1
تنصيف بين آن دو، و اگر يكى ايقاع حلف كرد، مختص به او مىشود.
و اگر گفت «وديعه مال يكى است و تعيين را نمىدانم» پس اگر تصديق كردند در نفى علم، پس نزاعى با او ندارند، و خصومت بين آن دو مرتفع مىشود به آنچه از سابق در صور متقدمه معلوم شد. و اگر تكذيب كردند و ادّعاى علمِ به معيّن كردند، پس ايقاع حلف بر نفى علم به تعيين مىنمايد و مقدّم مىشود با آنْ قول او، و اظهر احتياج به دو يمين است اگر هر يك، ادّعاى علم به تعيين خودش مىنمايد.
و باقى مىماند نزاع بين دو نفر خارج كه آيا با قرعه تعيين مىشود و به صاحبش با حلف او تسليم مىشود تمام وديعه، يا صبر مىنمايند تا صلح نمايند، يا تحالف مىنمايند و تقسيم بالسويه مىنمايند ؟ و اوّل با ضررى بودن صبر، خالى از وجه نيست، و ايقاع حلفِ صاحب قرعه، موافق احتياط است.
و اگر وديع نكول كرد از حلف بر نفى علم به تعيين، و ايقاع حلف كردند بر علم به تعيينْ هركدام از دو مدّعى، اظهر تغريم قيمت است براى محروم از آنها (در حلفى كه ايقاع مىنمايند، يا قرعهاى كه تعيين مىنمايد، كه گذشت رجحان آن) به مقدار محروميّت او؛ پس عين را به مجموعْ تسليم مىنمايد و پس از قرعه يا تحالف، آنچه را كه محروم مىشود هر كدام كه مدّعى تمام عين است (از عين يا تمام قيمت) به او تسليم مىنمايد قيمت را به مقدار محروميّت او.
و اگر وديع گفت نمىدانم مالك كيست، هر دو يا يكى از دو يا غير آن دو و هر دو مدّعى، ادّعاى علم كردند به مالك معيّن از آن دو، پس مقدم است قول او با يمين او بر نفى علم؛ و اگر ايقاع حلف كرد، اقرار مىشود در يد او تا تعيين شود مالك او در شرع، ولكن اولى بلكه متعيّنْ تسليم به امين هر دو ـ در صورت انحصار حق در دو نفر، و به