1
نماز بين قصر و اتمام.
و سفر براى تنزّه و تفريح، ملحق به سفر براى صيد لهوى نيست.
و با اتّباع جائر در جورش به اختيار، تقصير نيست، چه مقصود، جور در سفر، يا در غايتِ سفر باشد.
و براى اغراض سائغه يا راجحه، مثل دفع تعدّيات به مقدار ممكن با عدم اعانت در غير ممكن و در اسفارِ طاعتِ محضِ آن جائر و با اكراه مسوّغِ تبعيّت، تقصير ثابت است، مثل خود جائر در سفر طاعتش.
مسافرت اعوان ظلمه اگر حرام بود، اگر چه به سبب اعانه بر ظلم باشد، موجب ترخّص نيست و گرنه، تقصير ثابت است.
اگر مسافرِ در معصيت يا براى معصيّت، توبه كرد، از محل توبه تا آخر سفر، مترخّص است اگر به حدّ مسافت باشد.
و اگر توبه نكرد و فارغ از معصيتِ مقصوده شد، يا آن كه عود كرد با خلوّ از قصد معصيت، اظهر ترخّص است اگر بقيّه، مسافت باشد، بلكه اگر معصيتِ مقصوده، در اثنا باشد، ابتداى سفرِ ترخّص او، بعد از آن مكانِ مقصود خواهد بود.
و اظهر عدم ترخّص است اگر طريق مقصود، معصيت است مثل آن كه غصبى است، يا آن كه مركوب، غصبى است، نه اصل سفرِ ممكن مقصود.
5 . از جمله شروط تقصير اين است كه: مسافر، صاحبِ عملِ متوقّفِ بر سفر، نباشد، مانند «مكارى» و «ملاّح».
و اگر براى آنها سفرى غيرِ داخل در عمل ايشان اتفاق افتاد ـ مثل سفر زيارات ـ در آن سفر بايد قصر نمايند، به خلاف جمع بين دو مقصد، مثل اين كه زيارت كند تبعاً در