رسالههای مستقل و در کتابهای فقهی ناظر به هم مطالبی را رد می کنند که یک فضای بسیار خوبی فراهم شده برای آن بحث اصولی نوپا که هنوز تدوین نشده و در کتابهای اصولی هم نیامده. آن بحث مبادی ظهور و استظهارات است. یعنی فعلاً ما میگوییم العرف ببابک. این ظهور در این دارد و آن میگوید ظهور در آن دارد. بحثهای موردی میشود. در اصول مبادی ظهور و استظهار تدوین نشده که چرا عرف به یک کلامی که نگاه میکند در ذهنش این معنا ظهور پیدا میکند؟ تحلیل مبادی ظهور واستظهار. بحث خیلی خوبی است. اینکه الآن سید آن را فرمودند و بحث خیلی خوبی است، یک میدان تمرین بسیار خوبی برای این است. لذا برای آن یک فایل جدا باز کنید و یک ورق جدا برای آن بگذارید.
در روایاتی که همه آنها را میبینیم، وحید بهبهانی، سید؛ آن عالم، آن فقیه در مقابل هم استظهاراتی ١٨٠ درجه مخالف هم میکنند. او میگوید اصلاً این روایت دارد تأیید حرف من را میکند. او هم میگوید برخلاف تو است. قول های هر کدام بر ضد هم هستند و هر کدام میگویند اینها تأیید حرف من را میکند. این فضای خیلی خوبی است. بزرگانی از علما به یک حدیث نگاه میکنند؛ ایشان میگویند ظهور در تأیید حرف من دارد و دیگری میگوید ظهور در حرف من دارد. چرا؟ تحلیل کنیم که چرا دو بزرگ و فقیه از یک روایت دو جور برداشت دارند؟ مبادی اینکه در ذهن این بزرگوارها چه می گذشته و چه را در نظر میگرفتند؟ اگر اینها را یادداشت کنید سبب میشود که تدوین بحث اصولی ظهور و استظهار زودتر انجام شود. مثالها و موارد ابتلاء در فقه که اختلاف سنگینی در استظهارات بزرگان علماء پیش میآید زمینه امتحان خیلی خوبی است. یکی از آنها همین بحث ما است. پس از الآن که شروع میکنیم بحث جلو میرود این را در نظر داشته باشید و مرتب یادداشت کنید که مبادی استظهاراتی که بزرگان علماء در این روایات دارند، از کجا است.
این یک بحث. بحث دیگری هم که میخواستم عرض کنم این است. یک چیزی شروع شده که آیا مطالب فقهی و استدلالت فقهی را میتوان بهصورت نرمافزارهای هوش مصنوعی پیاده کنند یا نه؟ این هم یک بحثی است. باز گمان من این است که از حالا توجه داشته باشید، این بحثی که سید در این مصباح مطرح کردهاند و در کنار او منابع گستردهای فراهم است، فرع بسیار مناسبی در کمک کردن به غنی کردن و پشتوانه استدلال کردن هوش مصنوعی است. یعنی اگر بخواهد یک نرمافزاری باشد و مقبول بیافتد و در رده و تراز هوش مصنوعی خودش غنی باشد، یکی از چیزهایی که در بالا رفتن آن هوش کمک میکند، همین بحث است. چرا؟ بهخاطر اینکه هر کجا استظهارات علما چه در فهم فقاهتی آنها و چه در استظهار آنها از یک منبع فقهی، بزرگانی از علماء که اختلافات شدیدی در مقابل هم داشته باشند و آن هم رفت و برگشتش زیاد باشد؛ شاگرد و استاد و رد و ایراد، کسی که تحلیل میکند برای اینکه استدلال گر هوش مصنوعی را غنی کند به کمکش میآید. چون از همین قوت اذهان بزرگان علما است که میفهمد رد کننده کجای فکر قبلی را انگشت میگذارد. و رد کننده ثالث بر کجای رد رد کنند انگشت میگذارد. شناسایی نقاط انگشت گذاری رد کننده و اثبات کننده، کمک میکند در غنی شدن آن.
برو به 0:29:12
بنابراین این رساله مرحوم سید این فوائد را دارد. ان شالله از همین ابتدا اگر عمری بود و جلو رفتیم به این نکات توجه داشته باشیم. یکی از پربارترین آنها تاریخش است. واقعاً از چیزهایی که غفلت میشود تاریخ یک فرع است. تاریخ فقه و فروعات فقهی. مسیری که یک فرع در تاریخ فقه و روایات و امثال آن داشته است.
من آن مصباح مرحوم سید را خدمتتان میدهم. برای شنبه پرینت گرفته شود و ان شاء الله خدمتتان بدهم. امروز چند لحظهای که مانده از روی جواهر خلاصهای را عرض میکنم و بعد عبارت سید را بخوانیم.
در جلد شانزدهم جواهر شروع بحث در صفحه ٣۶۶ است، تاریخ این فرع این است که روایاتی بوده و بعد از حیث فتوا تنها کسی که داریم در این مسأله صریح و اقدم از همه مخالف مشهور صحبت کرده، سید مرتضی است. از این طرف کسی که صریح صحبت کرده و الآن استقرار شهرت هم طبق نظر ایشان است، شیخ الطائفه است. یک عبارتی از ابن جنید نقل شده است. شیخ مفید عبارت خیلی صریح و روشنی ندارند. اگر پیدا کردید به من هم بگویید. ولی سید مرتضی دارند که خلاف مشهور است. اتفاقا سید بحر العلوم هم در این مصباح در دفاع و تأیید حرف سید مرتضی هستند. مشهور همان نظر شیخ الطائفه است که در کتب متعددشان فرمودهاند که اگر امشب ماه را دیدیم، فردا اول ماه است. یا اگر بیّنه قائم شد که دیشب ماه دیده شده، فردای دیشب اول ماه است. دیشب گذشت و فردا رسید، در روز در هر وقت –اول طلوع آفتاب ساعت ده بعد از ظهر- رویت هلال شد آن روز، روز آخر ماه قبل است. این رویت هلال حالا چه صبح و چه بعد از ظهر مال فردا است. این فرمایش شیخ الطائفه است. فتوای مشهور است.
تا شرایع آمده است. در جلد شانزدهم جواهر صفحه ٣۶۶. محقق در متن شرایع محکم فرمودند: «لا اعتبار برؤيته يوم الثلاثين قبل الزوال[3]». یعنی فتوای محکم. در مختصر النافع تردید کردند. در معتبر هم تردید کردند. از زمان محقق و باز فرمایشات علامه میآید تا زمان صاحب مدارک و استادشان مقدس اردبیلی و صاحب معالم. صاحب معالم یک میلی به خلاف آن دارند، قبل از صاحب ذخیره. ولی صاحب مدارک باز به تردید و توقف مایل است. اینها نوعاً طرفداران توقف حساب میشوند که فضای بحث از محقق اول –معتبر- شروع میشود که فضا، فضای توقف است.
بحث چیست؟ میگویند خب روایت داریم. سند روایت صحیح است و خوب است یا حجت است. به بحث سندی آن میرسیم. از این طرف دلالتش هم خیلی واضح است. چه کار کنیم؟ محقق در معتبر فرمودهاند که نمیتوان محکم فرمود. در شرایع محکم فتوا دادهاند که «لا اعتبار برویته..». در مختصر النافع که تردید کردند. در معتبر که قبل از شرح شرایع است، این تردید را دارند.
من که چیزی بلد نیستم. تنها از باب ویراستاری طلبگی عرض میکنم. در معتبر هم در نسخه ای که در نرمافزارها آمده و هم این نسخه ی قدیمیای که در اینجا دارم. نسخه جدید در نرمافزارها و نسخه قدیمی، وقتی مرحوم محقق به این بحث ما میرسند، میگویند روایتی که در باب برای رویت قبل از زوال داریم، یکی روایت حماد است که در کافی است و مرحوم کلینی آورده است. و دیگری روایت عبید و عبد الله بن بکیر است. روایت عبید و عبدالله بن بکیر را که میخواهند بیاورند -که آنها در کافی نیست، در تهذیب است- دو بار میآورند. یکی روایت عبید بن زراره را میآورند که عبارت آن مطابق عبارت کافی در روایت حماد است. یکی هم عبارتی است که موافق روایت عبید بن زراره در تهذیب است.
آن چه که من عرض میکنم این است که ظاهراً کتاب نسخه خطی بوده و ناسخ هم یک خط اضافه نوشته و آن را خطر نزده اند. در چاپ جدید هم –نمیدانم محقق کتاب چه کسی بوده- باید آن را بردارند. چون ما بیشتر از دو روایت نداریم. عبید بن زراره که دو روایت نقل نکرده است. عبید دو روایت ندارد. ولی ظاهر عبارت معتبر این است که غیر از روایت حماد که در کافی آمده، عبید بن زراره هم دو روایت دارد. اگر شما در نرمافزارها معتبر را دارید، بخوانید تا من عرض کنم.
ببینید وقتی شما ملاحظه کنید، این در استنساخ های قدیمی بسیار فراوان است. هر کسی که با کتابهای قدیمی مانوس بوده میداند. ناسخی که آن را می نوشته دو اشتباه رایج بوده. چند بار دیگر در مباحثه عرض کرده بودم. گاهی چشمش به یک کلمهای بوده که آن را می خوانده، وقتی میرود آن را بنویسد دفعه بعد که چشمش را میاندازد مشابه همین کلمه را قبل از آن –مثلاً در خط بالا- دوباره مینویسد. میبیند که زیاده نوشته است. می نوسید «زائد الی..»، یعنی این را زیادی نوشتم. اگر به شاید ٩٩و نیم در صد کتابهای خطی که زیاده مینویسند نگاه کنید، کلمه اول با کلمه آخر یکی است. یعنی چشمش را برده بنویسد و دفعه بعد که چشم آورده افتاده روی کلمه قبلی که دوباره مقداری اضافه مینویسد.
مورد دیگر کم شدن است. مثلاً دفعه بعد که چشمش را میبرد میافتد مشابه همین کلمه آخر در خط پایین که یک خط میاندازد. این هم ساقط شده است. بعداً در گوشه کتاب مینویسند که «صحّ..». «صحّ» مینوشتند به این معنا که ناسخ یک خط را انداخته است.
برو به 0:36:49
در نسخه معتبر چنین کاری شده است. یعنی روایت حماد را نوشته بوده ولی چون عبارت عین هم بوده وقتی دفعه بعد دوباره چشم انداخته دوباره به همان خط بالا چشمش افتاده است. روایت حماد را دوباره بهعنوان روایت عبید نوشته است. لذا دو تا روایت عبید شده است. و حال آنکه عبید دو روایت ندارد. شاهد آن هم این است که محقق بعد میفرمایند «هاتین الروایتین». دو روایت بیشتر نیست. روایت کافی و تهذیب –حماد و عبید- ولی ظاهر عبارت معتبیری که الآن هست، اینگونه است. عبارت معتبر را بخوانید.
أما رؤيته قبل الزوال، فقد روي به روايات، منها: رواية حماد بن عثمان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال «إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو لليلته الماضية و إذا رأوه بعد الزوال فهو لليلته المستقبلة» و روى عبيد بن زرارة عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال «إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو لليلته الماضية و إذا رأوه بعد الزوال فهو لليلته المستقبلة» و روى عبيد بن زرارة عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال «إذا رؤي الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوال و إذا رؤي بعد الزوال فهو من شهر رمضان» فقوة هاتين الروايتين أوجب التردد بين العمل بهما[4]
«فقوة هاتين الروايتين أوجب التردد بين العمل بهما»؛ ببینید میفرماید «هاتین الروایتین». معلوم هم هست اما ایشان که داشته می نوشته، آمده تا «روی عبید بن زراره عن ابی عبد الله»، وقتی چشمش را انداخته «عن ابی عبدالله» اول که از حماد بود را ادامه داده است. یعنی دوباره عین عبارت روایت حماد را دوباره نوشته است. وحال آنکه روایت حماد مال کافی است نه برای عبید. دوباره هم ادامه داده «روی». این باید در تحقیق اصلاح شود. اگر نسخههای خطی از معتبر –اگر پی دی اف آن باشد- را ملاحظه کردید، چه بسا برای شما مسلم شود که ناسخ در اینجا به این نحو اشتباه کرده است. من که اول، عبارت را خواندم یک دفعه دیدم آیا عبید دو روایت دارد؟ بعد که مجموع را که نگاه کردم دیدم عبید دو روایت ندارد و ظاهراً نسخه معتبر مشکل دارد.
پس جناب محقق در معتبر «اوجب التردد». در شرایع محکم فرمودند «لااعتبار بها»، در مختصر النافع هم تردید دارند. این تردید هم بین اساطین فقه بوده تا میآید زمان صاحب معالم که ایشان فی الجمله حرفی دارند. میآید تا صاحب ذخیره و فیض که محکم حرف میزنند. فیض با مفاتیح و وافی یک محدث بزرگی حساب میشوند ولی صاحب ذخیره که تشکیلاتش در فضای کلاس فقه معلوم است چطور بوده، ایشان خلاف مشهور فتوا میدهند و این مسائل دنبال آن میآید.
صاحب جواهر همانطور که نوعاً جواهر اینگونه است، ابتدا مطلب را طبق آن چه که طریقه اصیل فقه میدانند و مختار خودشان هست، با ادله ای که دارد محکم جلو میبرند. از صفحه ٣۶۶ تا ٣٧٠. در این دو-سه صفحه اینکه اعتباری به رویت قبل از زوال نیست را محکم جلو میبرد. از ٣٧٠ ادله خلاف مشهور را شروع میکنند. آنها را میآورند. تا صفحه ٣٧۴ که به سید میگویند «من غرائب الاتفاق». پی دی اف های نسخه خطی جواهر هم هست. متعدد گفته ام. الحمدلله در زمان ما سریع میتوان مراجعه کرد. اینجا که الآن در کتاب ما است «لا ان منشائه اختلاف الطریقه»، به احتمال زیاد «اختلال الطریقه» باشد. چون «اختلاف الطریقه» مانعی ندارد. یک عبارتی است که بار منفی ندارد. ممکن است روی لحن صاحب جواهر کمی داشته باشد. اما اختلال الطریقه بار منفی روشنی دارد. با سائر مواردیکه یکی-دو تا نیست؛ در موارد متعدد تعبیر اختلال و خلل را دارند. «خلل فی الطریقه» یا «اختلال» را صاحب جواهر برای بزرگانی از فقها به کار میبرند. اینجا که میرسند صاحب جواهر با احدی تعارف ندارند. این تعبیر را به کار بردهاند لذا در اینجا هم به احتمال زیاد «فاء» نیست، «لام» است. اگر به نسخه خطی جواهر دسترسی پیدا کردید به من هم بفرمایید تا ببینیم همین «اختلاف» است یا « اختلال».
خلاصه آن چه که عرض میکنم، برای اینکه شماء بحث در ذهن شریفتان باشد، این است:
تلقیی که از فرع رویت هلال بوده، تلقی یک چیز عرفیای هست که یک حکم شرعی بر آن متفرع میشود و سر آن هم اختلاف است. اگر قبل از زوال دیدیم، روز عید امروز است یا نیست؟ مشهور را بگویند یا خلاف مشهور را؟
در کنار آن چه که عرض کردم میخواهم یک سؤالی را مطرح کنم. تا آخری که اگر رساله سید را خواندیم این سؤال در ذهنتان باشد.
این است که در روایات باب آنهایی که خیلی محکم است و فقهای بزرگی را در استدلال زمینگیر کرده که حاضر شدند خلاف مشهور بروند، قوت دلالت و بلکه نص بودن است. به گمانم دو روایتش که این جور است. ولو بعداً وحید بهبهانی و دیگران یک جور تاویلاتی میکنند. تا به آن جا برسیم. من به گمانم اگر بخواهیم به نص مثال بزنیم. نه نص مقابل اجماع و .. . بلکه نص بهمعنای صریح. اگر بخواهیم روایتی را مثال بزنیم که در مطلوب نص باشند، این دو روایت حماد و روایت عبید است. بعداً هم از مطالبی که مثل وحید فرمودهاند را بحث میکنیم. آنها یک تاویلاتی است که چون چارهای نداشتند تاویل میکنند. و الا دلالت خیلی قوی و خیلی خوب است. این دو روایت در ما نحن فیه هست.
برو به 0:43:58
خب سؤال ما این است. سؤال سادهای هم هست. بعض مطالب را با رویکرد و دیدگاه دیگری هم مطرح کرده بودند ولی با این مقصودی که من دارم، تفاوت میکند. آن را خدمت شما عرض میکنم، روی آن فکر کنید.
زوال در اصطلاحی که همه میدانیم، قطعهای از زمان است یا لحظهای از زمان است؟ زوال الشمس قطعهای از زمان است یا لحظهای از زمان است؟ شما با ارتکازی که از زوال دارید کدام یک از آنها است؟ لحظهای از زمان است. قطعه نیست. زوال شمس، نیم ساعت، یک ساعت، دو ساعت نیست. لحظهای از زمان است. آیا وقتی امری که امروز اول ماه هست یا نیست را به لحظه واگذار کنند، آن هم قبل و بعدش؛ اگر قبل از این لحظه دیدید امروز روز اول شوال است. اگر بعد از این لحظه دیدید –قرار شد زوال لحظه باشد- مال فردا است. آیا این لسان با این سؤالی که من مطرح کردم که آیا زوال لحظه است یا قطعهای از زمان است؛ اگر ذهن شما و عرف به این سؤال من توجه کنند، ذهن شما را سر این میبرد که آن حکیمی که این کلام را القاء کرده «اذا رؤی قبل الزوال… و اذا رؤی بعد الزوال..»، میخواهد بگوید که این اماره است؟ اماره است برای اینکه اگر قبل از زوال دیدید، دیشب هم میتوانستید ببینید.
اگر قبل از زوال ندیدید و بعد از زوال دیدید، از دیشب نمیتوانستید ببینید و اماره ای برای دیشب نداریم لذا این برای فردا است. یعنی گوینده میخواهد برای مخاطب اماره ای را القاء کند و بگوید اگر قبل از زوال دیدید اماره ای است که دیشب هم میتوانستید ببینید.
خب اگر زوال قطعهای از زمان بود، مانعی نداشت. میگفتید زوال از ساعت ده صبح تا سه بعد از ظهر. خب امام میفرمایند اگر تو قبل از زوال دیدی، یعنی طرف صبح بود –کما اینکه در یک روایت اول است- معلوم می شده که دیشب هم می شده آن را ببینند. اما اگر گذشت و رفت بعد از زوال –بعد از ظهر- در حدود ساعت ٣-۴ دیدید، بله، این دیگر بعد از زوال است و برای شب بعد است. نمی شده آن را دیشب ببینید. اگر توجه کردیم به اینکه زوال قطعهای از زمان نیست، لحظهای از زمان است، القاء کننده این کلام چه میخواهد بفرماید؟ میخواهد به دست ما اماره بدهد یا نه؟ بعداً میخواهیم به تلسکوپ و اشتراک افق و سایر موارد میخواهیم از اینها استفاده کنیم. تا آخر بحث به این سؤال کار داریم. آیا این کلام با اینکه زوال لحظه است، نمیخواهد یک ضابطه بدهد؟ ضابطه غیر از اماره است. این لسان دارد القاء یک ضابطه میکند برای تشریع. نه القاء یک اماره برای مخاطب که دیشب میشد آن را ببینید… .اگر این درست باشد که لسان روایات زوال -با فرض اینکه لحظه است- دارد القاء یک ضابطه میکند، آن وقت بعدها وقتی به کل کره رسیدیم و برای مبهماتی که این بحث دارد فراهم شدیم، چه بسا قدر این روایت را بیشتر بدانیم.
یعنی ما یک روایاتی در تراث فقه داریم که با این استظهار از سؤال سادهای که عرض کردم، لسانش لسان ضرب القاعده و ضابطه مند کردن امر کل کره است. شما چرا به این نگاه اماریت دارید و بحث عرفی میکنید؟ بحثهای عرفی با این ظهور تناسب ندارد. لسانش، لسانی ورای این است. خب کی به درد میخورد؟ بعد از اینکه اختلافات سنگین شد. محل ابتلاء عظیم شد و بعد باحثین با ابهام های بسیار غامضی در سرو سامان دادن کل کره ارض مواجه شدند. آن وقت مثل تشنهای است که به آب رسیده است. حالا قدر این روایات «رؤی قبل الزوال» با این استظهار که زوال لحظه است، را میداند. یک لحظه قبلش برای او میشود و یک لحظه بعدش برای دیگری. قبل و بعد یک لحظه که برای اماریت تفاوتی نمیکند، چرا زوال؟
همین تعبیر را بهراحتی هم میتوانم بگویم. اذا رؤی الهلال عند الصباح فهو للیلته الماضیه و اذا رؤی الهلال عند المساء فهو للیلته الآتیه». نمیشد این را بگویند؟ بگویند که این بود. لسان، لسان اماره بود. اگر طرف صبح دیدیم آن برای دیشب است، هلال بزرگ شده و آن را داریم میبینیم. اگر طرف بعد از ظهر باشد، نه. اما امام علیهالسلام دارند چه کار میکنند؟ فرمودند که میزان لحظه است. قبل از این لحظه و بعد از این لحظه. این لسان، لسان این نیست که اگر قبل از این بود اماره این است که میتوانستید آن را ببینید. اگر دو دقیقه بعد از آن لحظه بود، نه. اصلاً ذهن این را پس میزند. خب اگر ضرب قاعده و اجراء یک ضابطه است، بعداً که در آن مسائلی که میآید گیر افتادیم، فایده اینها چه بسا بیشتر باشد. من اینها را بهعنوان احتمالاتی در مباحثه طلبگی میگویم.
برو به 0:50:29
چیزی هم که عرض میکنم از حالا در فکر آن باشید مسأله خط الزمان است. در مسائل تاریخ جغرافیا و خط زمانی –خط تاریخ-که روی کره زمین است. شما اگر دو پای مبارکتان را در دو طرف نصف النهار گرینویچ بگذارید –البته آن طرفی که در دریا است، نه آن طرفی که از دریا رد شده است. اگر به آن طرف نصف النهار گرینویچ که از دریا رد میشود روید. مثلاً قایقی سوار شوید و درست روی نصف النهاری که قوس مقابل گرینویچ است، یک پایتان را این طرف بگذارید و یک پایتان را آن طرفش، در بحثهای امروز میگویید این پای من یک شنبه است و این پای من دو شنبه است. چیزهای خندهدار. من یک نفرم که! این پایم را که این طرف گذاشتم یک شنبه است و پای دیگرم را که آن طرف گذاشتم دوشنبه است. چطور میشود؟
شما اگر تاریخ آن را ببینید، میبینید که چه بلاهایی سرشان آمده است. چقدر فکر کردهاند و دیدند که هیچ راه دیگری ندارد تا این خط را بگذارند. چاره ی دیگری ندارند. خیلی زحمت کشیده شده. آن جا که رسیدیم که بحثها غامض شد چه بسا بفهمیم امام که میگویند قبل از زوال بهعنوان یک آن، میخواهند یک ضابطه ای برای کل کره بدهند. نگاه ما تفاوت میکند. ولی قبل از آن مصباح سید را میخوانیم. هم مباحث فقهی آن بررسی شود و هم دیدگاهی که برای مطالب بعدی است.
شاگرد: اهل نجوم قمر در عقرب را بهصورت ثانیهای مشخص کردهاند، مثلاً در فلان ثانیه قمر وارد برج عقرب میشود و در فلان ساعت خارج میشود. مرحوم مجلسی میگویند چنین چیزی خیلی بعید است که شارع احکامی مانند کراهت نکاح و… را بر یک امر خیلی دقیق ریاضی منوط کنند. لذا ایشان کلاً منکر این قضیه میشود و راه دیگری را میگویند.
استاد: میگوید قمر در صورت عقرب.
شاگرد: با توجه به بیان حضرت عالی ممکن هست در این روایت کسی بگوید اینکه مراد شارع از زوال، لحظه نیست، قطعه است. تا دراینصورت اماریت را تقویت کنند. مخصوصاً با امثال برداشت های مرحوم مجلسی.
استاد: من سؤال مطرح کردم. الآن بهراحتی میتوانید در این نرمافزارها بزنید، یک جایی را بهعنوان شاهد پیدا کنید که در اینجا گفته اند که زوال قطعهای از زمان است. اما اگر در دهها مورد –لغت و حدیث- دیدید که زوال همان ازتکاز ما است، با این همه استعمالات یک دفعه در اینجا آن را قطعهای از زمان بگیرید و از آنها بعید شوید.
والحمدلله رب العالمین
کلید: رویت هلال، تاریخچه رویت هلال، خط گرینویچ، خط زمان، خط تاریخ، زوال لحظهای، مبادی ظهور، مبادی استظهار،
[1] ملا محمد بن عبد الفتاح تنکابنی مشهور به فاضل سراب
[2] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج16، ص: 374
[3] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج16، ص: 366
[4] المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص: 689