مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 67
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ۶٧: ١٣٩۵/١١/١٧
روایات مربوط به هفت سالگی را خواندیم. روایات ٩ سالگی مانده است. روایت معروف حدالغلام و الجاریه در کافی شریف که مربوط به پانزده سالگی است و عمل مشهور نسبت یه این روایت مطرح میشود. کافی، جلد هفت، صفحه ١٩٧.
عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ مَتَى يَجِبُ عَلَى الْغُلَامِ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا فَقَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ قَبْلَ ذَلِكَ أُقِيمَتْ عَلَيْهِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ بِهَا وَ أُخِذَتْ لَهُ قُلْتُ فَالْجَارِيَةُ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ تُؤْخَذُ لَهَا وَ يُؤْخَذُ بِهَا قَالَ إِنَّ الْجَارِيَةَ لَيْسَتْ مِثْلَ الْغُلَامِ إِنَّ الْجَارِيَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ وَ دُخِلَ بِهَا وَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ دُفِعَ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ لَهَا بِهَا قَالَ وَ الْغُلَامُ لَا يَجُوزُ أَمْرُهُ فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْيُتْمِ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ يَحْتَلِمَ أَوْ يُشْعِرَ أَوْ يُنْبِتَ قَبْلَ ذَلِكَ[1].
«قال سألت أّبا جعفر علیه السلام قلت له متی یجب الغلام عن یؤخذ بالحدود التامة و تقام علیه و یؤخذ بها»؛
اصل سوال از اجرای حدود بر غلام است. یعنی کسی که هنوز بالغ نبوده و رو به بلوغ میرود. چه زمانی واجب میشود.
«و قال علیه السلام اذا خرج عنه الیتم بعده»؛ یتم، حالتی است که پدر نداشته باشد. مردم به او یتیم میگویند. ولی کسی که بالغ باشد ولو پدر نداشته باشد، به او یتیم نمیگویند، یتیم برای طفل و برای غیر مرد است. «اذا خرج عنه الیتم»؛ از بچگی در بیاید. «وادرک»؛ ظاهرش ادراک عرفی است. یعنی بلوغ عرفی پیدا کند و مرد شود. «قلت فلذلک حد یعرف به؟»؛ ببینید امام علیه السلام لفظی به کار بردهاند که کلی بود -ادرک، یتم- اگر مخاطب از این لفظ معنای معین شرعی میفهمید – یعنی بلوغ شرعی 15 سال را میفهمید- دیگر در ادامه آن سوال نمیکرد. معلوم میشود خود سائل از کلمهی یتم و ادرک که امام علیه السلام فرموند، حقیقت شرعیه نفهمیده است. یعنی بگوید امام فرمودهاند که وقتی بالغ شود و بعد هم خود سائل میدانسته که چه زمانی است. بلکه امام لغتی را که به کار برده که این لغت محتوای عرفی دارد. بعد سائل دید که این لغتی که امام علیه السلام به کار بردهاند از لحاظ عرفی مفهومی است که مبهم نیست ولی یک خط کشیای که امروز و فردا را از هم جدا کند، ندارد. لذا گفت «قلت فلذلک حد؟»؛ آنهم نه حدی که شارع قرار داده باشد. «حد یعرف به» که اگر هم شارع بفرماید از باب معرفت و از باب اماریت است.
«و قال علیه السلام اذا احتلم»؛ این جواب عین فتوای مشهور است که گفتند «بلوغ یعرف بعلامات»، سند آن مجبور به عملی است که اینقدر در همه خصوصیاتش عظیم است.
«و قال علیه السلام اذا احتلم او بلغ خمسه عشرة سنه او اشعر او انبت قبل ذلک»؛ حضرت فرمودند حدش این است که محتلم شود یا 15 سالش شود یا قبل از ١۵ سال، اشعار و انبات داشته باشد.15 سال که آمد دیگر شرطش اشعار و انبات نیست. وقتی اینطور شد، «اقیمت علیه الحدود التامه واخذ بها و اخذت له»؛ یعنی هم این طفل برای حدود اخذ میشود و بر او حد جاری میکنند «و اخذت له»؛ تمام این حدود را به حق او میگیرند مثل قذف و امثال آن.
برو به 0:04:19
شاگرد: یعنی قبلش نه؟
استاد: نه، قذف و امثال آن برای صبی نمیآید. در مسائل هم هست. حالا روایت آن را هم بعدا میخوانیم.
«اخذت له»؛ البته نه مثل قصاص. قصاص برای طفل حرف دیگری است. مقصود آن نیست.
این برای 15 سال بود. اما برای 9 سال:
«قلت فالجاریه متی تجب علیها حدود التامه و توخذ لها ویوخذ بها و قال علیه السلام ان الجاریه لیست مثل الغلام»؛
در این کلمهای که امام علیه السلام فرمودند: برای وجه اصل نفی، توضیح مفصلی نیامده است. حکم و منفی بودن را بیان کردند اما وجه آن منفی بودن را بیان نکردهاند. البته من متن را میخوانم، اگر به نظر شما وجهی آمده برای من هم بفرمایید.
حضرت فرمودند «إن الجاریة لیست مثل الغلام»؛ دختر مثل پسر نیست. یعنی فقط در حکم؟ خب معلوم است پسر 15 سال است و حکم دختر مثل پسر نیست. ٩ سال است. صرفا همین مراد است؟ یا نه، جاریه در اوصاف و خصوصیات لَیسَت تکوینا مثلَ الغلام، لذا حکم آن فرق میکند. کدام عبارت مراد است؟ اول که عبارت را میخوانیم، القاء میکند که لیست در اوصاف تکوینی. سپس بر آن مترتب شده که حکم ایشان فرق میکند. عبارت این است:
«وقال علیه السلام ان الجاریه لیست مثل الغلام ان الجاریه اذا تزوجت و دخل بها ولها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها»؛ وقتی ازدواج کند و مدخول بها شود، در حالی که 9 سال دارد، یتم از او میرود و مالش را هم به او میدهند.
«جاز امرها فی الشراء و البیع اقیمت علیها الحدود التامه و اخذ لها و بها».
اگر شما چیزی به ذهنتان میآید که امام امر تکوینی را میفرمایند، بفرمایید.
شاگرد: ذهب عنه الیتم یعنی من میگویم ذهب؟ یا وقتی ازدواج کرد و مدخول بها شد، دیگر عرف به او یتیم نمیگوید؟
شاگرد٢: در لغت یتم را یکبار به معنای انفراد و بار دیگر به معنای غفلت معنی کرده اند.
استاد: یعنی یغفل عنهم. شبیه یزهی عنهم است. در روایت یزهی عنهم بود؟ بعضیها حتی در سوال و جواب هم اینطور هستند که یزهی عنهم. طوری بوده که از هیچ چیز سر در نمیآورده و یک نحو مستضعف هستند. یعنی قبل از این سن، یتم دارد. یعنی یغفل عنهم است. حالا دیگر از این سن لا یغفل عنهم هستند. ولی نسبت به این که مالش را به او بدهند، نمیتواند یتم به معنای غفلت باشد. زیرا در اینجا ناظر به آیات شریفه است. اگر آیاتی مانند «لا تقربوا مال الیتیم حتی یبلغ اشده» نبود، ممکن بود به آن شکل معنا کنیم. ولی چون ناظر به آنها است و روایات دیگر هم هست، خیلی دور به ذهن می آید که در اینجا یتم را به معنی یغفل عنهم بکار رفته باشد.
برو به 0:08:36
«ان الجاریه لیست لها مثل الغلام»؛ یعنی إن الجاریه لیست مثل الغلام فی الحکم فقط؟ یا نه، در خصوصیات تکوینی لیست فیترتب علیها اختلاف در حکم؟ این یک سوال.
سوال دوم: ان الجاریه لیست مثل الغلام مشروطا یا مطلقا؟ یعنی این جاریه میتواند مثل غلام باشد اگر این شرطی که من میگویم محقق نباشد؟ یا نه، میتواند مثل غلام نباشد و با او مطلقا تفاوت دارد. ولو این چیزی که من میگویم به عنوان معرف و به عنوان توضیح تفاوت است. یعنی در 9 سالگی صلاحیت ازدواج را دارد فلذا ذهب عنه الیتم، ولو ازدواج نکرده باشد. الان فتوای مشهور هم همین است. میگویند دختر بچهی نه ساله، بالغ است. بله، ازحیث بلوغ مشکلی ندارد، مگر اینکه شما در مسائل مالی، غیر مالی، ازوداج و … بخاطر دلیل خاص شروط اضافهای را قرار دهید. وإلا از حیث اصل بلوغ، دختر 9 ساله دیگر بالغ است. رشد نداشته باشد و…، حرف دیگری است. شرطی ندارد که اگر نه سالگی فعلیت ازدواج پیدا کرد، بلوغی که ما در شرع میگوییم آمده باشد. اما اگر فعلیت پیدا نکرد ازدواج نکرد، نه. مثلا اگر زنا کرد حالا حد بر او جاری نمیشود؛ صد تازیانه و امثال آن بر او جاری نمیشود.
کدام یک از اینها در روایت هست؟
«ان الجاریه لیست مثل الغلام ان الجاریه اذا تزوجت»؛ یعنی تزوجت خارجا؟ یا اذا تزوجت یعنی اذا بلغت سن التزوج؟
«و دخل بها»؛ یعنی بلغت سنی که یصلح لها ان یکون مدخول بها؟
وقتی اینطوری شد «ولها تسع سنین»؛ یعنی این را از بیرون میدانیم که اگر زیر نه سال باشد، چه مدخول بها باشد و چه ازدواج کرده باشد، فایده ندارد. بخاطر اینکه ازدواج زیر 9 سال مشروع است و مانعی ندارد. مدخول بها شدن او هم ولو حرام است ولی چون عملا خیلی واقع میشود، شارع برای آن احکامی را قرار داده است. مثل مسائل افضاء که چقدر مفصل است و چقدر احکام دارد. یعنی عملا دست مردم است که موضوعی محقق شود و احکامی برای آن بیاید. پس اینکه ازدواج کند و مدخول بها هم نشود یا ازدواج نکند و مدخول بها شود، اصلا در روایت منظور نیست. این «اذا»، به معنای فعلیت خارجی به عنوان شرط نیست. بلکه معرف نه سالگی با احکامی که دارد، میباشد.
شاگرد: احتلامی که در صدر روایت برای پسر ذکر شده است موید شما است. زیرا برای دختر که احتلام معنا ندارد لذا روی قابلیت ازدواج آمده است.
استاد: حالا در روایت دیگر میخواهیم، حیض شدنش را شاهدی برای همین بیاوریم. یعنی این که صلاحیت مدخول بها دارد یعنی صلاحیت حمل دارد. چه زمانی صلاحیت حمل دارد؟ وقتی است که حیض میشود. حیض و حمل و مدخول بها شدن و ازدواج -ازدواج به معنای مدخول بها شدن، نه به معنای صرف العقد- همه با هم علامت ادراک هستند.
و لذا با این توضیحات که حضرت فرمودند، لیست مثل الغلام یعنی لیست تکوینا مثل الغلام. احتلام پسر تا 15 سالگی فاصله میشود اما دختر نه، این مسائل برای دختر در سن نه سالگی محقق میشود. لذا در ادراک تکوینی لیست مثل او. پس حکمش هم با پسر مختلف میشود.
برو به 0:14:04
شاگرد: ادراک تکوینی را قبول داریم. اما با توجه به بحث قبلی در پانزده سال، امام در اینجا دارد بنای عقلائی قرار میدهند یا حکومتی انجام میشود؟ یعنی میگوید من در اینجا خودم قطعش میکنم که بعد همین سخن را در ٩ سال دختران بگوییم.
استاد: حکومت به این معنا بود که من صبا را برمیدارم. حضرت فرمودند «حد یعرف به اذا احتلم او بلغ خمسه عشرة سنه»، اگر حکومت بود باید همان ابتدا حضرت بفرمایند «ان الغلام اذا بلغ خمسه عشر سنه ولو لم یحتلم». اگر عبارت به این شکل بود که کار تمام بود. اما اینکه اول امام علیه السلام موضوع شرعی را روی 15 سال نبردند. وقتی سوال میکند، موضوع را یک موضوع تکوینی کلی قرار میدهند. اول فرمودند: اذا ادرک و خرج عنه الیتم. یعنی یک امر تکوینی بدون سن و سال دار است. یک چیزی است که حد معرف میخواهد. نه اینکه خود آن حد، موضوع اصلی حکم باشد. خب وقتی اینطور است، وقتی این کلام متعقب به 15 سال شده، ظهور 15 سال را در موضوعیت ضعیف میکند. یعنی اول میفرمایند ادرک و الیتم. بعد تازه سوال میکند -اگر سوال نکرده بود که حضرت چیزی نمیفرمودند. مثل بسیاری از روایات دیگر که میفرمودند «اذا احتلم» «اشدّ»- که «حد یعرف؟»، یک چیز روشنی به عنوان اماریت میپرسد. امام علیه السلام احتلام و همه اینها را در کنار هم ذکر میکنند.
لذا خیال میکنید این بیان در آن چیزی که صاحب جواهر فرمودند، ظهوری ندارد. ایشان فرمودند که احتلام علامت است و همه هم قبول دارند. اما ظاهر الاصحاب نسبت به سن١۵، اماریت نیست. یعنی دیگر ١۵ سال اماریت ندارد بلکه موضوعیت دارد. در این روایت صریح آمده که «حد یعرف؟» و یعرف یک سنخش یعرفی است که با احتلام است و سنخ دیگرش با 15 سال است. در اینجا هیچ دور نیست که خود حد 15 سال اماره باشد. اماره غالبیه برای آن رشد و ادراک باشد. وقتی 15 ساله شده ادراک صورت میگیرد. آن هم ادراکی که بخواهند بر او یا برای او حدود جاری کنند. آن هم اماره غالبی برای این است که الان میتواند تشکیل خانواده بدهد. جلوتر عرض کردم یکی از چیزهایی که از کلمه «لیست» به ذهنم میآید ولو الان توضیح دادم که تکوینی است، یکی این است که لیست یعنی غلام میخواهد سرپرست شود، میخواهد مدیر خانه شود. اما دختر میخواهد در خانه دیگری برود که مدیریتش کنند. کسی که دیگری میخواهد مدیریتش کند، شرایط خیلی کمتری دارد. فقط قابلیت او برای حضور مدبَر بودن کافی است.
شاگرد: چون بحث حدود است و الحدود تدرء بالشبهات مطرح است لذا حضرت باید بالاترین سن را در نظر بگیرند. اما این که برای دختر ٩ سال را در نظر بگیرند، قابل توجیه نیست.
استاد: حضرت توضیح فرمودند که دختر زن یک خانه میشود و آن قدم دوم حیای او هم که حیض هم میشود و هم زفاف با او انجام میشود، محقق شده است. این طور کسی، الان دیگر عضوی از اجتماع زنان شده است. عضو یک خانه شده است. آیا میشود گفت که چون ٩ سالش است بر او حدود جاری نشود؟ نه، این حالا دیگر جز زنان است. لذا با این خصوصیت، حد مانعی ندارد. یعنی از فرمایش شما جواب میدهند. شما میگوییدحدود کار سختی است و اقتضا میکند که عقب بیافتد، کأنه حضرت میفرمایند ما در پسر به 15 سال بردیم. برای نماز و روزه روایات 13 ،7، 6 داشتیم اما برای اجرای حدود به 15سال رفت. خب وقتی در پسر به 15سال رفت در دختر هم مثل پسر باید احتیاط کنیم و عقب ببریم؟ نه، چون وقتی زن به خانه میرود و تشکیل خانواده میدهد، عضو رسمی زنان و مردان میشود و به سن بالا هم نیازی ندارد. چون باید دیگری تدبیرش کند. همین اندازه که بتواند هم خواب شوهر باشد و برای او بچه بیاورد، برای زن خانه بودن بس است. پس دیگر به عنوان زن خانواده عضوی از اجتماع شده و همه حدود بر او جاری میشود. چرا نشود؟!
برو به 0:19:23
شاگرد: این چیزی که فرمودید در انجام امور معمول روزانه و مسائل معاملات وامثال آن، دیگر نیازی به حضور زن نیست. زیرا معمولا دیگران کارهای او را انجام میدهند. اما متوجه نمیشوم که بیان شما چطور در مورد حدود و اینکه شخص طرف یک سری گناهان نرود، ارتباط پیدا میکند؟
استاد: یعنی وقتی زن دیگری شده خودش حقوقی دارد و حقوقی هم آن طرف عقد دارد؛ حقوق اجتماعی. لذا عرض بنده این است که احتمال اول این «لیست» صرفا این بود که لیست مثل او در احکام. احتمال دوم که در تکوین و بلوغ لیست مثل او. اما با این توضیحاتی که عرض کردم احتمال سوم پیش میآید. آن احتمال این است که در یک تفاوت همبافته و مختلط مثل هم نیستند. یعنی تفاوتی که ناشی از تفاوت بلوغ تکوینی است –دختر در سن نه سالگی حایض میشود- و ناشی از تفاوت مدیریتی است. یعنی پسر میخواهد مدیر خانه باشد که در این صورت اصلا نیازی ندارد که دیگری مدیریتش کند. پس «لیست» ترکیبی از دو حیث است. هم لیست مثل پسر که زودتر حایض میشود و از نظر بلوغ جنسی سن او جلو است و هم لیست که ولو بالغ جنسی میشود اما اگر قرار بود دختر مدیریت بکند، میدید نیاز به رشد بیشتر و اطلاعات بیشتری دارد. ولی این طور نیست ، او فقط میخواهد در خانهای برود و ازدواج کند، همین خصوصیات خانه دار بودن و کدبانو بودن برای او کافی است. کدبانو یعنی بانوی کد.[2]
شاگرد: علی ای حال به نظر میرسد که این فرمایشتان توضیح نیاز دارد.
استاد: ببینید این که امام علیه السلام فرمودند «ان الجاریه لیست مثل الغلام»، این لیست را با 3 چیز توضیح میدهند؛ اولا «اذا» شرط فعل است یا اذا اذای امکان و شانیت- نه تحقق- است؟
«لیست مثل الغلام ان الجاریه اذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها جاز امرها فی الشرا و البیع اقیمت علیها الحدود التامه لها وبها. قال علیه السلام و الغلام لایجوز امره فی الشرا و البیع و لا یخرج من الیتم حتی یبلغ خمسة عشرة سنه او یحتلم او یشعر او ینبت قبل ذلک». غلام خودش میخواهد وقتی یتم رفت مالش دستش بیاید و به عنوان مدیر آن را خرج کند لذا باید سن بیشتری داشته باشد و حسابش فرق میکند. اما نسبت به زن چون رییس خانه شخص دیگری است، مال او را باید به او بدهند زیرا تحت مدیریت شوهرش است. مالش نزد خودش باشد. نه اینکه با این که زن زید است، تمام اموالش دست عمرو باشد. در خانواده ای که زنی زن آن خانواده است رییس خانواده مرد است، آن وقت ازدواج کرد اموال زنش را بدهید زیرا در خانه خودش است برای خودش است. چون زن که الان مدیر مال نیست. الان مدیر خانه و مدیریت امور مالی این خانه دست شوهر است. این هم زن خانه است لذا به او بدهید.
برو به 0:25:07
شاگرد: شما این اذا را امکانیة میگیرید؟
استاد: نه اذا شانیه میگویم. دو احتمال است؛ اذا اذای فعلیه یا اذای شأنیه باشد. اگر اذای فعلیه باشد یعنی حتما و شرعا این شرطش است. اما اگر اذای شأنیه باشد برای توضیح حکم فقهی است که ببین بچه در این سن دیگر قابلیت دارد لذا حکم شرعی آمد. رمزش این است که الان قابلیت این آمد که در خانه کسی باشد و اموالش نزد شوهرش باشد. مدیریت اموال دست خود بچه نه ساله نیست بلکه دست شوهر است. بخلاف شوهر که خودش مدیر باشد. او الان در سنی نیست که اموالش حیف ومیل شود و دیگران سرش کلاه بگذارند.
شاگرد: در خصوصیت زمان و به قول شما در بحث مدیریت امتثال بگوییم که در زمان صدور روایت اینطور بوده که غالبا دختران در ده سالگی و یازده سالگی ازدواج میکردند. امام هم ناظر به قید غالب اینطور گفته که وقتی که نه سال ده سال شد، خود به خود به خانه میرود لذا دیگر، همه شؤون دختر به دست شوهرش میافتد. یک دسته قابلیتها هست که وقتی که ازدواج میکند به فعلیت میرسد اما الان به طور متعارف دوازده سال، سیزده سال بعد از 9 سال تازه تدبیر منزل به دست او میآید. در اینجا میتوانیم از خصوصیت این زمان جدایش کنیم و آن را به همه ازمنه تسری بدهیم؟
استاد : یعنی برای تسع سنین که شانیت مدخول بها شدن و ازدواج کردن را دارد… .
شاگرد: منظورم آن قید دوم است که فرمودید چون ازدواج میکند و به طور متعارف فقط تدبیر منزل با زن هست و باقی شؤون با شوهر است.
استاد: الان این را به عنوان یک ضمیمه برای لَیست بگیریم یا نگیریم؟ «ان الغلام لیست مثل الجاریه»، در این لَیست بودنش یک احتمال این است که میبینیم او در 9 سال حیض میشود اما پسر در 15 و 14 سالگی محتلم میشود؛ یعنی در خود بلوغ و ادراک جنسی متفاوتاند. احتمال دیگر این است که علاوه بر تفاوت بلوغ جنسی آنها، وقتی بخواهد این بلوغ جنسی را به فعلیت برساند و ازدواج کند در نقش مدیر خانه نیست. بلکه در نقش مدبَر است. کسی است که فقط استفاده کننده است. شوهرش میرود و زحمت میکشد. نفقهی او را میدهد. او فقط امور منزل را تامین میکند. لذا این حیثیت نفی در لیست ناظر به هر دو جهت است؛ هم ادراک سنی تکوینی و هم نحوهی تفاوت مدیریتی. دختر مدبَراست و پسر مدبِر است. آیا این بیان ممکن است یا نه؟
شاگرد: ببخشید قبلا گفتم که یتم به معنای غفلت است. لذا برداشتم از روایت این بود که زمانی غفلت از پسر خارج میشود که حالت ادراک پیدا کند.
استاد: شما غفلت را به فاعل اضافه کردید.
شاگرد: بله، یعنی در پسر باید این حالت در وجودش فعلیت پیدا کند. نشانههایش هم این است. ولی در دختر این حالت زمانی برایش محقق میشود که ازدواج کند و مدخوله قرار بگیرد. اما این حالت در پسر با ازدواج کردن ایجاد نمیشود. لذا معنای روایت این است که دختر با پسر در به قابلیت رساندن غفلت متفاوت است.
شاگرد٢: ممکن است روایت «هن نواقص العقول» هم در اینجا به کمک ایشان بیاید. یعنی خانمها نیازمند به یک عقل خاص دیگری هستند که بیاید بخشی از کار را تدبیر کند. لذا زمانی که زن خانه شدند، آن وقت دیگر میتوانید از آنها انتظار بعضی چیزها را داشته باشید.
استاد: آن منافات با این ندارد که ما یتم را به معنای غفلت بگیریم. یتم اگر به معنای غفلت باشد باید ببینیم مبنی للمفعول است یا مبنی للفاعل. چون اصل یتم را به معنای غفلت خودش میگیریم. یتیم یعنی الذی یغفل نه الذی یغفل عنه. از یتم فعلی داریم یا نه؟
شاگرد: در لسان العرب میگوید: قال المفضل اصل الیتم الغفله.
استاد: توضیح نمیدهد؟ علی القاعده باید توضیح بدهد.
شاگرد: و سمی الیتیم یتیما لانه یتغافل عن برّه.
استاد: یعنی از این که به او نیکی شود، غفلت میکنند. ببینید پس نه این که خودش غافل است. یتغافل عن بره؛ فراموش شده است. یتیم است یعنی وقتی که پدر دارد یاد او هست. و وقتی یتیم میشود، دیگر کسی او را حساب نمیکند. بنابراین به معنای یغفل عنه است. نه اینکه خودش غافل است. اگر اینطور بود که یتیم با غیر یتیم فرقی نمیکرد. چطور است که وقتی پدرش میمیرد میگویند که حالا خودش غافل است اما وقتی پدرش نمرده غافل نیست؟! معنای یتیم مستعمل با آن معنای اشتقاقش متناسب نیست. پس ببینید ذهب عنه الیتم به معنای ذهب عنه غفلت نفسه نیست. بلکه مغفولیة… .
شاگرد: یعنی وقتی که به خانه شوهر میرود، دیگران حسابش میکنند.
استاد: بله، ذهب عنه الیتم یعنی دیگران برای او حساب بازمیکنند.
برو به 0:33:32
شاگرد: از روایتی که بیان میکند با دخول پرده حیاء زن رفع میشود، استفاده یک نوع تکوینیت نمیشود؟
استاد: در اینجا خیلی واضح است که فعلیت دخالت دارد. نمیتوان گفت همین که دختر به 9 سالگی رسید و شانیت مدخول بها پیدا کرد، ذهب عنه الحیاء، چون حالا دیگر میتواند که مدخول بها باشد حیایش میرود. نه، از تناسب حکم و موضوع عرض میکنم تا مادامی که بالفعل دخول نشود حیاء نمیرود. لذا نمیتوانیم حیاء را شانیت معنا کنیم. رفتن حیاء متناسب با فعل است. بخلاف مانحن فیه که میتواند به شانیت هم معنا شود.
شاگرد: این روایت به تفاوت ظهور قوای جنسی مرد و زن اشاره ندارد؟ در مرد ظهورش به احتلام است ولی در رابطه با زن ظهور قوای جنسی او به این است که ازدواج کند و به تنهایی و بدون ازدواج احتلام او نمایان نمیشود.
استاد: ظاهرا مجموع فرمایش شما این است که مقصود امام علیه السلام از «اذا» توضیح شانیت است. یعنی طوری است که اینها ممکن است اتفاق بیافتد.
آقا روز چهارشنبه یک برگهای به من دادند که در کشورهای مختلف با اطفال چطور برخورد میکنند. چند تفاوتی که در آنجا نقل کردهاند، جالب است که سنینی را به عنوان حداقل و حداکثر تعیین کردهاند. مثلا گفتهاند بین این سن تا فلان سن اگر چیزی پیش آمد، را قاضی تعیین میکند. معلوم میشود که در قانون کشورهای مختلف هم میدیدند که سنینی هست که نه میشود آن طرف را حکم کرد و نه اینطرف را. اگر امر خاصی پیش آمد خود قاضی باید به عنوان یک ناظر نگاه موضوعی کند. به اصطلاح فقهی ما حکم کند. ما میگوییم حکم حاکم شرع. در بعضی موارد این احتمال در فضای فقه دور نیست که خود منابع فقهی دست حاکم شرع را در حکم باز میگذارد و توسعه میدهد. یعنی حاکم شرعی که مجتهد عادل و بصیر در صغری و کبری است، نگاه میکند که شرایط خاص بچه چطور است. کدام طبق کدام یک از احکام شرع میتواند حکم بکند یا نکند.
علی ای حال این یک روایت که حالا فی الجمله بررسی شد و طول هم کشید. مقصود این بود که در آن هم 15 سال و هم 9 سال هست و پشتوانهی عمل مشهور هم همین روایت است. آن چه را که ما میدانیم از فضای همین روایت است. فقط مشهور این شقوقی که ما کردیم را مطرح نکردهاند و از حیث حکم دختر گفتند 9 سال بالغ است. در پسر و مساله حدود هم همین طور عمل کردند. فقط در مسالهی رشد در اموال، مشهور یک قیدی به آن اضافه میکنند و میگویند اگر دختر 9 ساله رشد داشته باشد، اموالش را به او تحویل میدهند.
برو به 0:39:09
شاگرد: در مساله، حدود رشد مطرح نیست؟
استاد: روی حساب فتوای مشهور نیست. حالا باز باید بحثش کنیم.
شاگرد: در اینجا سن میتواند اماره برای ادرک باشد و در این صورت اگر قاضی تحصیل کند که او ادراک نکرده است … .
استاد: نکته و تذکر خوبی است. فعلا در این روایت امام علیه السلام از قبل کلمه ادرک و یتم را راجع به صبیه به کار نبردهاند. چون ابتدای سوال او از غلام بود. یعنی ما باشیم و فقط این روایت نمیتوانیم به این روایت نسبت بدهیم که صبی و صبیه در موضوع ادراک با هم شریک هستند. نه، از غلام سوال کرد و فرمودند به ادراک برسد.
شاگرد: از وحدت سیاق روایت میتوان برداشت کرد. چون وقتی به سوال کردن شروع میکند. دوباره میپرسد نسبت به خانمها چطور برخورد کنیم. کأن آن نکته را گرفته و دوباره از اماره میپرسد. خود ادراک به گونهای است که تبعض بر نمیتابد. یعنی میخواسته بگوید که نکته ادراک است که در یکی سن اماره بر آن است.
استاد: در روایات که کلمه ادراک اصلا برای سن به کار نرفته است.
شاگرد٢: در روایت به کار رفته است. آنجا حضرت فرمودند «ذهب عنه الیتم و ادرک» و در اینجا در مورد جاریه حضرت میفرمایند اگر اینها شد، ذهبت عنها الیتم. این نشان میدهد که همان موضوع سابق است و فقط اماره آن تفاوت کرده است.
شاگرد١: خیلی بعید است و با سیاق ناسازگار است که بگوییم در یکی ادراک را میگوید و در دیگری صرفا اماره را میگوید.
استاد: نه، ما نمیخواهیم خودمان از بیرون یک چیزی را روی روایت بگذاریم. ابتدا سائل سوال میکند و امام را به سخن میآورد. او سوالش از چیست؟ از اینکه یجب علی الغلام عن یوخذ بالحدود التامه؟ پس سوال او از غلام است. امام علیه السلام مدرکی بدون اماره میگویند. خود موضوع را برای او میگویند. لذا میفرمایند خرج عنه الیتم و ادرک. بعد برای صبیه میگویند لیست مثل او.
شاگرد٣: ادرک برای ادراک عقلی است یا به معنای بلوغ همان بلوغی که ما میگوییم؟
استاد: ما اول مباحثه اینطور معنا کردیم که ادرک به معنای عرفی است. گفتم نمیتواند حقیقت شرعیه باشد. و الا اگر حقیقت شرعیه بود که خود مخاطب مفهومی از آن داشت و اصلا سوال نمیکرد که «لذلک حد یعرف».
شاگرد: این با آن ذهب یتم متفاوت است؟
استاد: ذهاب یتم حکم حقوقی و آثار آن است. ادرک تکوینا است اما ذهب عنه الیتم از حیث حکم اجتماعی و حقوقی آن است.
شاگرد: یعنی به تبع اینکه ادراک پیدا میکند این مرد میشود و آن هم زن میشود. دیگر از آن حالت یتم بیرون میآیند. پس ادرک با یتم لازم و ملزوم میشوند.
استاد: در اولی یتم از آثار ادراک است. اذا ادرک ذهب عنه الیتم. ادرک تکوینی است و یتم هم حقوقی است. آیا در زن هم که لیست آمده یعنی در او هم موضوع ادراک به اضافه یتم است یا نه؟
شاگرد: یعنی شما میفرمایید ممکن است ذهاب یتم او بر اساس ادراک نباشد.
استاد: بله
شاگرد: یعنی به اعتبار دیگری آمده باشد.
استاد: بله، ولی اگر از مجموع ادله در بیاید که حرفی نیست. در روایت امام علیه السلام ادراک یتیمه و ادراک صبیه را به عنوان موضوع معرفی نکردهاند. اگر خلاف این است شما توضیح بدهید.
شاگرد: بله، میتوان بین آن دو تفاوت قائل شد.
استاد: بله، من منظورم این است. اگر از خارج چیزی نیاورید و فقط به این حدیث توجه کنیم، امام علیه السلام ادراک صبیه را به عنوان موضوع معرفی نمیکنند. شما اگر بیانی به ذهنتان آمد که ادراک موضوع قرار بگیرد، بفرمایید.
شاگرد: اگر ما اذا را شانیه بدانیم، این یک نحو بی عدالتی ندارد که مثلا دختر که ازدواج نکرده و ده ساله است، حدود کامل بر او اجرا شود ولی هیچ حدودی بر پسر 13 ساله اجرا نشود.
استاد:بله، در تفاوت شانیت و فعلیت اذا، این نکته را باید حل کنیم. یک حل این است که همانطوری که عرض کردم شما بگویید که اگر ازدواج نکرده به حاکم شرع واگذار شود. یعنی حسبتاً است و صرفا اجرای حدود الهی است. نه اینکه حق دیگری مطرح باشد. مثل لعان و … . یکی دیگر اینکه وقتی حکمت کار این است که وقتی حقوق دیگران مطرح میشود و شانیت آن آمد، فعلیت و لافعلیت آن، نظم انشاء، قانون، نظم اجتماعی را به هم میزند. نظم انشاء اقتضا دارد که حکمت باشد و علت نباشد. یعنی بگویند که دختر بچه نه ساله اینها را دارد. به خصوص به فرمایش ایشان که غالبا هم در اجتماع آن زمان، نه ساله ها همه خانه شوهر میرفتند. کسی که به خانه شوهر نرود نادر بوده است. در اینجا قضیهی بی عدالتی نیست. مثلا اگر بخواهیم بی عدالتی را بگوییم، یک کسی است که یک قطره خمر در زبانش انداخته و خورده اما کسی دیگر سبوی خمر را خورده است. وقتی میخواهید حد بزنید، در دستور حد میزان شرب نیامده لذا هردو را مثل هم حد میزنند. این بیعدالتی است. او یک قطره خورده 80 ضربه دارد و این هم که یک سبوی خمر خورده 80 ضربه دارد. جوابش چیست؟
شاگرد: تقنین خاصیتش این است.
استاد: بله، تقنین این چنین است. وقتی بخواهد این دستور که اصلا سراغ خمر نروند، نظم داشته باشد، موارد به این شکل را هم دارد. نظم اقتضای این را دارد که آنجایی که در موضوعات در نظر منشئ ملحوظ نیست، تفاوتشان الغاء میشود.
والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
کلمات کلیدی: بلوغ الصبی، بلوغ دختر، بلوغ صبیه، عمل مشهور در بلوغ، حد الصبی، حدود،
[1] الكافي (ط – الإسلامية)، ج7، ص: 19٧
[2] . شاگرد: کد یمین که میگویند؟
استاد: نه، آن کدّ عربی است که به معنای سختی است. اما در اینجا کد به معنای خانه است. کدبانو و کدخدا از یک باب هستند. خلاصه فارسی هستند و از یک باب هستند. کد از فارسی دری است اما کدّ عربی است به معنای با سختی کاری را انجام دادن است.
شاگرد: کد به معنای خانه است.
استاد: بله، به معنای خانه است. کدبانو یعنی بانوی خانه. کدخدا یعنی صاحب خانه.
استاد: شاید هم کد در کدخدا، خانههای ایلیاتی باشد.
دیدگاهتان را بنویسید