1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(۶٢)- بحث امتداد صف جماعت به سوی قبله |...

درس فقه(۶٢)- بحث امتداد صف جماعت به سوی قبله | صف مستطیل

نظر بهجة الفقیه درباره‌ی صف مستطیل-لزوم انحنا در صف مستطیل-بحث در کرویت زمین-ادله‌ی بیست‌وپنج گانه‌ی بطلیموس در مجسطی درباره کرویت زمین-مواجهة کل شیءٍ بحسب بستره-سه وعده غذا یا دو وعده غذا؟!!
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=33419
  • |
  • بازدید : 4

سه وعده غذا یا دو وعده غذا؟!!

… مجموعه شرایطی باید دست به دست هم دهد تا این نعمت برای ما بالفعل نعمت شود. وقتی این طوری باشد آن وقت می‌بینیم نعمتی بالفعل است و در آینده هم فعلیتش ان شاء الله اتمّ می‌شود. هذا ما عندی.

شاگرد: روایاتی که درباره دو وعده غذا وارد شده امکان دارد زمانی هم معنا شود؟ ممکنه با شرایط آن زمان چنین سفارشی شده باشد؟

استاد: منظورتان از زمانی یعنی منطقه‌ای؟

شاگرد: با شرایط زمان و مکان هنگام صدور روایات مثلا …

استاد: پس مزاج‎ها مقصود شماست. صرف زمان برای مقصود شما هیچ تفاوتی ندارد. در امکنه و مزاج‎ها تفاوت دارد اما صرف زمان در صد سال پیش با الان تفاوتی نکرده مثل آب و هوا که تغییر خاصی نکرده است.

شاگرد: یعنی عادت زمانی بوده؛ به این معنا که شرایطی داشتند الان هم هست مثلا در همان آفریقا دو وعده می‎خورند و قاعده‌شان این است.

استاد: آن طوری که منظور شماست، نه! آقازاده‌ی حاج آقا بعد از وفات آقایشان حسابی مریض شده بودند. خودشان تعریف کردند که به شدت مریض بودند؛ یک مشت قرص دکتر نوشته بود که باید بخورم. گفتند: کنار مزار آقایم رفتم گفتم: یا من را با خودتان ببرید یا از دست این قرص‌ها راحت کنید. از آن طرف هم حال بسیار شدیدی داشتند. گفتند: همین که به آقا گفتم به خانه آمدم یک آقایی بود که خیلی وقت بود تماس نگرفته بودند، مدت‌ها بود تماس نداشتیم، زنگ زد و صحبتی شد گفتم: مریضم. گفت یک کار بسیار ساده یادت می‌دهم. الان برو همه‌ی قرص‌ها را دور بریز. گفت: غذای تو در روز سه مرتبه است؟ گفت: بله ناهار می‌خوریم. گفت ناهار را حذف کن. ببینید بحث زمان و مکان و فقر و این حرف‌ها نیست.

ایشان گفت: من یک وعده ناهار را حذف کردم همه‌ی این‌ها تمام شد. ما یک کلمه به آقا گفتیم، این آقا این طوری زنگ بزند و … الان هم گفتند بعد از آن دیگر ناهار نخوردم.

شاگرد: نظم اجتماع به هم می‌خورد. دکترها و شرکت‎های داروسازی و این همه‌ داروخانه‎ها متضرر می‎شوند.

استاد: می‎گویند: یک طبیبی در مدینه آمده بود کارش کساد شده بود؛ روایت دارد. نمی‌دانم در بحار هست یا نه؟

شاگرد: می‌گویند: اول غذا نمک می‌خوریم.

استاد: به دستور حضرت که «المعدة بیت کل داء» تا گرسنه نشدیم چیزی نمی‌خوریم، دو سه لقمه هم مانده سیر شویم دست می‌کشیم. گفت: «کل الطب هذا» یک چیزی گفت که یعنی تمام طب در این جمع می‌شود. بعداً هم فهمید اگر این جا بماند مشتری نخواهد داشت و رفت. افرادی که این طوری کار می‌کنند مریض نمی‌شوند. این جهتش هم خیلی مهم است که تا گرسنه نشده چیزی نخورد و هنوز هم دو لقمه مانده سیر شود دست بکشد. امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: «تستمرأه» فرمودند: اگر دو تا لقمه مانده سیر شوی و می‌بینی دو تا لقمه دیگر بخوری سیر می‌شوی اگر این دو تا را نخوری «تستمرأه» یعنی بالاترین لذت و طیب را از آن غذایی که خوردی می‌بردی.

شاگرد: بحث این که با دیگران همراه شدن  را چه کار کنیم؟یکی زودتر گشنه‌اش می‌شود یکی دیرتر گشنه‌اش می‌شود. این‌ها را چطور باید جمع کرد؟

استاد: گاهی این طوری است که یک وعده را ترک کردن به خاطر ضرورت مریضی است، در آن صورت حق مریض مقدم بر حق سایرین است. اگر ضرورت شده و علاج متفرع بر این است که با آن‌ها معیت نکند ولو می‌تواند برود بنشیند میوه‌‌ی سبکی بخورد که با آن‌ها معیت کرده باشد اما آن‌ها می‌دانند که این معذور است ولو به دل آن‌ها نمی‌نشیند که نخورد.

شاگرد: منظورم همین دو وعده بود. شخص گاهی وقت‌ها سفره را می‌گذارد ولی هنوز گشنه‌اش نیست از آن طرف هم می‌گویند: تنها غذا نخور.

استاد: صرف گرسنه نشدن گاهی است نه این که بدن نیاز ندارد، آدم یک شرایط و خستگی دارد که دستگاه گوارش حالت آمادگی و فعالیت خودش را اعلام نکرده است لذا از قدیم می‌گفتند یک مثلی بین مردم است، زیاد پیش می‌آمد می‌گفتند میل ندارم، می‌گفتند: بخور دهان مهربان است. دهان مهربان است یعنی دو لقمه که خوردی می‌بینید حالا الان میل آمد. گاهی دستگاه گوارش این طوری است. نه این که غذا نیاز ندارد. بهترین وقت، اقلش پنج ساعت است. غذای کامل که خورده زیر پنج ساعت دوباره غذا نخورد. در غذای کامل پنج ساعت نیاز حتمی است، شش ساعت دیگر که عال‌العال است که زیر شش ساعت چیزی نخورد. هفت ساعت هم که خیلی خوب است.

استمراء-سه وعده غذا-مریضی پسر حاج‌آقا-مهربانی دهان-

 

برو به 0:07:16

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

بحث امتداد صف جماعت به سوی قبله | صف مستطیل

 

نظر بهجة الفقیه درباره‌ی صف مستطیل

لزوم الانحناء في الصف المستطيل و عدمه‌

ثمّ لا يخفىٰ أنّ الدوائر المفروضة حول الكعبة، مختلفة في الصغر و الكبر، و يمكن فرض المسجد من بعضها، و الحرم من بعضها، و ما بينهما، و ما بعد الحرم؛ فإنّه إذا فرض المصلّي في يمين المسجد، و المصلّي الآخر في يساره، و الثالث في ما بينهما من طرف، و الرابع في ما بينهما من طرف آخر؛ فإنّه يشكّل دائرة محيطة بهؤلاء الأربعة؛ فإذا استطال صفّ بين كلّ قوسين منها؛ فإنّه يقع الاتصال بين الأربعة و جميع أفراد الصفّ في المحيط مع الانحناء المحسوس الواقع في كلّ قوس، و هكذا في الدوائر المتّسعة، حتى تصل إلى حدّ من استطالة الصفوف لا يكون الانحناء محسوساً إلّا مع الإحاطة الحسابيّة بين طرفي القوس الوسيع جدّاً؛ ففرض المساواة الحقيقيّة بين مواقف المصلّين في الدائرة العظيمة، مخالف لفرض استقبال الكلّ لمركز الدائرة، أو مستلزم لاغتفار الخروج بسبب استقامة خطّ المصلّين عن الاستقبال للمركز. و ذلك لا إطلاق له علىٰ ما سيجي‌ء إن شاء اللّٰه تعالى.[1]

 

لزوم انحنا در صف مستطیل

در صفحه‌ی صد و هفتاد و هشت عنوانی که به عبارتشان اضافه کردند این است: «لزوم الانحناء في الصف المستطيل و عدمه» یعنی در بهجةالفقیه با بحثی که ارائه می‌فرمایند حاصلش این است که نماز صف مستطیل درست نیست. بالدقة اگر به صف مستطیل واقعی نگاه کنیم نمازشان درست نیست. این حاصل بحث است که با بیانات و استدلالاتی که دارند بیان می‌فرمایند. لذا آقایان عنوان زدند: «لزوم‌الانحناء في الصف المستطيل و عدمه» که این لزوم مختار ایشان می‌شود. با آن نحو بیاناتی که دارند الا موارد نادره‌اش که حالا در عبارت می‌رسیم.

علت لزوم انحنا

می‌فرمایند: «ثمّ لا يخفىٰ أنّ الدوائر المفروضة حول الكعبة، مختلفة في الصغر و الكبر» اگر کعبه‌ی مشرفه را به عنوان این که عینش قبله باشد در نظر بگیرید، دایره‌هایی حول او مفروض است، بعضی‌ها صغیر است مثلا با فاصله‌ی یک متر دو متر به بیت مانده است، بعضی‌ها بزرگتر است مثل این که به صف طولانی آن نهایت مسجدالحرام فاصله می‌گیرد یا بیرون مسجد در شهر مکه، در حرم و تا جاهای دیگر بیایید. دایره‌ها در صغر و کبر با هم مختلف هستند.  «و يمكن فرض المسجد من بعضها و الحرم من بعضها و ما بينهما و ما بعد الحرم» یعنی دایره‌هایی است که فقط در مسجد است، دایره‌هایی است بیرون مسجد است ولی داخل مکه است، دایره‌هایی بیرون مکه است، دایره‌هایی بیرون حرم است. «فرض المسجد من بعضِ» آن دوائر. اگر برای خود مسجدالحرام یک دیوار مدوری در نظر بگیریم خودش یک دایره است. «و الحرم من بعضها» یعنی بعض آن دوائر. خود حرم را به عنوان یک دایره در نظر بگیرید از نظر صغر و کبر یک دایره‌ای برای کعبه می‌شود. مقصودشان هم انصاب الحرم نیست که بگویید آن که بیضی است، منظورشان این است که در آن حرم مرزش را به عنوان یک دایره در نظر بگیرید. انصاب حرم منظورشان نیست. احاطه دائری حرم به کعبه است. «و ما بينهما» بین حرم و مسجد باز هم دوائر دیگری است «و ما بعد الحرم» بیرون حرم هم رفتید دوائری است. علی ای حال مرکز این دوائر کعبه است ولی با مرکزیت کعبه خود دایره کبیر و صغیر دارد.

«فإنّه إذا فرض المصلّي في يمين المسجد» حالا شروع می‌کنند در این که تصویر کنند صلاة صف مستطیل را از یک نقطه‌ای که نهایتاً نتیجه بگیرند صفی که صاف بایستند نمازشان باطل است. همین طور آدم بگوید صف مستطیل نمازش باطل است؟!! همین طوری سریع نمی‌گویند: باطل است. از یک نقطه‌ای شروع می‌کنند که نزد هر ناظری واضح شود به این که از این نقطه اگر شروع کنید معلوم می‌‌شود صف مستطیل صاف نمازش درست نیست باید منحنی باشد.

بحث در کرویت زمین

از کجا شروع می‌کنند؟ از مرکزیت کعبه برای این دوائر شروع می‌فرمایند اما راه‌های دیگر هم دارد. همان طوری که چند جلسه قبل صحبت شد برای این که طول نکشد قرار شد این جا بیاییم که خودشان می‌فرمایند بیشتر بحث بکنیم آن روز صحبت شد که ما در دیدگاه‌های مختلف می‌توانیم حرف بزنیم. یکی مردم را روی فرض کرویت زمین بحث نکنیم بگوییم: زمین صاف است و اصلا چه کسی گفته که زمین گرد است؟! این‌ها مثلا تبلیغات استعماری است می‌خواهند سر مردم کلاه بگذارند بیخودی آمدند پخش کردند که زمین گرد است. اصلا کسی این حرف‌ها را نزده است. می‌گویند: عده‌ای طرفدار است. به نظرم بعضی سایت‌های پر زرق و برق طرفدار این‌ها هستند که این‌ها از استعمار است که زمین گرد نیست.

ادله‌ی بیست‌وپنج گانه‌ی بطلیموس در مجسطی درباره کرویت زمین

خلاصه آن روز عرض کردم در مجسطی بطلیموس دو هزار سال پیش، بیست و پنج تا دلیل در مقدمه مجسطی آورده برای این که زمین گرد است. من خودم مجسطی را ندیدم حاج آقای حسن‌زاده در درس هیئت می‌گفتند؛ در درس معقول مثل اسفار زیاد می‎گفتند که بیست و پنج تا دلیل آورده که یادم است ایشان می‌گفتند یکی را که ذکر می‌کردند گفته دکل کشتی! ببینید چه استدلالاتی! کشتی تا نزدیک شما آمده، بدنه‌ی کشتی را نمی‌بینید، دکلش که بادبانش است اول سر دکل را می‌بینید، خود بطلیموس دلیل آورده چون کشتی اول دکلش از زیر آب درمی‌آید پس معلوم می‌شود مدور است که این طوری کشتی روی آب می‌آید. این یکی است که ایشان گفتند. حالا شما اگر دسترسی به مجسطی پیدا کردید و بیست و پنج تا را خواندید به ما هم بفرمایید. یک وقتی من حال داشتم کتابخانه رفتم که نسخه‌ی مجسطی را پیدا کنم و به امثال مثل ما کتاب را نمی‌دادند. اگر قیمتی بود می‌گفتند: نیست. علی ای حال نشد که من مجسطی را ببینم مراجعه کنم. این مقدمه را درس گرفتم جای خودش آن که دیگر همت حسابی می‌خواهد که …

خود آقای شعرانی می‌گفتند: دو سال تمام، دو سال تمام یعنی جمعه‌ هم داخلش است می‌گفتند: فقط در سال دو روز تعطیلی داشتیم، روز عاشورا و روز بیست‌وهشتم صفر، بقیه دیگر وصل هم بود. دو سال این طوری می‌گفتند ما مجسطی را خواندیم. بعد می‌گفتند اقای شعرانی گفتند حالا دستی از آستین در بیاورید و یک محاسبه‌ای کنید، خسوفی، کسوفی یک چیزی که … چند سال تقریر می‌نوشتند. گفتند: تقریر من چاپ می‌شد. گفتند: شروع کردم یک محاسبه و استخراجی بکنم نشد. یعنی خوانده بودند می‌گفتند: بله نشد، استاد فرمودند که یک بار دیگر باید بخوانید. دوباره از ابتدا شروع کردیم. چه همتی داشتند! دوباره از ابتدا تا انتها این دفعه که خواندیم حالا دیگر شد و گفتند: من بعد استخراج تقویم می‌کردم و چاپ می‌شد و بعد دیگر رها کردم. مقصود مجسطی را این طوری خواندم این طور همتی می‌خواهد. از همین حال استادی که دو بار گفته و گفته یک دفعه‌ی دیگر مرحوم آقای شعرانی می‌گفتند که یک روز تهران برف سنگین آمد، مناسب امروز هم بود، می‌گفتند: طوری بود همه جا تعطیل بود و کسی نرفت و همه‌ی مردم مبتلا به پشت‌بام‌های قدیم شدند که باید بروند برف بروبند، سقف‌ها سنگین می‌شد و پایین می‌آمد خطر داشت. سابق این طور بود. گفتند ما پیش ایشان ساعت هشت صبح درس می‌خواندیم، هشت صبح زمستان هم نزدیک اول روز است… گفتند: دیدم برف سنگینی آمده مدام مردد شدم، خدایا این استاد الان در خانه کار دارند؟ من هم سر ساعت هشت آن جا بروم؟ بخواهند برفی بروبند؟ بروم یا نروم؟ گفتند: مردد بودم، خدیا چه کنم؟ چه کنم؟ که در نهایت تصمیم گرفتم بروم. می‌گفتند: رفتم  ویک کمی دیر شد و به خاطر تردید من دیر شد حدود ده دقیقه از وقت گذشت و برف هم بود. دیدم در باز است، رفتم داخل دیدم آقا نشستند منتظر من بودند که من دیر کردم. گفتم ای وای! آقا منتظر و من نیامدم. این روزی که ایشان کار دارند، روز کار داشتن ایشان منتظر من شدند، خیلی خجل شدم بعد گفتم: آقا نه این که من بخواهم دربیایم، مردد بودم که شما شاید درس را تعطیل فرموده باشید، امروز با این اوضاع کار دارید درس را تعطیل کرده باشید. این‌ها را برای جواب ایشان گفتم. می‌گفتند: ایشان گفتند شما در این مسیری که از بازار و مدرسه تا خانه‌ی ما می‌آیید هر روز این جا  رد می‌شوید در آن بازار آن گداها هستند که جای خاصی هر روز می‌ایستند برای این که مردم چیزی به آن‌ها بدهند، گفتند: امروز که برف آمده بود آن گداهایی که جای خاصی می‌ایستادند امروز بودند یا نبودند؟ می‌گفتند که عرض کردم آقا همه‌شان بودند. گفتند: گداها کارشان را تعطیل نمی‌کنند، ما تعطیل کنیم؟! لحن را ببینید! خیلی است! نمی‌روند حرف‌های دیگر بزنند. این طور شاهد می‌آورند او کارش را تعطیل نمی‌کند ما تعطیل بکنیم؟ خب معلوم است این طور همتی آن هم دو روز در سال تعطیلی دو سال مجسطی را بخوانند بعد هم دوباره بگویند نشد، یک بار دوباره … واقعا این‌ها برای مثل من خود کتابش را ندیدم، حالا اگر شما دیدید و بیست و پنج تا دلیلش را دستیابی پیدا کردید برای ما هم بفرمایید محضر شما ان شاء الله استفاده کنیم. همت برای پی‌جویی خیلی خوب است.

 

برو به 0:17:29

علی ای حال می‌گویند: کره‌ی زمین را استعمار گفته است. گاهی عده‌ای نمی‌گویند استعمار گفته یا کذا می‌گویند که ظاهر ادله‌ی شرعیه این است. آن هم مانعی ندارد مثل صاحب‌حدائق از این دست هستند. در باب رویت هلال یک بحث نسبتاً مفصل ایشان دارند می‌گویند: علامه حلی گفتند: کرویت زمین اما کرویت ارض خلاف ادله‌ی شرعیه است. ظاهر ادله‌ی شرعیه این است که زمین مسطح است. این هم یک دیدگاهی است، دیگر دیدگاهی است که گمان ایشان از ادله‌ی شرعیه این بود.

عدم توجه متأخرین نسبت به کرویت زمین

در این فضاها که قبله باید همان خطوط مستقیم روی صفحه فرض بگیریم و به همان نحوی که صحبت شد فقط این هست که چه کرویت زمین، چه سطح مسطح مساله‌ی بُعد و ازدیاد مواجهه به ازدیاد بُعد را هر دو دارند و علی المبنا مشترک هستند اما روی مبنای کرویت ارض که کرویت ارض تا اندازه‌ای که من در ذهنم است کتب فقهای پیشین تصریحی به این جهت نداشتند که حالا زمین صاف است یا کروی است؟ می‌گفتند: قبله و مواجهه و جهت و همان چیزهای عرفی را می‌گفتند؛ دیگر اسم نبریم که زمین صاف است یا گرد است. با این‌ها کاری نداریم. کتاب‌هایی مثل شاید ایضاح‌الفوائد برای مرحوم فخرالمحققین آقازاده‌ی علامه رضوان الله علیهما بود. تازه نگاه نکردم دیدم که مساله‌ی کرویت را مطرح می‌کنند. آن‌ها هم باز به صورت یک مطلب ارسال مسلم منجز مطرح نمی‌کنند می‌گویند: بناءً علیه، علی احتمال، امثال این طور چیزها می‌گویند. فضا، فضایی نبوده که این طوری واضح باشد اما مثل شیخ بهایی که تشریح‌الافلاک را نوشتند چون در فن هیئت کتاب نوشتند، فن خیلی مهم است، در فن تشریح‌الافلاک ولو از حیث افلاک مبنای بطلیموس و زمین‌مرکزی و هیئت قدیم است اما از این ناحیه‌ای که خود بطلیموسی که مبنایش خورشید مرکزی نیست، زمین مرکزی است، برای خود بطلیموس کالشمس بوده که زمین گرد است، مرحوم شیخ بهایی و سایر کسانی که در هیئت کتاب نوشتند در فن هیئت قدیم این ارسال مسلم است که زمین گرد است، حالا بیاییم بگوییم: بعدها معلوم شد زمین گرد است، این حرف‌هایی است که خیلی …

شاگرد: فخرالمحققین هم می‌فرمایند: «الاقرب، الاول» اقرب این است که کرویت است.

استاد: الاقرب معلوم می‌شود آن جا در ذهن دو احتمالی است که ایشان کرویت را اختیار می‌کنند. صاحب‌حدائق هم از همین جا از دست آن‌ها ناراحت می‌شوند که ظاهر ادله‌ی شرعیه این است که زمین مسطح است شما چرا می‌گویید: «الاقرب کرویت»؟ به نظرم صاحب حدائق در کتاب صوم در رویت هلال مطرح کرده بودند. اگر جای دیگری باشد یادم نیست. علی ای حال این مبناست. حالا روی کرویت ارض، روی این فرضی که ما داریم صحبت سر این است که یک صف مستطیل تشکیل شود، الان صف مستطیل را بنابر کرویت از کجا شروع کنیم که راجع به این صف مستطیل حرف بزنیم؟

جلسه‌ی قبل از مثالی که آقا بین مباحثه فرمودند از روی خط استواء شروع کردیم، فرض خوبی بود، پیشنهادش را دادند نقطه شروعش با فرمایش ایشان فرق می‌کند لذا بحث جلسه‌ی قبل را دوباره تکرارش کنیم برگردیم ببینیم تفاوت نقطه‌ی شروع و فرمایش ایشان خیلی است و اصلا دید یک طور دیگری جلو می‌رود. ما فرض بگیریم که یک صف مستطیلی است امام جماعتی دارد، خود صف ما روی استواء تشکیل شده است. حالا می‌خواهند به طرف کعبه بایستند؛ این که الان کعبه روی خط استواء با حدوداً هفده درجه بالای استواء است، آن‌ها اگر یک صف مستطیل تشکیل دهند قبله‌شان قطب شمال می‌شود. روی استواء به طرف شمالشان که کعبه است بایستند پس همه باید یک طوری دور بزنند، نمی‌شود بگوییم که روی استواء یک صفی تشکیل دهند درست دقیقا روی استواء دور بزند و  همه هم مستقل باشند، این طور چیزی نمی‌شود.

شاگرد: وسطی‌ها و چپی‌ها به غیر کعبه می‌ایستند.

استاد: بله یعنی همین که فاصله گرفت همه رو به نقطه‌ی شمالند، مثلا صف وقتی مقابل چین رسیده اگر رو به نقطه‌ی شمال بایستند که ایستادن آن‌ها اصلا ربطی به کعبه ندارد، تمام شد؛ در این فرض این دیگر خیلی روشن است. یک راهی که داشت که ما آن روز راه‌حل قرار دادیم چه بود؟ گفتیم ما فرض می‌گیریم که کعبه‌ی مشرفه قطب باشد. برای این که ترسیم کنیم نقطه شروع را از این جا می‌گیریم که آن نقطه‌ای که کعبه‌ی‌ مشرفه هست آن به منزله‌ی قطب باشد، آن وقت برویم کمربند کره را نسبت به قطب بودن کعبه حساب کنیم، پس دایره‌ای داریم که کره را نصفه می‌کند که اگر نصفه کند به صورت یک عرقچین باشد درست بالای قطب این کره آن زیر کعبه است، نقطه‌ای است که کعبه قرار گرفته است و حالا از این جا شروع می‌کنیم. صفی که روی دایره‌ی استوامانندی است قطبش کعبه است؛ این صف چه مشکلی دارد؟ هیچ مشکلی ندارد. همه رو به کعبه ایستادند، وسط زمین است همه رو به کعبه ایستاند. خب این صف مستوی است یا منحنی است؟

شاگرد: حاج آقا فقط یک مشکل هست و آن هم این که ما جهت را هم می‌خواهیم کروی بکنیم، جهت که دیگر کروی نیست، جهت مستقیم به صورت یک خط مماس بر روی کره زمین دارد خارج می‌شود، آن جا که طرف ایستاده است مثل نور؛ چرا ما جهت را هم همان طور با کره می‌چرخانیم؟ آن دلیل را جلسه‌ی پیش هم فرمودید، دلیلش چیست؟

استاد: نکته‌ی خوبی است؛ آن‌هایی هم که می‌خواستند از آن بحث‌های قدیم خطوط موازی بحث قبله را به خطوط منحنی روی کره منتقلش کنند با این مساله مواجه بودند حالا ببینیم چطوری باید حرف زد. الان همین خطی که من عرض می‌کنم که اشکال شما هم کنارش هست، تحلیلش بکنیم ببینیم آن چطور سر می‌رسد. الان فعلاً روی کره هستیم، طوری فرض گرفتیم که کعبه‌ی مشرفه درست بالاست، نقطه قطب است و در کمربند کره زمین یک صف جماعت تشکیل شده صف اول جماعت است؛ همه روی این دایره‌ی عظیمه ایستادند.

اشکال ایشان این است که وقتی کسی روی کمربند کره می‌ایستد پاهایش کجاست؟ کف پاهایش روی زمین است، اگر از جلوی چشم او خط بکشید که نمی‌آید به طرف … یک عرقچین در نظر بگیرید، یک بالا دارد روی زمین گذاشتید، کسی که برود روی تخت بخوابد، یک تخت این جاست یک عرقچین روی آن بگذارید، کسی هم برود روی تخت بخوابد، کسی که خوابیده چشم‌هایش به چه طرفی است؟ به طرف رأس عرقچین است؟ نه! چشم او به طرف بالاست. این‌هایی هم که در این صف مستطیل دایره عظیمه قرار گرفتند کف پایشان روی زمین چسبیده، نسبت به آن نقطه قطب بالای زمین مثل کسانی هستند که خوابیده است. درست مثل این که خوابیده چون هر کسی جای خودش می‌ایستد. الان هم که ما این جا در قم ایستادیم جلوی چشم ما اگر خط بکشند می‌رود می‌رود در فضا، روی کره دور نمی‌زند. یعنی الان اگر  بخواهید به طرف کشور ژاپن بایستید نمی‌توانید چون کشور ژاپن این پایین است و باید یک طوری خمیده بشوید مثل پیرمردهایی که خمیده شدند بگویید حالا من به طرف ژاپنم. چون ژاپن زیر است، کره فاصله دارد با هشت ساعت ده ساعت بیشتر ولذا پایین می‌رود. من باید این طوری خمیده بایستم که از پیشانی من خطی رفت زمین را بشکافد برود برسد به ژاپن. اگر صاف بایستم که من صاف ایستادم آن‌ها پایین هستند و جلو می‌رود. این اشکال ایشان است. خب مواجهه را چه کار کنیم؟ این یک چالش است. قبلش این سوال را حل کنیم تا به فرمایش شما برسیم. سوال این بود وقتی کعبه در آن قطب قرار گرفته و نیم کره به عنوان مثل یک عرقچینی در نظر گرفته و در دایره‌ی عظیمه‌اش یک صف قرار گرفته، همه هم کف‌های پایشان به کره زمین چسبیده و سرهایشان بالاست، الان این‌ها که در دایره‌ی عظیمه ایستادند صفشان، صف مستقیم است یا منحنی است؟ ایشان می‌فرمایند منحنی است.

شاگرد: از یک بُعد منحنی است و از یک بُعد مستقیم است.

استاد: خلاصه مستقیم است یا منحنی؟

شاگرد: صفی به این طولانی منحنی است.

شاگرد2: در دو بُعد اگر ببینیم مستقیم است ….

شاگرد3: روی یکی از دوائر عظیمه هستند.

استاد: خب دور دایره‌ی عظیمه است، مستقیم است یا منحنی است؟

شاگرد3: دایره‌ی عظیمه قوس دارد.

استاد: حالا این صف منحنی است؟

شاگرد4: حتما باید مستقیم باشد.

شاگرد5: آن عرقچین را در نظر بگیریم اگر همه دور تا دور بایستند منحنی است یا مستقیم؟ معلوم است که منحنی است.

استاد: ایشان می‌گویند دور عرقچین همه بایستند منحنی است یا مستقیم؟

شاگرد3: دو بُعد است نه سه بُعد.

استاد: خط یک بُعدی است یا دو بُعدی است؟

شاگرد3: فرض مساله در دو بعد است یعنی در فضای دو بعدی دارد مطرح می‌شود. ما داریم می‌چینیم و الان یک صفی گذاشتیم دو بعدی …

استاد: الان اگر این کره را از وسط ببرید و این طوری که گفتم مثل یک عرقچین در بیاید این خطی که از برش شما حاصل می‌شود منحنی است یا مستقیم است؟

شاگرد: سه بعدی منحنی است. دایره است اما فرض مساله این است که در فضای دو بُعدی داریم بحث می‌کنیم.

استاد: شما می‌توانید روی یک کاغذ دایره بکشید؟ آن دایره دو بعدی است یا یک بعدی است؟

شاگرد: از کعبه که ما نگاه نمی‌کنیم، از زاویه این‌ها داریم نگاه می‌کنیم که روی این خط ایستادند. این‌ها روی این خطی هستند که یک دایره … مثل این که شما دایره‌ای که روی کاغذ ببینید را ببرید بعد از روبرو نگاه کنید شبیه خط است.

استاد: شما وقتی بریدید، دانه‌های گندم را روی این محیط بگذارید …

شاگرد: این‌هایی که الان ایستادند داخل و مرکز دایره را که نگاه نمی‌کنند، رو به بالا ایستادند همان طوری که خودتان فرمودید.

استاد: ما کاری به آن‌ها نداریم، ما می‌خواهیم بدانیم این صف چیست؟ صفی که تشکیل شده این صف یک خط مستقیم است یا منحنی است؟

شاگرد: نسبت به کعبه مستقیم است، نسبت به سایر اعضا منحنی است.

شاگرد2: نسبت به خودشان!

استاد: نسبت به خودشان منحنی هستند؟ یعنی اگر این‌ها روی خط مستقیم کنار هم ایستاده باشند …

شاگرد: حداقل با فاصله یک مقداری دورتر منحنی می‌شود.

استاد: چرا منحنی شود؟ شما خط‌کش بگذارید، خط‌کش بسیار محکمی که شانه این‌ها یک ذره نتواند این طرف و آن طرف برود.

شاگرد: به نسبت  دو کیلومتر آن طرف‌ترش که منحنی می‌شود.

استاد: منحنی این است که شانه‌ی این یک کمی جلوتر برود، ذره‌ای نمی‌گذاریم این طرف و آن طرف برود. این بزنگاه حرف است دقت کنید. این‌ها روی دایره‌ی عظیمه‌اند، شانه‌ها را طوری اصلا با چسب با دقیق‌ترین ابراز ریاضی می‌چسبانیم که شانه‌ی‌ آن‌ها از هم …

شاگرد: شما هر طور بخواهید حساب کنید منحنی می‌شود.

استاد: نه دیگر منحنی نمی‌شود. شما مگر نمی‌گویید کوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه یک خط مستقیم است، از شانه او به شانه این کوتاه‌ترین فاصله به همدیگر می‌چسبانیم، شانه‌ی او هم به او، شانه‌ی او هم به او تا آخر هم مستقیم است.

شاگرد: انحناء سر بالا پایین رفتن است.

استاد: جلوتر عرض کردم سر این دو تا با پایشان بالدقة الریاضیة برابر نیستند یعنی چون هر کدام قائم بر یک قطر زمین هستند، قطر زمین هم همه در مرکز زمین به هم می‌رسند، قطرهایی که از مرکز زمین بیرون می‌آیند مرتب می‌روند دور می‌شوند این یک چیز روشنی است. لذا دو نفر که کنار هم روی عظیمه ایستادند پاهایشان بالدقة الریاضیة نزدیک‌تر است، پاهایشان از سرهایشان به هم نزدیکتر است چون هر کدام صاف ایستادند، روی کره‌ی هم صاف ایستادند، قطرهایی دارد سرهایش دارد فاصله می‌گیرد، این را که من نگفتم، شانه‌هایشان! یعنی یک شانه جلوتر نیست که بگردند و دایره بزند، صافِ صاف است ولذا دایره‌ی عظیمه کره است.

 

برو به 0:32:12

شاگرد: مگر روی کره نیستند؟ وقتی روی کره صاف هم بایستند چون کره است …

استاد: کله‌هایشان از هم دور است، چرا شانه‌ها از هم انحناء پیدا کند؟!

شاگرد: شانه‌ها را اگر از فاصله‌ی دور در نظر بگیریم بالا پایین می‌شود.

استاد: شانه‌ها عقب جلو نمی‌شود، بالا پایین می‌شود. بالا پایین هم به اندازه‌ی مساوی!

شاگرد: این طوری بفرمایید که همه مستقیم رو به قطب ایستادند، همه به شمال ایستادند.

استاد: همه به شمال ایستادند ولذا شانه‌ی این‌ها همه دقیقا محاذی است یعنی یک صدم میلی‌متر، یک شانه عقب‌تر و جلوتر از دیگری نیست چون همه رو به قطب ایستادند. بله شانه‌ها یک کمی فاصله‌شان با قدم‌ها فرق دارد.

شاگرد: و مدام خودشان با همدیگر می‌چرخند ولی همه مستقیم رو به شمالند.

استاد: احسنت! ما همین را می‌خواهیم. لذا گفتم سوال کلیدی مهمی است این است بحث را خیلی باز می‌کند. آیا این‌ها که در دایره‌ی عظیمه ایستادند صف آن‌ها منحنی است یا مستقیم است؟

شاگرد: از آن جهت درنظر گرفتید مستقیم است.

استاد: ملاحظه هم کردید هر دو تا عده‌ای گفتند منحنی است، عده‌ای گفتند مستقیم است و هر کدام هم یک جهتی …

شاگرد:منحنی است منتها، انحنایشان انحنای به این شکل است یعنی این‌ها در واقع این طوری  ایستادند. اگر پاهایشان را بخواهید به هم وصل بکنید و صف طویل شود اما انحنای این در حقیقت در مانحن فیه دخلی ندارد. یعنی همه‌ی این‌ها همه در یک صفحه قرار می‌گیرند و اگر عمودی بر این صفحه قرار بدهید …

استاد: من باز سوال را با مثال‌ها تکرار کنم، الان سوال من این است این صف این‌ها به عنوان یک خط صفی، منحنی است یا مستقیم است؟

شاگرد2: منحنی است.

شاگرد: اگر منظورتان این است که همه در یک خط باشند، بله همه در یک خط هستند ولی این خط خودش دایره شکل است.

استاد: یعنی این‌ها صاف ایستادند دایره است؟

شاگرد: دایره می‌شود، جوابش منحنی است.

شاگرد2: جهت دید فرق می‌کند، از چه جهتی نگاه کنیم؟ از یک دید منحنی است از یک دید صاف است.

شاگرد3: از بالا عمود نگاه کنیم همه مستقیم می‌شوند.

شاگرد4: این طوری حساب کنید منحنی است، الان همه قبول دارند وقتی در خط ایستادند همه این طوری می‌شوند ولی از حیث این طرف و آن طرف همه صاف هستند.

استاد: دو تا عبارت را کنار هم بگذاریم خلاصه کنیم. هر خطی یک بُعدی دارد، یک مسیری دارد، یک سیری دارد، مسیر به معنای بستر، مسیر به معنای اسم مکان منظورم است. یک مسیر به معنای مصدر میمی به کار می‌بریم «مَفعَل» به معنای مسیر یعنی سیر، آن منظور من نیست، مسیر اسم مکان به معنای بستر حرکت است. هر خطی یک سیری دارد، نقطه‌ای به سیر می‌آید خطی را درست می‌کند، یک بستری در سیرش است. این دو تا از بس نزدیک هم هستند ذهن ما این‌ها را مخلوط می‌کند. وقتی دقائق بحث پیش می‌آید می‌بینیم این‌ها دو تا حیث جدا هستند، احکام جدا هم دارند. روی کره دو تا نقطه فرض بگیرید، روی توپ است، اگر کوتاه‌ترین فاصله بین این دو تا نقطه به وسیله یک خط به هم وصل کنید این خط مستقیم است یا منحنی است؟

شاگرد: روی کره منحنی است. اگر بتواند از کره برود مستقیم است …

استاد: قرار نیست که سطح منحنی را بهم بزنیم آن که سه بعدی شد، در دل فضا که نرفتیم، ما روی سطح دو بعدی هستیم. روی سطح کرده دو تا نقطه فرض گرفتیم، کوتاه‌ترین فاصله را روی این سطح منحنی به هم وصل می‌کنیم؛ منحنی است یا مستقیم است؟

شاگرد: منحنی است.

استاد: حالا این مستقیمش را رسم کنید. کوتاه‌ترین فاصله بود، کوتاه‌ترین از این داریم؟

شاگرد: از داخل کره می‌رویم.

استاد: از داخل روی سطح نداریم. کوتاه‌ترین فاصله‌ی بین دو نقطه روی سطح منحنی، مستقیم است یا منحنی است؟ منحنی یعنی تاب خورده؟

شاگرد: بله دیگر. این به آن برسد چاره‌ای ندارد جز آن.

شاگرد2: کج نیست، مستقیم است.

استاد: حالا صبر کنید من جلو بروم. شما یک صفحه‌ی صاف …

شاگرد3: حاج آقا مختصات دارد، اگر مختصات ما، مختصات روی سطح باشد مستقیم است، اگر مختصات ما مختصات …

استاد: من دارم دو بعدی را فرض میگیرم، شما بردید به خط زیر کره سه بعدی کردید، می‌گویم: روی سطح توپ هیچ جای دیگری هم نبریم؛ دو بعد است. دو نقطه فرض می‌گیریم، کوتاه‌ترین فاصله بین این دو تا را به هم وصل می‌کنیم، این خط مستقیم است یا منحنی است؟

شاگرد: مستقیم است.

شاگرد2: منحنی است. حاج آقا این خط‌کش‌های ژله‌ای را دیدید؟! با این خط‌کشی‌های ژله‌ای اگر چیز کنیم این خط کش را وقتی بیرون می‌آورید می‌بینید که این منحنی است و این خط کش صاف نیست، خط کش ژله‌ای انعطاف‌پذیر …

شاگرد3: این کوتاه‌ترین خطی که می‌گویید مغالطه در آن دارد. کوتاه‌ترین خط در فاصله‌ی سه بعدی می‌آید از داخل کره رد می‌شود.

استاد: ‌سه بعدی نه! دو بعد! چه مغالطه‌ای وقتی ما داریم می‌گوییم فرض ما دو بعدی است؟!

شاگرد: در دو بعد کره چطور تصویر می‌شود؟

استاد: الان من برای شما این طوری عرض می‌کنم. الان یک توپ فرض بگیرید دو تا نقطه روی آن بگیرید، وقتی که شما با یک نخ محکم روی این بکشید و دو تا میخ روی این دو تا نقطه بکوبید، یک نخی را محکم به این دو تا پیچ ببندید، با این که یک نخ دیگری داشته باشید دورش بدهید به این میخ برگردانید، کدامش منحنی است؟ کدامش مستقیم؟ هر دو روی توپ است، ما از روی توپ بیرون نرفتیم، سه بعدی نکردیم، روی توپ است، روی سطح منحنی است، دو تا میخ کوبیدیم، یکی یک طنابی را محکم بین این دو تا نخ بستیم به طوری که کوتاه‌تر دیگر نمی‌شد اما یکی را به راحتی دور زدیم آمدیم مثل این که الان از این جا می‌خواهیم کاشان برویم یک دفعه  شما خط مستقیم کاشان روی کره می‌روید، یک وقتی دور می‌زنید می‌روید طرف راوند و پشت راوند برمی‌گردید می‌آیید کاشان. کدام منحنی و کدام مستقیم است؟

شاگرد: هر دو منحنی است.

استاد: هر دو منحنی است؟! شما آن منحنی را مستقیم بروید اما روی فرض منحنی!

شاگرد: آن نخ صاف است اما بالاخره فضای کره را در نظر بگیرید یک انحنایی می‌گیرد و الا صاف صاف باشد که داخل فضا می‌رود.

استاد: آهان! روی کره که می‌آید یک انحنایی می‌گیرد. نکته‌ی بحث ما همین است. یک انحنا داریم که وصف خط نیست، وصف بستر خط است یعنی خط در سیر خودش بستر او را انحنا می‌دهد نه این که او منحنی برود.

شاگرد: ما هم منظورمان همین است.

استاد: این‌ها با همدیگر مخلوط می‌شود. الان وقتی این‌ها جدا شود می‌بینید این فضا خیلی مهم است. لذا من برگردم! یک صفحه‌ی صاف اگر شما روی آن خط بکشید چیست؟ صاف است. حالا اگر با پرگار دایره بکشید چیست؟ منحنی شد؟ سطح که باز سطح صاف است، چطور شد خط منحنی کشیدیم؟ تفاوتش چیست؟ بستر صاف بود اما سیر خط شما منحنی بود این جا انحنا وصف خود خط است، روی صفحه وقتی دایره می‌کشید واقعا خط شما منحنی است، خود خط ولو بستر صاف است اما روی کره وقتی یک خط مستقیم می‌کشید خط شما مستقیم است اما بسترش منحنی است.

شاگرد: راحت‌تر این است که اول خط را روی ورق بکشیم بعد …

استاد: محال است.

شاگرد: در واقع خود بستر را، خود ورقه را وقتی بچرخانیم این خط صاف بوده ولی الان به خاطر آن بسترش منحنی است.

استاد: بله آن حالت استوانه است، کره را نمی‌توانید این کار را بکنید. در انحناء استوانه‌ای فرمایش شما درست است لذا هم اگر یک کاغذ را دور یک استوانه دور بدهید در آن چروک نمی‌افتد اما اگر بخواهید همین کاغذ صاف را بالدقة حتی روی بخش کوچکی از کره بچسبانید نمی‌شود، می‌گویید یک ذره را می‌برم کوچک می‌چسبانم، باز هم نمی‌شود. امتحان کنید ببینید سطح کروی، سطح منحنی! انحناء استوانه‌ای باز خودش همان سطح مستوی است که به دور آمده، با سطح کروی کره فرق می‌کند، سطح کروی نمی‌شود ولذا هر مثلثی با خطوط مستقیم روی کره رسم کنید مجموع زوایایش بیش از صد و هشتاد درجه است. زوایای مثلثات کروی که با خطوط مستقیم روی کره رسم بشود سطح مستوی نیست و زوایایش از صد و هشتاد درجه بیشتر است. روی سطح مستوی صد و هشتاد درجه، روی سطح‌های منفی که تقعر دارد دائما کمتر از صد و هشتاد درجه است. بنابراین این نکته مهم است و معمولا مخلوط می‌شود. گاهی انحنا وصف خود خط است یعنی خط، پیچیده است و خود خط در سیر خودش کج می‌شود ولو بسترش صحفه است مثل دایره روی صفحه، این خود خط دارد می‌پیچد یعنی اگر بخواهید با ماشین رانندگی کنید باید فرمان را بگردانید. در مباحثه‌ی هیئت من همیشه این مثال را می‌زدم؛ این مثال کار را خیلی روشن می‌کند. روی کره‌ی زمین یک ماشین بگذارید چهار تا چرخ دارد، چهار تا چرخش را دقیق‌ترین زاویه‌ مستقیم جوشکاری کند که احدی نتواند یک چرخش را، فرمانش را این طرف و آن طرف کند؛ این ماشین این طوری راه برود چه کسی احتمال می‌دهد منحنی برود؟ چهار تا چرخ کاملا در ردیف همدیگر است، محال است این ماشین یک کمی کج شود و لذا اگر این ماشین شروع به حرکت کند در همین خط مستقیم چرخ‌هایش جوش‌کاری شده است وقتی برود کجا سر درمی‌آورد برود؟ برمی‌گردد جای خودش. خب سوال این است این ماشین راست رفت یا کج رفت؟ راست رفت. ذره‌ای فرمان نداد که بپیچد. یعنی خط او، خطی بود که تایرها صافِ صاف بود، ذره‌ای نپیچید به خلاف این که فرمان ماشین را یک زاویه‌ی دو درجه به آن بدهیم، تایرش را جوشکاری کنیم با زاویه‌ی دو درجه، چطوری راه می‌افتد؟ دیگر آن وقت نقطه قبلی خودش برمی‌گردد اما نه خط مستقیم دور بزند، یک دور بزرگ می‌زند برمی‌گردد جای خودش، به این دایره‌ی صغیره می‌گوییم. اگر چرخ‌های اتوبوس را به نحو کاملا مستقیم جوشکاری کنید به خط سیر مستقیم می‌رود، کره را هم نصفه می‌کند برمی‌گردد جای خودش دایره‌ی عظیمه تشکیل می‌دهد اما اگر یک ذره یک مقداری فرمانش را نیم درجه طوری جوشکاری کنید که ماشین کج برود این هم دور می‌زند اما کره را نصفه نمی‌کند، خط سیر او انحنا دارد، فرمان دارد می‌دهد، لحظه به لحظه دارد فرمان می‌دهد. لذا دایره‌ی صغیره چطوری است؟ منحنی است؟ خود خطش روی کره، منحنی است، غیر از آن انحنایی است که کل‌کره به آن می‌دهد اتفاقا آن انحنا را نمی‌پذیرد حالا آن دقتش جای خودش؛ دایره‌ی صغیره اصلا آن انحنا را نمی‌پذیرد.

 

برو به 0:44:39

شاگرد: در بحث ما این چه تاثیری دارد که خود …

استاد: حالا در بحث ما برگردیم به آن صفی که تشکیل دادیم، صفی که قطر را فرض گرفتیم کعبه بود و درست نصف زمین در کمربند زمین یک صف تشکیل شده بود، این صف مستقیم بود یا منحنی بود؟

شاگرد: خودش مستقیم بود.

استاد: شانه‌ها همه برابر هم هستند. دقیقا عرض کردم اگر شانه‌ها را به هم بچسبانید ذره‌ای یک شانه عقب‌تر و یا جلوتر نیست ولو فاصله‌ی دو تا شانه‌ها با فاصله‌ی قدمها یک کمی فرق می‌کند آن که مهم نیست، آن همانی است که بستر آن طوری است، چون بستر این طوری است که فاصله‌ی سرها بیشتر از فاصله‌ی دو تا قدم است وقتی زیاد شد یک دور به آن داده است، بستر داده، این‌ها که عقب جلو فرمان ندادند، آن‌ها دقیق کنار هم ایستاده بودند، این اولین صف است. حالا به فرمایش ایشان برگردیم که حالا این‌ها روبروی قطب هستند یا نیستند؟ سوالِ خوبی است.

مواجهة کل شیءٍ بحسب بستره

جوابش این است که شما اصلا مواجهه، سیر به تناسب آن بستر معنا پیدا می‌کند یعنی اگر می‌گویند رو به ژاپن بایستید روی سطح دو بعدی منحنی، غلط است و می‌خندند که شما خم شوید بگویید می‌خواهم از زیر رو به ژاپن بایستم. «مواجهة کل شیءٍ بحسب بستره» به حسب آن بستری است که روی آن شکل می‌گیرد، وقتی بستر شما انحنا دو بعدی دارد غلط است بخواهید در بعد سوم بروید خط مستقیم غیر منحنی رسم کنید، اصلا جایش نیست. ولذاست که وقتی شما … الان این فرمایش شما را من سوال بکنم، شما هواپیما سوار می‌شوید مستقیم ژاپن می‌روید، حرف من اشکالی داشت؟ قشنگ می‌گویند نه و حال آن که هر لحظه هواپیما دارد می‌گردد، چون اگر ببینید دود هواپیما معلوم است و حتما هواپیما دارد در جو می‌گردد. هواپیما اگر مستقیم می‌رفت به زودی از جو خارج می‌شد.

شاگرد: یعنی ارتفاع خاصی از سطح زمین پرواز می‌کند.

استاد: بله ارتفاع فلان پا از زمین دارد می‌رود مرتب هم دارد خم می‌شود اما هواپیما دارد به خط مستقیم می‌رود. الان من گفتم بله خط مستقیم … هیچ اشکالی هم نکردید. چرا؟ چون در این بستر، در این مسیری که فضا، کره است و بستر هم دو بعدی است قرار نیست که بخواهیم صاف از جو بیرون برویم، این طور مستقیم می‌گویند این است لذا تا من گفتم هواپیما به خط مستقیم رفت شما هیچ اشکالی نکردید و ذهن شما کاملا پذیرفت. چرا؟ چون عرض کردم «استقامة کل شیء بحسبه» بنابراین در مانحن فیه چون مواجهه‌ی ما روی سطح منحنی است اساساً مواجهه به خط منحنی است، نباید در بستر منحنی انتظار مواجهه به خط مستقیم داشته باشیم. بنابراین این سمتی که ما الان فرض گرفتیم همان طوری که آقایان هم فرمودند همه رو به قطب‌اند، درست هم گفتند.

شاگرد: اگر این‌ها بخواهند منحنی بایستند باید چطوری بایستند؟ اصلا نمی‌توانند منحنی بایستند.

استاد: سوال خوبی است. بعداً حاج آقا یک چیزی می‌فرمایند آن جا … اگر بخواهند منحنی بایستند چطوری می‌ایستند؟

شاگرد: از همان ماشینی که چرخش را کج می‌کنیم مثل آن می‌ایستند.

استاد: خب از دایره‌ی عظیمه بیرون می‌روند. در دایره‌ی عظیمه می‌خواهند صف تشکیل بدهند ولی منحنی بایستند.

شاگرد: نمی‌شود.

استاد: الان خیلی جای خوبی رسیدیم؛ یعنی ما یک خطی داریم که ولو بستر آن را منحنی کرده اما بخواهند هم منحنی بایستند نمی‌توانند با فرض این که در این دایره باشد. چرا؟ چون اصلا این خط مستقیم است. در هر مسیری تنها در نظام قطب و حرکت این قانون خیلی خوبی است. چند تا دایره عظیمه داریم؟ تنها و تنها یکی. در هر قطبین حرکتی تنها ما یک خط عظیمه داریم یعنی تنها یک خط مستقیم داریم. تمام دوائر موازی که در قطر رسم می‌شود همه غیرمستقیم‌اند. همه تایر ماشین‌ها یک فرمان باید به آن‌ها بدهید، شما چاره‌ای ندارید یک فرمان به آن بدهید. البته این شبهه بود در مباحثه‌ی هیئت عرض کردم اگر بیایید یک سر خودکار بگذارید آن چطور؟ این برای این است که خودتان فکرش کنید. یک توپ را به حرکت بیاورید، درست وسط حرکت، محور، محور مثلا قطرش ده سانتی‌متر است، درست رأس وسط قطر که پنج ساتنی‌متری است سر یک خودکار بگذارید که این توپ دارد دور می‌گردد رسم کند. اگر توپ را دور گرداندید و خودکار را روی این توپ گذاشته بودید چه چیزی برای این کره رسم کرده؟ دایره عظیمه نصفه شد. خب حالا اگر همزمان یک خودکار دیگر هم آن سر سه سانتی بگذارید صاف است، عمود بر کره است، فرقی نمی‌کند چون دارد دور می‌گردد. دایره صغیره می‌شود. الان دور دارد می‌زند، شما تکان که ندادید؟

شاگرد: دور می‌زند.

استاد: منظورم این بود که خودکار که تکان نخورد، خب چطور است که می‌گویید آن منحنی است، دو تا خودکار کنار هم با مجاورت یکی دارد خط مستقیم رسم می‌کند یکی منحنی؟

شاگرد: بحث نسبی است. نسبت به مختصاتی که روی …

استاد: بستر کروی است.

شاگرد: روی به اصطلاح  سطح توپ داشته باشید قطعا تفاوت می‌کند. خود مختصات دارد می‌چرخد، خود دستگاه مختصات ما یک چیزی است که می‌چرخد و چرخش او هم در حقیقت روی سطح منحنی است.

استاد: این تفاوت را به یک کلمه عرض می‌کنم بعدا روی آن تامل کنید. شما اگر بخواهید که دستتان را با خودکار روی توپ ببرید، با دست خط را رسم کنید، اگر بخواهید عظیمه ببرید باید صاف دست را ببرید بیاورید این طرف اما اگر بخواهید صغیره رسم کنید مجبور هستید به دستتان فشار بیاورید کجش کنید. پس اگر دست شما برود صغیره را رسم کند مجبورید پیچش بدهید اما اگر خود کره یک دور بگردد شما فقط خودکار را بیاورید روی آن بگذارید با هم دوائر رسم می‌شود. مقصود من که روشن است؟!

شاگرد: اما یکی بالا یکی پایین.

استاد: یکی بالا یکی پایین اما بستر همه کروی است، منحنی است. چه تفاوتی می‌شود؟ ایشان فرمودند دستگاه مختصات ما حرکت کرده، آن راسم حرکت ثابت بوده ولی مختصات گردیده.

شاگرد: مختصات گردیده مختصاتی که مستقیم الخط است. حرکتش هم روی یک فضای انحنائی.

استاد: روی فضای انحنایی اصلا حرکتش لحظه به لحظه با سرعت‌های مختلف با بسترهای مختلف دارد شکل می‌دهد ما می‌گوییم توپ گشت، یک توپ چون دو قطب ثابت دارد و یک عظیمه دارد، دارد جورواجور خط‌های منحنی، مستقیم با سرعت‌های متفاوت … سرعت عظیمه از همه بیشتر است، هر چه نزدیک به قطب می‌شوید سرعت آن نقاط هم کمتر می‌شود یعنی سر خودکار شما در دایره عظیمه داغ شده اما اگر خودکار نزدیک قطب باشد اصلا داغ نشده، چون زمان برابر بوده در یک زمان واحد توپ یک دور زده اما مسیری که سر خودکار نزدیک قطب رفته مثلا پنج سانت است اما مسیری که سر خودکار روی عظیمه رفته سی سانت است، خیلی تفاوت کرده؛ زمان برابر اما مسیر زیادتر، تفاوتش به چه می‌شود؟ به سرعتش می‌شود. خب این‌ها یک چیزهایی است که مبادی بحث است.

شاگرد: آن دایره‌ی عظیمه که می‌فرمایید خط مستقیم است چطور می‌شود در بستر منحنی خط مستقیم باشد؟ تصور ندارد.

استاد: روی سطح مستوی، خط منحنی تصور دارد یا ندارد؟ این طرفش را ببینیم؛ من مثال دارم. در سطح صاف صاف خط منحنی تصور دارد یا ندارد؟ چطور تصور دارد؟ سطح صاف صاف خط منحنی تصور دارد؟! چطور تصورش می‌کنید؟

شاگرد: این را تصور می‌توانیم بکنیم ولی آن را نمی‌توانیم تصور کنیم.

استاد: آن هم تصورش به این است که شما تایرهای ماشین را جوشکاری کنید، راست دارد می‌رود کج می‌رود، فرمان دارد می‌پیچاند یا نه؟

شاگرد: دو اصطلاح است ولی کج نیست.

استاد: پایین می‌رود یا بالا می‌رود؟

شاگرد: بالا و پایین نمی‌رود ولی باز هم منحنی است.

استاد: نه دست راست می‌رود، نه دست چپ می‌رود، نه بالا می‌رود، نه پایین می‌آید یعنی اصلا سیر خط سیری است بدون هیچ تحمیل خارجی؛ بله بستر، تحمیل نیست، بستر، راسمِ حرکت است، خیلی تفاوت است. حرکت منحنی یک قاسری از بیرون می‌آید به دست راست می‌پیچاند یا چپ یا بالا یا پایین. دایره عظیمه روی کره هیچ قاسری ندارد. به ساده‌ترین وجهی هیچ قاصری ندارد اما خود بسترش منحنی است یعنی حرکت دارد روی بستری شکل می‌گیرد که منحنی است ولذا خط را منحنی می‌کند به انحنای خودش نه این که خط منحنی بشود به سیر خود خط، در این خیلی تفاوت است.

 

برو به 0:55:10

شاگرد: یعنی می‌گوید لولا آن بستر خودش مستقیم بود.

استاد: لولا بستر هم صحبت سر این است که خط اساساً جدا از بستر نمی‌تواند باشد؛ یک چیزی است که حدوثش با بستر مکمل همدیگر هستند، فرضی ندارد لولا او.

شاگرد: نه! یعنی فرضش بکنیم وگرنه خط مستقیم روی بستر منحنی را چطور می‌شود بگوییم خط مستقیم؟

استاد: مثلا بگوییم: ابن‌بماهوابن لولا اب فلان. ابن‌بماهوابن با أب جوش خوردند و متضایف هستند.

شاگرد: پس اگر این طوری است چطور می‌گوییم: خط خودش مستقیم است.

استاد: داریم حیثیت را جدا می‌کنیم. یعنی خط که می‌رود، خط در سیر خودش بالا، پایین، چپ، راست نمی‌رود، الان این خط اگر بخواهد پایین برود، داخل زمین می‌رود، بخواهد برود بالا، بالای زمین می‌رود، بخواهد دست راست برود باید بپیچد. این ماشین اگر بخواهد پایین برود باید چه کار کند؟ باید زمین را سوراخ کنیم پایین برود. این ماشین اگر بخواهد بالا برود باید بالا برود پرواز کند. اگر بخواهد دست راست برود باید فرمان بگیرد. هیچ قاسری برای این حرکت او نیست اما علی ای حال روی بستری این دارد شکل می‌گیرد و آن بستر این چنین چیزی را به او می‌دهد نه این که خود او از ناحیه‌ی سیر خودش این را داشته باشد. بنابراین نتیجه گرفتیم: این صف روی نیم‌کره صفی مستقیم است، انحنا پذیر هم نیست مگر آن انحنایی که برای بسترش است نه برای خود صف؛ صف ما از آن حیثی که صف جماعت است مستقیم است و هیچ انحنایی ندارد از آن حیثی که روی کره است، آن کره انحنا دارد و به او انحنایی داده که تابع آن کره است. حالا این مقدمه برای فرمایش ایشان شد که نقطه‌ی شروع را حاج آقا از جای دیگری گرفتند.

 

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

 

شاگرد: الان دوباره بازگشت نکردیم دوباره به آن فرمایش استقبال و استقبال را عرفی کردن این مباحث  یعنی ما از آن‌ها گذشتیم.

استاد: استقبال  مانده و بحث حاج آقا که می‌فرمایند خواهد آمد. همین جایی که داریم می‌خوانیم آن فرمایش شما صفحه‌ی بعدش می‌آید. عبارتشان این است که «کما لا خفاء» وسط صفحه ببینید در «کما لا خفاء» برمی‌گردند. ظرافت‌کاری‌هایی در این بحث‌هاست که وقتی دقیق می‌شوید سوالات و بحث‌هایی در آن مطرح است و در «لا خفاء» آن‌ها را به جد دوباره مطرح می‌کنیم؛ فعلا برای آشنایی با ابتدای بحث …

شاگرد: این که فرمودید انحناپذیر نیست دوائر حتی دایره‌ی عظیمه، دوائری که نسبت به قطر رسم کردیم نسبت به کعبه انحنا دارند؟

استاد: خود کعبه را قطب فرض گرفتید یا نه؟

شاگرد: نه نه! قطب شمال و جنوب. حالا این دوائر که نسبت به قطب رسم کردیم نسبت به کعبه این‌ها انحنا که دارند؟

استاد: کدامشان؟

شاگرد: هر کدام حتی عظیمه نسبت به کعبه انحنا دارند.

استاد: عظیمه نمی‌شود بگویند حتی نسبت به کعبه انحنا دارد. عظیمه هر دو تا نقطه اش را فرض بگیرید کوتاه‌ترین فاصله است.

شاگرد: این دایره‌ی عظیمه استواءست نسبت به قطب.

استاد: چون در خط وقتی مستقیم و منحنی می‌گوییم بین دو نقطه‌ی روی خودش است؛ مکه و کعبه بیرون خط است. من این جا یک خط می‌کشم و یک نقطه بیرونش؛ نسبت به این مستقیم است یا منحنی است؟

شاگرد: معنا ندارد.

استاد: درست است نسبت به آن ولی نسبت به خودش است که مستقیم است.

 

کرویت زمین-بطلمیوس-صف مستطیل-قبله-انحناء قبله-کعبه-استقبال-حرم-دایره‌ی عظیمه-دایره‌ی صغیره-بستر خط-خط منحنی-زوایای مثلث.

 


 

[1] بهجة الفقيه، ص: 178

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است