1
است و به زياد كردن و كم نمودن آن عمداً يا سهواً، باطل مىشود نماز، مگر جماعت كه زيادتى در آن، به نحوى كه خواهد آمد، مبطلِ آن نيست.[1]
[1] . اظهر در حدّ انحناى لازمِ در ركوع، بلوغِ اطراف اصابع به «رُكْبه» مجمع عظم فَخِذ و ساق است و اين كه زايدِ [ از آن ]، مستحبّ است؛ و غير مستوى الخلقه، منحنى مىشود به اندازه انحناى «مستوى الخلقه» [ در ] رعايت اتّحاد در قوس دايره.
و واجب نيست وضع و وصول، بلكه [ ميزان ] امكان آنها [ است ]، به ملاحظه حدِّ انحناى غيرِ خارجِ از «معتدل الخلقه» به خروج فوقالعاده.
و امّا تفاوت در معتدل، كه بسيار است، پس عبرت ـ بنا بر اظهر ـ به «رُكْبه» و «يدينِ تقديرى» هر شخصِ مكّلف است، نه رجوع به غير از ساير مراتب مستوىالخلقه.
و بايد انحناى مخصوص، به نحو متعارف انجام بگيرد؛ و اگر متمكّن از تمام آن انحنا نباشد، به بعضِ ممكنِ از آن، اكتفا مىنمايد. و مراتب انحنا، مقدميّت براى انحناى ركوع در هر مرتبه دارد و قصد مقدّمه، لازم نيست؛ و قصد خلاف، مضرّ نيست، بلكه قصد ركوع، كافى در صحّت ركوع است. [ و ] اگر چه بعد از انحناى براى غير ركوع، حادث شود قصد ركوع، اكتفا به آن مىشود، بنا بر اظهر.
و اظهر عدم وجوب ايما است بر متمكّنِ از مرتبهاى از انحنا كه صالح بدليّت از ركوع باشد، و اگر متمكّن نباشد از مرتبهاى از انحنا مگر با اعتماد از طرفى، لازم است و مقدّم است بر ايما و بر ركوع جالس؛ و با عدم تمكّن از انحنا، ايماى به سر مىنمايد؛ و اگر ممكن نشد، با چشمها ايما مىنمايد به بستن براى ركوع و به باز كردن براى رفع از ركوع، و جواز انحنا (يعنى مرتبهاى از آن) براى ركوع و بعد از آن ايما با تمكّن از ركوع جالس در حدّ اختيارىِ ركوع، خالى از وجه نيست، بلكه وجوب آن، محتمل است. <->
<-> و احوط با تمكّن، فرق بين قيام براى ركوع و خود ركوع است براى مثل راكع به حسب خلقت به كمى از ارتفاع قبل از ركوع خودش، يا انتصاب [ يا ] با اعتماد، يا مزيد انحنا براى خود ركوع با قصد قيام و ركوع است؛ و اگر ممكن نشد، اكتفا به نيّت ركوع با ايماى به سر در مرتبه اوّل، يا چشمها در مرتبه دوم بنا بر احوط به قصد وظيفه فعليّه، مىنمايد.
طمأنينه در ركوع
«طمأنينه» واجب است در ركوع، به قدر ذكر واجب؛ و مسمّاى آن، داخل در ركن است، و زايدِ [ بر مسمّى ] واجب است، مانند ذكر واجب؛ و ترك زايد، مثل تركِ ذكر سهواً، مبطل نماز نيست.
و با عجز، طمأنينه ساقط است؛ لكن آنچه محقّق ركوع است اگر توانست ركوعِ جالس نمايد، گذشت در آن كه آيا ترجيحِ ركوع يا قيام مىدهد؛ و همچنين اگر متمكّن از مكث در انحنا نباشد اصلاً و متمكّن از ايما صحيح باشد، ترجيح انحنا، محلّ تأمّل است.
و با تمكّن، ذكر را در مراتب ركوع انجام مىدهد، يا به زيادتى انحنا، يا در حال رفع رأس قبل از خروج از حدّ راكع. و عمداً بعضى از ذكر واجب را در خارج از صدق ركوع به سبب انحنا انجام ندهد كه مبطل نماز است بر تقدير موظّف بودن به انحنا براى ركوع و ذكر در مراتبِ انحناى حدّ ركوع.
رفع رأس از ركوع
رفع رأس از ركوع و قيامِ با اطمينان، بعد از ركوع، واجب است؛ و جايز نيست بدون عذر از [ قبيلِ ] مرض و نحو آن، انحناى از ركوع به سجود بدون توسط قيام.
و تداركِ قيام مىنمايد هرگاه عذر يا نسيان، مرتفع شد قبل از سجود؛ و همچنين اگر بدون اختيار، از حدّ ركوع افتاد به زمين، پس برمىگردد براى قيام بعد از ركوع، كما اين كه اگر قبل از ركوع افتاد بدون اختيار، ركوع و واجبات آن را به جا مىآورد.
و انتصاب بعد از ركوع لازم است اگر چه متوقّف بر اعتماد بر چيزى باشد و طمأنينه در اين انتصاب لازم است، چنانچه گذشت، اگر چه در مختصرى از قيام باشد.
ذكر ركوع
و واجب [ است ] ذكر در ركوع و سجود، و كفايت مطلق ذكر، خالى از وجه نيست، و احوط اختيار سه تسبيحه صغرى مثل: «سبحان اللّه» يا يك تسبيحه كبرى يعنى: «سبحان ربّى العظيم و بحمده» است، و در سجود، تبديل مىشود «العظيم» به «الاعلى».
مستحبّات و مكروهاتِ ركوع
اظهر عدم وجوب غير «تكبيرة الاحرام» از تكبيرات نماز است حتى «تكبير ركوع»، اگر چه مؤكّد است استحباب آن.
و مستحب است «تكبير ركوع» در حال قيام؛ و رفع يدين تا محاذات روى در حال تكبير؛ و آن كه ركوع بعد از ارسالِ يدين باشد؛ و آن كه يدين را بر رُكبتين بگذارد؛ و پُر كند كف خود را از رُكبه؛ و اصابع را بر عين رُكبه قرار دهد؛ و اصابع را از همديگر جدا نمايد؛ و رُكبه را به خلف، رد نمايد به نحوى كه پشت او تسويه بشود؛ و كشيدن گردن در حال ركوع؛ و خواندن دعاى مأثور قبل از تسبيح ركوع؛ و تسبيحه كبرى را سه مرتبه فما زاد خواندن؛ و گفتن «سمع اللّه لمن حمده» بعد از رفع رأس و انتصاب؛ و خواندن دعاى مأثور بعد از آن؛ و رفع امام صوت خود را به ذكر ركوع.
و مكروه است در حال ركوع وضع يَدَيْن زير همه رختها، بلكه در اثناى نماز مطلقا، و قرائت قرآن در حال ركوع، كراهت مناسبه عبادت را دارد.