1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. حکم شریکه دروقت اختصاصی(٢)

حکم شریکه دروقت اختصاصی(٢)

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=2474
  • |
  • بازدید : 56

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

تحقیق عبارت محقق حلی درضیق وقت؛اختصاص یا اشتراک

و أمّا ما في «الشرائع» من قوله: «و لو أدرك قبل الغروب أو قبل انتصاف اللّيل إحدى الفريضتين، لزمته تلك لا غير»، فالظاهر ابتناؤه على الاختصاص (بهجه الفقیه ١۵١)

 

مرحوم صاحب شرایع عبارتی دارند که صاحب جواهر گفتند که عبارت ایشان مطلق است و لازمه اطلاق ایشان بیان اشتراک است. بعد یک وجهی را بیان کردند و گفتند اطلاق عبارت شامل هر دو می‌شود؛ هم روی اشتراک درست می‌شود و هم روی اختصاص. حاج آقا اینجا اشاره میفرمایند فالظاهر ابتنائه علی الاختصاص؛ محقق در متن شرایع وقت مختص را می‌گویند نه اینکه بخواهند هر دو را بگویند.

 

برو به 0:01:27

نظر صاحب جواهر در تحلیل متن محقق

برای اینکه مقصود ایشان روشن باشد اول عبارت جواهر را می‌خوانیم.

و لو أدرك قبل الغروب أو قبل انتصاف الليل إحدى الفريضتين لزمته تلك لا غير لاستحالة التكليف بهما معا في وقت لا يسعهما، و لأن المختار عندنا اختصاص الوقت من الأخير في الأخيرة، فلو أدرك قبل الغروب مقدار أربع ركعات خاصة في الحضر أو ركعتين في السفر وجبت العصر خاصة عندنا، و هو مع وضوحه منصوص  و للشافعي فيما حكي عنه قول بوجوبهما إذا أدرك ركعة من العصر، و آخر إذا أدرك ركعة و تكبيرة، و آخر إذا أدرك الطهارة و ركعة، و الكل باطل عندنا و إن كان ربما توهم بعض النصوص وجوبهما بإدراك شي‌ء من اليوم، و حملت على إدراك وقتهما، و كان إطلاق المصنف إحداهما ظاهر في القول بالاشتراك، بناء على مشروعية التخيير له بين الفرضين على هذا التقدير، إلا أن يريد إحداهما المعينة، لكن هي الأولى على الاشتراك كما جزم به في المدارك لسبقها، و توقف صحة الثانية عليها عند التذكر، و الثانية على الاختصاص، فالإطلاق حينئذ يتأتى على المذهبين.[1]

 

اگر قبل از غروب آفتاب یا قبل از نصف شب یکی از دو فریضه را درک کند، لزمته تلک ، از احدی لازم می آید ، او را .  مغمی علیه ، مجنون یا حائضی است که آخر وقت پاک شد اما فقط یکی از نمازها را می‌تواند بخواند ، این شخص فقط  یک نماز بر او لازم میشود نه این که هر دو را باید بخواند.

لزمته تلک چه میخواهد بگوید؟ تلک یعنی احدی الفریضتین؛ آیا احدی الفریضتین عبارتی مطلق است که هم با ظهر سازگاری دارد و هم با عصر یا نه؟

صاحب جواهر این طور عبارت را توضیح دادند: کان اطلاق المصنف احداهما ظاهر فی القول بالاشتراک، محقق نگفتند لزمته العصر یا لزمته العشاء، بلکه گفتند: ولو ادرک احدی الفریضتین لزمته تلک، احدی کدام است؟ بنابر اشتراک یکی که آمد بعد ببینید کدام است؛ اطلاق میگوید یکی بر او لازم است پس بنابر اشتراک نماز اول را باید بخواند. و کان اطلاق المصنف احداهما، اطلاق یعنی عبارت را مطلق گفتند و معین نکردند کدامیک از ظهر و عصر؟ یا اینکه اطلاق یعنی مصنف گفته است و ظاهر اطلاق همان اولی است یعنی قید را آورده اند؟ احداهما ظاهر فی القول بالاشتراک، بناءً علی مشروعیه التخییر له بین الفرضین علی هذا التقدیر.

سید هم در عروه فرمودند: در وقت مشترک به اندازه یک نماز از اغماء بیرون آمد و دوباره از هوش رفت ؛ می‌توانست وضو بگیرد و نماز بخواند ؛ سید فرمودند مخیر است و لو وجه عصر و ظهر را هم گفتند اما تخییر را هم فرمودند و نظر خود سید  تخییر بود. ایشان هم می‌فرمایند: بناءً علی مشروعیه التخییر له بین الفرضین علی هذا التقدیر. حالا که یکی را بیشتر درک نکرده و در وقت اشتراکی هم فقط یک نمازی توانسته بخواند، مخیر است. ممکن هم هست بگوییم خیر! چون اشترط الاخیر بالاولی؛ ترتیب شرط است و همان اولی_ ظهر _ را باید بخواند که مرحوم سید هم مطرح فرمودند.

 

ادامه متن جواهر

الا ان یرید احداهما المعین. وجه دوم؛  مراد از ادرک احدی الفریضتین لزمته تلک، مطلق احدی نباشد بلکه احدی یعنی احداهما المعین پس یک اطلاق داریم که احداهمای مردد است که بنابر اشتراک مخیر میشود تا هرکدام را که میخواهد انجام دهد ؛ لزمته تلک. و یک اطلاق دیگر میتوانیم داشته باشیم که نتیجه آن ادرک احداهما المعین می‌باشد ؛ عبارت با هر دو سازگار است.

احداهما المعینه لکن هی( احداهما المعینه) الاولی علی الاشتراک؛ بنابر اشتراک اول باید ظهر را بخواند.

کما جزم به فی المدارک لسبقها و توقف صحه الثانیه علیها عند التذکر. وقتی متوجه است اصلا عصر را نمیتواند بخواند و اول باید ظهر را بخواند و وقت هم که مشترک است.

و الثانیه یعنی لکن هی الثانیه؛ لکن آن احداهما المعینه ، علی الاختصاص عصر است. چون بنابر اختصاص وقت برای عصر است لذا باید عصر را بخواند.

فالاطلاق، اطلاق عبارت احداهما که منظور از آن هم احداهما المعینه باشد حینئذٍ یتأتّی علی المذهبین؛ اطلاق عبارت ایشان هم با اشتراک و هم با اختصاص مناسبت دارد.

 

برو به 0:07:33

نظر آیه الله بهجت در تحلیل متن محقق

حاج آقا می‌فرمایند عبارت محقق فقط با اختصاص جور در می آید. شما چرا اطلاق گرفته اید؟

به عبارت بهجه الفقیه برگردیم.

و اما ما فی الشرایع من قوله … فالظاهر ابتنائه علی الاختصاص کما یفیده المقابله مع ادراک خمس رکعات.

می‌فرمایند عبارت بعدی محقق این است « وإن ادرک الطهاره و خمس رکعات قبل المغرب» ؛ خمس یعنی یک رکعت اضافه شد اما قبلش ولو ادرک احدی الفریضتین را بیان کردند ؛ از این احدی و خمس معلوم می شود احدی، احدای معینه است ؛ از اینکه قبل از خمس گفتند احداهما پس مرادشان از احداهما همان چهار رکعت است. کانه به جای احدی الفرضیتین گفته اند اربع رکعات ؛ ولو ادرک قبل الغروب اربع رکعات، و از طرفی قبلا محقق اختصاصی بودند پس در اینجا هم روی مبنای خودشان باید چهار رکعت معینه را معنا کنیم.

عبارت شرایع در جواهر (٧۴.٧) این است: و یختص الظهر من اوله بمقدار ادائها و کذا العصر من آخره و اما ما بینهما من الوقت فمشترک. پس محقق قائل به اختصاص بوده اند و در اینجا هم که میفرمایند « لو ادرک احدی» مراد از احدی، چهار رکعتی است که در وقت اختصاصی می‌باشد.

ادامه بهجت الفقیه

فالظاهر ابتناؤه علىٰ الاختصاص كما يفيده المقابلة مع إدراك خمس ركعات، فلا يكون في الأقلّ إدراك الوقت الاختياري لواحدٍ معيّن إلّا مع الاختصاص

 ادراک وقت اختیاری یکی از ظهر و عصر فقط با اختصاص جور در می آید.

إذ مع الاشتراك يمكن الجمع بين المغرب و العشاء في وقتهما الاضطراري بالنسبة إلى العشاء الاختياري للمغرب؛ فالقصر على الواحدة المعيّنة، كما يفيده قوله: «تلك» و إلّا كفىٰ أن يقول: «لزمته لا غير»، يبتني علىٰ الاختصاص. و يؤيّده موافقة ذلك لاختياره الاختصاص في ما مرّ.

  اگر مقصود اشتراک بود در چهار رکعت آخر هر دو را میتوانست بخواند.

اذ مع … فی وقتهما الاضطراری (آخر وقت)  بالنسبه الی العشاء الاختیاری للمغرب. عشاء اختیاری چهار رکعت است؛ میتواند در عشاء اختیاری بین مغرب و عشاء جمع کند؛ هم عشاء و هم مغرب را بخواند.

پس اگر نظر محقق اشتراک بود نمی توانستند بگویند قبل انتصاف اللیل احدی الفریضتین. زیرا احدی الفریضتین تنها در صورتی محقق میشود که تنها سه رکعت مانده باشد. بنابراین در اینجا احدی الفریضتین یعنی سه رکعت مغرب و یک رکعت عشاء که مشمول قاعده من ادرک میشود.

شاگرد: چرا اینگونه گفته اند اضطراری بوقتهما؟ هر دوی آنها که اضطراری نیستند؛  طبق مبنای اشتراک ، چهار رکعت به نیمه شب مانده است که سه رکعت مغرب در وقت اختیاری آن واقع میشود و چون عشاء یک رکعتش قبل نیمه شب واقع می‌شود و بقیه آن بعد از وقت واقع میشود اضطراری میشود.

استاد: یک ویرگول بعد از العشاء بگذاریم ببینیم عبارت و فرمایش شما درست میشود.

اذ مع الاشتراک یمکن الجمع بین المغرب و العشاء فی وقتهما، الاضطراری_ یعنی قاعده من ادرک، کاربرد اصطلاحی باب اضطرار ندارد بلکه کاربرد لغوی دارد_ بالنسبه الی العشاء ، الاختیاری للمغرب. حالا باید فکر کنم.

 

فالقصر علی الواحده المعینه که احدی الفریضتین است ؛کما یفیده قوله تلک علی الواحده المعینه ؛ اگر لا معین بود تلک معنا نداشت تلک یعنی اشاره به یک معین. حاج آقا بر خلاف صاحب جواهر که گفته بود کلام محقق بر معین یا لا معین حمل میشود، می‌فرمایند مردا محقق تنها معین است زیرا تنها معین است که با اختصاص جور است .

فالقصر علی الواحده المعینه کما یفیده قوله تلک و الا کفی ان یقول لزمته لا غیر؛ تلک تعیین را تایید میکند.

کفی ان یقول لزمته لا غیر ، یبتنی علی الاختصاص؛  تنها عبارت شرایع با اختصاص جور دارد.

و یویده موافقه ذلک لاختیاره الاختصاص فی ما مرّ. موید این است که خود محقق قبلا اختصاص را انتخاب کرده بودند و طبق مشهور قائل به وقت اختصاصی بودند.

شاگرد: چرا فرض جایی است که چهار رکعت به آخر وقت مانده؟

استاد: چون بعدش می‌گویند خمس رکعات.

شاگرد: پنج رکعت فقط برای غروب است، ایشان نصف شب را نمیگوید و این موید خلاف فرمایش آقای بهجت نیست؟

 

برو به 0:16:46

صحت صلاه شریکه سهوا در وقت اختصاصی مقابلش و تبیین دقیق نظر مشهور

استاد: این سوال در ذهنم بود ، سوالات و جوانب متعدد در این زمینه مطرح است ، فی الجمله گشتم که ببینیم « ولو سهوا» که به مشهور نسبت می‌دهد از چه زمانی در کتاب ها آمده است . اصل مبنای قول مشهور دو روایت در وسائل است؛ یکی مرسله داوود بن فرقد است؛

دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ- حَتَّى يَمْضِيَ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ- فَإِذَا مَضَى ذَلِكَ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ- حَتَّى يَبْقَى مِنَ الشَّمْسِ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ- فَإِذَا بَقِيَ مِقْدَارُ ذَلِكَ فَقَدْ خَرَجَ وَقْتُ الظُّهْرِ- وَ بَقِيَ وَقْتُ الْعَصْرِ حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ.(وسائل ١٢٧.۴)

 

فاذا بقی مقدار ذلک فقد خرج وقت الظهر، تمام شد. و بقی وقت العصر حتی تغرب الشمس.

دنباله همین بیان در باب هفده مواقیت وسائل آمده است؛

 دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ- حَتَّى يَمْضِيَ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ- فَإِذَا مَضَى ذَلِكَ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ- حَتَّى يَبْقَى مِنِ انْتِصَافِ اللَّيْلِ- مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ- وَ إِذَا بَقِيَ مِقْدَارُ ذَلِكَ فَقَدْ خَرَجَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ- وَ بَقِيَ وَقْتُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ.

 

حتی یبقی من انتصاف الیل مقدار ما یصلی المصلی اربعه رکعات. یعنی نص است و دیگر سه و … ندارد.

وقتی چهار رکعت به نصف شب مانده است فقد خرج وقت المغرب. و بقی وقت العشاء الی انتصاف اللیل.

این روایتی است که مشهور به آن عمل کرده اند ؛ در بهجه الفقیه ص 33 نیز فرموده اند مرسله داوود بن فرقد پشتوانه شهرت بسیار قوی ای دارد ؛ دلالت روایت نیز واضح است، فقط سوالاتی که دائما در ذهن می آید نسبت به آن چیزهایی است که کم کم به روایت افزوده شده است به نحوی که الان می‌گوییم اگر در وقت اختصاصی ، شریکه را  و لو سهوا بخواند باطل است. و لو سهوا از این روایت در می آید یا نه؟

روایت دیگری در صفحه سی و چهار اشاره فرمودند:

عَنِ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الْأُولَى وَ الْعَصْرَ جَمِيعاً- ثُمَّ ذَكَرَ ذَلِكَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ لَا يَخَافُ فَوْتَ إِحْدَاهُمَا- فَلْيُصَلِّ الظُّهْرَ ثُمَّ لْيُصَلِّ الْعَصْرَ- وَ إِنْ هُوَ خَافَ أَنْ تَفُوتَهُ فَلْيَبْدَأْ بِالْعَصْرِ- وَ لَا يُؤَخِّرْهَا فَتَفُوتَهُ فَتَكُونَ قَدْ فَاتَتَاهُ جَمِيعاً- وَ لَكِنْ يُصَلِّي الْعَصْرَ فِيمَا قَدْ بَقِيَ مِنْ وَقْتِهَا- ثُمَّ لْيُصَلِّ الْأُولَى بَعْدَ ذَلِكَ عَلَى أَثَرِهَا.

 

فلیبدء بالعصر؛ اول عصر را بخواند و لا یوخّر العصر؛ نمیگوید اول ظهر را بخواند بعد عصر را فتفوته که عصرش هم فوت شود فیکون قد فاتتاه جمیعا؛ آن وقت هر دو نماز را از دست داده است و هر دو نماز فوت شده است؛  و لکن یصلی العصر فیما بقی من وقتها ثم یصلی الاولی بعد ذلک علی اثرها.

قبلا در مورد دلالت این روایت مفصل صحبت کردیم؛ حضرت فرمودند عصر را جلو بیاندازد تا هر دو نماز از او فوت نشود،  سوالی که دنبال جوابش هستیم این است؛ کسی که سهوا نماز ظهر را در وقت اختصاصی عصر می‌خواند چرا نمازش باطل است؟

شاگرد: وقت از او فوت شده است .

استاد: در این روایت حلبی، فوت به معنای وقت است نه بطلان.

شاگرد:  در تحف العقول قاعده این نیست که وقت یکی از مواردی که سهوا…؟

استاد: خب خرج الوقت ؛ قضا شده است اما آیا وقتی سهوا در خارج از وقت بخواند باطل است؟ کسی با گمان این که طلوع آفتاب نشده نماز صبحش را می‌خواند_ ادا و قضا اگر بگوییم به خصوص لازم نیست که قبلا بحث شد_ او نمازی را خوانده که به فطرت هر مکلفی قصد وظیفه فعلیه داشته، چرا باطل باشد؟ سهوا هم انجام داده است آیا باطل است؟

حضرت در مرسله داوود فرمودند: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر؛ عصر را نفرمودند؛ فرمودند حتی یمضی مقدار ما یصلی المصلی اربعه رکعات فاذا مضی فقد دخل وقت الظهر و العصر؛ این فرمایش شما ( مشهور در و لو سهوا ) برای اول وقت خیلی خوب است.

در اول وقت سهوا هم باشد باطل است، چون لا تعاد الصلوه الا من خمس؛ یکی از موارد وقت است.

حضرت طبق این روایتی که معمول بها است، می‌فرمایند تا وقتی چهار رکعت از زوال نگذشته وقت عصر داخل نمیشود. اگر نماز عصر در وقت اختصاصی ظهر خوانده شود، وقت عصر داخل نشده است و نماز قبل از وقت سهوا هم باشد، باطل است؛ این مورد مشکلی ندارد.

 

برو به 0:23:37

شاگرد: روایتی داریم که اگر عصر را سهوا جلو انداخت، نمازش صحیح است. این روایت اطلاق دارد و ما نحن فیه را هم شامل میشود.

استاد: بله، ولی اطلاق آن روایت از اینجا مقداری دور است و ما نحن فیه _ کسی که نماز عصر را به اول زوال جلو انداخته باشد _ فرد خفی آن است.

مشهور اربعه مکان اربعه را قبول ندارند . آقای حکیم در آنجا فرمودند: للزم منه فقه جدید؛ این روایت صحیح است اما مشهور از آن اعراض کرده اند، اگر هر کجا که از آن اعراض کردند ما عمل کنیم للزم فقه جدید!

الان با عمل و جبران این روایات هیچ مشکلی نداریم اما سوالی که داریم این است که آیا چیزی زائد بر محتوای حدیث می‌خواستند بگویند یا هر چه بوده عمل به خود نص بوده است؟ آیا پشتوانه سخن مشهور یک فرهنگی از فقه اهل البیت علیهم السلام بوده که می‌گویند در این روایت مرسله نه تنها اگر ظهر را در وقت اختصاصی عصر بخواند باطل است بلکه حتی اگر سهوا هم در وقت اختصاصی عصر بخواند باطل است و قضا هم حساب نمی‌شود؟

اینجور چیزی اصلا به ذهن نمی آید چون اولا فرض محل ابتلاء کثیر نیست تا بگوییم کسی در آن وقت نماز ظهر را سهوا بخواند… و ثانیا تصریحی به این فرض در کتب نیست، بخاطر همین دنبالش بودیم.

بطلان عصر در سهو برای اول ظهر خوب است، چون قبل از وقت است پس باطل است اما عصرش چه شد؟

 

برو به 0:25:34

تبیین مبنای شیخ صدوق؛اشتراک یا اختصاص

اتفاقا جالب است همان طور که شیخ در کتاب صلات فرمودند، به صدوق نسبت دادند که قائل به اشتراک وقت است؛ در اول وقت صدوق بیان میکند: اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاتین؛ وقت عصر هم داخل شد اما معنای فرمایش صدوق این نیست که اشتراک بین وقتین وجود دارد! که حتی خواندن ظهر در چهار رکعت به غروب صحیح باشد. صریحا صدوق در فقیه می‌گوید: چهار رکعت به غروب باید عصر را خواند پس چطور اشتراک را به صدوق نسبت می‌دهید؟ معلوم می‌شود که طبق این روایت عمل می‌کردند و جز محتوای این روایت نبوده است.

شاگرد: گفتند باید عصر را بخوانیم یعنی اگر عصر را نخواندیم باطل است؟

استاد: اگر عمدا نخواندی یک حرف است تا بعد ببینیم ترتب می آید یا نه ، اما سهوا این طور نیست. کجا صدوق فرمودند که اگر سهوا ظهر را در وقت اختصاصی بخوانید باطل است؟ اصلا در کلمات قدماء چنین چیزی نیست. میگویند فقط باید عصر را بخوانید اما اگر سهوا خواندید باطل است، تصریح ندارند.

شاگرد: عمدا را دارند؟

استاد: بله روایت حلبی بود که «وَ لَا يُؤَخِّرْهَا فَتَفُوتَهُ فَتَكُونَ قَدْ فَاتَتَاهُ جَمِيعاً » این دلالت بر بطلان ندارد بلکه هر دو خارج وقت واقع می‌شوند.

شاگرد: اداءً درک نکرده؟

استاد: درک نکرده است. اما نگفته که باطل است. اما متاخرینی مانند صاحب جواهر و حاج آقا صریحا عبارت و لو سهوا را هم اضافه کرده اند

 و يختصّ الظهر بأوّل الوقت، بمقدار أدائه مع الشروط المفقودة، و العصر بآخره كذلك؛ فلا تصحّ العصر في وقت الظهر الاختصاصي و لو سهواً، كما لا تصحّ الظهر في الوقت المختصّ بالعصر و لو سهواً.( (بهجه الفقیه ٣٢)

 دوبار کلمه ولو سهوا را تکرار کردند و تصریح دارند وقتی سهو آمد باطل است.

 

برو به 0:28:45

نفی شهرت میان قدماءدر بطلان صلاه سهوی شریکه

بنابراین این دو روایت وجود دارد و آنچه که به ذهن می آید عمل مشهور علاوه بر جبران ضعف سند، محتوای روایت را هم تایید می‌کند ؛ به عبارت دیگر مواردی هست که عمل مشهور غیر از جبران سند مرسله و اطمینان به آن ، اطمینان می‌دهد که مشهور هیچ محتوای فقهیی که خارج از فقه اهل البیت و اضافه بر محتوای روایت باشد را به روایت تحمیل نمی‌کنند.  یعنی مشهور نگفته است که مرسله را ببینید و کاری به دلالت آن نداشته باشید؛[لذا مشهور نمی‌گوید] ما به آن عمل کردیم و  ظهر را و لو سهوا در وقت اختصاصی عصر بخوانید ، باطل است.

 

برو به 0:29:41

برکت تفحص درکتب فقها

چنین چیزی(و لو سهوا) تا جایی که دیدم در کلمات مشهور نیست؛ مبسوط، نهایه ، سرائر ابن ادریس فرض سهوا را اصلا نمی‌گویند و وارد آن نمی‌شوند. در کتب قدیم از وقت اختصاصی بحث میشود اما هیچ کدام مانند متاخرین صحبت از سهو نمیکنند. . این عدم اشاره به سهو تا زمان فاضلین می آید؛ یعنی زمانی که عصر جدید از تفقه شروع می شود؛ وقتی که استدلالات جدید بیان می‌کند که تکلیف در وقت اختصاصی ما لا یطاق است.  استدلالاتی که در مورد وقت اختصاصی از علامه حلی و دیگران بود. آن استدلالاتی است که قابل مناقشه است.

شاگرد: فاضلین اولین نفر هستند که عبارت ولو سهوا را دارند؟

استاد: یادم نمی آید ؛ فرصت نشد که همه کتب را نگاه کنم. حالا شما نظرتان باشد؛ خود تفحص در کتب خیلی برکت دارد این کلمات بزرگان و علما است. و هر باری که انسان مراجعه می‌کند یک نکته ای در ذهنش می ماند. مراجعه به عبارات فقها مثل مراجعه به کتب لغت است. به تجربه دیده ام؛  مراجعه به فرهنگ های عربی _ فارسی خیلی راحت تر است اما اگر در همان ابتدای کار به فرهنگ عربی‌‌‌_عربی مراجعه کند، مدام به دور مبتلا می‌شود؛ معنای لغتی را می‌بیند و دوباره در توضیح آن معنا ، به کلمه ای دیگر بر می‌خورد ؛ می‌رود معنای آن را ببیند دوباره به اولی برمی‌گردد. ابتدا به نظرش می آید که خواندن کتاب های عربی مانند لسان العرب و … ، فایده ای ندارد و منجر به دور میشود پس هیچ فهمی حاصل نمیشود . اما الان که خدمت شما هستم، قسم خوردنی است که اگر همین دورها را ادامه دهد بعد از سه یا چهار سال می‌بیند که فقط خواندن کتاب های  لغت عربی به عربی با ذهن او چه کار کرده است؛ خودش میبیند که هنگامه ای شده است؛ فقط باید کسی انجام دهد و ببیند. اینجور نیست که مراجعه به کتب عربی به عربی را سهل بگیرید. هر چه مراجعه کنید، گاهی میشد من خودم همین کتب عربی را شاید چهار پنج ساعت مراجعه می‌کردم. چهار پنج ساعت وقت من تلف شده بود. مدت ها بعد میگفتم اصلا تلف نشده بود بلکه این پنج ساعت شش ساعت بذر بوده است ؛ یک بذر بسیار عالی. مراجعه به عبارات فقها هم همین طور است که هرچه مراجعه کنید ضرر نمیکنید هر بار که تکرار می‌کنید اثرش را می‌بینید. شاید قبلا گفته باشم؛  مباحثه ی کشف المراد داشتیم و به ذهنمان سوال و اشکال می آمد و در بحث مطرح میکردیم؛ بعد از همین مباحثه درس اصول حاج آقا بود؛ همین ابتدا به ساکن حاج آقا یک جمله خیلی بلند فرمودند ، یادداشت کردم؛ فرمودند علامه فرد کمی نیست که ما زود به او ایراد بگیریم همین عبارات خودشان بود که بعد از سی سال یادم مانده است . علامه فرد کمی نیست که ما به او ایراد بگیریم! و بعد فرمودند شیخ مرتضی انصاری از رفت و برگشت و انس به کلمات محقق و علامه شیخ شد. خیلی حرف است. یعنی علامه و محقق ممهد و معد شیخ انصاری با این مقام  شدند، انس به کلمات این اجلاء فقهاست. هر چه بیشتر به عباراتشان و کتب مختلف مراجع کنید _  مثلا بفهمید این سهوا از کجا آمده و هر کدام چه بیانی داشتند تا زوایای بحث روشن شود_ فایده می‌گیرید ان شاء الله.

 

یکی از افرادی که در عبارتشان وقت اختصاصی را آورده اند (مبنای اختصاص را برگزیدند) ایشان(محقق) هستند اما وقتی به اینجا می‌رسند ابتدا میفرمایند «و لو أدرك قبل الغروب أو قبل انتصاف الليل إحدى الفريضتين لزمته تلك لا غير» ؛ یعنی هر دو فریضه عصر و عشاء را ذکر میکنند. اما در ادامه وقتی میخواهند پنج رکعت را بگویند فقط غروب را می‌گویند؛ « لزمته تلك لا غير و إن أدرك الطهارة و خمس ركعات قبل الغروب لزمته الفريضتان».                 چرا شب را انداختند؟  قبل از نصف شب را چرا ذکر نکردند ؟ یعنی در کتب دیگر خمس رکعات را باید بگردیم و این یک نمونه برای بحث لغت نامه است . قرار بود کتب قدیم تر را ببینم ولی نشد.

علی ای حال و این سوال در ذهن من نیز بود و خیلی در ذهنم رفت و برگشت کرد که آیا اختیار مبنای اختصاص توسط محقق معنایش این است که اگر تنها چهار رکعت به نصف شب مانده، لزمته احداهما لا غیر؟ البته طبق مرسله داوود بن فرقد مشکلی ندارد؛ چون نص است و حضرت فرمودند در چهار رکعت به نیمه شب وقت مغرب خارج شده است. اما صحبت سر این است که عبارت محقق در اینجا طبق مفاد روایت مرسل است یا نه؟ یا لا اقل عبارت ساکت است .

ادامه بهجت الفقیه

و النتيجة أنّ إدراك مقدار الأربع إدراك للعصر، و للعشاء فقطّ، و ذلك منصوص في مرسلة «داود بن فرقد»

عدم تعارض بین روایات دال بر وقت اختصاصی و وقت مشترک در اوقات صلات

در مرسله داوود بن فرقد حضرت صریحا فرمودند چهار رکعت مانده به غروب یا به نصف شب خرج وقت المغرب و خرج وقت الظهر ، اما روایات دال بر اشتراک نیز وجود دارد ؛ اگر آنها را نداشتیم و فقط همین ها بود حرفی نبود. ابن ادریس روایات اشتراکی را رد کردند و گفتند محصلین من اصحابنا این طور به معانی نگاه می‌کنند . در ذهن من طلبه سوال بود که آیا غیر از ابن ادریس و قبل از ایشان کسی بین این دو طائفه از روایات تعارض می‌دیده یا نه. آیا شیخ الطائفه بین مرسله داوود بن فرقد _که خودشان به آن عمل کردند_ و روایت اشتراکی « اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاتین »[2] واقعا تعارض می‌دیدند؟ آیا به احد المتعارضین عمل کردند یا نه، به همان نحوی که قبلا عرض کردم در ذهن آنها بین این اختصاص و آن اشتراک جمع است؟ جمعش اینگونه بود که در توزیع چهار رکعت چهار رکعت نمازها، این چهار رکعت برای ظهر است؛ در فضای بحث این از مسائل خیلی مهم است ؛ نص داوود بن فرقد میگوید چهار رکعت و مشهور هم عمل کردند اما ده ها سوال پیش می آید؛ آیا مسافر در وقت زوال می‌تواند بلا فاصله بعد از نماز دو رکعتی ظهر خود ، دو رکعت نماز عصر را در باقیمانده وقت اختصاصی ظهر بخواند؟ خب حضرت فرمودند وقت عصر داخل نشده است؛ فرمودند که چهار رکعت که گذشت تازه دخل وقت العصر؛ از کجا به مسافر اجازه میدهید نماز عصرش را بخواند؟ باید از نص تنقیح مناط کنید و یک چیزی روی نص بگذارید کما اینکه صاحب جواهر به تفصیل گذاشته است.

سوال دیگر؛ اگر سهوا نماز ظهر را قبل از زوال بخواند و تنها یک سلام از نمازش بعد از زوال واقع شود، همه می‌گویند میتواند عصرش را بخواند؛ اگر به نص عمل می‌کنید ، نص میگوید تا چهار رکعت نگذرد لم یدخل وقت العصر. از کجا می‌گویید بخواند؟

مهم‌تر، ادایی است که در بحث ما بود، صاحب جواهر (٩٢.٧) فرمودند:

أن المتجه فعلها فيه بعد الجزم بصحة العصر حتى على الاختصاص ضرورة أن المنساق من النصوص و الفتاوى كونه وقت اختصاص للعصر إذا لم يكن قد أداها، و إلا فهو وقت صالح لأداء الظهر و قضاء غيره.

 اگر سهوا عصر را قبلا بخواند، وقت بین نماز ظهر و عصر مشترک می‌شود و برای ظهر هم هست و لذا صریحا می‌فرمایند «و الا فهو وقت صالح لاداء الظهر و قضاه غیره»؛ می‌فرمایند روایت مرسله برای وقتی است که نماز عصر را اداء نکرده است؛ مراد حضرت از «اذا بقی اربعه رکعات خرج وقت الظهر» یعنی «خرج اذا لم یودّی العصر » و الا اگر ادّی العصر لم یخرج وقت الظهر؛ وقت برای  ظهر نیز می‌باشد لذا اداء صحیح است . ملاحظه کنید این نص طبق عمل مشهور چقدر قید به آن بند شده است. صریحا فرموده اند أداءا ؛ لذا در جامع المسائل فرمودند همین جا اگر قصد اداء کند باطل است و روی قضا تصحیح کردند و گفتند با نیت قضا در وقت اختصاصی صحیح است. اگر عمل به نص می‌کنید این همه قیود از کجا آمده است؟ از نص عدول کردید؟

اگر کلام در فقه الحدیث نص است و مشهور هم مقصود را فهمیده اند، شما که قائل به وقت اختصاصی هستید وقتی می‌گویید لم یدخل وقت العصر یعنی ترتیب _ الا ان هذه قبل هذه _ لازم است و چیز دیگری بیش از این نیست. پس چون ترتیب شرط است لم یدخل وقت العصر؛ شیخ الطائفه و دیگران منافاتی بین این« لم یدخل وقت العصر» با «اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاه» نمی‌دیدند[3]. این نکته خیلی مهمی است. یک وقت می‌گوییم آن بزرگان تعارض دیدند و به یکی عمل کردند و یک وقت می‌گوییم اصلا تعارض ندیدند؛ آنها هم طبق مفاد نص داوود ابن فرقد فتوا دادند و نص هم با آن قابل جمع است ؛ یکی ترتیب را می‌گوید _ الا انّ هذه قبل هذه _ و دیگری دخول در اصل وقت را می‌گوید؛ وقتی هیچ تعارضی ندیدند چه مشکلی دارد؟

شاگرد: توضیح یک رکعتی اضطراری چطور میشود؟ آن چهار رکعت در حالت اختیار طبق قاعده بود اما گفتیم عند العرف حداقل را توزیع کرده اند؛ طبق توضیحی که از من ادرک داشتیم، روایت من ادرک با این روایت در تعارض می شود.

استاد: خیر، قرار شد اینها طولی باشند یعنی در حالت اختیار وقتی چهار رکعت به غروب مانده نباید ظهر را بخوانید.

شاگرد: مغرب و عشاء چه؟

استاد: مغرب و عشا هم همین طور است. قرار شد به نحو تعدد مطلوب باشد؛ یعنی غیر از انشاء اول و توزیع رکعات ، یک امر وجوبی ثانوی_ به نحو تعدد مطلوب_ آمده که بیان می‌کند واجب است تمام عشاء را در وقت بخوانیم ؛ تعبیر کتاب بود فوقت الرکعه شرط و الزائد واجب فقط؛ دقیقا اینجا معنا دارد. یعنی من ادرک میگوید در نماز عشاء آن که شرط است یک رکعت است اما باقی واجب است. یعنی واجب است کل نماز عشاء در وقت خوانده شود.

شاگرد: اما اگر مغرب را بخوانیم هم مغرب را خوانده ایم یعنی دو نماز را با هم درک کرده ایم.

استاد: دیگر وقتی برای عشاء نمانده است.

شاگرد: از اول قرار این بود که اختصاص به این معنا نشود که وقت خارج شود؛ این وقت تا آن لحظه آخر هست.

استاد: وقت توزیعی که خارج شد یعنی چیزی برای عشاء نمانده است.

شاگرد: یعنی اگر ما حتی قائل به اشتراک هم بشویم میگوییم تا لحظه آخر… .

استاد: بله، فایده اشتراک چیست؟ همان که حاج آقا رضا فرمودند؛ فایده اشتراک برای مواقع عذر، مواقع سهو و برای زمانی که عصر را خوانده می‌باشد. این ها همه اشتراک. اما در حالت اختیار حق ندارید آخرین وقتی _وقت توزیعی_ را که برای فریضه دوم است عمدا فوت کنید؛ توزیع اولی گذشت. شرط نگذشته است. معنایش چیست؟ یعنی اگر عمدا هم لج کنید امر ترتبی می‌گوید نماز ظهرت صحیح است و نماز عصر هم با من ادرک صحیح می‌شود البته اگر من ادرک بشود، اگر هم نشود که فقط ظهر صحیح است و عصر قضا است. یعنی در سهو باطل نیست ؛ لازمه ی این سخن نیست که بگوییم عصر را نخوان یا در عشا بگوییم عشا را نخوان. واجب تکلیفی است که کل نماز عشاء در وقت باشد پس باید عشاء را بخوانی .  لج کردی مغرب را خواندی مغرب صحیح است دلیل بر این ندارد که تا الان ولو سهوا اینجا، فقط اول وقت، وقت داخل نشده بود در اینجا مانعی ندارد.

 


 

[1] جواهر الكلام /ج٧ /ص ٢۵٩

[2] عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ- فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ- دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ- ثُمَّ أَنْتَ فِي وَقْتٍ مِنْهُمَا جَمِيعاً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ.

 

[3] مقرر: عبارت استاد ناظر به دو روایت داوود بن فرقد و روایت زراره و حل تعارض میان  آن دو میباشد.

 

 

 

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است