1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. تحلیل کلمه «ظن» و اصل حرمت عمل به ظن

تحلیل کلمه «ظن» و اصل حرمت عمل به ظن

تحليل ظن در آیات قران و تحلیل اصل حرمت علم به ظن
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=5213
  • |
  • بازدید : 189

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ٨١:  ١٣٩۵/١٢/١٧

حجیت و واقع؛ مناط احکام

شاگرد: در قاطبه احکام واقع بما هو واقع به‌عنوان مناط صدق در نظر گرفته شده یا مناط صدق احکام شرعیه، کسب حجیت است؟ میزان کدام است؟

استاد: خلاصه چیزی که به ذهنم می‌آید، این است که فطرت ذهن بشر وقتی وارد این سنخ از مباحث می‌شود، به واقع‌گرایی نظر دارد. اما وقتی مجموع شرایط را می‌بیند- شرایط مختلف تزاحم ها، تزاحم ملاکی، عسر، انواع مسائل فردی و اجتماعی- آن وقت می‌بیند  مواردی حکمت این است که حجیت را حاکم کند. نگاه او، نگاه حجیت باشد. نگاه مشی بر حکمت عملی باشد، به‌نحوی‌که سفیهانه نباشد و عقلاء او را تقبیح نکنند. نه این‌که حتماً واقع احراز شود یا نشود. کلی بحث این است و سائر مواردی‌که پیش می‌آید به همین نحو است.

تا جایی که ممکن است، فطرت بشر بر همان احراز واقع است ولو اینکه ظنی باشد. اما اینکه صرفا بگوید می‌خواهم معذور باشم در مراحل بعدی مطرح می‌شود. شبیه حکم عقلی و بناء عقلائی است. در حکم عقلی واقع نمائی دارد و می گوید واقع این است. چه حکم عقل عملی باشد و چه حکم عقل نظری باشد. اما بناء عقلاء حکم عقل نیست. بلکه خروجی مجموعه‌ای از ده‌ها ادراک عقلی و تجربیات عقلانی است. عقلاءهمه این‌ها را دیده‌اند و نتیجه آن، بناءگذاری بر طبق آن امر شده است. می‌گویند سیره عقلا این است.

شاگرد: وجه عدول آن‌ها از واقع چیست؟

استاد: این مسأله خیلی خوبی است. علت آن نگاه کردن چیزهای مختلف است. یعنی واقعی که آن‌ها از آن عدول می‌کنند، مراتب دارد. همان‌طور که مکشوفیت آن مراتب دارد، اهمیت آن هم مراتب دارد. الآن هم چون بحث ما در این مسأله است، در آن تأمل کنید تا زوایای آن واضح شود.

رابطه حجیت و درجه ظن؛ نقد آن

ببینید! همین بحث را حاج آقا در مباحث الاصول مطرح می‌کنند. ایشان وقتی می‌خواهند  در اصاله حرمه العمل بالظن، بحث را تمام کنند، چنین عبارتی  دارند:

منع دلالة الآيات الناهية على الشمول للمقام‏: و يمكن منع الدلالة بأنّ في القرآن الكريم ذمّا للظنّ في مثل: إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً، و مدحا له في مثل‏ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ‏ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ‏ و أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ … ، و الجمع بينهما متعيّن بحمل‏ المذموم على أضعف مراتب الظنّ و ما يجري مجرى التوهّم، و المدح على الظنون العقلائيّة القويّة الجارية مجرى اليقين‏[1]

قرآن کریم درمورد ظن دو گونه لسان دارد؛ در برخی موارد به مدح ظن پرداخته شد و در برخی دیگر به ذم آن پرداخته است. جمع آن به این است که ظن مذموم را بر اضعف مراتب ظن که جایگزین وهم می‌شود، حمل کنیم. و ظن ممدوح را بر ظنون عقلائیه که نازل منزل یقین هستند، حمل کنیم.

فعلاً از لحاظ درجه ظن آن را بررسی کردند و به مظنون کاری نداریم. مظنون هر چه می‌خواهد باشد. اما اگر ظن در درجه پایینی است، شامل آیات قادحه است. اما اگر درجه بالایی دارد، آیات مادحه شامل آن می‌شود. در اینجا به این شکل جمع کردند. در جای دیگر شواهدی بر بیانی که داشتیم دارند.

 

برو به 0:06:30

شاگرد: در آیات مختلف معنای ظن را به همان معنای اصطلاحی گرفته‌اند؟

استاد: در تفسیر قمی دارد که حضرت فرمودند: «الظن فی کتاب الله علی وجهین و طریقین، ظن یقین و ظن شک[2]». ظن یقین مانند «الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم[3]»؛ یعنی یوقنون. ما فعلاً به یوقنون معنا می‌کنیم. البته ظرافت کاری هایی دارد.

شاگرد: در ادامه مباحث الاصول حاج آقا دارند.

استاد: می‌فرمایند:

و يظهر إرادة التوهّم من الظنّ بخلاف الحقّ، ممّا في الآيتين من الجمع بإثبات الظنّ لهم بخلاف الحق و دعواهم الظنّ بحقيّة وعد اللّه، فلا يكون الأوّل إلّا توهّما، و الثاني من مراتب اليقين الكافي. كما قال تعالى‏ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‏ و قال تعالى عنهم‏ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ‏.و مناسبة الحكم و الموضوع في آيات الطائفتين تعيّن هذا الجمع[4]

تعین هذا الجمع: مرادشان جمع به درجات است. اما آیا این درجات، نفس تحقق ظن بدون در نظر گرفتن مظنون است؟ یا به نحو درجات اهمیت است که مجموع درجه ظن و مظنون در نظر گرفته شده است؟

بررسی کلمه ظن در آیات

چون این بحث خوبی است، چند آیه را در ذیل همان بخوانم. ببینید با ارتکاز خودتان از مفاد آیات و کلمه ظن چه چیزی می‌فهمید. حدود شصت مورد از کاربرد کلمه ظن وجود دارد.

  • الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون‏[5]؛ در حال مدح ظن است یا مدح آن؟ می‌گویند این ظن یقین است. با این بیان به‌معنای «یوقنون» است؟ آیا عرب این را می‌فهمد؟ هیچ مترجمی در هیچ زبانی آیا حاضر است ظن را اینگونه ترجمه کند؟ نه، بنابراین ظن یقین به چه معنا است؟ بعداً عرض می‌کنم.
  • إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَه‏[6]؛ وقتی به اصحاب یمین می‌گوید بیایید کتاب من را بخوانید، می‌گوید: إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَه‏. آیا به‌معنای انی ایقنت است؟! خیر، زیرا در حال فاصله گرفتن از چیزی واضح در عرف عام هستیم.
  • أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون‏[7]؛ آن‌ها را تشویق می‌کند که به برخی از ظنون اهمیت بدهند. اصلاً در اینجا جای این نیست که به آنها بگویند چرا یقین ندارید. زیرا آنها کافر هستند. آیا آن‌ها گمان ندارند که مبعوث شوند؟! ریخت ظن در اینجا مذموم است؟! گمان نکنم کسی بگوید که ریخت آیه در اینجا مذمت ظن باشد. بلکه در آیه می‌گوید که به‌دنبال ظن بروید و به آن اعتناء کنید.

 

برو به 0:10:34

اتباع ظن ممدوح و فطرت ذهن

شاگرد: چون احتمال عقاب می‌رود آن‌ها را نهی می‌کند زیرا دفع ضرر محتمل واجب است.

استاد: لاتقف ما لیس لک به العلم؛ چه کسی می‌گوید که دفع ضرر محتمل واجب است؟! مصادره است.

شاگرد: چون محتمل عقاب اخروی بالا است لذا باید اعتناء کند.

استاد: بنابراین جایی داریم که ولو ظن است اما چون محتمل بالا است، اتباع آن ظن مذموم نیست. پس اتباع ظن به عنوان اولی، مذموم نیست.

احتمال دیگری هم در ذهن من بود. این احتمال که اساساً در این آیه «ان الظن لایغنی من الحق شیئا»، نباید «ال» در‌«الظن» را جنس یا استغراق بگیریم؛احتمالی که خیلی در کلاس به کار می‌بریم و خیلی نابجاست، بلکه ال عهد است. زیرا خود آیه سیاق دارد و در قبل و بعد از خود هم حرف می‌زند. «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُون[8]‏». « وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا[9]». چرا مذمت شده است؟ زیرا «یضلوک عن سبیل الله». فضا، فضای اضلال عن سبیل الله است. غالب این‌ها هم دنیا زده هستند. عالم دنیا هم عالم خاک است. اگر به‌دنبال این‌ها بروی، از راه معاد، از راه حق، از راه حکمت واضح ایقانی فاصله می‌گیری.

محور و حوزه ظن آن‌ها، ضلال عن سبیل الله است.

اما اگر فضا عوض شود و  با این‌که گمان است اما فضای سیر الی الله است. فضای فاصله گرفتن از عالم خاک است. فضای رفتن به‌سوی اجرای عدالت و قسط است، « أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون»؛ ظلم نکن! این گمان در مسیر الی الله است، نه ضلال عن سبیل الله و توجه به دنیا و فساد فی الارض. این مذموم است یا دیگری مذموم است؟!

شاگرد: به عبارت دیگر می‌توان به این نحو گفت که ظن، گرد و غبار دارد اما باید دید که جهت آن گرد و غبار کدام سمت است.

استاد: نکته مهمی است. قبلاً هم مطرح شد که علماء نزاع دارند در معنای این‌که قرآن آیات واضحه دارد. آیات بینات، به چه معنا است؟ کانّ برخی به این نحو معنا کرده‌اند که همه مدلولات کتاب واضح است و در کتاب خدا هیچ مجملی نداریم. همه آن‌ها یا نصوص یا ظهورات است. ظهورات هم حجت است.

اصلاً معلوم نیست «بینات» در محدوده دلالت باشد. بلکه ظنونی که در مسیر حق است به این شکل است. یعنی هر چه پی آن را می‌گیرید، واضح‌تر می‌شود. حقانیت آن مثل خورشید می‌شود. اما ظنونی که بر خلاف عالم حق است. بر خلاف نظام عالم تکوین است. بر ضلال عن سبیل الله است، هر چه جلوتر می‌رود، باطل است. «حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئا[10]»، «كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيح‏[11]»،« كَسَرابٍ بِقيعَة[12]». ظنونی که به‌دنبال آن می‌رود، می‌بیند که خراب شد و محو شد. خیالات بود.

اما ظنونی دیگری که به دنبال آن می رود، می بیند که روز به روز معلوم می شود که حق و ثابت است. اصلا حکمت هم به این معنا است. «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ». وقتی روی حکمت هر چه جلوتر می‌روید، می‌بینید در حال محکم تر شدن است. حکمت به این معنا نیست که از روز اول برای ما یقینی باشد. چه بسا بسیاری از حکم نظری وعملی برای ضعفاء العقول واضح نباشد. اما چون حکمت است، هر چه این ضعفاء عقول جلوتر می‌روند، مطلب برای ایشان واضح می‌شود. بخلاف آن طرفش که باطل است. « فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً[13]». باطل کف است. « بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِل[14]»‏؛ باطل محو می‌شود. « إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا[15]»؛ ممکن نیست برگردد. اما حق ثابت و پایدار است. آن جایی هم که ضرب حق به باطل بوده است،«أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ[16]». ممکن نیست که این مکث و ثبوت و استقرار و استحکام نباشد.

بنابراین اگر این جور است، خیلی خوب است که ال در کلمه الظن، عهد باشد. «یضلوک عن سبیل الله»؛ یعنی ظنی که در حوزه اضلال عن سبیل الله است. دور شدن از خداوند متعال است. متجر و محل سان دادن شیطان است.

 

برو به 0:17:24

شاگرد: اینکه فرمودید که خلاف عرف عرب هست، در کتاب العین و المحیط و … هست که ظن را به‌معنای یقین گرفته‌اند.

استاد: شاهد در غیر آیه را هم بخوانید. این آیه که اول کلام است. در اعتقادات دینی که گمان معنا ندارد. در این حرفی نیست. اما صحبت در این است که در شعر عرب ظن به‌معنای یقین باشد.

شاگرد: یعنی شما می‌فرمایید استشهاد آن‌ها به آیات قرآن محل نزاع است؟ ارتکاز بزرگان لغت از فهم آیه این‌چنین است.

استاد: اگر عرف عرب بفهمد ما مشکلی نداریم. به مسلمان یا مسیحی‌ –صغیر و کبیر- آیه را بخوانید، آیا یوقنون به ذهن آن‌ها می‌آید یا نه؟ اگر به ذهن ایشان می‌آید ما هیچ حرفی نداریم. صحبت ما در این است که اگر به فطرت ذهن برگردید، مواضعی هست که ظن بما هو ظن ممدوح است. چون این ظن کمک می‌کند تا در مسیر حق قرار بگیریم. ظن در مسیر حق است. نه اضلال عن سبیل الله.

شاگرد: استدلالی که اصولیین برای حرمت به ظن داشتند، به‌خاطر برداشت کبروی از آیه بوده است. زیرا لسان آیه، لسان کبرویت است.

استاد: خب برای سؤالاتی که دیروز مطرح شد هم باید جواب داشته باشند. آیه می‌فرماید: لایغنی من الحق شیئا. آیا این تعبد یا استدلال است؟ وقتی آیه را به عرف عام القاء می‌کنیم، آیه می‌فرماید چون من قرآن هستم از من تعبدا قبول کنید که ظن لایغنی من الحق شیئا است؟ یا آیه می‌گوید فکر کنید و ببینید به این شکل است؟ اگر دومی است که تناقض می‌شود. زیرا ظن حتی در لغت به‌معنای گمان است. گمان به‌معنای رجحان یک طرف است. آن وقت بگوییم رجحان، لایغنی شیئا است؟! لا اقل بگوییم بخشی از حق را نشان نمی‌دهد، همان‌طور که منطقیین گفته اند وهم و شک تصدیق نیست اما ظن تصدیق است. پس آیه چگونه شیئا گفته است؟ باید مفهوم آن در کبرا روشن شود.

مهم‌تر این‌که وقتی شما معنای دوم را مطرح می‌کنید، باید بگوییم که تمام ظنون خاصه در فقه، با این‌که می‌دانیم لایغنی من الحق شیئا هستند، اما تعبدا حجت شده‌اند. می‌گویید خبر واحد، ظاهر کتاب، همه ظنون حجت هستند اما آیه می‌گوید لایغنی من الحق شیئا. یعنی با این‌که تکوینا لایغنی من الحق شیئا است اما شارع تعبدا فرموده است که به‌دنبال این‌ها بروید. این هم ظنون خاصه، با ارتکاز موافق است؟!  با این‌که، همه ظنون حجت است

شاگرد: ظاهراً استفاده‌ای که از آیه می‌کنند این است که اصل اولی این است الا ما خرج بالدلیل.

استاد: استدلال که اصل نیست. آیه نمی‌گوید که اصل لایغنی است. وقتی الظن لایغنی شد، آیا می‌توانیم به تعبد بگوییم که این ظن یغنی است؟! لسان آن از تخصیص اباء دارد. چون تعلیل و استدلال به چیزی است که خود عرف می‌فهمد. وقتی عرف یک تعلیل را می‌فهمد، دیگر تخصیص معنا ندارد. مثل این است که به عرف می‌گویند که دو ضرب در دو چهار می‌شود. بعد می‌گویند الا این مورد. اگر تعلیل کبرای کلی‌ای است که خود عرف می‌فهمند، باید استثناء آن را هم بفهمند.

شاگرد: خب  حرف بر این است که عرف، استثناهای آن را هم می‌دانند.

استاد: پس آن کبری کلی نبوده و یک قیودی داشته است.

شاگرد: شاید مبنای اصلی استثناءات بنا عقلا است. وقتی خبر واحد یا ظواهر را از اصل کلی استثناء کنیم، مهم‌ترین دلیل آن هم همین بنا عقلا است.

استاد: با این‌که لایغنی است، بنا عقلا حجت است؟ یا این بنا کاشف از این است که در مواردی این ظن یغنی شیئا است؟!  بلکه بیشتر از شیئا، پس معلوم می‌شود که کبرای لایغنی یک قیدی داشته است. الآن بحث ما پیرامون همان است.

بنابراین نگویید کبری است. بلکه ان الظن قیودی دارد. یعنی نمی‌خواهیم به کلام خداوند چیزی را اضافه کنیم، بگوید تو چه کار داری مگر فضول هستی می‌خواهی به کلام خدا اضافی کنی؟ می‌گوییم  به کلام خدا چیزی را اضافه نمی‌کنیم  عرض می‌کنیم باید به سیاق نگاه کنیم. آیه می‌فرماید «یضلوک عن سبیل الله»، وقتی در فضای اضلال عن سبیل الله هست می‌گوید الظن،مقابل حق هم است  یعنی همان ظن الجاهلیه.

شواهد را ببینیم:

 

برو به 0:23:59
  • فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللَّه‏[17]؛ اگر محلل او را طلاق داد، اگر خواستند بر می‌گردند. البته ان ظنا ان یقیما حدود الله. این ظن به معنای یقین است؟! در اینجا که دیگر اعتقادات مطرح نیست. حتی لغویین هم نمی‌گویند این ظن به‌معنای یقین است. حال سؤال این است که این ظنی که ربطی به اعتقادت ندارد، مدح است یا ذم است؟

ذم نیست. بلکه یک نحو بهاء دادن به آن است. لسان آیه شریفه این نیست که این ظن بد است بلکه می‌گوید خوب است و کارایی دارد. پس جایی داریم که به فطرت می‌بینیم هر کسی این آیه را بخواند اولا در می‌یابد که ذم نیست، ثانیاً در می یابد که مدح است و یک نحو بهاء دادن به ظن است.

شاگرد: متعلق ظنونی که الان مطرح کردید بر مستقبل است. یعنی غیر از این ممدوح بودن یا مذموم بودن ظن است زیرا ظن نسبت به مستقبل بیان شده است.

کاربرد مختلف ظن

استاد: بله، این هم مطلب خوبی است که بعدا عرض می کنم. ظن سه مورد کاربرد دارد که در آیات هم هست.

الف؛ ادراک راجح نسبت به امر محقق است.

ب: حدس زدن نسبت به آینده است. نه این که بگوییم یقینی هست یا نه، بلکه هر وقت می خواهیم حدس بزنیم می گوییم اظن. اظن زید یجیء. اگر هم می گویم هشتاد درصد است، به این معنا نیست که زید آمده است. به عنوان یک قضیه نیست. بلکه حدس راجح می زنم.

ج: نه به معنای آینده است و نه به معنای رجحان در قضیه محققه است. بلکه به معنای تحلیل و پی جویی است. اجتنبوا کثیرا من الظن. در این جا ظن به معنای هفتاد در صد نیست. بلکه به معنای تحلیل اعمال دیگران و ارائه تحلیل است. یک نوع دنباله روی انگیزه ها و بواعث است. تحلیل رفتارها است. نسبت به تحلیلاتی که امروزه صورت می گیرد، نمی‌گویند که مظنون است یا قطعی است. بلکه خودشان می گویند که در حال تحلیل کردن هستم، خبر نمی دهم. میان تحلیل و خبر تفاوت است. یعنی ظن به کار می رود اما نه در مورد اخبار ظنی و نه در مورد حدس نسبت به آینده بلکه در مورد ارائه تحلیل به کار می رود. مثلا می گوید وقتی من این جا را می بینم حدس می زنم، نه حدس نسبت به آینده و نه اخبار نسبت به گذشته. بلکه نسبت به وضع موجود حدس می زنم.

شاگرد: ظن یک ظن در مقام داوری نسبت به حرف بقیه هم داریم ظاهرا ، طرف وقتی جهل مرکب دارد و خیال می‌کند علم دارد بقیه وقتی می‌خواهند از حال او اخبار کنند می گوید ظن داشت.  که در قرآن داریم «فظن ان لن نقدر علیه[18]»

استاد: بله این یک جور است  و دیگری هم «وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبين‏[19]». نظنک یعنی تحلیل و حدس ما نسبت به شما این است. می توان همه موارد را به احتمال راجح بر گرداند اما واقعا از حیث کاربرد تفاوت فاحش دارند.

شاگرد: این مورد دومی که فرمودید این حقیقت ظنی که اینجا است غیر از ظنی است که الان در این بحث داریم،  شاید یقینی باشد  ولی چون در آینده قرار است محقق شود تعبیر به ظن شده است

شاگرد٢:وجدانا اینجا که اینطور نیست  یقین که ندارند که اقامه حدود الهی  بکنند.

شاگرد: ان و انّ که آمده معمولا می گویند یقینی است

 

برو به 0:29:24

استاد: آیه این بود که « فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللَّه»؛ یعنی ان ایقنا؟!

شاگرد: اشکال دارد به‌معنای ایقنا باشد؟

شاگرد:  قبل از این‌که این بحث‌ها مطرح شود، وقتی این آیه را می‌خواندید چه چیزی به ذهنتان می‌آمد؟ آیا ظنا به‌معنای ایقنا است؟

شاگرد: همان‌طور که یقین در آیه «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین[20]» را به‌معنای مرگ می‌گیرند، ظن هم به این معنا باشد که با این‌که اعتقاد جزمی دارد اما چون هنوز واقع نشده است از تعبیر ظن استفاده می‌کند.

شاگرد٣: اصطلاح سوم  می‌شود.

استاد: علی ای حال در ذهنم رد صریحی برای این‌که لغویین ظنا را به‌معنای ایقنا گرفته باشد، نیست. ولی منظور من ظهور عرفی آن است. آیا ذهن عرف عام از کلمه ظنا به یعلما، اقطعا و یوقنا می‌رود؟ یا این‌که به همان معنا گمان است؟ یعنی روی حساب شرایط عادی اگر برگردند باز هم همان نظام قبلی است. یعنی بنای آن‌ها بر این است که آن را انجام دهند.

شاگرد: تصمیم فعلی این‌ها یقینی است.نه این‌که الآن مظنون برگزار کنند که شاید هم نشد. الآن بنایی گه گذاشته‌اند یقین دارند که انجام می‌دهند

استاد: بنا گذاشتند ولی خود ایشان هم نمی‌دانند فردا چه می‌شود

شاگرد: بنا گذاشتند ولی تصمیم فعلی ایشان یقینی است. یعنی الآن نمی‌خواهند خلاف آن عمل کنند.

استاد: خب دراین‌صورت آیه باید به این نحو باشد که اگر الآن تصمیم دارند. درحالی‌که به بعداً موکول می‌کنیم.

شاگرد: خوب آن متعلقش است

استاد: بنابراین به‌دنبال واقع نمایی هستند نه صرف تصمیم. اگر بگویند که الآن جازم هستیم ولی فردا به سر و کلّه هم می‌زنیم. این چه فایده‌ای دارد؟ بلکه آیه می‌فرماید عاقلانه و حکیمانه جلو بروید. ان ظنا ان یقیما؛ یعنی شرایط طوری است که می‌بینم در آینده شرایط خوب پیش می‌رود.

لذا چیزی که می‌خواهم عرض کنم این است که اتفاقا آیه شریفه می‌گوید وقتی که در سنجش مجموع شرایط نگاه می‌کنید، رسم بر این است که همه جا به قطع برسید. اما وقتی مقتضیات و شرایط را نگاه می‌کنید، برای شما ظن غالبی پیدا می‌شود. همه عقلاء بر طبق این ظن غالبی، رفتار می‌کنند. بنابراین ظن به‌طور مطلق مذموم نیست. ظنی که در منظر عقل حکیم با در نظر گرفتن مجموعه‌ای از شرایط یغلب علیه است، حکم تصدیقی راجح دارد. یعنی به این نحو نیست که چون صد در صد نیست حق نداری انجام بدهی زیرا آیه گفته لا تقف ما لیس لک به العلم، اگر با این‌طور نگاه کنی  بله اینجا ظن به‌معنای علم است اما  قبل از اینکه این بحث‌ها مطرح شود، باید دید که عرف عرب چه می‌فهمد. عرف عرب ببابکم. الآن بالای پنجاه ترجمه برای آیات شریفه هست که هر کدام با ذهن صاف ترجمه کرده‌اند. در نرم‌افزار سریع ببینید که کدام یک از آن‌ها آیه « ان ظنا ان یقیما»‌را به «می‌دانند» ترجمه کرده‌اند؟! اگر ترجمه کرده‌اند که حرفی نیست. لذا گفتم احتمال آن صفر نیست.

شاگرد: در قرآن نسبت به وقایع حاضر تعبیر به ظن نداریم که مراد آن یقین باشد.

 

برو به 0:34:43

مفاد آیه نباء

استاد: آیا آیه «ان جائکم فاسق بنباء فتبیوا» به عرف متشرعه مفهوم «ان جائکم عادل بنباء فلاتبینوا» را القاء می‌کند؟ این برای حال است. آیا عادل برای شما قطع می‌آورد؟ مهم‌تر این‌که آیا مفهوم آیه حجیت خبر را می‌رساند یا منطوق آیه تبصره ای برای سیره ی عقلائی است؟ یعنی نسبت به آن ظنی که طبق آن جلو می‌روید، یک تبصره می‌زند. نه این‌که بگوید تا الآن که امر مبهم بود. یعنی تا حالا که امر مبهم بود اما از حالا به شما می‌گویم که اگر فاسق است، تبین کنید. همچنین معلوم شد که اگر عادل است تبین لازم نیست. واقعاً این‌گونه است؟! یا این‌که سیره از قبل بر این بوده که طبق مخبر مشی می‌کردید. اما من تبصره ای را بر آن اضافه می‌کنم.

البته ما فعلاً در خصوص کلمه ظن جلو می‌رویم والا موارد آن بالحمل الشایع بسیار زیاد است. حتی در کلمه تبینوا هم مطرح است که به ‌معنای اصبروا حتی تعلموا است؟! یا به این معنا است که صرفاً به این ظن اکتفاء نکن، بلکه قرائن و شواهد دیگر را فحص کنید و آن‌ها را تشابک کنید؟ آیه شریفه نفرموده که تا چه درجه‌ای آن را تشابک کنند. بلکه فرموده است «‌ان تصیبوا قوما بجهاله» سفاهت و جهالت نباشد. لذا حتی این استثناء آن هم عقلائی است.

شاگرد: آیه شریفه «و ظن داوود…»  هم برای گذشته است برا ی آینده نیست و ممدوح است.

استاد: بله.

ادامه بررسی آیات ظن

آیات را بخوانیم.

  • الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون‏[21]
  • ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‏ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّة[22]؛ مقصود من این اوصاف است«یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه». یعنی اگر یظنون بالله ظن الحق و ظن الحکمه باشد، ظن مذموم نیست. از موارد ظن ممدوح است.
  • وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْء[23]؛ ظن سوء است که مذموم است. پس ان الظن لایغنی یک کبرایی بود که قیودی از سیاق همراه آن بود. آین آیه به آن قیود تصریح می‌کند.
  • بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُورا[24]؛ مسیر این ظن مسیر هوای نفس است. که در آیه دیگر در کنار ظن مذموم می‌فرماید: «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُس‏». ظنی است که سان دهنده آن هوای نفس است. توجه به دنیا است. فاصله گرفتن از حکمت و ایمان و معارف و نور است.
  • لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبين‏[25]؛ این طن مربوط به حال است، این ظن مذموم یا ممدوح است؟! به‌معنای یقین است؟!

شاگرد: همان معنای سومی که فرمودید نیست؟

استاد: بله، اما یک نحو اشتراک بین آن‌ هست. یعنی ظنوا بانفسهم خیرا. وقتی می‌خواهید تحلیل کنید، همیشه ظن خیر داشته باشید نه ظن سوء. لذا این ظن، ظن خیر است. به این معناست که وقتی ظن راجح پیدا می‌کنی و حرف می‌زنی و پی جویی می‌کنی، مظنونت در مسیر خیر باشد. مسیر حلال باشد و مسیر چیزهایی باشد که مورد رضایت خدا است.

حال به آیات طرف مقابل می‌رسیم.

 

برو به 0:41:29
  • وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّون‏[26]؛ طرف مقابل دین   داران می‌گویند که دین شما مظنون است و ما به یقین نرسیدیم. اتباع ظن در اینجا ممدوح یا مذموم است؟!

وَ إِذا قيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها قُلْتُمْ ما نَدْري مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنين‏[27]؛ در اینجا طالب ایقان شدند. به آن‌ها گفته می‌شود که ساعت می‌آید اما آن‌ها می‌گویند «ان نظن الا ظنا» و خود قرآن می‌گوید ان الظن لایغنی من الحق شیئا. لذا وقتی ما گمان داریم، مستیقن نیستیم. آیا در اینجا اتباع ظن در لسان قرآن مذموم است؟! دقیقاً بر عکس است. قرآن می‌فرماید اینجا جایی نیست که طالب یقین باشید. بلکه ظن کافی است. این مطالب را به این خاطر عرض می‌کنم که ببینید فقط درجه ظن و حالت نفسانی معیار نیست. بلکه هم درجه ظن و هم مظنون نقش مهمی دارد. شک نداریم که لسان این آیه مذمت تحصیل یقین به بهانه تهوی الانفس است.

 

  • إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ[28]؛ یعنی این ظن، حوزه هوای نفس است. هر مقدار در این حوزه بروید، هر چه از عمرتان بگذرد، وارد احتضار شدید، وارد قبر یا برزخ شدید، می‌بینید بیچارگی پشت بیچارگی می‌آید. چون هوای نفس بوده است. اما وقتی حوزه ظن شما، حوزه حکمت و ایقان و حقایق عالم است، هر چه جلوتر می‌روید می‌بینید این ظن شما را در مسیر حق کمک می‌کند.

 

  • قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون‏[29]؛ آن‌ها یک چیز شنیده‌اند و می‌گویند اگر خدا می‌خواست ما مشرک نبودیم.«لو شاء الله ما اشرکنا». شبهه پوچی را برای راه بد خود بهانه قرار می‌دهند. آیه می‌فرماید این ظنی است که اتباع آن بد است.
  • وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُون‏[30]. دقیقه ۴۵:٠٠
  • أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَتَّبِعُ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُون‏[31]؛ حوزه، حوزه اتباع دون الله است. این ظن مذموم است زیرا مهم مظنون آن است. حوزه‌ای که این ظن کار انجام می‌دهد و این‌ها را از سعادت، حکمت، وزن دار بودن- الوزن یومئذ الحق- دور می‌کند. ظنونی که هرچقدر شما به‌دنبال آن بروید، شما را وزن دار و سنگین می‌کند. حق و حقائق در وجودتان شکوفا می‌شود. این ظن را ادامه دهید. همان‌طور که گفتم مثل الگوریتم حریص است. به این معنا که طوری رفتار می‌کنید که علی ای حال نفع برده‌اید. لذا این‌چنین مشی بر طبق ظن مذموم نیست. اما از آن طرف اگر هوا غالب شد، طوری اتباع ظن می‌کنید که هر چقدر که جلو بروید، می‌بینید که سرمایه از دست می‌رود. الوزن یومئذ الحق، حق در وجود شما کم می‌شود و باطل جایگزین آن می‌شود. باطل روی باطل می‌شود. «لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في‏ جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون[32]»؛‏ وقتی ظنون شما را به‌دنبال خبیث می‌برد، خبیث روی خبیث می‌شود.

شاگرد: یعنی استفاده از ظن در استدلال… .

استاد: این مسأله نیز مهم است. بعداً مطرح می‌کنم. در نرم‌افزار فقه دو واژه را بگردید. یکی متعبد بظنه، العمل بالظن. موارد خوبی از کتب فقها می‌آید که برای بحث خوب است.

 

کلید: اتباع ظن، إن الظن لایغنی من الحق، حجیت ظن، ظن ممدوح، ظن مذموم، مظنون، سیره عقلاء، حکم عقل، آیه نباء، حجیت خبر واحد، آیات ناظر به ظن در قرآن

 


 

[1] مباحث الأصول، ج‏3، ص: 284

[2] تفسير القمي، ج‏2، ص: 79

[3] البقره۴۶

[4] مباحث الأصول، ج‏3، ص: 284

[5] البقره۴۶

[6] الحاقه ٢٠

[7] المظففین۴

[8] الانعام ١١۶

[9] النجم٢٨

[10] النور ٣٩

[11] ابراهیم ١٨

[12] النور٣٩

[13] الرعد١٧

[14] الانبیاء١٨

[15] الاسراء٨١

[16] الرعد١٧

[17] البقره ٢٣٠

[18] .الانبیاء ٨٧

[19] الشعراء ١٨۶

[20] الحجر٩٩

[21] البقره۴۶

[22] آل عمران١۵۴

[23] الفتح۶

[24] الفتح ١٢

[25] النور١٢

[26] الجاثیه ٢۴

[27] الجاثیه٣٢

[28] النجم٢٣

[29] الانعام ١۴٨

[30] یونس٣۶

[31] یونس۶۶

[32] الانفال٣٧

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است